غلامرضا نیکخواه جدی است و در برنامه دورهمی گفته شد که آدم تلخی است و حتی جوک نمیتواند بگوید اما این شخصیت جدی وقتی در برابر دوربین قرار میگیرد، ناگهان به فرد دیگری بدل میشود که هر لحظه از بازیاش واجد نکتههای ریز و درشتی است که در نوع خودش قابل توجه است. یک نمونهی درخشان از بازیهای او که در واقع محک و معیاری از شکل و شیوՇی بازیگری او نیز محسوب میشود نقش توفیق در مجموعهی موفق بزنگاه (۱۳۸۷) ساختهی رضا عطاران است. در واقع عصاره یا بهتر بگوییم شگرد بازی نیکخواه را در این مجموعه میتوان ردیابی کرد. توفیق داماد خانواده است و به عنوا݆ سهمالارث همسرش بهجت (مرجانه گلچین) چشم به نانوایی پدر صابر (حمید لولایی)، نادر (رضا عطاران) و دخترهای خانواده دارد. توفیق به خاطر دوروییاش جوری رفتار میکند که نه سیخ بسوزد و نه کباب. در جایی که بهجت مشغول نصیحت کردن نادر برای خوش&ɺwnj;رفتاری با صابر است توفیق از راه میرسد و میزند زیر گریه اما به محض این که بهجت اشاره میکند که خانه جزو سهمالارث هست، ناگهان توفیق یادش میرود که یک ثانیه قبل مشغول گریه بوده و با لحنی جدی اضافه میکند که نانوایی هم جزو این سهم هست. این «سوییچ کردن» از گریه به جدی بودن ظاهری بار دیگر در سکانس دیگری از همین قسمت سریال رخ میدهد. شگرد نیکخواه در این سکانسها و سکانسهای دیگر، بازی جدی و زیرپوستی با تهمایههایی از طنز است. به این معنا ک݇ هرگز نمیبینیم او بخواهد با حرکات اضافی از تماشاگر خنده بگیرد. کاملاْ حواسش به دوربین (تماشاگر) هست اما طوری بازی میکند که انگار از همه جا بیخبر و ناگهانی وارد سکانسی شده است. یک نمونهی در یاد ماندنی از این شیوهی بازیگری&zwnj̻اش در جایی از سریال بزنگاه هست که با یادداشتی میآید و از مصیبتخوان میخواهد آن را بخواند. از قضا اتومبیلی که سد راه کرده، مربوط به همین مصیبتخوان است. اکنون توفیق مانده و دفتری از مصیبتخوان که نادر و بهجت می&zɷnj;خواهند او ادامه بدهد. توفیق هم ابتدا زیر لب با یکی از آهنگهای قدیمی شاد برای لحظهای تمرین میکند اما خیلی زود به خودش میآید و خیلی جدی شروع به خواندن میکند و همزمان دستهایش را با ریتم خواندنش تکان میЯهد!
نیکخواه در سینхا کم کار کرده و بیشترین حضورش را در تلویزیون شاهد بودهایم. اما گاهی مانند رحمان ۱۴۰۰ (۱۳۹۷) حضور کوتاهش همچنان نشان از سبک و سیاق بازیهای او دارد. رحمان (سعید آقاخانی) نزد پزشک آمده و او هم در کمال خونسردی آب پاکی бوی دست رحمان میریزد. دوربین در تمام این صحنه، هوشمندانه روی نیکخواه میماند و هرگز یک برش هم به سعید آقاخانی نمیزند. توجه کنیم که این صحنه در یک نما گرفته شده که به طور طبیعی کار را برای بازیگر دشوار میکند. شخصیت دکتر با بازی Նیکخواه، آمیزهای غریبی از بلاهت، شوخ و شنگ بودن، غمخواری برای رحمان و سرنوشت مرگبارش و جدیتی است که اصلاْ نمیتوانیم آن را هضم کنیم. او با سرخوشی خاصی به رحمان میگوید که صددرصد مردن او قطعی است و رد خور ندارد. همچنین اشاره میکنܯ که قطع عضو رحمان ضروری بوده و باید این عمل اتفاق میافتاده اما او حاضر است برای رحمان اشک بریزد و نیکخواه در یک زمانبندی دقیق، بار دیگر از همان شگردش استفاده میکند و غم و اندوه را بهسرعت سویچ میکند. با رحمان سر شوخی را باز میĦzwnj;کند و دست آخر برای تکمیل این قطعهی کوچک اما بامزه به رحمان میگوید موقع رفتن به منشی بگوید که مورد فوتی است و پول ویزیت را پس بگیرد!
نیکخواه در سریال قهوهی تلخ (۱۳۸۹) در̠قالب نوسترو آقاخان داموسالملک فرو میرود و در همان نخستین که او را میبینیم، همچنان با لحنی جدی دیالوگهایش را میگوید و ادامهاش را فراموش میکند (نکتهای که مدیری در گفتوگو با نیکخ