در کندوکاو تصاویر سالهای خیلی دور، اولین تصویری که از محمدعلی کشاورز در حافظه نگارنده بر جای مانده است به تلهتئاتر گربه سیاه (1353) برمیگردد که در آن نقش مردی را بازی میکند که بعد از سوءظن به همسر جوانش او را به قتل میرساند و در یک انبار قرار میدهد و رویش را دیوار میکشد اما گربهای که در آن محل گیر افتاده است، با سروصدایش باعث میشود پرده از این جنایت برداشته شود. موهای نسبتاً بلند کشاورز در آن نمایش و چند حرکت آهسته (اسلوموشن) در کنار هم تصویری پر از رمز و راز از این بازیگر سرشناس ارائه میکند که این تنها بخش اندکی از تصاویر گوناگونی است که از وی در ذهن داریم.
اما پیش از آن باید به نقشش در رگبار (بهرام بیضایی، 1351) اشاره کرد که مدیر مدرسه است و همراه با همسرش تلاش دارند دخترشان را به هر ترتیبی که شده به آقای حکمتی (پرویز فنیزاده) بقبولانند. کشاورز در فیلم بیضایی اگرچه نقشی فرعی دارد اما بهخوبی میتواند در جلد آدمهایی از طبقه متوسط فرو برود که نقش اجتماعیشان چیزی به وجودشان نیفزوده و نان را به نرخ روز میخورند و کاری هم ندارند که گاهی کارهایشان میتواند به ضرر دیگران بدل شود. او در سالهای بعد در برخی نقشهایش همچنان این «پرسونا» را به کار گرفت. با این حال در طول سالهای فعالیت هنریاش در نقشهای مختلفی ظاهر شده و هر بار توانسته است تصویری ماندگار از خودش به نمایش بگذارد. از آثاری مانند دست شیطان (1360) بگذریم که نقش کشاورز در آن به گونهای نبود که توان بازیگریاش را به نمایش بگذارد (فیلم، یک تریلر سیاسی و اکشن درباره ماجرای گروگانگیران سفارت آمریکاست).
در نخستین سالهای سینمای ایران بعد از انقلاب، کمالالملک (1362) یکی از نقشهای ماندگار وی محسوب میشود. اتابک اعظم با بازی کشاورز به فردی تبدیل میشود که بازی سیاسی را بهخوبی بلد است و هنگامی که با پرخاش به شاه و درباریان در پی نجات کمالالملک از اتهام دزدی است، بیشتر به فکر خودش است. او معتقد است که کامرانمیرزا علیه او توطئه میکند. اتابک اعظم در سالهای انتهایی صدارتش عزم مسافرت به مکه را میکند و موقعی که مظفرالدینشاه از او میپرسد از کدام مسیر میرود، به روسیه اشاره میکند و پاسخ شاه که «از این راه به خدا نمیرسی، حاجی» او را مکدر میکند. نگاه کنیم به جایی که اتابک و شاه زیر کرسیاند و اتابک لب ورمیچیند و به شاه میگوید دلش را شکسته است. او در ناصرالدین شاه آکتور سینما (1370) و دلشدگان (1370) بار دیگر به کسوت شخصیتهای قجری درآمد و در فیلم نخست چاشنی طنز را نیز به بازیاش افزود. گفتنی است که خیلی پیش از فیلم حاتمی و در مجموعه تلویزیونی داییجان ناپلئون (1355) مرحوم استاد احمد رسولزاده به جای کشاورز در نقش داییجان سرهنگ حرف زد و این صدا چنان روی تصویر کشاورز خوش نشست که تا سالها پس از آن، این صدا و تصویر جدانشدنی باقی ماندند. اما در مجموعه هزاردستان (1366) با توجه به نقش شخصیت عجیب شعبون استخوانی، استاد اسماعیلی به جای او حرف زد. در این مجموعه علی حاتمی، نقشی که کشاورز بازی میکند یکی از ماندنیترین نقشهایی است که از وی در حافظه داریم. شخصیت شعبون با بازی کشاورز، آدمی پیچیده از آب درآمده است که همه جا هست و هر کاری میکند. از کشتن حیوانات چهارپا تا نقشی که در ترورهای سیاسی دارد و بههمزدن میتینگها و تظاهرات. چهرهپردازی شعبون در جاهایی که به گذشته میرویم به همراه نگاه نافذ استاد کشاورز که گویی با سوءظن به همه نگاه میکند و سروشکل بههمریخته شعبون و سپس بعد از پوشیدن لباس جدید و خندیدنهایش به پرسشهای مفتش تأمینات به جای پاسخ دادن به وی، همچنان باعث میشود این نقش به عنوان یکی از شاهنقشهای او در ذهنها جای بگیرد.
بازی در مادر (1368) در نقش محمدابراهیم به همراه دیالوگهای نابی که حاتمی برای این شخصیت نوشته و نوع پوشش و موهای فرشده و دندانهای طلا و خندهها و خشم محمدابراهیم به عنوان خانداداش و نوع سیگار بر لب گذاشتنش و راهرفتنهای توأم با لنگر انداختن و البته بهعلاوه دوبله منوچهر اسماعیلی، بیش از پیش باعث شد تا یقین حاصل کنیم که کشاورز بازیگری است که جلوههای بصری اگرچه در کامیابیهایش مؤثر بودهاند اما این بازی او و انعطاف عجیبی که در اجرای نقشهای مختلف داشته است، بیش از پیش نام و چهره او را برای علاقهمندان بازیهایش پررنگ کرده است.
پدرسالار (1373) ساخته مرحوم اکبر خواجویی بار دیگر توانست نام او را بر سر زبانها بیندازد. این مجموعه با حضور چند چهره سینمایی و تلویزیونی سرشناس به یکی از آثار موفق کشاورز بدل شد و هنوز هم برخی به این نقش اشاره میکنند. شخصیت اسداللهخان با بازی کشاورز به پدری بدل شد که هم خانوادهاش را دوست دارد و هم تحمل عقیده مخالف از سوی آنها را ندارد. در اینجا نیز کشاورز با استفاده از نگاه نافذی که دارد و مکثها و جوشوخروشی که هنگام شنیدن مخالفت فرزندان با خودش نشان میدهد، توانسته جسمیتی باورپذیر به این نقش بدهد. این در حالی است که حضورش در زیر درختان زیتون (1372) یکی از بازیهای عجیب در سینمای کیارستمی را رقم زد. عجیب از این منظر که کیارستمی از گزارش (1356) تا بعدها در کپی برابر اصل (1389) هرگز از بازیگران حرفهای استفاده نکرد و حضور کشاورز در فیلم بهخوبی نشان میدهد که او نیز در مقام بازیگر تلاش داشت با بازی در نقش خود کیارستمی از بازیگری به معنای حرفهای آن دوری کند. نگاه کنیم به صحنههایی که کشاورز با مرحوم حسین رضایی سوار بر عقب وانت در حرکت هستند و گفتوگو دارند و کارگردان سعی دارد با حسین ارتباط برقرار کند. بازی کشاورز در این نقش بسیار پذیرفتنی و باورپذیر از آب درآمده است.
محمدعلی کشاورز چند سالی است که از بازیگری کناره گرفته و مشغول استراحت است، با این همه نام او و بازیهایش در ذهن و خاطره تماشاگران باقی مانده است؛ مانند نقش خوابگزار اعظم در مجموعه سلطان و شبان (1363) یا نقش خواجه قشیری در سربداران (1362) یا روز واقعه (1373) که در این مجال فرصت پرداختن به آنها پیش نیامد. استاد کشاورز بهطور یقین یکی از چهرههای مهم و قابل توجه در بازیگری سینما و تلویزیون بوده است که نقشهای ماندگاری را برای ما به ارمغان آورده؛ نقشهایی فراموشنشدنی و حتی باید گفت تکرارنشدنی. برای ایشان سلامتی و بهروزی آرزو داریم.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: