در پناه بلوط
کارگردان، تصویربردار و تهیهکننده: مهدی نورمحمدی، پژوهشگر و مجری طرح: صدیقه خدایی، دستیار کارگردان: حبیبالله حیدریان، صدابردار: مهرداد نورمحمدی، صداگذاری و تدوین: صادق رضانیا، مدیرتولید: روضان حسنی، عکاس: هادی کریمی، تهیه شده در شبکهی استانی سیمای مرکز ایلام، 1392، 63 دقیقه
عموم مردم در کشور ما، هنگامی که از فیلم مستند صحبت میشود، بیدرنگ به یاد آن دسته از آثار مستند میافتند که دربارهی حیات وحش است و با نام «راز بقا» (که عنوان یکی از مجموعه مستندهای این ژانر در سالهایی دور بود) از آن یاد میکنند. این که چرا چنین تصور محدودی در جامعهی ما از فیلم مستند وجود دارد، خودش میتواند سوژهای جذاب و قابلبحث برای محققان عرصهی مستندسازی باشد، اما با وجود چنین ذهنیتی، در فضای مستندسازی در ایران، کمتر اثر قابلاعتنایی در این گونهی خاص تولید شده است. مستندهای ایرانی، بیشتر بار تاریخی/پژوهشی یا اجتماعی دارند و کمتر کسی سراغ نکات جاری در دل طبیعت و گونههای جانوری آن میروند. شاید یکی از دلایل این امتناع، دشواریهای مربوط به ثبت زندگی و فعالیت حیوانات در محیط باز طبیعت باشد که دست مستندساز را برای کنترل فضاهای پیرامونیاش بسیار محدود میسازد و صبر و ممارست فراوان میطلبد تا بتوان به فرایندی مطلوب و قابلعرضه در این عرصه دست یافت.
در پناه بلوط به کارگردانی مهدی نورمحمدی (متولد 1358، ایلام) نهتنها یکی از معدود مستندهای ایرانی در این قالب است که حتی میتوان به عنوان یکی از نادرترین مستندهای موفق این عرصه از آن یاد کرد. در این فیلم، با یکی از گونههای جانوری زیبا آشنا میشویم که البته به دلیل سرعت نسبی حرکتش و پنهان شدنش از آدمیان، کمتر میتوان از نزدیک مشاهدهاش کرد: سنجاب ایرانی. نورمحمدی که پیش از این مستندهایی همچون در امتداد کبیرکوه، چند قدم تا چراغ قرمز، دریچهای به قلب کبیرکوه، امامزاده سیدابراهیم، نماد ایلام و مرز پرگوهر را ساخته است، برای تمرکز بر ثبت شیوهی زندگی این جانور، به دل جنگلهای بلوط در منطقهی زاگرس استان ایلام زده است و با ارائهی تصویرهای هوشربا و زیبا از طبیعت بکری که در ترکیب چهار فصل این منطقهی جنگلی با دشت وسیع روبهرویش و کوههای افراشتهی پسزمینهاش، جذابیتی مضاعف به خود گرفته است، مستندی استاندارد و خوش آبورنگ ساخته است.
در پناه بلوط اگرچه چشم مخاطب را به ضیافت چشماندازهایی چشمنواز میبرد و با رعایت درست قواعد تصویربرداری و قاببندی، جلوههایی پرعمق و رنگارنگ از اجزای مختلف برگ و درخت و پرندگان و خاک و آسمان و برف و... ثبت میکند، اما اجحاف است اگر امتیازش را صرفاً در ارائهی نمودهایی کارتپستالی منحصر کنیم. اولین امتیاز مهم این اثر، روند دشوار تحقیق دربارهی سنجابها است که به رغم دوریگزینی این جانور از دسترسی انسانها و نیز تمایل غریزیاش به پنهان شدن در حفرههای داخل تنهی درختها و جستوخیزهای پرسرعتش در لابهلای شاخههای درختان و دامنههای جنگل، تلاش شده تا ابعاد و مراحل مختلفی از موقعیت سنجابها مانند جفتگیری و تولد و تغذیه و لانهگزینی و ذخیرهسازی غذا برای زمستان و مواجهه با بقیهی جانوران داخل جنگل و رویارویی با آسیبهای مختلفی که انسانها به جنگل وارد میآورند، ثبت و ضبط شود و برای این هدف از تمهیدهای مختلفی مانند دوربین مادونقرمز در داخل لانههای سنجابها هم استفاده شده است.
امتیاز بعدی، پرهیز مستندساز از ایدهی متداول نریشن است. در پناه بلوط گفتار متن ندارد و این ویژگی که به نوعی در اغلب مستندهای مربوط به حیات جانوری جاری است، اینجا بهعمد حذف شده است تا علاوه بر نوعی نوآوری نسبی، ارتباط مخاطب با متن، صرفاً بر مبنای مواجهه بیواسطهاش با تصاویری باشد که در حال مشاهدهشان است. البته در برخی موقعیتها توضیحهای بسیار مختصری در قالب پانویس لحاظ شده است که عمدتاً دربارهی نام جانواران پرتنوعی است که در قاب تصویر حضور دارند یا دربارهی وضعیت خود سنجابها است؛ مثلاً اینکه مادر به فرزندانش یاد میدهد چهگونه با موانع موجود در طبیعت برخورد کنند یا چهگونه سنجابها، بلوطهایی را که قبلاً زیر خاک پنهان کردهاند، بعد از مدتی دوباره بیرون میآورند و جایی دیگر دفن میکنند تا سایر سنجابها نتوانند آنها را پیدا کنند.
امتیاز بعدی، روندی است که مستندساز برای شیوهی روایتش برگزیده است. روایت، لحنی دراماتیک دارد. انگار فضای پیش رو، دهکدهای است که گاهی مسافرانی از آنجا عبور میکنند (پرندگان مهاجر) و ساکنانش هم در میانهی این رفتوآمدها، روزگار خویش را با افتوخیزهای متداول زندگی میگذرانند: عاشق میشوند و بچه میآورند و بازی میکنند و با دشمن و حریف به مبارزه میپردازند. نگاهی که مستندساز به جانوران غریبه همچون جغد و عقاب و مار و حتی گلههای احشام دارد، تداعیبخش نوعی تهدید علیه قهرمانان قصه است و با تمهیدهایی نظیر نمای سوبژکتیو یا حتی اورشولدر از سنجابها و نیز برشهای به موقعی که از توالی تصاویر در قالبی داستانی شکل داده میشود، جنبههای دراماتیک تقویت پیدا میکنند. یکی از زیباترین این جنبهها، مربوط به مقطعی است که سنجابها به دلیل هجوم آدمیان به زیستگاهشان و تخریب جنگل، فرار کردهاند و به جنگلی دیگر پناه بردهاند و به جای خوردن بلوط، به گاز زدن خوشههای انگور روی آوردهاند و البته آنجا نیز از آسیب انسانها در آتش زدن درختان و دزدیدن سنجابها مصون نیستند. در فرازی از این سکانس، سنجابی بر شاخهای لرزان از درختی نیمهسوخته، آوایی غمگین سر میدهد و مستندساز با نمایش دوبارهی لحظههای خوشی سنجابها، هنگامی که در زیستگاهشان بودند، نوعی فلاشبک را برای سنجاب غمگین رقم میزند و حسی نوستالژیک به جنگلی ازدسترفته (و به عبارتی دراماتیکتر: تمدنی نابودشده) میبخشد.
در پناه بلوط صرفاً یک مستند زیبا و چشمنواز دربارهی بخشی از حیات وحش نیست؛ اثری متعهدانه در باب محیط زیست است که با لحنی شاعرانه، احساس و ادراک مخاطب را به تلنگر مینوازد. این فیلم در سیودومین جشنواره فیلم فجر نامزد دریافت پنج جایزهی بهترین کارگردانی فیلم بلند، کارگردانی بخش علمی/زیستمحیطی، تصویربرداری، تدوین و دستاورد فنی شد و از این میان دو جایزهی کارگردانی فیلم بلند و تدوین را کسب کرد.