آنجلینا جولی پس از نخستین نمایش اول پدرم را کشتند در جشنواره تلیوراید (یا همان تلوراید مصطلح!) با تشویق ایستاده و پرشور تماشاگران مواجه شد. این فیلمی است که او میخواست بسازد؛ بر اساس خاطرات لونگ اونگ که در پنجسالگی خمرهای سرخ او و خانوادهاش را ظالمانه روانهی اردوگاههای کار اجباری کردند. این فیلم دو ساعت و شانزده دقیقهای که فیلمبرداریاش شصت روز طول میکشید، نیازمند بودجهای ۲۴ میلیون دلاری بود. کمپانی «نتفلیکس» تنها جایی بود که دربست تولید و پخش فیلم را پذیرفت.
تد ساراندوس مدیر بخش محتوای نتفلیکس میگوید: «جولی زاویهی دید خاص خودش را داشت؛ روایتی کاملاً سنتی و برآمده از داستانی تکاندهنده که حاصلش فیلمی کوچک اما قدرتمند شد. چارهای نبود که برای روایتی دقیق و اصیل، فیلم باید در لوکیشن اصلیاش، کامبوج، فیلمبرداری میشد؛ کشوری که زیرساختهای مناسبی هم ندارد.»
ممکن است فیلم جولی از جهتهایی قراردادی باشد، اما از بیشتر جهات رادیکال است. جولی میگوید: «نتفلیکس جواب مثبت داد و تد ساراندوس در انجام کار عالی بود. آنها میتوانستند ضمن جواب مثبت شرطهایی بگذارند و بگویند این بایدها و نبایدهای همکاری است؛ از جمله اینکه فیلم باید به زبان انگلیسی ساخته شود، برای نقش مادر باید از یک بازیگر چینی سرشناس استفاده کنی، این بخشها را باید حذف کنی تا هزینههای فیلم کمتر شود و... اما دستم کاملاً باز بود.»
اکنون تصویر ذهنی جولی به حقیقت پیوسته است و اول پدرم را کشتند بزرگترین فیلمی است که در کامبوج فیلمبرداری شده و حالا به عنوان بهترین فیلم خارجیزبان از سوی این کشور به اسکار معرفی شده است. فیلم یکی از شانسهای دریافت اسکار است در حالی که اگر نتفلیکس پا پیش نگذاشته بود، احتمالاً همچنان در فهرست انتظار استودیوها بود. در ادامه دلایلی را مرور میکنیم که ممکن بود استودیوها به خاطرشان این پروژه سینمایی را رد کنند:
1- فیلم، حقیقت را فدای زرقو برق نکرده است
لونگ اونگ در سیسالگی کتاب اول پدرم را کشتند: یک دختر کامبوجی به یاد میآورد را بر اساس مصایب خانوادهاش منتشر کرد. هفده سال پیش زمانی که جولی برای اولین بار به کامبوج رفت تا در لارا کرافت: مهاجم مقبره (سایمن وست، 2001) بازی کند، خاطرات اونگ را خواند، با او ملاقات کرد و از آن زمان دوستان نزدیک یکدیگر شدند. در همین سفر و همنشینی بود که جولی تصمیم گرفت کودکی از کامبوج را به فرزندی قبول کند؛ پسری که مَداکس نامگذاری شد. جولی و اونگ آن قدر روی متن اولیه کار کردند تا به فیلمنامهای ناب با جزییات بصری دست پیدا کنند. جولی در جشنواره تلیوراید گفت: «فیلم در همه جزییاتش به کتاب وفادار است؛ حتی در حفظ رنگ پیراهن آبی اونگ که هنوز یادش را گرامی میدارد. کتاب چنان سرشار از جزییات بود که من فقط عناصر را کنار هم گذاشتم و بازیگران را دور هم جمع کردم؛ این فیلمی است که همه با هم در شکلگیری آن نقش داشتیم؛ فیلمی که مداکس هم با دیدنش برای اولین بار حقایقی درباره کشورش میآموزد.»
2- داستان تلخ فیلم از نگاه واقعگرایانهی یک دختر کوچک روایت میشود
جولی بهآرامی ما را به درون مسیر قصه میبرد و تمامی وقایع را از نگاه بهتزدهی لونگ اونگ کوچک نشان میدهد؛ کودکی که در این مسیر معنی ناایمن بودن، مورد سوءاستفاده قرار گرفتن و گرسنگی را میفهمد. در طول مسیر بهتدریج از اعضای خانوادهاش جدا میشود، و در نهایت آموزش میبیند تا به یکی از کودکسربازهای خمرهای سرخ بدل شود. جولی میگوید: «آنها در مسیری جبری قرار میگیرند که نمیتوانند از آن خارج شوند. پاهایشان درد میگیرد و میخواهند از آن فرار کنند. تماشاگران هم میخواهند از آن جاده بگریزند اما همه مجبور میشوند در جاده بمانند تا حس کنند مصیبتهایی که دختربچه میکشد، چهقدر دشوار بوده.» آنتونی داد منتل، فیلمبردار زبردست و برندهی اسکار میلیونر زاغهنشین،با فیلمبرداری درخشانش ما را نیز شریک تجربههایی میکند که سر راه و پیرامون اونگ قرار میگیرند؛ چنان که حتی گیاهان و جانوران، زیبایی طبیعت، و گلها و حشرات برایمان ملموساند؛ از زالوهای کوچک درون آب تا آن رتیل پشمالوی عظیمالجثه، همه سر صحنه به طور واقعی فیلمبرداری شدند.
3- با یک فیلم کامبوجیایی طرفیم!
بدیهی است که جولی کشتزارهای مرگ (رولند جافی، 1984) را دیده است؛ این فیلمِ مورد علاقهی اوست. اما میگوید: «میخواستم قهرمان فیلمم کامبوجیایی باشد، کاری از آن خودم که در کامبوج فیلمبرداری شود.» او کارگردانی را دوست دارد چون فرصت پیدا میکند به موضوعهایی بپردازد که مسألهی ذهنیاش هستند. میگوید: «فشار کارگردانی و اطمینان یافتن از اینکه همه چیز خوب پیش میرود میتواند برای هر کسی دشوار باشد. با این حال از مسئولیتپذیری و سختکوشی خوشم میآید و امیدوارم بتوانم رهبر خوبی باشم در همکاری با گروهی از آدمهای فوقالعاده.»
ریتی پان فیلمساز و تهیهکنندهی کامبوجی که برای تصویر گمشده (2013) نامزد جایزهی اسکار بهترین فیلم خارجیزبان شد، در این پروژه به عنوان تهیهکننده به جولی پیوست. کمپانی او با عنوان «ریتی بوفانا» بیش از پانصد نفر کامبوجیایی صنعتگر و تکنیسین را استخدام کرده است که بسیاری از آنها مثل خود او از بازماندگان یا فرزندان بازماندگان قتلعام خمرهای سرخ هستند. به این تعداد باید استخدام ۳۵۰۰ نابازیگر کامبوجی را افزود که در فیلم حضور دارند. جولی میگوید: «جابهجایی تجهیزات و هماهنگی بین افراد بسیار سخت بود. ریتی هم هرگز طوری رفتار نکرد که من احساس کنم او من را زیر نظر دارد تا مبادا اشتباهی از من سر بزند. او چیزی به من داد که هر کس دیگری در چنین شرایطی به آن نیاز دارد، و آن حمایت بود.» از قضا با توجه به تجربههای پان از دوران سلطهی خمرهای سرخ، او سر صحنه کمکهای مؤثری به سازماندهی سربازان سابقی کرد که نقش خودشان را بازی میکردند. جولی میافزاید: «او در این کارها بر همهی ما نظارت داشت. برای من بیش و پیش از هر چیز، اطمینان خاطر از شرایط امن کار برای تکتک افراد سر صحنه بود. در یکی از صحنههای نبرد، بچهها در تیراندازی بین خمرهای سرخ و ارتش ویتنام گیر میافتند و خمیده در رودخانه جابهجا میشوند تا در مکان مناسب پناه بگیرند. جولی درباره این صحنه میگوید: «برنامهریزی برای رعایت توالی یک صحنهی جنگ که قرار است از دید یک شخصیت روایت شود، تمرکز شما را به خودش جلب میکند. شما نمیتوانید از هر منظرهای که فکر کردید جذاب است، فیلمبرداری کنید. در اینجا باید خودتان را در موقعیتی محصور قرار دهید. ما باید قسمتی از رودخانه را پیدا میکردیم که شخصیت کودک فیلم در مرکز ماجرا قرار بگیرد تا دریابیم چهگونه همه چیز در اطرافش شکل خواهد گرفت.»
4- ظرافت در طراحی صدا، کمینهگرا در موسیقی متن
موسیقیای که مارکو بلترامی تنظیم کرد نه عوامفریبانه است و نه فیلم را مطیع خود میکند. جولی میگوید: «من از موسیقی در صحنهای استفاده میکنم که لازم داشته باشد و دوست دارم واقعی به نظر برسد؛ چون از منظر احساس یک کودک است. ما باید خود را جای او بگذاریم و در مسیری که قدم برمیدارد. او در آخر به چیزی مستقیم نگاه میکند و این زمانی است که با صحنهی وحشتناکتری مواجهه میشود. این ذهن یک کودک است که مورد حمله قرار میگیرد.»
***
جولی، نتفلیکس را انتخاب کرد چون شبکهای بسیار گسترده است و در سراسر جهان در دسترس: «فکر میکنم چنین فیلمی نیاز به تماشاگر دارد. میخواستم مردم را آموزش دهم، میخواستم این کار را برای مردم کامبوج انجام دهم. نمیخواستم فیلم کوچکی باشد که از یادها برود. این فیلم در بیش از صد کشور قابل تماشا خواهد بود. خوشحالم که این از آن فیلمهایی است که مردم میتوانند دستهجمعی در خانه ببینند؛ چون فیلمی عاطفی و غمانگیز است، و مردم با نتفلیکس حق انتخاب زمان دیدنش را هم دارند. چیزی که برایم اهمیت داشت این بود که پیام این فیلم را به گوش جهانیان برسانم.»
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
[منبع: ایندیوایر]