پژوهش، گفتار متن، تهیهکننده و کارگردان: بهروز نورانیپور. فیلمبرداران: فردین باتمانی، کارزان میرتاش. صدابردار: فرهاد عسگری. تدوینگر: لقمان سخنور. تصحیح رنگ: محراب مشهدیان. تولید 1398، 83 دقیقه.
با شکست داعش و همراه سیل بیخانمانان ناشی از جنگ در سوریه، عدهای از جنگجویان نوجوان داعشی یا زنان Ո فرزندان خردسال وابسته به داعش، به عنوان پناهنده در برخی از چادرهای آوارگان جنگ اسکان گزیدهاند. چند نفر از نوجوانان حدوداً دوازده تا پانزده ساله که آنها هم عضو گروه تروریستی داعش بودهاند و در عملیاتشان فعالانه شرکت داشته&zwnj̻اند، در میانشان هستند و فیلم زندگی و گذران روزانهی اینان است. از نورانیپور فیلم A157 را هم دیدهایم؛ فیلمی که زندگی سه خواهر را که پیشتر اسیر نیروهای داعش بودهاند، واکاوی کرده بود و جوایز زیادی گرفته بود. فرزندان شب نسبت به آن فیلم ساختار جمع وجورتری دارد و در بیان موفقتر است. اما هم به آن فیلم و هم به فرزندان شب انتقاداتی وارد است و از جمله اینکه این شخصیتهایی که حاضر شدهاند در برابر دوربین ܲندگی خود را برملا کنند، تا چه حد واقعی و مستندند. گشتوگذار و سرکردن شبانهروزی با چند نوجوان که بهگفتهی خودشان دهها نفر انسان بیگناه را کشتهاند و به کارشان هنوز باور دارند و هنوز میتوانند از ابزارهای کشنده&zwͮj;ای استفاده کنند، خود یک معماست؛ معمایی که تا پایان فیلم کوششی از جانب کارگردان برای واگشایی آن صورت نمیگیرد.
در این فیلم زنی هم هست که دوربین فیلمساز از آغاز تا پایان با جستوجوهای او همراه شده، و زن کوششهای خود را در مورد داعشیهایی که در پوشش پناهجو وارد این اردوگاهȦzwnj;ها شدهاند، برای دوربین شرح میدهد. او نیز یک معماست، زیرا نه اسم و شغل او را میدانیم و نه اینکه حتی چهرهاش را بهتمامی میبینیم و فیلم هم به ما نمیگوید در سر راه این زن که چنانکه پیداست با یکی Чز اتوموبیلهای شاسیبلند سازمانی سازمان ملل در آن منطقه تردد میکند، چه معضلاتی وجود دارد که فیلمساز ناچار از کتمان هویت واقعی اوست. در دنیای فیلم داستانی شاید بتوان چنین معماپردازیهایی را روا دانست ـ هرچند در آن زمینه هم Դک دارم ـ اما در جهان مستندسازی این کار روا نیست. هم در این مورد و یا در مورد زن نقابپوشی که او هم از اول تا آخر فیلم حضور دارد و با او درواقع یکی از لایههای پلشت دنیای درون داعشیها آشکار میشود، این معضل بهنوعی دیگб رخ میکند. در هر دو مورد و سایر موارد مشابه اگر که فیلمساز به دلیلی ناچار از آشکار نشدن هویت افراد باشد، این امر باید برای تماشاگر توضیح داده شود. در غیر این صورت ما با معماپردازیهایی مواجه خواهیم شد که وجه مستند فیلم را خدشهدار میکنند.
در مورد زن نقابپوش که نوزاد خود را شیر میدهد و در تمام نماهایی که از او میبینیم تنها چشمهای میشیاش پیداست، ذرهذره معلوم میشود او زن یکی از مبارزان داعشی است به نام رستم که او و تعداد زیادی از نوجوانان را از پاکستان به سوریه قاچاق کرده بوده است. در انتها معلوم میشود زن بیش از یک سال است که رستم را ندیده، زمانی بیش از کل دوران بارداری و بهدنیا آوردن و شیردهی نوزادی که ԯر بغل اوست. فیلمساز (یا مصاحبهکننده) در آخرین پرسش از زن میپرسد اگر این مدت طولانی او شوهرش رستم را ندیده، پس پدر این بچه کیست؟ و زن نقابپوش جوابی ندارد! وجهی دراماتیک که عمق فاجعه را برملا میکند. اما این هم یکی از آن دست معماهاست که در بالا شرح آن رفت.
اما فارغ از این نوع مشکلات که با قانونمندیهای مستند در فیلم چندان همخوانی ندارد و اگر بتوان این وجوه را ندیده گرفت، میتوان فیلم را بسیار هم جذاب دانست. یکی از ویژگیهای بارز فیلم استفاده از فیلمبرداری سیاهوسفید است که هویتی خاص به فیلم بخشیده و آتمسفری بیانگرانه ایجاد کرده است، چیزی که در فیلم پیشین نورانیپور یعنی A157 هم هویدا بود و در خاطر میماند. فیلم البته از وجود دو ݆فر فیلمبردار سود جسته که بهنظر میرسد یکی از آنها فصلهای مربوط به همراهی با زن همکار سازمان ملل و نماهای عمومی اردوگاه پناهندگان را گرفته و دیگری فصلهای مربوط به نوجوانان داعشی در چادرشان را و این دستهی دوم زمان بسӌار بیشتری از فیلم را به خود اختصاص داده است. همین دستهی دوم البته «رنگآمیزی» سیاهوسفید جذابتری دارد و از پردازش تصویری دلنشینتر و مؤثرتری برخوردار است، چه به لحاظ فام تصاویر و چه از نظر نورخوانی،Ġانتخاب عدسی، زوایای فیلمبرداری و کادربندی. این بخش که قویترین بخش فیلم است سرشار است از لحظات بسیار مؤثری که حاصل سرکردن ساعتها و روزهای طولانی و نزدیک شدن به حسوحال شخصی این نوجوانان و مصاحبههای نهچندان زیاد اما مفید وĠالبته سکوت، سکوتهایی که نه صرفاً به عنوان نفَسخور بلکه به عنوان راهی برای درک حالات شخصی این نوجوانان و رسوخ به دنیای پس ذهن آنان. به یاری این بخشِ بهنسبت طولانی اما مؤثر با واقعیت ترسناکی روبهرو میشویم که حܧصل پسزمینهی سراسر فقر، فقدان آموزش و رفاه حداقلی در خانوادۀ هریک از این نوجوانان تیرهروز از سویی و از سوی دیگر سوءاستفادهی سازمانهای تروریستی/ ایدئولوژیک از وجود انواع بحرانهای اجتماعی و سیاسی که مسبب وجود چنین نوجوانانӌ است. به واسطۀ نزدیک شدن فیلم به دنیای هولانگیز و پر از اوهام و تخیلات بیمارگونۀ این نوجوانان، این امکان بهوجود آمده ابعاد این واقعیت ترسناک را بهتر درک کنیم.
در فیلم صحنههای بسیاری وجود دارد که این نوجوانان بی&zwnj̻واهمه از کشتار تعداد زیادی از اعضای یک خانواده یا یک محله مثلاً به وسیلۀ ریختن سم در منبع آب آشامیدنی یا سربریدن افراد صحبت میکنند. به این کارها افتخار هم میکنند و آنرا کاری در جهت جهاد برای دین میدانند. آنان با هم زندگی دسته̦zwnj;جمعی بهظاهر خوبی دارند و از یکدیگر مراقبت میکنند، همدیگر را ماساژ میدهند، لباس خود را تعمیر میکنند و با همکاری یکدیگر برای پرندگان وحشی (شاید هم اهلی!) دام میگذارند، سرشان را میکنند و میپزندȮ در تمام این کارها کمتر وقتی برای بازیهای معمول بچهها صرف میکنند و ازجمله آرزوهاشان یکی این است روزی گروهی به نام توبه تشکیل دهند و از آن طریق به جهاد خود ادامه دهند. همۀ این کارها را هم برای رسیدن به بهشت انجام میدهند.̠انگار دنیای ذهنی این نوجوانان با دنیای ذهنی تروریستهای بزرگسال داعش هیچ تفاوتی ندارد. امری که به این درک کمک فراوان و تعیینکنندهای کرده عدم موضعگیری آشکار فیلم ـ شیوههای مرسومی مانند استفاده از عدسیهای واید ш ایجاد اعوجاج در تصویر و دیگر شیوههای فاصلهگذاری که باعث میشود تماشاگر نسبت به سوژه احساس همذاتپنداری نکند ـ در برخورد با این تیرهروزان است. اینها تصویری از یک هاویه که بهقول خود داعشیها «ج݇ادگران» در آن اسیرند به ما عرضه میکند. و همینها هستند که به رغم مشکلاتی که در آغاز در مورد فیلم گفتم، فرزندان شب را فیلمی قابل تأمل میسازد. هرچند متأسفانه وجود چندین تکهی پویانمایی که به شیوهای خیфی آشکار اما کمارزش و کماثر، مثلاً به برملاکردن افکار پلید پدیدهی داعش پرداخته؛ به یکدستی فیلم ضربههای جبرانناپذیری زده است. اگر نبود این تکههای دو سه دقیقهیی که هر هفت هشت دقیقه یک̠بار انگار تیزر یک برنامهی تلویزیونی باشد مشاهده میشود، فیلمی بهمراتب شستهرُفتهتر از کار درمیآمد.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: