
سینما آنقدر جذابیت داشته و دارد كه افراد غیرسینمایی را به خودش جلب كند. در سینمای خودمان نام چند فوتبالیست را سراغ داریم كه پایشان به سینما كشیده شد. عزیز اصلی در فیلمهایی مانند بیعشق هرگز (1345) , فاتحین صحرا (1350) بازی كرد، مهراب شاهرخی در علفهای هرز (1355)، احمدرضا عابدزاده در ازدواج غیابی (1379) و علی انصاریان در چند فیلم از جمله كلوپ همسران (1397). اما چهرهای كه به سینما نیامد كه برود و بازی در سینما، تئاتر و تلویزیون را پیگیرانه ادامه داد، پژمان جمشیدی است. بازیكن سابق تیم ملی و باشگاههای سایپا، پاس و پرسپولیس بعد از پایان دورهی فوتبالش سراغ بازیگری در سینما و تئاتر آمد و تا امروز تنها چهرهی «فوتبالی» است كه بسیاری بازیهایش در سینما را بیش از فوتبال او در ذهن دارند.
در سریال ساختمان پزشكان (1390) به عنوان بازیگر مهمان حضور داشت اما پیمان قاسمخانی بر اساس گفتهها و خاطرات او از دوران فوتبالیاش فیلمنامهی سریال پژمان (1392) را نوشت و او در نقش خودش در آن بازی كرد. این درواقع كلیدی است برای شناخت شكل و نوع بازی پژمان جمشیدی كه به نوعی میتوان آن را «بازی مستند» ارزیابی كرد. به این معنا كه جمشیدی به بازیهایش رنگ و بو نمیدهد. رنگآمیزیشان نمیكند. اگر هم فنون بازیگری را در بازیهایش به كار میگیرد به گونهای است كه اصطلاحاً این فنون از بازی او بیرون نمیزند. جمشیدی حضور راحتی جلوی دوربین دارد كه آن را به نوعی «خوشباشی» پیوند میزند. اگر در خوب، بد، جلف (1394) سام درخشانی او را تحقیر میكند (شخصیت سینمایی به نام پژمان جمشیدی در فیلم) ابتدا پژمان ناراحت میشود اما بهزودی فراموش میكند و خیلی سریع موضع دفاعی میگیرد و تلاش میكند خودی نشان بدهد. پژمان جمشیدی با بازی پژمان جمشیدی در فیلم قاسمخانی شوخ است. خودش را به آن راه میزند. واقعیت را میداند اما به روی خودش نمیآورد. خیلی به بازیاش معتقد است. شخصیتی كه جمشیدی در این فیلم بازی میكند، زودباور است. وقتی تیر میخورد وصیت میكند. خیلی اهل اغراق است و طوری رفتار میكند كه انگار نه انگار او نیز در ایجاد خطاهای مهمی كه به وجود آمده دخیل بوده است. اینها درواقع شاكلهی اصلی بازیهای پژمان جمشیدیاند كه از همان مجموعهی پژمان در او باقی ماندند. اما او در آثار دیگری كه بازی كرده، تلاشش را برای افزودن «افزونهها» به بازیهایش حفظ كرده است. در فیلم قدرنادیدهی ما همه با هم هستیم (1398) او در نقش علی حاجتی خیلی جدی اصرار دارد كه سوار هواپیما بشود و حتی كارمندان خانم مژدهی (لیلا حاتمی) را تهدید و وانمود میكند با یكی از آدمگندهها در تماس است. اینجا هم او آدمی است از همه جا بیخبر كه ناخواسته وارد ماجرای مرگباری شده و خیلی راحت به مسئول امنیت (سام نوری) میگوید كه راضیه (ویشكا آسایش) به پیرمرد آلزایمری (سیروس گرجستانی) قرص داده است. او مثل نقشهای دیگرش اینجا نیز سادهدلی را چاشنی بازیاش كرده و همین او را آدمی با شهامت نشان میدهد. در اینجا جمشیدی عنصر دیگری به نقشهای قبلیاش اضافه میكند كه عشق است. در میان این همه گرفتاریهای ریز و درشت و مرگ و میر، او عاشق راضیه شده است!
تگزاس (1396) و دنبالهاش تگزاس2 (1397) همان پژمان جمشیدی خوب، بد، جلف را یاد آوری میكند، بهخصوص كه این بار نیز در كنار سام درخشانی قرار گرفته و شوخی مشتركی را رقم زده است. او در نقش بهرام همراه با ساسان (سام درخشانی) درگیر ماجراهایی میشوند كه كاریكاتوریاند و طبعاً بازی اینچنینی را نیز طلب میكنند. در فیلم دوم اكنون آقا بابك (مهدی هاشمی) پدر بهرام حضور دارد و همنشینی ناخواستهی ساسان و مادرش سوری جون (ژاله صامتی) و آقا بابك و بهرام امكان بیشتری برای جمشیدی فراهم آوردهاند تا بار دیگر به سكانسهایی مانند شنیدن ازدواج آقا بابك و مادر ساسان برسد. در این سكانس بهرام وقتی میشنود كه پدرش با سوری جون ازدواج كرده و ساسان از آن بیخبر است، طوری وانمود میكند كه اتفاقی نیفتاده و همه چیز عادی است! این خونسردی جمشیدی در چنین لحظاتی و تغییر بسیار ناگهانی حالتهایش از بیخبری تا لاپوشانی یكی از برگهای برندهی او در بازیهای طنزآمیزش محسوب میشود. در ایدهی اصلی (1398) او و بهرام رادان یك زوج را تشكیل میدهند كه یادآور زوج رادان و محسن كیایی در باركد (1394) هستند اما با یك تفاوت كه آن را در بازی جمشیدی میتوانیم دنبال كنیم. جمشیدی اصولاً بازیگری است كه بازیاش محدود به حیطههای كلامی است كه بهطور طبیعی این به هیچ وجه یك ضعف برای بازیگر محسوب نمیشود. نیما با بازی جمشیدی، شخصیتی است آب زیر كاه كه راه را از بیراه خوب تشخیص میدهد. خوش سر و زبان است كه این را در سكانسی كه در وان نشسته و با سعید (رادان) نقشهی كارهای شخصیشان بعد از كار اصلی خود را طرراحی میكنند، بهخوبی دیده میشود. جمشیدی در دوزیست (1398) بار دیگر به همان شخصیت سادهدل باز میگردد كه این بار چاشنی عاشق شدن در یك نگاه را با خودش یدك میكشد. فیلم برزو نیكنژاد نشان از پختگی پژمان جمشیدی در بازیهای سینماییاش را نیز دارد. او در جهان با من برقص (1398) نقش دکتری با پیشینه و علایق فوتبالی دارد که هم مخالف ازدواج است و هم سر و گوشش می جنبد!
پژمان جمشیدی وقتی در برنامهی دورهمی مهران مدیری ظاهر شد و از خودش و علایق و سلایقی كه دارد، سخن گفت، یك شگفتی نیز از خودش نشان داد. او با پژمان جمشیدی كه در سینما و تلویزیون دیدهایم، تفاوت عمدهای دارد كه جدی بودن او و حتی تن ندادنش به شوخیهای معمول مدیری با مهمانان دورهمیاش بود. جمشیدی به عنوان بازیگری كه از ابتدا با هدف بازیگر شدن به دنیای بازیگری پای نگذاشته و مسیر بازیگریاش را بهتدریج هموار كرده، از بازیگرانی است كه توانایی بازی در نقشهایی با زیروبمهای مختلف را آزموده و بهخوبی از عهدهشان برآمده است. بر خلاف مخالفتها با حضورش به عنوان بازیگر سینما و حتی بیش از آن به عنوان بازیگر تئاتر، پژمان جمشیدی نشان داده كه بازیگری میتواند از یك حركت غریزی به حضوری پذیرفتنی بدل شود. او اكنون یكی از بازیگران سینمای ایران است كه مخاطبان بازیهایش را پذیرفتهاند و كارنامهی پروپیمانی هم به عنوان بازیگر دارد. این دستاوردی است كه تقریباً فراچنگ آنهایی نیامده كه از جهان فوتبال به جهان سینما كوچ كردهاند.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: