
در چنین رویکردی، فیلم به عنوان بیانی فلسفی، اخلاقی یا اجتماعی نگریسته میشود و تمرکز بر چیزی است که فیلم بیان میکند، زیرا برخی اعتقاد دارند که بهترین فیلمها آنهایی هستند که به ما چیزی یاد بدهند. در یک چنین ارزیابی باید مشخص کنیم که آیا بازیگری و شخصیتها دارای اهمیت هستند یا معنایی که ورای مفهوم فیلم وجود دارد، یعنی چیزهایی که از نظر فلسفی، اخلاقی یا اجتماعی مهماند و به ما کمک میکنند تا درک روشنی از برخی مفاهیم فیلم دربارهی زندگی، طبیعت بشری یا وضعیت انسانی پیدا کنیم. در این مورد فیلم را به عنوان بیان و شرح ایدهای مورد قضاوت قرار میدهیم که اهمیت فرهنگی، اجتماعی، اخلاقی یا عقلانی دارد و میتواند در ما نفوذ کند تا زندگی بهتری داشته باشیم. بازیگری، فیلمبرداری، نورپردازی، تدوین و غیره، همگی بر اساس اثرگذاری آنها و مشارکت در برقراری ارتباط با پیام فیلم مورد قضاوت قرار میگیرند و ارزش همهجانبهی فیلم، بستگی به میزان اهمیت درونمایهاش دارد. هنگام استفاده از روش بشردوستانه ممکن است که در ارزیابی یک فیلم به چنین پرسشهایی برسیم:
- فیلم مورد نظر چه وضعیتی را بیان میکند و حقیقتی که ما باید از آن بیاموزیم تا چه حدی دارای اهمیت است؟
- عناصر فیلم مورد نظر تا چه حدی توانستهاند به شکلی گیرا و متفاوت با پیام فیلم ارتباط برقرار کنند؟
- فیلم مورد نظر چگونه تلاش میکند تا بر روی ما اثرگذار باشد تا زندگی بهتری داشته باشیم؟
- آیا پیام فیلم مورد نظر جهانشمول است یا محدود به روزگار و دوران ماست؟
- چگونه درونمایهی فیلم مورد نظر با تجارب شخصی ما مناسبت پیدا میکند؟
تارکوفسکی در استاکر (1979) بر چه اصل اخلاقی تأکید دارد و بر کدام حقیقت تأکید میکند؟ استاکر داستان سه نفر است که یکی راهنمای بقیه است و به جایی میروند که «منطقه» نام دارد. پروفسور با خودش بمبی آورده تا در اتاق آرزوها آن را امتحان کند. سرجو لئونه در سرتو بدزد رفیق (1971) در میانهی داستان ناگهان به مسائل انسانی آدمهایی میپردازد که از سوی نیروهای جکومتی از بین رفتهاند.
فیلم به عنوان تجربهای حس و عاطفیدر چنین رویکردی که نقطهی مقابل رویکرد قبلی قرار دارد، ما فیلم را بر اساس واقعیت و شدت تأثیر آن بر بیننده مورد قضاوت قرار میدهیم. بر این اساس هرچه که تجربهی حسی یا عاطفی ارائه شده در فیلم قویتر باشد، اثر بهتری است. عموماً در چنین رویکردی، ترجیح با فیلمهایی است که بر ریتمهای سریع، هیجان و حادثه تأکید دارند. از آنجا که واکنش فیزیکی یا درونی قدرتمند، مطلوب است، فیلمهایی از این منظر مورد توجه قرار میگیرند که اثری بیواسطه و شدیدی بر جای بگذارند.
آنهایی که به روش یادشده علاقهمند باشند، واکنشهای ضد روشنفکری از خود نشان میدهند. آنها نمیخواهند پیامی در فیلم وجود داشته باشد و هیچ چیزی فراتر از تجربهای که از تماشای فیلم دارند، برایشان مهم نیست. آنها کنش ناب، رمانس، لذت و روایت ساده، سرراست و بیتکلف و غیرمتظاهرانه را ترجیح میدهند. اگر فیلم بهشدت واقعگرا، سرراست و قدرتمندانه باشد، از نظر آنها فیلم خوبی است. فیلم شکلات (2000) ساختهی لاسه هالستروم بهوضوح تماشاگر را دعوت میکند تا در جذبهی عاطفی ژولیت بینوش و لذتی که او و لنا اولین از زندگی شیرین خود میبرند، سهیم بشوند. در ارزیابی فیلمی که میتواند چنین استانداردهایی داشته باشد، میتوانیم پرسشهای زیر را در نظر داشته باشیم:
- فیلم مورد نظر به عنوان یک تجربهی عاطفی و حسی تا چه حد قدرتمند و اثرگذار بوده است؟
- در کجاهای فیلم مورد نظر میتوان بهطور کامل در واقعیتاش درگیر شد؟
- از نظر عاطفی و شدت حسی، کجاهای فیلم از جاهای دیگر ضعیفتر است؟
- عناصر فیلم مورد نظر چه نقشی در خلق واکنشهای عاطفی و درگیری شدید حسی دارند؟
در کریمر علیه کریمر (1979) تمامی تلاش فیلم آن است که تماشاگر درگیر رابطهی زوجی بشود که از میان رفته و اکنون بقایای آن در ظاهر کودکی نشان داده میشود که بین دو آدم گیر کرده که وقعی به او و به زندگیاش نمیگذارند و هیچگاه از او اجازه نگرفته بودند که آیا مایل است پای به دنیای این دو بگذارد؟
فیلم به عنوان فرم تکرارشونده: رویکرد ژانریفیلم ژانر اثری است بر اساس موضوعات، درونمایهها یا سبکهایی که برای ما آشنایند چون اغلب مورد استفاده قرار میگیرند. مخاطبانی که فیلم ژانر تماشا میکنند (وسترنها یک نمونه محسوب میشوند) میدانند با چه شخصیتها، محیطها، طرحهای داستانی و چیزهای دیگری روبرویند و باید انتظار دیدن چه را داشته باشند؟ در رویکرد ژانری قضاوت بر اساس این است که چگونه فیلمها توانستهاند در همان محیطها و با همان شخصیتها، کشمکشها، نتیجهگیریها و ارزشها از چنین عناصری استفاده کنند. ما تحلیل و ارزیابی خود را بر اساس روشهای یک فیلم برای پیروی از استانداردهای یک ژانر آغاز میکنیم و به همان نسبت انحراف از ژانر را در فیلم مورد نظر بررسی خواهیم کرد. از آن جا که امکان دارد پیش از تماشای فیلم مورد نظر، فیلمهای فراوانی در چنین ژانری دیده باشیم، پس انتظارات مشخص و واضحی داریم. همزمان لازم است به ابداعات و تغییراتی توجه کنیم که فیلم مورد نظر را از انواع مشابه در آن ژانر جدا میسازد، زیرا اگر شاهد چنین مواردی نباشیم، تماشای آن فیلم ما را راضی نخواهد کرد.
یک فیلم ژانری خوب، نه تنها انتظارات ما را بر اساس پیروی از الگوهای سنتی آن ژانر برآورده میسازد و نتایج راضیکنندهای در اختیار ما قرار میدهد، بلکه به اندازهی کافی از ابداعات و تغییرات نوظهور استفاده میکند تا آن را به اثری یکه بدل سازد. از آنجا که فیلمهای ژانری برای گروه زیادی از مخاطبان ساخته میشوند و ارزشها و اسطورههایی را که برای تماشاگر قداست دارند، قوت میبخشند؛ میتوانیم فیلمهای سینمای آمریکا را نیز بررسی کنیم و بیینیم که چگونه آنها بازتاب تفکرات بنیادی تماشاگران و قوام بخش چنین تفکراتی هستند. در ارزیابی یک فیلم ژانر میتوانیم این پرسشها رادر نظر داشته باشیم:
- نیازهای پایهای در مورد ژانر خاصی که فیلم مورد نظر در آن ژانر ساخته شده چیست و آیا فیلم مورد نظر توانسته با آنها همخوانی داشته باشد؟
- آیا فیلم مورد نظر توانسته تمامی انتظارات ما از این نوع فیلمها را برآورده کند؟
- چه ابداعات و تغییراتی در فیلم مورد نظر به چشم میخورند؟ آیا آنها به اندازهی کافی تازه و نو هستند که بشود بدیع دانست؟ چه تغییراتی در فیلم مورد نظر مشاهده میکنید که آن را از نمونههای مشابه متمایز میسازد؟
- در فیلم مورد نظر کدام عقاید، ارزشها و اسطورهها قوت یافتهاند؟ آیا این تفکرات از مد افتاده هستند یا همچنان مناسبت دارند؟
اسکورسیزی در رفقای خوب (1990) در عین حال که قواعد ژانر گنگستری را رعایت میکند اما خشونت افسارگسیختهای را به نمایش میگذارد که هیچگاه در فیلمهای ممتاز این ژانر در دهههای گذشته قابل نمایش نبود.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: