
با اتكاء به حافظه طولانی مدت، لحظات كوتاهی از بازی او در مجموعهی قدیمی شهر من شیراز (55-1354) را در ذهن داریم اما شاید بیواسطهترین حضورش در سالهای دور كه نیاز چندانی به حافظهی درازمدت ندارد، نقش شیخ حسن جوری در مجموعهی سربداران (62-1360) است. مجموعهای كه در سالهای بعد از تولیدش، بخت نمایش چندباره را پیدا كرد و بارها دیده شد و همچنان یكی از مجموعههای عجیبی است كه بعدها هیچگاه تلویزیون نتوانست از نظر داستان و پرداخت رخدادهای تاریخی مشابهاش را تكرار كند. نقش شیخ حسن درواقع به نوعی و تا سالها به پرسونای بازیگری امین تارخ در تلویزیون بدل شد كه حتی بازیاش در مجموعهی بوعلی سینما (1364) را نیز در بر گرفت: نقشی تاریخی اما آشنا برای مخاطبان امروز.
امین تارخ همواره به عنوان یكی از بازیگران مورد توجه مخاطبان تلویزیون مطرح بوده است. مجموعههایی مانند سفر سبز (1380)، اغماء (1386) یا خستهدلان (1388) و چند مجموعهی دیگر مؤید این ادعاست كه مخاطبان این رسانه، كارهای او را به عنوان بازیگر با علاقهی بیشتری دنبال كردهاند. اما او پیش از تلویزیون، در سینما و در مرگ یزدگرد (1360) ظاهر شد كه هرگز رنگ پرده را ندید، اما به موازات تلویزیون، در آثار سینمایی نیز حضور یافت. چمدان (1365) اثر ناكام جلال مقدم است كه با فیلمهای درخشان او فاصله داشت و طبعاً بازی تارخ نیز به چشم نیامد. نقش پدر دختری ناشنوا در پرندهی كوچك خوشبختی (1365) كه كمتر تحمل نقص جسمی دخترش را دارد؛ آنچنان نتوانست ویژگیهای بازیگری او را به نمایش بگذارد. اما نقش دانیال در سرب (1367) ساختهی مسعود كیمیایی جبران مافات كرد. دانیال با بازی امین تارخ جوانی است كه شاهد قتل بوده اما برای حفظ جانش و فرار از دست قاتلین آشنا، میگریزد. تارخ در این نقش تقریباً از تمامی ویژگیهای بازیگریاش استفاده میكند، ترس و خشم كه در مواقع بسیاری در چشمانش متجلی میشود، تحرك فیزیكی و حركات سریع دستها و سردی رفتار توأم با سكوتهایی گاه و بیگاه كه اینها درواقع خصایص شخصیت دانیال نیز هستند.
در این میان یك استثناء در كارنامهی بازیگری تارخ به چشم میخورد كه نقش جلالالدین برادر وسطی خانواده در مادر (1368) ساختهی علی حاتمی است كه احوالاتی عارفانه دارد و این در تضادی مشخص با رفتار برادر بزرگ، محمد ابراهیم (محمد علی كشاورز) قرار دارد. تارخ در این نقش، كمتر از فیزیك بدنی استفاده كرده و از نگاه خشمگیناش خبری نیست. یكی از میزانسهای به یاد ماندنی در این فیلم، صحنهای است كه اوس مهدی (حمید جبلی) به بهانهای آمده تا طلعت (اكرم محمدی) را ببیند و جلالالدین سبد گوجهفرنگیها را از طلعت گرفته و یكی را برداشته و میخورد. امین تارخ در نقش جلالالدین، بهطور طبیعی انتخاب علی حاتمی برای بازی در این نقش است، آن هم بعد از فیلمی كه تارخ شخصیتی برونگرا مانند دانیال را به تصویر كشیده كه این نشان از دید وسیع حاتمی نسبت به نقشهایی دارد كه در ذهن داشته و تارخ نیز تمام تلاشش را كرده كه بازیاش در فیلم حاتمی هیچ ربطی به شخصیت دانیال نداشته باشد. بازی او در نقش طاهر در دلشدگان (1370) واپسین اثر حاتمی نیز به گونهای دیگر بازتاب شخصیتی است آرام و اهل مدارا كه سرانجام تراژیكی پیدا میكند. سكانس معروف فیلم كه طاهر پای پلكانی بر زمین لمیده و گویی منتظر است تا مرگش از راه برسد، همراه با آواز استاد شجریان و صحنهپردازی علی حاتمی، گسترهای رمانتیك پیش چشم تماشاگر میگشاید كه شاید برخی از آن غافل شده و قدر و قیمتش را ندانستند.
حضور امین تارخ در نقش حسام در سارا (1371) به واقع یكی از ریسكهای بازیگری تارخ محسوب میشود؛ به این دلیل ظاهراً ساده كه نقش حسام (بی آن كه فیلم بر روی آن تأكیدی داشته باشد) نقشی منفی است. حسام در برابر تلاشهای سارا (نیكی كریمی) كوركورانه عمل میكند، طلبكار است و دست آخر در میزانسنی به یاد ماندنی دستش را به سوی سارا دراز میكند به این خیال كه سارا خطایی كرده و حسام او را بخشیده است. بعد از تجربهی همكاری با مهرجویی، امین تارخ در شماری از آثار سینمایی ظاهر شد كه كمتر توانستند ویژگیهای بازیگری او را به نمایش بگذارند. آثاری مانند عشق به اضافه 2 (1378) درواقع در كارنامهی بازیگری وی تقریباً در یادها نمانده است اما در این میان او تجربهیدیگری با مسعود كیمیایی دارد و در نقش سرهنگ رضا در رییس (1385) هم قرار است به وظیفهاش عمل كند و هم بناست هوای دوست قدیمیاش رضا (فرامرز قریبیان) را «با مسوؤلیت محدود» بپذیرد، دوستی كه تا گلو در مخمصه فرو رفته اما خودش بیخبر است.
با این همه امین تارخ همچنان به بازی در تلویزیون ادامه داد و ظاهراً دو مجموعهی معصومیت از دست رفته (1381) و البته اغماء از نظر مخاطبان آثاری بودند كه بازی او در آنها رضایتشان را در پی داشته است. در مجموعهی نخست كه داوود میرباقری آن را كارگردانی كرد، نقش شوذب تا حدی و حتی به مدد دوبلهی حمیدرضا آشتیانیپور از نقش دكتر طه پژوهان در مجموعهی دوم كه سیروس مقدم آن را ساخت، باورپذیرتر از آب در آمده است. درواقع نه امین تارخ بلكه كمتر بازیگری توان این را دارد كه در نقشی فرو برود كه بنیانهای شخصیتپردازی در آنها چندان استوار نیست. نقش دكتر پژوهان در این مجموعه، نقشی فردی است كه در برابر وسوسههای گاه و بیگاه، هم تسلیم میشود و هم آنچنان غرق در توهمات خویش است كه نمیتواند وجود آن همه تناقض را در اطرف خود ببیند. این یادداشت دربارهی امین تارخ ناقص خواهد بود اگر به مدرسهی بازیگری او «كارگاه آزاد بازیگری» اشاره نكنیم كه شماری از بهترین بازیگران سینمای ایران را پرورش داده است. به نظر میرسد نظم و ترتیب و دیسیپلینی كه لازمهی آموزش و پرورش هنر بازیگری است، یكی از اركان موفقیت وی و مدرسهی بازیگریاش باشد. در سالهای خیلی دور و به دلیل مناسبتی خاص از مدرسهی بازیگری تارخ دیداری كوتاه داشتم (او این مدرسه را در 1373 تأسیس كرد) به شخصه توانستم دیسیپلین را در یك محیط آموزش بازیگری مشاهده كنم. در آخر و با توجه به این كه همچنان بنبست وثوق (1395) به نمایش عمومی درنیامده و بنای چنین یادداشتهایی پرداختن به آثار به نمایش درآمدهی بازیگران است اما حیفم آمد به یكی از خیرهكنندهترین بازیهای امین تارخ اشاره نكنم كه در كارنامهی بازیگریاش رقم زده است. او به طرزی خارقالعاده تصویری تازه و دیده نشده از خودش و بازیاش در این فیلم به نمایش میگذارد، اثری كه حمید كاویانی به عنوان نخستین فیلمش آن را كارگردانی كرده است. طمئنینه در رفتار و كلامی تند و نافذ همراه با سكوتها و نگاههایی گیرا، تنها بخشی از حضوری استثنایی بازیگری را در معرض تماشا میگذارند كه اكنون در كارش به پختگی رسیده و بازیگری كهنهكار است.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: