پژوهشگر و کارگردان: مهدی قنواتی. فیلمبردار: صادق سوری. تدوینگر: امیر ادیبپرور. موسیقی: افشین عزیزی. صداگذاری: مهرشاد ملکوتی. اصلاح رنگونور: محمدرضا تیموری. تهیهکننده: محمدکاظم بیات. تهیهشده در: شرکت فیلمسازی آهنگتصویر، سال 1395، 58 دقیقه.
داستان زندگی عبدالحسن ثابتجویا از عشایر ظاهراً بختیاری یا لر مقیم استان بوشهر با 27 بچه که از پنج همسر (یکی مرحوم) دارد. اما همچنانکه از اسم فیلم هم پیداست (همجا بهمعنای هوو) اصلاً زندگی بچهها و روابط پدروفرزندی در فیلم جایی ندارد و عمدهی تأکید فیلم بر روابط میان این مرد و همسران متعددش و شیوهی سلوک این هووها با هم و با شوهرشان و بهطبع نحوهی مدیریت زندگی با این زنها و بچههای پرشمار توسط این مرد متمرکز است.
فیلم شروع جالبی دارد: خواندن یک آواز سوزناک محلی توسط مسنترین زن حاضر در تصویر و کشیدن قلیان توسط دو زن دیگر ِ جوان و صدای تعلیقآفرین قلقل قلیان. و سپس نزدیک به نیمی از فیلم در همین تعلیق و درآمیخته با طنزی خاص میگذرد: زنانی که پشت سرهم بهعنوان همسر او به فیلم معرفی میشوند. مورد دیگر که این فضا را تشدید میکند حضوروغیاب شاگردان یک کلاس درس چندپایه است که همهگی بچههای کلاس نام خانوادگیشان ثابتجویا است! و کمی بعدتر همهی این بچهها را میبینیم که یکبهیک و پشتسرهم با حاج حسن ثابتجویا دست داده و سلاموعلیک میکنند و پدر هم بدون اینکه از نفس بیفتد، به سلام تکتکشان جواب میدهد. تصویری از یک قبیله/خانوادهی آرکاییک. و پدر که بهظاهر میبینیم از تجربهی این سبک زندگی بهتقریب آرکاییک لذت هم میبرد، وقتی بقیه کار میکنند او در رثای کار و زحمت بهآواز شعر میخواند، این زندگی را توجیهاش هم میکند (با استناد به ازدواجهای متعدد پیغمبر) و مدام بر این مُلک «عظیم»! نظارت دارد، با چشم عادی و گاه هم با چشم مسلح. فیلم در اساس متکی بر کلههای سخنگو است که در قابهایی ثابت و گاهی بسیار شکیل، نشسته و از خودشان و زندگیشان و آنچه پسندیده یا نمیپسندند میگویند. حاجحسن برای زنگرفتنهایش متوسل به کلک هم میشود (گرفتن رضایتنامه از خالهبتول برای ازدواج با خالهزهرا روی ورقهی رضایتنامهی مربوط به سهمیهی تعاونی!) اما گویی نه برای خالهبتول این امر اهمیت داشته و نه برای زن بعدی و لابد برای زنهای بعدی. این، شاید مهمترین سؤال فیلم بوده و به همین موضوع خوب هم پرداخته شده: علت اصلی و عمدهای که زنان به واسطهی آن به زندگی با همسر دوم و سوم رضایت میدهند آن است که کار خانه زیاد است و نیروی یک نفر برای انجام این همه کار کفاف نمیدهد!
فیلم بیآنکه وارد این عرصه شود که مگر این زنها وظیفه دارند که برای شوهرشان کارگری هم بکنند، با مشاهدهگری دقیق بهطور کامل نشان میدهد که اصلاً این مرد یک خانسالار کلاسیک است و این زنها را نه صرفاً برای فرونشاندن غریزهی جنسی (هرچند برای آنهم هست) بلکه از جهت دیگر برای ادارهی سرمایهاش: گلههای دام، زمینهای کشاورزیاش و کسبوکارهای جنبی دیگرش در حوزهی مرتبط با شغلاش، نیاز دارد. این زنان و چنانکه بعدتر میبینیم بچههای بزرگترش نیروهای کار مجانی و ارزان حاجحسن هستند برای افزایش درآمدش. که لابد بعدتر و در سکانسهای انتهایی فیلم با پول حاصل از این سرمایه روضهی عزاداری برپا کند، اطعام کند و برای پسرش عروسیای بسیار مفصل بگیرد. یکی از صحنهها که این ارزیابی ما از حاجحسن و ارزیابی او از خودش را تأیید میکند، صحنهی سرکشی او به مدرسهی محل تحصیل بچهها و صحبت با معلم و برخی از بچههایاش است.
در تمام این صحنه بچههای حاجی موقع دستدادن با پدر دست او را میبوسند و پدر هم وقت دستدادن، اگر احساس کند بچه هنوز عادت به بوسیدن دست او را ندارد؛ با ظرافت، طوری پشت دستاش را نزدیک دهان بچه میبرد که او یادش بیاید باید آنرا ببوسد. هرچند حاجحسن هیچ شباهت ظاهری از نظر میزان املاک و سواد و رتبهی اجتماعی با اشراف بزرگ ندارد، اما این صحنه کمی مرا یاد فیلم دختر فرمانفرما ساختهی محمدحسن دامنزن (1386) انداخت، جاییکه مرحوم مریم فیروز از مراسم صبحگاهی میگوید که هر روز جلوی شازدهی بزرگ فرمانفرما اجرا میشد و بچهها باید تکتک با شیوهای بسیار رسمی به پدرشان ادای احترام میکردند. جای دیگر صحنهای است که حاجحسن دارد از نسبت خود با زنان و گاو و گوسفند و بچهها و پول و املاکش میگوید و همهی آنها را مِلک طلقاش میداند و معتقد است هر جور که میخواهد میتواند با املاک و اموالش رفتار کند! ضمن اینکه او همین اندازه ملک و مالومنال را آنجور که از ظواهر برمیآید خوب اداره میکند و بهاصطلاح از هنر مدیریت بیبهره نیست.
با همهی محسناتی که فیلم دارد، اما اشکالاتی به آن وارد است ازجمله احساسی از یکسویه بودن فیلم و احساس منفی شدیدی که فیلم در دل بیننده نسبت به حاجی برمیانگیزد: بهجز حاضرجوابی و سخنگفتن ِمحکم و توسل به ابیات شعری و البته ندیدن خشونت از طرف او نسبت به زنان و بچههایش، ما همه را مدام در حال کار میبینیم و مدام او را در حال نظارت، دستوردادن، لذت بردن از کار دیگران، آوازخواندن و تنآسایی. از سوی دیگر برخی اشتباهها در تدوین رخ داده ازجمله سکانس فیلم عروسی سالیان قبل از خود حاجی، باید در انتهای نمایش آخرین همسر او دیده میشد، که در بخشی آمده که اشکوآههای زنان و گلههایشان از زندگی با حاجی (نیمهی پنهان این زندگی) شروع شده است. همین دست اشتباهها سبب شده فیلم از میانهی آن اندکی دچار افت در ریتم شود و احساس کنیم فیلم دارد دچار ورطهی تکرار میشود.
خلاصه اینکه همجا فیلمی است که بهلحاظ موضوع نظیرش کمتر دیده شده و دست بر نقاط نامکشوف زندگی روستاییان و عشایر ایران گذاشته و از این بابت و بهواسطهی زحمتی که برای ساخت آن کشیده شده و طنزی که در زندگی کشف کرده، ارزش بالایی دارد.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: