تهیهکننده و کارگردان: کیوان مهرگان. تصویربردار و تدوینگر: حسین جمشیدیگوهری. صداگذار: مهرشاد ملکوتی. 29 دقیقه. محصول 1395.
قابها که نخستین بار در دهمین جشنواره سینماحقیقت به نمایش درآمد درباره قابعکسهایی است که دکتر صادق زیباکلام (استادتمامِ دانشکده حقوق و علوم سیاسی) به دیوار اتاق کارش در دانشگاه تهران آویخته است؛ عکسهایی از شخصیتها و دورههای مختلف تاریخی که خود او در جایی از فیلم، دلیل جمع شدن آنها در کنار هم را علاقهاش به گذشته جامعه ایران میداند و میگوید آنچه باعث شده به افزودن این قابها و نصبشان روی بخشهای خالیِ دیوار ادامه دهد واکنش جالب آدمهایی است که وارد این اتاق میشوند؛ آدمهایی از اقشار و طبقههای مختلف که بعضی از آنها برای نخستین بار با این تصویرها روبهرو میشوند؛ و به همین دلیل حتی تصویر قوامالسلطنه را با عکس پدر استاد زیباکلام اشتباه میگیرند!
قابها با حضور کارگردان فیلم در یک کارگاه قابسازی آغاز میشود. جایی که او قصد دارد برای عکس مورد نظرش یک قاب سفارش دهد. در پایان درمییابیم فیلمساز قرار است این قاب را به دکتر زیباکلام هدیه دهد و روی دیوار اتاق او از خود یک یادگاری به جا بگذارد. اما آنچه در فاصله این دو سکانس، بدنه اصلی فیلم را تشکیل میدهد واکنش شخصیت محوری ماجرا (دکتر زیباکلام) در قبال عکسها و مهمتر از همه، واکنش او در برابر مستندی است که درباره این قابها ساخته میشود. فیلم، بعد از سکانس ابتدایی که ذکرش رفت، مسیر حرکت دکتر زیباکلام به سوی اتاق کار خود (در دانشکده حقوق و علوم سیاسی) را پی میگیرد؛ بخشی که او فرصت پیدا میکند با تعدادی از کارمندان و کارکنان دانشگاه تهران شوخی کند؛ و مثل زمانهایی که در سخنرانیها و گفتوگوهای خود به حاشیههای پررنگتر از متن میپردازد (خوشبختانه نمونههایش بسیارند!) شگرد معروف و رسانهای خود را آشکار سازد؛ شگردی شامل نوعی شوخطبعیِ آمیخته به کنایههای واقعی که در قابها در معرفی دکتر یوسف مولایی به عنوان «رأس استکبار جهانی» و همچنین اشاره به اتاقهایی نظیر «قطب علمی حقوق»، «انجمن علوم سیاسی» و «دفتر اوراسیای مرکزی» به عنوان «مراکز مورد علاقه آمریکاییها و سرویسهای جاسوسی انگلیس!» نمود یافته است (بگذریم که شوخیهای بعضاً منشوری او دایره کمی گستردهتری را در بر میگیرد!).
از این زاویه، مهمترین و در حقیقت، اصلیترین بخش قابها لحظههای جذابی است که او درباره تعدادی از عکسهای روی دیوار توضیح میدهد؛ عکسهایی که از دوران مشروطه تا کودتای 28 مرداد، دوران پهلویِ دوم، انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و حتی برخی مقاطع مهم سالهای اخیر (نظیر حوادث پس از انتخابات سال 88) را نیز در بر میگیرند. زیباکلام در این بخش از فیلم میکوشد تصویر نامتعارفی از فراز و فرودِ روزگار و مفاهیم نهفته در دل عکسهای بهجامانده از تاریخ معاصر ایران ارائه دهد؛ تصویری از به گفته او «دیوار امید» که «همیشه هم سیاه و ترسآلود و خوفناک نیست» و «در عمق آن گشایش و سپیدی دیده میشود.»
البته این عکسهای بهظاهر ناهمگون و نامتناسب فقط به ستارخان، باقرخان، شهید چمران، شهید باکری، شهید همت و حتی قوامالسلطنه و هاشمیرفسنجانی محدود نیست؛ و چهرهها و لحظههای تأثیرگذار دیگری را هم در بر میگیرد؛ به عنوان مثال در جایی از فیلم او به لحظه وداع تلخ یک رزمنده با همسر و فرزندش اشاره میکند و میگوید: «کودکی که در این عکس میبینیم، اگر روزی از خواب بیدار شود و بگوید پدرم را میخواهم، چه جوابی داریم به او بدهیم؟!» یا در بخشی دیگر به اتومبیل سوخته دکتر محمد مصدق در ظهر روز 28 مرداد 1332 اشاره میکند و میگوید: «ما ایرانیها هیچوقت نخواستیم نقش خودمان را در کودتای تاریخی 28 مرداد ببینیم. هر وقت از کودتا صحبت به میان آمده گفتهایم عملیات آژاکس، سازمان سیا، سرویسهای اطلاعاتی انگلیس و اسناد دیگری که اتفاقاً همهشان هم درست و واقعی است. اما واقعیت این است که آمریکاییها و انگلیسیها نه یک سرباز به ایران فرستادند؛ و نه حتی یک تانک و زرهپوش. کودتا را که از هشت صبحْ شروع و تا ساعت یکِ بعدازظهر ادامه داشت خود ما ایرانیها انجام دادیم! هزاران نفر از مردمی که آنوقتها در تهران زندگی میکردند...»
به عبارت دیگر، نکتهای که به عکسهای اتاق کارِ آقای دکتر بُعد و روح تازهای میبخشد تحلیلهای جذاب و کمسابقه او درباره این قابهاست؛ تحلیلهایی که البته در برخی موارد، از اشتباه و خطا هم مصون نیست. به عنوان مثال او پس از اشاره به شادروان غلامرضا تختی به عنوان «نماد مبارزه با حکومت شاه» و همچنین «فردی برخوردار از مرام بچهتهرونیهای قدیم» به تصویری از او هنگام دریافت مدال اشاره میکند و درباره دلیل علاقه خود به آن میگوید: «در این عکس، تختی شقورق ایستاده و حاضر نیست تا محمدرضا پهلوی مدال را به گردنش بیاویزد.» در حالی که با استناد به فیلمی که از آن روز و آن لحظه موجود است میتوان گفت عکس مورد نظر پیش از خم شدن تختی برای دریافت مدال گرفته شده است! در حقیقت باید گفت آنچه باعث شده بخش اضافی فیلم (فصل شوخی دکتر زیباکلام با تعدادی از همکارانش در دانشگاه) نیز مثل بدنه آن کموبیش جذاب باشد شوخطبعی موجود در شخصیت نامتعارف و غیرقابل پیشبینی اوست؛ شخصیتی که اینک در نگاهی اجمالی به حوادث اجتماعی و سیاسیِ چهار دهه گذشته میتوان گفت همواره در متن و حاشیه بسیاری از جنجالها حضور داشته است (از یکی از آخرین نمونههایش میتوان به حضور او در اژدها وارد میشود و روایت ماجرایی غیرواقعی به تقاضای کارگردان فیلم اشاره کرد!) احتمالاً به همین خاطر و به شکل بیسابقهای بخش «سخن کارگردان» به ضمایم دیویدیِ این فیلم اضافه شده است. گزینه بیسابقهای که کیوان مهرگان در آن به شکلی صادقانه هیجان خود نسبت به توزیع قابها در برخی فروشگاههای محصولات فرهنگی را آشکار کرده است و ضمن اشاره به «فیلمبرداری یواشکی فیلم در دانشگاه تهران» میگوید: «چند سال پیش که قابها ساخته میشد، در خواب هم نمیدیدیم که روی پرده برود یا منتشر شود! ولی خوشبختانه امروز این رؤیا به حقیقت پیوسته است و شاهد صدور مجوز برای توزیع آن هستیم. به همین دلیل از شما خواهش میکنم به جای تهیه کپی غیرقانونی، نسخه اصلی فیلم را تماشا کنید و از این طریق به تداوم سینمای مستقل کمک کنید.» در نهایت باید گفت آنچه قابها را به یک مستند کموبیش جذاب، مفرّح و در عین حال دیدنی تبدیل کرده است، همین در هم شکستنِ مرزها و محدودیتهاست؛ محدودیتهای کلیشهشدهای که سالهاست «ممیزی» سلیقهای را به یک «جذابیت فرامتنی» تبدیل کرده است اما کمرنگ شدن مرزهای نامریی و از بین رفتن هیبت غیرواقعی آن نشان میدهد بسیاری از این نظارتها در عمل کاملاً پوچ بوده است. پوچ؛ و البته دیگر هیچ!
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: