کارگردان، تدوین و پژوهش: خدایار قاقانی، دستیار کارگردان: بهنوش ناصرپور، تصویربردار: داوود عباسی (HD)، صدابردار: عرفان ابراهیمی و ایمان بازیار، صداگذار: عرفان ابراهیمی، مدیرتولید: حمید قاقانی، عکاس: سمیرا انصافی، تهیهکننده: خدایار قاقانی و مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، 1391، 74 دقیقه
آن خانهی بزرگ را، که با معماری قرینهوار باشکوهش، ایوان بزرگ پرجلوهاش و حیاط وسیع سرسبزی که استخری بزرگ را در خود جای داده است و در اتاقهای متعدد و گستردهاش نقشهای زیبا و رنگین از پروانهها بر دیوار و در و سقف خودنمایی میکنند، اگر هم از نزدیک ندیده باشید، حتماً تصویرش را در برخی از فیلمهای ایرانی مانند عروسی خوبان و دلشدگان و بازجویی یک جنایت و دیوانهای از قفس پرید تماشا کردهاید؛ عمارتی قدیمی که البته اینک بیشتر به مخروبهای متروکه در وسط محلهی چالهحصار گلوبندک تهران شباهت دارد تا به آنچه در 120 سال قبل به عنوان منزل اعیانی میرزا حسن مستوفیالممالک از رجل سیاسی دوران قاجار و پهلوی اول که چند دوره نخستوزیری ایران را در این دو دوره بر عهده گرفت، به حساب میآمد. توجه به چنین فضایی متشخص اما کموبیش فراموششده که اینک هر از چندگاهی به عنوان لوکیشن برخی از فیلمهای سینمایی با موضوعهای خاص تاریخی یا خانوادههای مجلل مورد استفاده قرار میگیرد، بهخودیخود امتیازی مهم برای یک مستندساز به شمار میآید. خدایار قاقانی (متولد 1361) که تا قبل از این عمدتاً به عنوان یکی از همکاران سینمایی/مطبوعاتی شناخته میشد و البته در فهرست فعالیتهای سینماییاش، ساخت یک فیلم کوتاه به نام مرگ نویسنده هم درج شده، اکنون این امتیاز را با ساخت فیلم خونه بر اساس مطالعه بر عمارت مستوفی الممالک، به نام خود ثبت کرده است. علت این امتیاز، ظرفیت بالای چنین بناهای منحصربهفردی است که در ابعاد جغرافیایی، تاریخی، سیاسی، مطالعههای شهری، تبارشناسی مشاهیر، هنر معماری، بافت معیشتی مردم و... قابلیت تحقیق بر مبنای مدارک و مستندات دارد و چنین عرصهای، به مثابه یک گنجینه بزرگ برای فیلمسازان حوزهی مستند است. اما آیا قاقانی توانسته است از این ظرفیت بالا استفادهای مطلوب به عمل آورد یا صرفاً به جذابیتهایی سطحی بسنده کرده است؟
فیلم خونه با صحنهای معروف از فیلم عروسی خوبان (محسن مخملباف) شروع میشود؛ جایی که شخصیت اصلی فیلم، حاجی، بر روی بالکن مشرف به حیاط در مجلس جشن ازدواجش دچار اختلالات عصبی ناشی از موج انفجار میشود و با روضهخوانی و کنایهگویی به مهمانان، مجلس را بههم میریزد و خود در حالی که عبارت «آتیش» را مکرر بر زبان میآورد، به اوج بدحالی میرسد. این سکانس از فیلم عروسی خوبان، قطع میشود به نماهایی از فروریختگیها، ترکها و شکافهای منقوش بر در و دیوار و سقف عمارت مستوفی الممالک؛ آن سان که گویی مرثیهسرایی فیلم مخملباف، در باب روند روبهویرانی این ساختمان جاری است و هشدار آتش آتش، به مثابه اعلام خطری است که بر تخریب مطلق زودهنگام آنجا گواهی میدهد. این طلیعهای مناسب است که با قطع به عنوانبندی ابتدایی فیلم (در حالی که فراز مشهور موسیقی متن مجموعهی سلطان صاحبقران همراهیاش میکند)، مخاطب را از مقطعی هشداربخش به معبری تاریخی سوق میدهد. اولین نماهای بعد از عنوانبندی هم، دلالتهایی نمادین دارند: پسربچهای در محوطهی بیرونی و کنار استخر میدود و فضا کات میشود به نقشونگارهای گچی روی دیوار ساختمان که افکتهای صوتیای شبیه به نفسهای ناشی از هراس، رویشان سوار است. انگار خلوتی مهیب داخل عمارت، حکایت از فضایی مرگبار و نیستیوار دارد.
اما بعد از این مقدمهچینیهای نشانهشناسانه، فیلم وارد متن اصلیاش میشود: حضور یک به یک آدمهایی در داخل عمارت که قرار است هر یک نقش یا ارتباطی با موضوع این خانه داشته باشند. این امتیاز دیگر مستند خونه است: بهرهگیری از افرادی شاخص و معتبر که گفتارشان در باب ابعاد مختلف عمارت مستوفی الممالک، بر غنای پژوهشی متن میافزاید. این افراد تنوع قابلتوجهی دارند: همایون شهنواز (سینماگر)، محمدرضا اصلانی (سینماگر)، محمدرضا سپانلو (شاعر)، احسان نراقی (جامعهشناس)، عبدالله انوار (تهرانشناس)، نصرالله حدادی (تهرانشناس)، علیرضا میرعلینقی (موسیقیدان)، آیدین آغداشلو (گرافیست و هنرمند تجسمی)، فریدون حافظی (نوازندهی تار)، لیلا معیری (نوهی مستوفی الممالک)، علی معلم (منتقد و تهیهکننده سینما)، ناصر ملکمطیعی (بازیگر)، جهانگیر هدایت (محقق)، اشکان امینیان (نسبشناس) و... اگرچه رجوع مستندساز به این گروه و تلاش برای حضورشان مقابل دوربین، و آن هم در داخل عمارت، امری نیکو و قابلتوجه است، اما چند نکته دربارهی این ارجاعها گفتنی است. نخست آنکه میشد از حضور برخی کاست و حرفهای تکراری را از زبان شخصی واحد شنید (مثلاً علت استفاده از دو پژوهشگر تهرانشناس چیست؟)؛ دوم آنکه از برخی مشاهیر یادشده، حداقل بهره به عمل آمده است، مانند زندهیاد احسان نراقی که جز در دو مقطع کوتاه که نکتهای مهم را نیز بازگو نمیکند، حضوری در اثر ندارد؛ و سوم آنکه علت حضور برخی افراد، فلسفهی روشنی ندارد (مانند علی معلم که به عنوان یک منتقد فیلم یا تهیهکنندهی سینما، ربط مشخصی به خانه و صاحبخانه ندارد؛ ولو آنکه صحبتهایی قابلتوجه دربارهی جامعهشناسی مردم دربارهی خانهگزینی داشته باشد). اما فارغ از این نقصها، حضور مهمانان در این خانه، روند پرمعنایی را شکل میدهد: شهنواز فیلمی دربارهی مستوفی الممالک ساخته است (شاه خاموش)، اصلانی با ذهن جستوجوگرش، ایدههایی شاعرانه و متفکرانه دربارهی معماری خانه مطرح میکند، لیلا معیری به عنوان میراثدار خونی این موقعیت بر ابعاد نوستالژیک و عاطفی و عرقی ماجرا تأکید دارد، میرعلینقی رابطهی فضای معماری و روح موسیقی را در داخل عمارت واکاوی میکند، مورخان در زمینههای سیاسی و اجتماعی مربوط به حیات سیاسی مستوفی الممالک نکتههایی مهم بازگو میکنند، سپانلو مشاهدههای تاریخیاش را از نکتههای مرتبط با متن، با زبان شعر عرضه میدارد و...
اما با این همه به نظر میرسد، نوعی خلأ در فضای ارگانیکی/ ارتباطی بین این افراد به چشم میخورد. جدا از برخی جلوههای متظاهرانهی دوربین که بر عصای یک مهمان و عینک مهمان دیگر شکل میگیرد، گاهی حضور یک مهمان، بیدلیل، پارازیتی بر حضور مهمان دیگر میشود (مثلاً نماهایی بیربط از احسان نراقی وسط حرفهای فریدون حافظی میآید که در حال خاطرهگویی از خانه است). اما با این حال قاقانی تلاش کرده است تفکیک موضوعها را به شکلی نرم و نامحسوس انجام دهد: ابتدا دربارهی معماری خانه سخن به میان میآید، سپس ربط فضاهایی از عمارت به موسیقی نوازی مطرح میشود، بعد پای تبارشناسی خاندان مستوفی الممالک به میان میآید و خصوصیات رفتاری او بازگو میشود، آن گاه موقعیت جغرافیایی عمارت مورد بررسی قرار میگیرد، و در نهایت هویت عمارت به مثابه یک «خانه» با همهی مفاهیمی که از این واژه استخراج میشود بازخوانی میشود و فیلم همان طور که با حضور پسربچه آغاز شده بود، روند نهاییاش هم با حضور او رقم میخورد.
قاقانی تلاش کرده در مستند خونه تلفیقی از رویههای شاعرانه بصری/شنیداری (مانند قطرههای باران بر دوربین تصویربرداری، محدب/مقعرسازی نمای عمارت با لنزهای مرتبط دوربین، بازی با صدای آب هنگام تصویربرداری از استخر خالی)، مصاحبه، دراماتیک، لحن انتقادی (موضوع انتقاد از شرکت پست بابت خرید عمارت از خانوادهی مستوفی الممالک و انفعال در برابر جلوگیری از تخریب عمارت)، نوستالژیک (استفاده از موسیقیهای قدیمی یا شمایل خاطرهانگیزی همچون ناصر ملکمطیعی) و... به کار گیرد. این تلفیق در برخی موقعیتها موفق بوده و در برخی زمینهها از متن بیرون میزند. اما به عنوان یکی از نخستین تجربههای قاقانی در حوزه مستندسازی، اثر قابلتوجهی است و البته شاید بتوان با تدوینی دوباره، اندکی از ریتم طولانی و فضاهای زائدش کاست و نسخهس جمعوجورتر و پرشتابتری تهیه کرد.