شهریورماه که میرسد، معمولاً حجم و تراکم اخبار رسانهها در خصوص سینما، معطوف به روز ملی سینما میشود که زمینههای خاص خود، مانند انتشار ویژهنامههای مطبوعاتی یا جشن خانهی سینما و... را به همراه دارد. اما این ماه، در مناسبات غیررسمیتر هم فعالیت کموبیش ثابتی را در خود جای داده که عبارت است از تشکیل هیأتی به منظور انتخاب فیلمی مناسب، برای ارسال به بخش فیلم خارجی آکادمی اسکار. معلوم نیست چرا با وجود تجربههایی که از سالهای قبل وجود دارد، متولیان این ماجرا، در ماههای جلوتر اقدام به بررسی فیلمهای مناسب نمیکنند و همیشه در زمانی فشرده، میخواهند دست به انتخاب بزنند. نگارنده در یادداشتی که سال گذشته نوشت، این پیشنهاد را مطرح کرده بود که هیأت انتخاب، زمانی پس از برگزاری جشنوارهی فیلم فجر که اغلب آثار آن قرار است سال آیندهاش اکران شوند، تشکیل شود و با بررسی اجمالی فیلمهای جشنواره، پیشنهادهای خود را درباره بهترین و مناسبترین آثار به سازمان سینمایی اعلام دارد تا بر اساس آن، اکران این فیلمهای پیشنهادی نیز در شش ماهه اول سال رقم بخورد و مشکلی بابت زمان مهلت معرفی فیلم به اسکار (۳۱ دسامبر/ هشتم مهر) وجود نداشته باشد. متأسفانه طبق روال متداول برنامهریزیها در دیار ما، که برگرفته از الگوی درس خواندن در شب امتحان است، همهی برنامهها و تصمیمها در اینباره نیز به هفتههای آخر موکول میشود و اغلب با شتابزدگیهایی همراه است که شایستهی فرایند انتخابی در سطح ملی فرهنگی نیست. به هر حال هنوز که هنوز است (یعنی هنگام نگارش این یادداشت) هیچ خبری از تشکیل هیأت و فرایند بررسی در میان نیست و خدا میداند در بازهی دوسه هفتهای پیش رو، چهگونه قرار است این موضوع جمع شود.
اما امسال ظرفیت سینمای ما برای معرفی فیلم به اسکار در چه کم و کیفی قرار دارد؟ در بین فیلمهای اکرانشدهی یک سال اخیر (از نهم مهر سال قبل تا هشتم مهر امسال)، آثاری که از نظر بضاعتهای سینمایی شاخصتر بوده و مورد توجه اجماع نسبی کارشناسان و تحلیلگران سینمایی (و البته نه هر کس یا گروهی که به اسم سینما و نقد و فیلم مطلب درج میکنند، اما در واقع سخنگوی حزبی و ایدئولوژیک جریانها و جناحها محسوب میشوند و دغدغهشان سیاست است و نه فرهنگ) واقع شده است، اینها هستند: خسته نباشید! (محسن قرایی، افشین هاشمی)، آسمان زرد کمعمق (بهرام توکلی)، سر به مهر (هادی مقدمدوست) و خط ویژه (مصطفی کیایی). اگر هم قرار است در فرصت باقی مانده، برنامهها به گونهای چیده شود که بتوان فیلمهای مناسبتر جشنوارهی اخیر فیلم فجر را اکرانی محدود داد تا فرصت ارسالشان به اسکار امسال هدر نرود، بر اساس نظرسنجی ماهنامهی «فیلم» که بیحاشیهترین و غیرسیاسیترین نظرسنجی سینمایی محسوب میشود و عمدهی منتقدان مطرح سینمایی در آن شرکت دارند؛ پنج فیلم برتر اینها هستند: خانهی پدری (کیانوش عیاری)، ماهی و گربه (شهرام مکری)، عصبانی نیستم! (رضا درمیشیان)، همه چیز برای فروش (امیرحسین ثقفی) و قصهها (رخشان بنیاعتماد).
پس تا اینجا حدود ده فیلم هستند که میتوانند در فهرست بررسی جای بگیرند (و واضح است که میتوان به این فهرست، بر حسب نظر اعضای هیأت کارشناسی انتخاب، عناوینی را هم کم و زیاد کرد). اما در بین اینها کدام یک شایستگی بیشتری برای ارسال به اسکار دارند؟ آنچه در بحث اسکار بسیار مهم است، در نظر گرفتن چند نکتهی توأمان است: ساختار خوب سینمایی، ملاحظهی ذائقهی عمومی اعضای اسکار، و ظرفیت حضور اثر در مناسبات جهانی به لحاظ پخش و نمایش. متأسفانه اقدام توأم با تأخیر معرفی فیلم به اسکار در کشور ما، مجال بسیاری از برنامهریزیها بابت مهیاسازی بستر مناسب جهت حضور در محافل بینالمللی را سلب و همین فرصتسوزیهای زیادی را برای معدود آثار قابل ما ایجاد کرده است. به عنوان مثال خانهی پدری - به فرض اینکه در یکیدو هفتهی آینده اکران شود - هم به جهت ساختار چشمگیر سینماییاش و هم به لحاظ درونمایهای که پیشبینی میشود با ذائقه و سلیقهی عمومی اعضای اسکار همخوان باشد، اثری ممتاز است؛ اما بابت حضور جهانیاش، جز شرکت در دو دورهی قبل جشنواره ونیز که آن هم با کلی حاشیهسازیهای داخلی همراه بود، چه امتیازی را داراست؟ ماهی و گربه فیلم خیلی خوبی است و بازتاب جهانی پررنگتری هم در قیاس با فیلم عیاری دارد، اما ساختار متفاوت سینماییاش به نظر نمیرسد در جلب توجه سلیقهی آمریکاییها برای انتخاب بهترین فیلم خارجی توفیق داشته باشد. موفقیتهای اخیر قصهها در برخی محافل سینمایی اروپایی، مایهی خوشحالی و امیدواری است؛ فیلم هم فیلم خوبی است؛ ولی در اینکه چهقدر بتواند نظر اسکاریها را جلب کند، بحث و تأمل زیاد است.
در این مجال، غرض بررسی تکتک عناوین یادشده نیست و حتی قصد معرفی یک فیلم خاص هم برای اسکار در بین نیست. موضوع، یادآوری حساسیتها و دغدغههایی است که در راه انتخاب عنوان مناسبتر وجود دارد. امسال هم که گذشت و به هر روی امید است در فرصت محدود باقی مانده، مسئولان و متولیان، انتخابی شایسته را انجام دهند. اما جای تکرار این پیشنهاد باقی است که در چنین بزنگاههایی که امکان مطرح کردن سینمای ایران در مناسبات پرگسترهی جهانی فراهم است، روندهای پررخوت و راکد، به مقصود نخواهد رسید و لازم است در فرایند زمانی معقولتر و کارآمدتری، فرصت اندیشه و بررسی و برنامهریزی را به سینمایمان بدهیم. آقایان! برای اسکار سال بعد، از همین امسال بیندیشید و برنامهریزی کنید.