خدا اشتباه نمیکند
کارگردان، نویسنده، پژوهشگر، صداگذار، مجری طرح و تهیهکننده: بهروز نورانیپور، تصویربردار: فردین باتمانی، صدابردار: یدالله فاتحی، تدوینگر: مسعود سفلایی، گویندهی متن: فرشته ایری، مدیرتولید: صابر رسایی، محصول ۱۳۹۲، ۳۸ دقیقه.
این نوبت از بخش «سینما-حقیقت» سایت ماهنامهی فیلم، قصد بر آن است دربارهی مستندی از بهروز نورانیپور (متولد ۱۳۶۰ سنندج) با نام خدا اشتباه نمیکند سخن به میان آید. علت گزینش این اثر که در مناسبتهای مختلفی از جمله جشنوارهی سینما-حقیقت سال گذشته به نمایش درآمده است، به این دغدغه اساسی برمیگردد که یک مستندساز تا چه میزان مجاز است در متنی که دارد رویش کار میکند، همدلی و همعقیدگی خود را ابراز دارد؟ تا چه میزان این سمپاتی میتواند در اعتبار و استناد فضای کاریاش خدشه وارد آورد؟ پاسخ این سؤالات در طول بررسی فیلم مورد اشاره قرار خواهند گرفت.
مستند خدا اشتباه نمیکند موضوع تکاندهنده و جذابی دارد. در منطقهای ترکمننشین در شمالشرقی ایران، یک ساربان تصمیم میگیرد از طریقی نامتعارف با دیدگاه اهالی ولایتش به ازدیاد دام خود بپردازد. طبق عقیدهی مردم این روستا، شتر تنها حیوانی است که با محارم خود (یعنی خواهر و مادرش) جفتگیری نمیکند. اما ساربان یک روز بر آن میشود با بستن چشم شتر نر، او را برای نزدیکی با یک شتر ماده، که مادرش است، ترغیب کند. جفتگیری انجام میشود، اما همین که چشمبند برداشته میشود، ساربان چنان مورد حملهی شتر نر قرار میگیرد که جانش را از دست میدهد و خود شتر همچنان سرش را به مانعی محکم میزند که موجب مرگش میشود. اهالی روستا این حرکت حیوان را دلالت بر غیرتمندیاش میکنند که بهمحض آگاهی از عمل شرمآوری که با مادرش انجام داده است، هم باعث و بانی این کار را میکشد و هم خودش را از شدت شرم و خجالت و حیا هلاک میکند. مرد ساربان هم با دلخوری شدید روستاییان تدفین میشود، چرا که معتقدند او خلاف طبیعت و قاعدهی خداوند تصمیم گرفته بود و حتی مادر مسن مرد هم چندان از او رضایت ندارد.
این نکتهها در فیلم، از زبان دختربچهای بیمار تعریف میشود که فرزند مرد ساربان است. بیننده، ماجرای مرد و شترش را نمیبیند و تنها با نریشن دخترک و سرگذشتخوانی اهالی روستا به قضیه پی میبرد. تا اینجای کار، میتوان فیلم را تمرکزی بر دیدگاه ساکنان یک روستای دورافتاده دربارهی ارتباط بین دین و معیشتشان دانست و آن را یک جور قومپژوهی در بُعدی محدود تلقی کرد. چنین ایدهای نهتنها بد نیست، که اگر با ساختاری مناسب هم شکل بگیرد، قابلتحسین خواهد بود. اما موضوع به همین محدود نیست. متأسفانه خود مستندساز در بازتاب دیدگاه آدمهای اثرش، لحنی همدلانه اتخاذ کرده است؛ گویی که خود او هم در باور به اینکه جفتگیری شتر ماجرا، کار اشتباه و حرامی بوده است و رفتار شتر، تجلی و نتیجهی روند مغایر با فطرت الهی است، با ترکمنهای روستا همعقیده است. نوع نریشنی که برای دختربچه انتخاب و تنظیم شده است و قابی که برای ثبت تصاویر در نظر گرفته شده و همچنین برخی صحبتهای مستندساز در مصاحبههایی که دربارهی این اثرش ابراز داشته است، حکایت از این همدلی دارد.
نگارنده متخصص شترشناسی نیست؛ اما به عنوان یک معتقد، علاقهمند و پژوهشگر در دین، نمیتواند نتیجهگیری فیلمساز را از نوع جفتگیری حیوانات در اثبات درستی احکام دینی مربوط به روابط آدمیان بپذیرد. بحث محارم صرفاً در مناسبات انسانی است که معنا دارد و نه در بین جانوران؛ چه شتر باشد و چه قاطر. محرمیت برخی نسبتهای خویشاوندی، حتی در بین آدمها هم متکی به یک اصل ذاتی و فطری نیست و وجههای قراردادی دارد؛ کما اینکه در برخی شاخههای مسیحیت، بین عموزادگان و خالهزادهها و... هم محرمیت جاری است؛ در حالی که در آیینی همچون اسلام چنین گسترهای در محرمیت وجود ندارد؛ و باز به یاد آوریم طبق قصص دینی، بین فرزندان حضرت آدم و حوا، ازدواج هم صورت گرفت و حتی درگیری معروف بین هابیل و قابیل هم طبق برخی روایتها، به دلیل اعتراض قابیل به تعلق خواهر زیباتر به هابیل بوده است. اینکه قرار باشد اثبات حقانیت دین از راه جفتگیری شترها حاصل آید، هم وهن دین است و هم نگاهی کژمدارانه به موقعیت انسان و حیوان و طبیعت افکنده شده است. خداوند قطعاً اشتباه نمیکند، اما اینکه طرز مقاربت جنسی جانوران را بر مبنای قراردادهای اجتماعی انسانها تعبیر و تفسیر کنیم، اشتباهی فاحش است و از آن اشتباهتر این است که این طرز تلقی غلط را به حکمت خداوند هم نسبت دهیم. سؤال اصلی اینجا است که حالا چرا باید شتر غیرتی باشد و نه دیگر حیوانات؟ چه فرقی بینشان است؟ چون مثلاً نام شتر در قرآن کریم آمده است و مستندساز هم روی آن تأکید میکند؟ اگر چنین است که نام سگ و ماهی هم در قرآن آمده است. پس چرا آنها مثل شتر غیرتی نیستند؟ از این عجیبتر، برخی نکات مندرج در مصاحبههای فیلمساز است که از این موضوع، نادرستی رفتارهای همجنسگرایانه را در غرب نتیجه گرفته است. در ناخوشایندی از ماجرای همجنسگرایی، نگارنده با مستندساز هم داستان است، اما در نوع اقامهی برهان نه. جفتگیری شتری نر با مادهای که مادرش است، چه ربطی به موضوع همجنسگرایی بین برخی انسانها دارد؟
علت حملهی شتر به ساربان و بلایی که سر خودش آورد، دهها دلیل متفاوت از پندار «غیرتمندی حیوان» میتواند داشته باشد که مستندساز بهسادگی از کنارشان گذشته و بینش خود را همسطح با مردمی محروم و دورافتاده و فاقد تحصیلات عالیه کرده است که در کمال معصومیت و سختی در حال گذران زندگیاند. وظیفهی اساسی یک مستندساز در ثبت درست و دقیق و تحلیلمدارانهی وقایع و آداب و رسوم و باورهای جاری در محیط مورد مطالعه متجلی میشود؛ و نه لزوماً در تلاش برای القای آن باورها به مخاطب.
نورانیپور ضمن بازگویی وقایع مربوط به ماجرای شتر از زبان دختربچه، سراغ برخی آداب فولکلوریک هم در این منطقه میرود، مانند سنتهای مراسم عروسی، آیین خاکسپاری، سنت گرامیداشت مردان وقتی به سن ۶۳ سالگی میرسند (سن پیامبر اسلام)، سنت دعای کودکان برای بارش باران و... اما بین اینها، رابطهی ارگانیک مشخصی دیده نمیشود و حتی دربارهی برخی شناسهها مانند بیماری سرطان دخترک و روند شیمیدرمانیاش، جز اشارهای چندکلمهای، نکتهی دیگری ابراز نمیشود و همینها روندی نهچندان باثبات و موزون و منسجم را در فضای اثر رقم میزند. علاوه بر آن، رفتن مادر خانواده به آن سوی مرزها یا مرگ بزرگ فامیل در سپیدهدم هم ارتباط مشخصی را با موضوع اثر روشن نمیسازد. خدا اشتباه نمیکند میتوانست به دلیل موضوعش، مستندی جذاب و تماشایی باشد، اما به دلیل اشتباه مستندساز در تداخل مرزهای سوژه و ابژه و نیز زیادهگویی در ثبت برخی نمودهای بیربط، پتانسیل اثر مخدوش و تلف شده است.