حالا یک هفته از پایان سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر گذشته و فرصت بهتری است تا به دور از هیجانها و التهابهای جشنوارهای به تأمل درباره آن پرداخت و کلیت و دستاوردهای آن را مورد خوانش قرار داد. با همه فرازونشیبها و حرفوحدیثهایی که خصلت هر جشنوارهای است، جشنواره امسال با وجود ضعفهایی که داشت از حیث درونمتنی یعنی سطح و ساختار کیفی و مضمونی فیلمها جشنواره خوبی بود و دستکم چند فیلم خوب داشت که قابل تأمل و بحث باشند؛ موضوعی که میتواند همچنان امید به سینمای ایران را زنده نگه دارد، بهویژه با ظهور و حضور نسل جوان سینماگرانی که حرف تازهای دارند و باز هم نشان دادند که پدیدههای جشنواره را باید در میان آنها ردیابی کرد. در این یادداشت پساجشنوارهای تلاش بر این است که برخی ویژگیهای مهم جشنواره سیوهفتم از نگاه نویسنده بازخوانی و به مؤلفههای آن پرداخته شود.
برجستگی قصهگویی
در سالهای اخیر شاهد بازیهای فرمی و ساختارشکنی در روایت و بازنماییهای بصری فیلمها بودیم که این نقد را به همراه داشت که سینمای ایران، قصهگویی را فراموش کرده یا اصلاً قصهگویی بلد نیست اما امسال عنصر قصه و قصهگویی در فیلمها پررنگتر و برجستهتر شد و گویی فیلمسازان ما متوجه پاشنه آشیل سینما شدهاند. این لزوماً به این معنا نیست که فیلمنامهها بیاشکال بودند یا حفرههای فیلمنامهای نداشتیم اما دستکم شاهد قصه و قصهگویی بودیم که تقویت این عنصر و تداوم این مسیر میتواند به رفع کاستیها و ضعفهای موجود در فیلمنامهنویسی کمک کند. ضمن اینکه نشان میدهد مخاطب ایرانی همچنان یک مخاطب قصهدوست است و اگر سینماگران قصهگویی را بهتر یاد بگیرند میتوانند در جذب مخاطب موفق باشند.
طولانی بودن زمان فیلمها
اگرچه قصهگویی به عنوان یک ویژگی مثبت در بسیاری از فیلمها وجود داشت اما گاهی دچار افراط در روایت آنها نیز بودیم. بسیاری از فیلمهای جشنواره امسال طولانی بودند که این زمان گرچه در برخی فیلمها بهواسطه جذابیت و کشش درام حس نمیشد و آنها را از ریتم نمیانداخت (مثل متری ششونیم) اما بسیاری از آنها زمان اضافه داشتند و این، ضرباهنگشان را دچار تلاطم میکرد و خستگی و ملال مخاطب را به همراه داشت. انگار برخی کارگردانها دلشان نمیآمد راشها را دور بریزند و از آنها استفاده حداکثری میکردند. عدم تناسب بین ظرفیت دراماتیک قصه و زمان روایت، یکی از مشکلات مهم برخی فیلمها بود که نیازمند تدوین مجدد و کوتاه شدن زمان فیلم است. این کوتاه کردن صرفاً نه برای کوتاه کردن زمان که حذف شاخوبرگها و پلانها و سکانسهای اضافی است که فیلم را متورم کردهاند.
تنوع ژانری و موضوعی
خوشبختانه امسال شاهد تنوع و تعدد ژانری و موضوعی به شکل نسبی بودیم و هر سلیقه سینمایی میتوانست دستکم یکیدو ژانر مورد علاقه خود را پیدا کرد؛ از فیلمهای خیابانی گرفته تا تریلر سیاسی، از فیلمهای حادثهای تا قصههای خانوادگی. دو فیلم ورزشی و یک فیلم نوآر هم داشتیم. ضمن اینکه فیلم زندگینامه و چهرهنگار هم بود. این تنوع کمک میکند تا سینمای ایران، موقعیتها و سوژههای بیشتری از تجربههای زیسته فردی و جمعی را به تصویر بکشد و از پس آنها البته هویت مستقل فیلمسازان هم قوام بگیرد. به این مورد باید این نکته را هم اضافه کرد که امسال کمتر شاهد تقلید و پیروی فیلمسازان از یک فیلمساز موفق بودیم و موج فیلمهای مشابه و شبیه به هم نداشتیم. بر خلاف سالهای پیش که خیلیها تلاش کردند تا فیلمی در سبک و سینمای اصغر فرهادی بسازند، امسال غالب فیلمسازان فیلم خودشان را ساختند و این تنوع ژانری با هویت مستقل سینمایی همراه بود. فارغ از ضعف و قوت فیلمها، نفس این استقلال و تنوع ژانری قطعاً به نفع سینمای ایران خواهد بود و طیف بیشتری از مخاطبان را با سلیقههای مختلف پوشش خواهد داد.
پایتختزدایی
یکی از ویژگیهای سینمای ایران که همواره مورد نقد قرار میگرفت تهرانی و شهری بودن آن بود. به این معنا که اغلب فیلمها در لوکیشن تهران یا در بستر فیلمهای آپارتمانی رخ میداد و جغرافیای ایران به پایتخت محدود میشد. اما خوشبختانه در جشنواره سیوهفتم شاهد نوعی تهرانگریزی و پایتختزدایی در فیلمها بودیم و قلمرو قصهها به گستره جغرافیایی بیشتری از ایران انجامید. ضمن اینکه گرایش به ساخت فیلمهای جادهای نیز افزایش یافت و فیلمهای قسم و قصر شیرین را میتوان مصداقهای تقریباً موفق آن دانست. ضمن اینکه روایت قصههای خارج از تهران هم زیاد شد و علاوه بر دو فیلم بالا، آثاری مثل شبی که ماه کامل شد، روزهای نارنجی، بنفشه آفریقایی و حتی سرخپوست دیده شدند. ظرفیتهای جغرافیایی و ظرافتهای دراماتیک و داستانی در توجه به مناطق مختلف کشور کمک میکند تا تصویر جامعتر و نقشه بصری کاملتری از جغرافیا و فرهنگ ایران در سپهر سینمایی کشور ثبت و ضبط شود. این رویکرد نشان داد که رفتن به سراغ سایر مناطق ایران نهفقط وجوه بصری فیلمها و زیباییشناسی آنها را در یک روایت تازه به تصور میکشد که این مسأله به بازنمایی و روایت قصههای تازهتری هم منجر میشود که برساخته از جغرافیای قصه است. تغییر جغرافیایی در سینمای ایران میتواند به تنوع دراماتیک و قصهپردازی کمک کند و فیلمهای امسال نشان دادند که باید از این ظرفیت ارزشمند بیش از اینها بهره برد.
بازیهای متفاوت
قطعاً یکی از جذابترین بخشهای جشنواره و فیلمها که بهویژه در اعلان نامزدهای جشنواره و سیمرغها نمود پیدا میکند بازیهای بازیگران است. امسال شاهد نقاط عطف عجیبوغریبی در سطح بازیگری بودیم؛ از هوتن شکیبا گرفته که در اولین حضور جدی سینماییاش به عنوان بهترین بازیگر نقش مرد، سیمرغ را نصیب خود کرد یا نوید محمدزاده که چهره متفاوتی از خود در سرخپوست را به تصویر کشید. حضور پرقدرت و چشمگیر علی نصیریان در مسخرهباز یکی از فرازهای درخشان جشنواره امسال بود. الناز شاکردوست نیز تصویر تازهای از خود در شبی که ماه کامل شد ارائه داد و نقشهای مکمل و کوتاه قدرتمند و تأثیرگذار زیادی هم داشتیم که نشان میدهند سطح بازیگری در سینمای ما رشد قابل توجهی داشته است؛ حتی امسال دو نامزد بهترین نقش مکمل از بازیگران کودک داشتیم. انصافاً یکی از وجوه درخشان و لذتبخش سینمای ایران، بازیهای تأثیرگذارست که لذت تماشای فیلمها را مضاعف میکند.
جشنواره سیوهفتم - البته مثل هر جشنوارهای - در دو بخش انتخاب و داوری فیلمها نیز با حاشیهها و چالشهایی همراه بود که پرداختن به آن، مجالی دیگر میطلبد اما فارغ از داوریها دستکم میتوان پنج فیلم پیدا کرد که ما را به آینده سینمای ایران امیدوار کند. در این شرایط عجیبوغریب، این دستاورد هم مغتنم و امیدبخش است.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: