سینمای ایران » نقد و بررسی1400/12/07


نگاهی به فیلم «نگهبان شب»

قهرمانی از جنس سایه

پویا مهرابی

 

قهرمان داستان‌ها معمولا کسانی هستند که به واسطه یک اقدام مهم (چه خوب چه بد)، نظم عادی را به هم می‌ریزند و از این طریق شانس تبدیل شدن به قهرمان در یک فیلم را پیدا می‌کنند. اما رضا میرکریمی در فیلم نگهبان شب جنس متفاوتی از قهرمان را به تصویر می‌کشد که هیچ کار خاصی انجام نمی‌دهد، اما قهرمان است و به اندازه هر قهرمان دیگری به دل می‌نشیند!

رسول، از جمله افرادی است که دور و برمان زیاد وجود دارند، اما غالبا حضور سایه‌وار دارند و دیده نمی‌شوند. نمای نخست فیلم، صحنه‌ای داخل ماشین را نشان می‌دهد که در آن محسن کیایی پشت فرمان و تورج الوند روی صندلی کنار او نشسته‌اند. محسن کیایی چهره‌ای آشنا است و در فیلم‌های متعددی در نقش‌های مختلفی حضور داشته، او چهره‌ای محبوب است و می‌دانیم می‌تواند از پس هر نقشی بربیاید. در کنارش چهره‌ای ناآشنا نشسته که هیچ کدام از معیارهای یک قهرمان داستان را ندارد. ظاهرش یک کارگر ساده است، شبیه هزاران کارگری که ممکن است هر روز در ساختمان‌های در حال ساخت ببینیم، اما بدون کوچک‌ترین توجهی به آن‌ها، از کنارشان عبور می‌کنیم. آدم مهمی نیست، لهجه غلیظی دارد و با صدای بسیار آرام و گاهی نامفهوم صحبت می کند، محجوب است، به نظر آدم ساده‌ای می‌آید به طوری که می‌توان حدس زد خیلی راحت مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرد. وقتی می‌فهمیم قرار است از سوی کیایی به عنوان نگهبان شب استخدام شود، دیگر مطمئن می‌شویم قرار است مصیبتی بر سرش نازل شود که خودش قادر نیست این موضوع را پیش‌بینی کند. نوعی نگاه از بالا به پایین از سوی مخاطب شکل می‌گیرد، از جنس همان نگاهی که هر روز به هزاران کارگر دور و برمان می‌اندازیم.

فیلم در همین نما به باورهای جاافتاده مخاطب تلنگر می‌زند و انتظاراتش را می‌شکند. با دیدن صحنه نخست این انتظار در مخاطب شکل می‌گیرد که داستان با محوریت محسن کیایی ادامه پیدا کند و او در مرکز داستان باشد. احتمالا داستان او است که اهمیت دارد و می‌تواند دستمایه تولید فیلم باشد؛ کسی که ساختمانی را شروع به ساخت کرده، پیش فروش کرده، نزول گرفته، به هزار و یک در می‌زند که بتواند از پس این کار بربیاید. در آخر نیز ساختمان نیمه کاره را به حال خود رها می‌کند، کسی که به رسول مثل بقیه نگاه ابزاری دارد و برای خارج شدن از وضعیتی که دارد، از او سوءاستفاده می‌کند. با تمام این ماجراها، فیلم در مورد او و داستان بزرگش نیست و حتی یک بار هم نامش در طول فیلم بیان نمی‌شود. فیلم ما را به زندگی همان کارگر ساده‌ای هدایت می‌کند که لحظه‌ای فکر نمی‌کردیم داستان این مرد کوچک‌ترین جذابیتی برای تبدیل شدن به قهرمان داشته باشد. او آدم مهمی نیست، اصلا قرار هم نیست آدم مهمی باشد، آن هم در کنار آدم‌های ثروتمند و صاحب قدرتی که ماجرا سازند و این کارگر ساده قرار است برای آن‌ها کار کند. نگهبان ساختمان نیمه کاره‌ای شود که اصلا قرار نیست ساخته شود و بنابراین نه تنها خودش مهم نیست، بلکه کاری که برایش انتخاب شده هم هیچ اهمیتی ندارد. اما داستان در مورد رسول است و داستان زندگی کوچکش، قلب پاک و دل مهربانش! اوست که قهرمان داستان است؛ قهرمانی دوست داشتنی!

زندگی چنین آدمی قرار نیست افت و خیز عجیبی داشته باشد آن‌چنان که بتواند دستمایه یک داستان هیجان انگیز قرار گیرد. به همین دلیل، فیلم با ریتمی آهسته پیش می‌رود، بی‌افت و خیز، ریتمی که منطبق با ریتم زندگی معمولی است. اما حوصله مخاطب سر نمی‌رود، زیرا برای نخستین بار فرصتی یافته به تماشای زندگی آدمی بنشیند که هرگز بدان توجه نکرده.

رسول نگهبانی را می‌پذیرد. حضور او در ساختمان نیمه‌کاره درست مثل سگ نگهبانی است که به طور نمادین در فیلم حضور دارد، کسی که فقط یک جای خواب نیاز دارد و یک لقمه غذا برای خوردن برایش کافی است. برایش فرقی نمی‌کند کجا بنشیند، کجا بخوابد. هرکاری از او بخواهند انجام می‌دهد. در پس‌زمینه داستان، نشانه‌های جدی از وضعیت نامطلوب و بی‌عدالتی در جامعه دیده می‌شود، اما این انتقادات در همان پس‌زمینه باقی می‌مانند و رسول به عنوان نماینده‌ای از قشری که بی‌عدالتی بیش از همه متوجه آن‌ها بوده است، به نماد کسانی در فیلم ظاهر می‌شود که در عمل چراغ ساختمان نیمه کاره و رو به ویرانی را روشن نگه‌داشته؛ ساختمانی که می‌توان آن را نمادی از کشوری با مشکلات بسیار دانست که شعار سازندگی و عدالت بر دیوارش نقش بسته اما کسی یارای ساختن آن را ندارد. در چنین شرایطی رسول به عنوان یک قربانی به تصویر کشیده نمی‌شود، بلکه یک قهرمان خاموش و در سایه است. شاید به این دلیل که رسول خود را قربانی نمی‌داند. برای او همین که شغلی دارد، کافی است. او از شرایطش راضی و خوشحال است و با همه با مهربانی و فروتنی صحبت می‌کند، حتی با آن سگ نگهبان که تنها همراه او برای نگهبانی از ساختمان است. قناعت یک قلب بزرگ می‌خواهد که رسول دارد و همین او را تبدیل به قهرمان داستان می‌کند.

دایی، پیرمردی که بخشی از زمین پروژه ساخت و ساز به او تعلق داشته، در سرکشی روزانه‌اش به ساختمان، رسول را می‌بیند. او دختری دارد به نام صفیه که کم‌شنواست، خودش هم در مسیر زوال عقل قرار دارد. پاکی رسول را که می‌بیند، با نقشه‌ای ساده او را داماد خود می‌کند تا پیش از آن‌که دیر شود، دخترش را سر و سامان دهد. برای آن‌ها در همان ساختمان نیمه کاره، اتاقی می‌سازد و آن‌ها زندگی خود را به ساده‌ترین شکل شروع می‌کنند؛ زندگی‌ای که شیرینی‌اش به دل مخاطب می‌نشیند. صفیه ناراحت است که شاید به خاطر کم شنوا بودن مورد ترحم رسول قرار گرفته است، اما رسول نه اهل ترحم است و نه اهل معامله. هیچ نگاه از بالا به پایینی ندارد، مهر صفیه در نگاه اول بر دلش می‌نشیند و حتی باور دارد که شاید خودش کسی است که به خاطر شرایط مالی‌اش مورد ترحم قرار گرفته باشد. خیلی زود متوجه می‌شود خانواده همسرش در وضعیت بحرانی قرار دارند. پدر با دو دختر و سه نوه‌اش زندگی می‌کند، صفیه کم شنوا است، خواهر صفیه با سه فرزند از شوهر معتادش جدا شده و با فروش ترشی روزگار می‌گذرانند و آلزایمر پدر کار را برای‌شان سخت و دشوار کرده است. و دایی، در حال زوال عقل، ناخواسته مدام به نقطه‌ای از زندگی باز می‌گردد که تنها پسرش را از دست داده در حالی که با هم قهر بوده‌اند و هرگز فرصت آشتی پیدا نکردند.

رسول هیچ حرکت قهرمانانه‌ای نمی‌زند، هیچ آسمانی را به زمین نمی‌دوزد، هیچ اقدام عجیب و خارق‌العاده‌ای انجام نمی‌دهد، اما تغییر ایجاد می‌کند. یک تغییر کوچک در یک خانواده! همین تغییر کوچک است که او را به قهرمان این داستان تبدیل می‌کند. او قهرمان این خانواده  می‌شود؛ برای صفیه همسری مهربان، برای خواهر صفیه مردی قابل اطمینان که فشار کار را از دوشش بردارد، و برای دایی، پسری که فرصت خداحافظی با او را داشته است.

نگهبان شب فیلمی تلخ و شیرین است که در عین ارائه تصویری واقع‌نما از شرایط، حال مخاطب خود را خوب می‌کند و بر لبانش لبخند می‌نشاند. آن‌چه برای رسول، صفیه، دایی، مهندس و سایر شخصیت‌های داستان اتفاق می‌افتد، مجموعا اتفاقات تلخی هستند. اما فیلم نه آن‌ها را انکار می‌کند و نه برجسته!  بلکه درون تمام آن تلخی‌ها، شیرینی دلنشینی را پیدا می‌کند و به مخاطب خود نشان می‌دهد.

 

کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:

https://telegram.me/filmmagazine

آدرس اینستاگرام:

https://www.instagram.com/filmmagazine.official

آدرس کانال آپارات:

آپارات | FilmMagazine.official (aparat.com)

آرشیو

مینی سریال نهنگ سفید، پخش از نمافیلم
کتاب کاریکاتورهای مسعود مهرابی منتشر شد
فیلم ۷۶۰۰ به نویسندگی و کارگردانی بهروز باقری
 اولین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه عباس کیارستمی برگزار شد
فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون
سینماهای تهران


سینمای شهرستانها


آرشیوتان را کامل کنید


شماره‌های موجود


نظر شما درباره سینمای مستقل ایران چیست؟
(۵۹)

عالی
خوب
متوسط
بد

نتایج
نظرسنجی‌های قبلی

خبرنامه

به خبرنامه ماهنامه فیلم بپیوندید: