نوروز امسال با بصرفه‌ترین سیم‌کار کشور

سینمای جهان » چشم‌انداز1393/05/16


به یاد یک مستندساز وارسته

به بهانه‌ی درگذشت رابرت درو (2014-1924)

وازریک درساهاکیان

 

رابرت درو (Robert Drew) وقتی در سال 1960 دوربین به دست گرفت تا فیلم مستندی از مبارزات انتخاباتی جان اف. کندی بسازد، هیچ سابقه‌ای در ساختن فیلم نداشت. اما این فیلم که به نام «مبارزه‌ی مقدماتی» (Primary) معروف است، یکی از کارهای مستند سینماست که به‌کلی با بقیه‌ی فیلم‌های مستند تلویزیونی آن زمانه تفاوت داشت. نه مصاحبه‌ای در کار بود، نه خبرنگاری در مقابل دوربین قرار می‌گرفت، و نه‌چندان از گفتار متن استفاده شده بود. درو و همکارانش صرفاً دوربین را به کار می‌انداختند و از هر آن‌چه در جریان بود، فیلم می‌گرفتند. بعدها خودش در این باره گفت: «مثل تئاتر بدون هنرپیشه یا نمایش‌نامه‌ی بدون نمایش‌نامه‌نویس. ما فقط زندگی مردم را در موقعیت‌های استثنایی نظاره می‌کردیم و سعی می‌کردیم نتیجه‌گیری‌هایی بکنیم و حقیقت مطلب را به چنگ بیاوریم.» همین شیوه باعث شد که نوع مستندسازی او را «سینمای مستقیم» یا «بی‌واسطه» بنامند که البته نام دیگر آن، همانا «سینما وریته» بود.
رابرت درو در پانزده فوریه‌ی 1924 در شهر تولیدو (اوهایو) به دنیا آمد. اما بیش‌تر سال‌های کودکی و نوجوانی‌اش را در فورت تاماس (کنتاکی) گذراند. سال 1942 که سال آخر دبیرستان را می‌گذراند، با ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم، ترک تحصیل کرد و به نیروی هوایی ارتش پیوست و در صحنه‌های جنگ اروپا (بیش‌تر در ایتالیا) بیش از سی پرواز موفق جنگی داشت. در این موقع بود که با خبرنگار خبره‌ای به نام ارنی پایل (1900-1945) آشنا شد و تصمیم گرفت خود نیز پس از پایان جنگ به این حرفه بپردازد (ارنی پایل، در آخرین روزهای جنگ، در آوریل 1945، در صحنه‌های جنگ ژاپن، نزدیک اوکیناوا، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و کشته شد).
رابرت درو (سمت راست) سر صحنه‌ی مبارزه‌ی مقدماتیدرو روز 31 ژانویه‌ی 1944 که تازه نوزده سالش شده بود، با آتش دشمن روبه‌رو شد و هواپیمایش سقوط کرد. اما توانست سالم به زمین فرود آید. او سه‌ماه‌ونیم تمام در منطقه‌ای کوهستانی، در پشت خطوط دشمن، به سر بُرد تا نجات یافت. او بعدها در مصاحبه‌ای تعریف کرد که «بیش‌تر مردمی که از روستاهای خود آواره شده بودند سهمی از غذای ناچیز خود را به من می‌دادند تا بتوانم روی پای خودم بایستم. این‌ها همان مردمی بودند که احتمالاً بر اثر بمب‌های من و دیگر خلبان‌های آمریکایی خانه و کاشانه‌ی خود را رها کرده و سر به کوه گذاشته بودند. ایتالیایی‌ها واقعاً مردم خونگرم و مهمان‌نوازی هستند.»
او پس از بازگشت به آمریکا، یکی از اولین خلبان‌هایی بود که با هواپیمای جت پرواز کرد. پس از این پرواز، درو مقاله‌ای درباره‌ی تجربه‌ی پرواز با جت نوشت که در مجله‌ی «لایف» چاپ شد. پس از آن بود که به استخدام این مجله درآمد و به صورت حرفه‌ای به نوشتن پرداخت. در ضمن از سال 1955 با بورسی که دریافت کرده بود در دانشگاه هاروارد هم نام‌نویسی کرد و کوشید پاسخی برای دو پرسش عمده پیدا کند: یکی این‌که فیلم‌های مستند چرا این قدر کسل‌کننده‌اند، و دوم این‌که چه‌کار باید کرد تا هیجان و خلجانی در جان بیننده ایجاد شود؟
در نتیجه، در همان مجله‌ی «لایف» (که متعلق به شرکت «تایم» بود) واحدی به وجود آورد تا این نظریه‌ی خود را جامه‌ی واقعیت بپوشاند. او می‌خواست در ساختن فیلم مستند، از منطق تصویر استفاده کند و نه از منطق کلام. در همین دوره بود که «شرکت فیلم‌سازی درو» را به راه انداخت و از فیلم‌سازان دیگری که با دید او موافق بودند دعوت به همکاری کرد؛ کسانی چون ریچارد لیکاک، دی. ای. پنی‌بیکر، ترنس مکارتی فیلگیت و آلبرت میزلز. این فیلم‌سازان با تجربه‌هایی در به کار بردن دوربین با صدابرداری هم‌زمان دست به ابداع‌هایی زدند که سینمای مستند را برای همیشه دگرگون ساخت.
فیلم «مبارزه‌ی مقدماتی» (اساساً درباره‌ی مبارزه‌ی انتخاباتی ایالت ویسکانسین بین دو نامزد اصلی حزب دموکرات – جان کندی و هیوبرت همفری – برای دست یافتن به نامزدی نهایی حزب برای ریاست‌جمهوری) به قولی همان تأثیری را بر سینمای مستند بر جای گذاشت که «تولد یک ملت» بر سینمای داستانی گذاشته بود.
رابرت درو که روز سی‌ام ژوئیه‌ی 2014 در سن نود سالگی درگذشت، در مدت فعالیت‌های فیلم‌سازی‌اش (که بیش از چهل
سال به طول انجامید) دوازده فیلم مستند (بیش‌تر برای تلویزیون) ساخت که عمده‌شان هم درباره‌ی مسائل و موضوع‌های سیاسی، اجتماعی و خبرهای روز بودند؛ از جمله فیلمی به نام صندلی (1963) درباره‌ی مجرمی که قرار بود با صندلی برقی اعدام شود. این فیلم همان سال در جشنواره‌ی کن برنده‌ی جایزه‌ای ویژه گردید. یکی دیگر از فیلم‌های او به نام جین (1962) درباره‌ی جین فاندا است که می‌خواهد در نمایش‌نامه‌ای بر صحنه‌ی برادوی ظاهر شود اما اجرا با شکست کامل روبه‌رو شد، و فیلم مزبور، کل ماجرا را از آغاز تا پایان بازمی‌گوید. فیلم دیگر او به نام مردی که می‌رقصد (1968) به مصایب و مشقت‌های فیزیکی بالرین مشهوری به نام ادوارد ویالا می‌پردازد.
درو در دوره‌ای که با مجله‌ی «لایف» همکاری می‌کرد، یاد گرفته بود چه‌گونه به زبان تصویر با مردم سخن بگوید. او در سینما از همین تجربه‌ها بهره برد و از شیوه‌ی منحصربه‌فردش در مستندسازی استفاده کرد. آخرین فیلمی که درو ساخت دو مرد و یک جنگ (2005) نام دارد که شرح‌حال او در صحنه‌ی جنگ جهانی دوم است و آن‌چه در ایتالیا بر سرش آمد؛ و هم‌چنین دوستی‌اش با ارنی پایل. اما در این فیلم، بر خلاف رسم «سینما وریته» از موسیقی و گفتار متن استفاده کرده است. او در مصاحبه‌ای در این‌ باره گفته است: «با فیلم‌های وریته، شما با وقایعی روبه‌رو هستید که درست در مقابل دوربین، در حال وقوع هستند، حال آن‌که این فیلم درباره‌ی وقایعی است که سال‌ها پیش اتفاق افتاده‌اند.»

جدیدترین‌ها

آرشیو

فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون
سینماهای تهران


سینمای شهرستانها


آرشیوتان را کامل کنید


شماره‌های موجود


نظر شما درباره سینمای مستقل ایران چیست؟
(۳۰)

عالی
خوب
متوسط
بد

نتایج
نظرسنجی‌های قبلی

خبرنامه

به خبرنامه ماهنامه فیلم بپیوندید: