تحلیلگران اقتصادی سینما در چین به این نکته اشاره میکنند که این روزها نباید از رکوردشکنیهای تازهی فیلمهای چینی در گیشهی نمایش شگفتزده شد چون شمار فیلمهایی که دست به رکوردشکنیهای تازه میزنند، رو به افزایش است و رکوردشکنی پی در پی فیلمها، حالا دیگر چیز تازهای نیست. چین نهتنها بزرگترین جمعیت جهان را در خود جای داده، بلکه توانسته بزرگترین بازار فروش سینمایی را هم پس از آمریکا از آن خود کند. موفقیت محصولات چینی و هالیوودی در داخل کشور به قدری بالاست که اهل فن را وادار به ارائهی این تحلیل کرده است که تا چند سال آینده، چین تبدیل به اولین و بزرگترین بازار فروش سینمایی جهان خواهد شد. با عنایت به این بحثهاست که کمتر کسی در چین از رکوردشکنی پری دریایی در گیشهی سینماها شگفتزده شد. جدیدترین فیلم استیون چو با فروشی 505 میلیون دلاری، رکورد تازهای را به نام خود ثبت کرد؛ و این رقمی است که طی یک ماه اول اکران به آن رسید. همین موفقیت باعث شد تحلیلگران بگویند موفقیت مالی آن تا سه ماه بعد هم ادامه خواهد یافت! این در حالی است که طبق یک سنت نانوشتهی سینمایی، فروش فیلمها در هفتههای بعدی بهتدریج کمتر و کمتر میشود. منتقدان سینمایی در رابطه با پری دریایی مثال تایتانیک را مطرح میکنند که تنها محصول تاریخ سینماست که فروش هفتگی آن در هفتههای چهارم و پنجم، بیشتر از فروش افتتاحیهاش شد و شگفتی اهل فن را برانگیخت.
پری دریایی در اولین روز سال نوی چینی (هشتم فوریه) اکران شد و طبق منابع رسمی تا پنجم مارس توانست 505 میلیون دلار فروش کند. فیلم برعکس سه هفتهی اول نمایش و صدرنشینی بلامنازع، در هفتههای بعد جای خود را به فیلمهای تازهتر جدول داد، با این حال، فروش خوب آن همچنان لبخند به لب تهیهکنندگانش مینشاند. آنها گفتند نمایش عمومی فیلم را تا ماه مه ادامه میدهند که فروش کلی فیلم را به 525 میلیون دلار رساند. ماه مه یکی دیگر از زمانهای رونق گیشه در چین است. سال نوی چینی که از اواخر ژانویه تا اوایل فوریه است، بهترین فصل سینمایی این کشور است که در آن تهیهکنندگان چینی محصولات پرسروصدای خود را روانهی سینماها میکنند و سالنهای نمایش پر از محصولات رنگارنگ هنرمندان بومی میشود. اهالی صنعت سینمای چین واهمهای از اکران همزمان فیلمهایشان در یک فاصلهی زمانی کوتاه ندارند. باور آنها استقبال مردم از عموم این فیلمهاست و واقعیتها حکایت از درست بودن این باور میکند. کل فروش فیلمهای بومی در هفتهی اول سال جدید چینی، 581 میلیون دلار بود که یک رکورد خیرهکننده در سطح بینالمللی است.
ماههای مارس و آوریل در جدول گیشهی سینماها از ماههای معمولی هستند. با این حال، کارشناسان عقیده دارند تا مدتی هیچ فیلم هالیوودی یا چینی نمیتواند رکورد فروش پری دریایی را بشکند. سال گذشته، شکار هیولا توانست با شکست دادن تندوتیز7 و فروشی 390 میلیون دلاری، پرفروشترین فیلم سال 2015 سینماهای چین شود؛ که البته موفقترین و پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای چین هم شد. اکشن تندوتیز7 هم با فروشی نزدیک به 390 میلیون دلار، موفقترین فیلم هالیوودی در سینماهای چین شد.
اما پری دریایی چه دارد که توانسته به چنین موفقیت عظیمی دست پیدا کند؟ منتقدان و تحلیلگران جوابی برای این پرسش ندارند. آنها هم مثل خیلیهای دیگر میگویند اگر میشد به رمز موفقیت فیلمها رسید، همهی فیلمها پرفروش میشدند. با این حال، فیلم تازهی استیون چو عناصری دارد که خوشایند تماشاچی چینی و حتی غیرچینی است. اولین نکته اینکه خط اصلی داستان فیلم الهام گرفته از داستان کلاسیک و معروف «پری دریایی کوچولو»ی هانس کریستین اندرسن است. در این داستان یک پری دریایی به انسانی دل میبندد. این موضوع دستمایهی اصلی فانتزی علمیخیالی چو شد، تا حرفهای زیستمحیطی و ضدسرمایهداریاش را به زبان بیاورد. داستان در زمان حال اتفاق میافتد و یک تاجر خوشتیپ دونژوانگونه در رأس ماجراها قرار دارد. پروژهی اقتصادی جدید تاجر باعث نابودی یک منطقهی دریایی شده و موجوداتی که در این محل زندگی میکنند، در حال نابودی هستند. از طرف موجودات دریایی به یک پری دریایی دستور داده میشود برای ترور تاجر راهی سطح زمین شود. در ادامه نهتنها تاجر دلباختهی پری دریایی میشود، بلکه او هم عاشق هدفش میشود. این در شرایطی است که تاجر اطلاعی از هویت اصلی عامل ترور خویش ندارد.
استیون چو درباره تازهترین کار خود میگوید: «از طرفداران افسانههای شاه پریان هستم. نام تمام فیلمهای قبلیام میتوانند نام یکی از این داستانهای شاه پریان باشند. در دنیای شاه پریان، همیشه موجودات شیطانی مجازات میشوند و خوبی بر بدی پیروز میشود و پایان تمام این داستانها خوش است. من از این داستانها ایده گرفتم تا فیلمم را بسازم. ولی در عین حال تلاش کردم تا این کار را به شکلی خلاق و امروزی انجام دهم. پتانسیل موجود در داستان را هم گسترش دادم. باید بگویم بخش بزرگی از الهامگیریام، به دوران کودکیام برمیگردد. در کودکی کنار دریا زندگی میکردم. هر روز با نگاه کردن به دریا و موجهایش، از خودم میپرسیدم چه چیزی توی آن است؟ هم میترسیدم و هم کنجکاو بودم. این مسأله عصبیام میکرد. زمانی هم که در آب دریا شنا میکردم، همیشه این احساس را داشتم که چیزی در زیر آب پنهان است. شیفتهی این جور داستانپردازیهای خیالی بودم. وقتی بزرگ شدم احساسم این بود که باید در این رابطه فیلمهایی بسازم. شش سال قبل بود که تصمیم جدی گرفتم سراغ این موضوع بروم. طی این سالها داشتم روی فیلمنامهای کار میکردم که راضیام کند.»