ابد و یک روز (۱۳۹۴) و متری شیشونیم (۱۳۹۷) فیلمهای مردان و - نه مردانه - هستند و زنها در این دو فیلم یا در حاشیه قراردارند یا تحت حمایت مردانی در قامت برادر و بزرگتر هستند. گفتنی است که فیلم مردانه فیلمی است که به مسائل و قراردادهای مردان میپردازد و اصولاً داستان، داستان مردها است. در فیلم نخست با این که تعداد مردها در برابر زنان ۳ به ۵ است اما دستکم دو برادر بزرگتر مایل هستند که حرف آخر را در خانه بزنند. مرتضی (پیمان معادی) در این میان با برادر کوچکترش محسن (نوید محمدزاده) درگیر است. در فیلم دیگر اصՈلاْ دو طرف ماجرا بر سر قدرتی درونی اختلاف دارند و هر یک میخواهد برتریاش را بر دیگری اثبات کند. صمد (معادی) میخواهد به ناصر خاکزاد (محمدزاده) بقبولاند که رئیس خود اوست و صمد میخواهد به صمد و دیگران بفهماند که درون زندان نیز میĦzwnj;تواند اتوریته داشته باشد. نامزد سابق ناصر (پریناز ایزدیار) در این میان نقشی حاشیهای دارد و این اوست که با لو دادن مکان ناصر درواقع برتری و ابهت خوساختهی ناصر را در هم میشکند.
شخصیتها در این دو فیلم روستایی بسیار پر کنش هستند. چه در کنشهای کلامی و کنشهای رفتاбی، شخصیتها برونریزی میکنند. به هم پرخاش میکنند. همدیگر را تهدید میکنند. میترسند. میترسانند و همچنان سعی دارند که برتری خودشان را به اثبات برسانند. در چنین فضایی بازیگران چه وظیفهای برعهده دارند؟ نگاه کنیم به بازی محمدزاده در ابد و یک روز که در نقش شخصیتی منفعل فرو رفته و سپس در متری شیشونیم که شخصیت فعال پرخاشجوی ناصر خاکزاد را بازی میکند. بازی محمودزاده تابعی از رفتارهای شخصیتهЧیی است که روستایی آنها را خلق کرده است. به این معنا که او از صدایش برای بعد دادن به شخصیت ناصر استفاده میکند در حالی که در مجموعهی قورباغه (۱۳۹۹) او در نقش شخصیتی آرام و تودار از صدایش برای شناساندن شخصیتی استفاده می&zwnɪ;کند که در ابتدای این مجموعه حتی آدم منفعلی نشان داده میشود اما در زیر این ظاهر آرام و منفعل، کوهی از سبعیت خفته است. پیمان معادی در نقش مرتضی، برادر بزرگتر خانواده، به نوعی نقش صمد را بازی کرده است. در هر دو مورد بازی معادی آن چه را بازنمایی ݅یکند، شخصیتهایی است که متکی به زور بازو یا زورگوییشان هستند. در حالی که او در فیلم خودش بمب، یک عاشقانه (۱۳۹۷) سعی دارد ایرج ذکایی را بر اساس فیلمنامه شخصیتی تودار و با ظاهری آرام بازی کند که در درونش غوغایی чمیشگی برپاست.
پریناز ایزدیار در هر دو فیلم روستایی نقشی را بر عهده دارد که بعدها و در آثاری مانند لتیان (۱۳۹۷) و مغز استخوان (۱۳۹۸) به بخشی از پرسونای بازیهای او بدل شد: زنی معصوم و بیپناه که اشتباه خودش یا دیگران باعث شده تا از چاله به چاه بیفتد̮ این پرسونا بخصوص در متری شیشو نیم بیشتر خودش را نشان میدهد. نامزد سابق ناصر خاکزاد با بازی ایزدیار هم از گذشتهاش میترسد و هم از آیندهاش و تنها میتواند با گریستن از خودش دفاع کند. شخصیت سمیهĠدر ابد و یک روز از آن دست شخصیتهایی است که نمونهاش را در خانوادههای ایرانی به وفور میتوان یافت. دخترانی مانند سمیه که تمام بار خانه و خانواده بر دوششان افتاده و اگر نتوانند به موقع به اهالی خانه سرویس بدهند باید جوԧبگو باشند. بازی ایزدیار در این نقش به دلیل تازه بودن حضور چنین شخصیتی در فیلمی از سینمای ایران، یک بازی پذیرفتنی است. سمیه با بازی او شخصیتی است که به گونهای تراژیک بار گران خانوادهای پریشان را بر دوش میکشد که حتی نسبت به ازدواج و آیندهی او خود را صاحب اختیار میدانند. شخصیت اعظم با بازی شبنم مقدمی در همین فیلم، مجسمهی شخصیتهایی در خانوادههایی است که به هر دلیلی از زیر بار پدر-برادر سالاری جان به در بردهاند. مقدمی این نقش را در لحظاتی بسیار پذیرفتنی از کار در آورده است. در لحظهای که به آرامی به سمیه میگوید برای او سوغاتی آورده یا اتومبیل به نامش در آمد، تصویرگر خواهر بزرگتری است که کاری برای خواهر کوچک در خܧنه ماندهش نمیتواند انجام دهد، اما با یکی دو سرگرمی شاید بتواند از بار اندوه خودش نسبت به انفعالش در برابر خواهری معصوم بکاهد. شیرین یزدانبخش به شکلی دقیق مادری را به تصویر میکشد که دیگر در خانهاش اقتداری ندارد اما این قدر احتбامش را نگه میدارند که هنگام بردن محسن به کمپ ترک اعتیاد، مرتضی سمعک او را از گوشش در میآورد. شهناز با بازی ریما رامینفر خواهر بزرگتری است که او نیز از چاله به چاه افتاده و اکنون به خاستگاهی بازگشته که احتمالاً روزگاری مانند سمیه میخواسته از آن بگریزد.
روستایی به دلیل غلبهی «رئالیته» در آثارش از بازی بازیگران کمتر شناختهشده استفاده میکند که اوجش را باید در متری شیشو نیم جستوجو کرد. شخصیتهای فرعی حمل مواد مخدر مانند آن خانواده که مادر (مرجان قمری) را برای یاՁتن مواد میگردند و پدر خانواده (علی باقری) که میپذیرد با پلیس همکاری کند یا هومن کیایی در نقش حمید که با صمد کلکل دارد و یا مهدی حسینینیا در نقش حسن گاوی دایی نامزد ناصر خاکزاد و یا محمد علی محمدی که در نقش فردی ظاهر شده که موبایل وܧرد زندان کرده که این مورد آخر یکی از پذیرفتنیترین بازیها در فیلم روستایی محسوب میشود. بدهبستان این شخصیت با محمدزاده یا در صحنهای که موبایلش را با کفشهای صمد تعویض میکند و سپس ناصر با او درگیر میдود، به یمن بازی محمدی به لحظاتی باوپرپذیر بدل شدهاند. استفادهی روستایی از بازیگران کمتر شناخته شده نهتنها به فضاسازی فیلمهایش و واقعگرایی آنها یاری رسانده بلکه به این ترتیب چهرههای تازهای به مجموй بازیگران سینمای ایران افزوده میشود. سعید روستایی با دو فیلم بلندی که ساخته نامش را به یکی از فیلمسازان شناخته شدهی سینمای ایران بدل ساخته است. بر اساس آنچه که دربارهی بازیهای فیلمهای او اشاره شد، او در شمار کارگرԯانهایی است که مشخص است روی بازی بازیگرانشان برای ارائهی شخصیتهایی که روی کاغذ میآید، حساب ویژهای باز میکنند. به سادگی هرچه تمامتر در روند فیلمسازی برخی از کارگردانها چنین امر مهمی نهتنها موбد توجه قرار نمیگیرد که اصولاً و در کمال ناباوری، در مواردی مغفول نیز واقع میشود.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: