همان طور که صاحبنظران میگویند، هالیوود یک شهر سدوم امروزی است برای لیبرالیسم کمونیستیِ جناح چپی که هدفش مسموم کردن جوانان آمریکایی و به وجود آوردن تهدیدهای ملی مانند لنا دانهم (بازیگر، نویسنده، تهیهکننده و کارگردان آمریکایی که بارها به نژادپرستی متهم شده) است. اما یک ارزیابی کمی اعتدالآمیز این موضوع را آشکار میکند که بیشتر درسهایی که تولیدهای سینمایی امسال به همراه دارند، دانشی به دور از تعصب را در اختیار طالبانش قرار میدهند؛ و به عنوان حکایتهایی اخطارآمیز برای انتخابات ریاستجمهوری پیش روی آمریکا عمل میکنند و خطرهای شارلاتانها و آدمهای ذهنبسته و خودرأی را به تصویر میکشند. جرج اوروِل که چیزهایی درباره وارد کردن تفسیر سیاسی در دل داستانهای محبوب میدانست، اظهار نظر مشهوری دارد که در آن همهی هنرها را پروپاگاندا دانسته است. به هر حال آنچه در ادامه میخوانید پیامهای رمزی هستند که با زیرکی در دل فیلمهای امسال قرار گرفتهاند؛ از تریلرهایی با سبک فیلمهای گرایندهاوسی (آثار درجه دو یا بیموویها و...) تا بلاکباسترهای ابرقهرمانی پرهزینه.
«ساحره»: در پس لفاظیها
آدم بدِ داستان هراسانگیز مربوط به دوران مستعمراتی در فیلم رابرت اِگِرز، حتی لازم نیست سرش را به عقب برگرداند تا ترسآفرین باشد و توماسین (آنیا تیلرجوی) جوان و اثرپذیر را تحت نفوذ خود درآورد. یک شاهزادهی تاریکی دیدهنشده با گفتاری شیرین و وسوسهانگیز، این دختر را اغوا میکند و با وعدهی لذت و قدرتی فراتر از بزرگترین خیالهای او، وی را به دل تاریکی میکشاند. حرف زدن با رأیدهندگان درباره آن چیزی که دوست دارند بشنوند، یک روش سیاسی قدیمی و پرسابقه است، درست مثل درآغوش کشیدن و بوسیدن نوزاد! پس رأیدهندگان باید حواسشان را جمع کنند و متوجه نیات مخفی در جوسازیها و سخنرانیهای پوچ باشند. بزرگترین نیرنگ شیطان، متقاعد کردن افراد در پذیرفتن چیزهایی است که بر خلاف منافعشان است.
«کلاورفیلد لین شماره 10»: در ذرهذره اطلاعاتی که دریافت میکنید تردید کنید
میشل (مری الیزابت وینستد) وقتی پس از یک سانحهِی رانندگی وحشتناک چشم باز میکند، خود را در بند و گرفتار در زیرزمین یک غریبهی هراسانگیز (جان گودمن) میبیند. او به زن جوان میگوید که به خاطر خودش وی را ربوده است و حالا او در این پناهگاه زیرزمینی از هجوم بیگانگان در امان است؛ اما آیا این همان توجیهی نیست که هر آدمربایی ممکن است بر زبان بیاورد؟ میشل بیشتر زمان فیلم را به جستوجوی پنهان و از سر استیصالی برای کشف واقعیتها میگذراند. این وظیفهی عموم مردم و مطبوعات و رسانههاست که ادعاهای هر سیاستمداری را از فیلتر حقیقت عبور دهند و به وقتش دست آنها را رو کنند. مردمانی که هرچه به آنها گفته میشود میپذیرند، در واقع پذیرای فریب و اغفال میشوند و در چنین شرایطی، یک آدم عوامفریب هر کاری که بخواهد انجام میدهد.
«زوتوپیا»: تمرین صبر و همدردی
دیزنی با این انیمیشن کمدی پلیسی، واکنشهای احساسی فوقالعادهای را برانگیخت و بهواسطهی حیوانهای سخنگو و المشنگههای کارتونی، بیانیههای نسبتاً سربستهای درباره شکافهای روبهگسترش طبقاتی و نژادی ارائه داد. با اینکه عناصر مربوط به تبعیض آن قدر گسترده در فیلم و میان شخصیتها پخش شدهاند که هر کس میتواند به انتخاب خودش آن را به گروه مشخصی نسبت دهد، اما مطالبهی اصلی برای همدردی و مروت از این جانوران، موضوعی فراگیر و جهانی است. دوران انتخابات زمانی است برای تمرین همدلی، برای حفاظت از منافع کسانی که خودشان نمیتوانند حافظ منافعشان باشند. حزبهای سیاسی بیرحم، احتمالاً تمایل به ایثار فردی برای رسیدن به منافع عمومی بهتر را نازپروری دانسته و آن را بد جلوه خواهند داد اما آمریکا فقط در صورتی یک کشور مناسبِ زندگی خواهد بود که ما به اهمیت دادن به یکدیگر و حمایت از هر شهروندی ادامه دهیم.
«کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی»: دشمن واقعی را بشناسید
جنگ و درگیری داخلی در طول سالهای متمادی برای «انتقامجویان» تهدید بزرگتری بوده است و خطرناکتر از هر ابرآدمبدی. در جدیدترین ماجرای «کاپیتان آمریکا» تفاوتهای ایدئولوژیک بر سر آییننامهی ابرقهرمانی دولت باعث میشود که قویترین نیروی حافظ صلح به دو دسته تقسیم شود. هرجومرج و دشمنی گروههای کاپیتان آمریکا و آیرنمن به بارن زیمو اجازه میدهد تا بهتر عمل کند و قویتر شود؛ و این موضوع اهمیت بزرگ اتحاد در زمان بحران را مؤکد میکند. پس از فرونشستن گردوخاکها و سروصداهای انتخاباتی، اعضا و طرفداران هر دو حزب باید با نتیجه و پیامدهای آن کنار بیایند. برای همهی سیاستمداران و آدمهای عادی، بهترین حراست در برابر تهدیدهای خارجی، حفظ هماهنگی و سازگاری داخلی است.
«مردان ایکس: آپوکالیپس»: مطالبهتان بیش از قدرت صرف باشد
آپوکالیپس پادشاه مستبدی با پوست آبیرنگ است که در جدیدترین فیلم از مجموعهی مردان ایکس یکهتازی میکند. او ویژگیهایی دارد که وی را شبیه ترامپ کرده است: دلمشغولی به نابود کردن ضعیفتر، باور به نامحدودی نیروهای خود، و سیمایی که اصلاً به این جهان تعلق ندارد. تأکید بیرحمانهی او بر بقای نژاد برتر، اهمیت انتخاب نامزدی را پررنگ میکند که میفهمد حکمرانی شامل اجزایی بسیار مهمتر از قدرت صرف است.
«اتاق سبز»: مراقب آدمهای افراطی باشید
اعضای یک گروه موسیقی با اجرای برنامه در یک پناهگاه مشهور نئونازیها موافقت میکنند چون به پول احتیاج دارند و با پیشنهاد خوبی طرف هستند. اما این فرصت طلایی پس از قتلهایی که در مقابل دیدگان این گروه انجام میشود، به دردسری بزرگ و پیچیده بدل میشود. درست است که دانلد ترامپ از حمایت گروههای نژادپرست افراطی سفیدپوست ابراز خوشحالی نکرده اما از سوی دیگر، آنها را رد هم نکرده است. پس پیام مشترک تریلر بیرحمانهی جرمی سونیه و زندگی واقعی را این طور میتوان خلاصه کرد: «هرگز به یک نازی اعتماد نکنید.»
«تطهیر: سال انتخاب»: متوجه باشید که هر مناظرهای نیازمند دو طرف نیست
ترسناکترین جنبهی فیلمهای تطهیر این است که آن ماسکهای هراسانگیز و ترس از «به دام یک قاتل افتادن»، چهطور میتوانند پذیرفتنی باشند. ایدهی داستانی باورنکردنی فیلم این است که جامعهای برای مدت زمانی محدود، قتل دیگران را امری قانونی اعلام میکند؛ موضوعی که بهنوعی میتوان نمودش را در وعدههای انتخاباتی ترامپ دید. اما همه باید به آخر و عاقبت هر کاری فکر کنند و از تاریخ هم درس بگیرند. بهعلاوه، این موضوع را هم در نظر بگیرید که پس از پایان همهی این جنجالها و بلواها، وعدهها و پیشنهادهایی که از لحاظ اخلاقی مردودند، خودبهخود به حالت تعلیق درمیآیند و هیچکس اعتنایی به آنها نخواهد کرد.
[چارلز برامسکو، رولینگ استون]