یک: مسعود کیمیایی با حمایتش از سیاوش اسعدی و فیلم جدیدش درخونگاه (که در همان ابتدای عنوانبندی به کارگردان قیصر پیشکش شده است) حرفهایی را درباره رابطه منتقدان و آثار سینمای ایران مطرح کرد که در کلیت کاملاً درست هستند و گویای وضع برخی از اهالی رسانهی «خودمنتقدخوانِ» این روزها: «گوش نکن سیاوش، کارت رو بکن، فیلمت رو بساز... منتقد باید جهان داستانی فیلم رو بفهمه تا بتونه نقدش کنه، نه فیلم دلخواه خودش رو... سؤال من اینه که اگه استعدادی میون این فیلمسازای جوون پیدا بشه که آینده درخشانی داشته باشه، کی میخواد کشفش کنه؟ همین آقایونی که میگن این فیلم بده، اون فیلم خوبه؟...»
دو: البته صحبتهای کیمیایی را میتوان به خیلیها تعمیم داد و مثلاً از میان انبوه مهمانان عالیرتبه و خاصی که در روزهای برگزاری جشنواره فجر سری به پردیس ملت زدهاند یا نخبگان و آدمهای مهمی که در این ایام بهنوعی درباره جشنواره و مناسباتش اظهار نظر کردهاند؛ در این مورد مثلاً وزیر ارتباطات، محمدجواد آذریجهرمی، که روز گذشته از ایده برگزاری همزمان جشنواره در دیگر استانها تقدیر کرد و صبح روز گذشته در سینما یادمان سمنان حاضر شد. ایشان در بخشی از حرفهای خود ابراز امیدواری کرد که «زمان و تعداد اکرانها در مرکز استانها و شهرستانها بیشتر شود.» خب، سالهاست که منتقدان و نویسندگان سینمایی کهنهکار که مویی سفید کردهاند از این سازوکار اشتباه گفتهاند و اینکه جشنواره نسبتی با اکران فیلمها ندارد و برگزاری همزمان مهمترین رویداد سینمایی کشور در سایر استانها (که در برخی دورهها حتی به کل کشور هم کشیده!) چهطور به نمایش عمومی فیلمهای حاضر در جشنواره صدمه میزند و اینکه بههیچوجه مصداق عدالت اجتماعی و... نیست. اما کو گوش شنوا یا مشاوره و تحقیق جدی قبل از چنین اظهار نظرهایی.
سه: ستاد سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر در جدیدترین خبرش درباره آثار برتر آرای مردمی، نامهای پنج فیلم را بدون اولویت چنین اعلام کرده است: غلامرضا تختی، متری ششونیم، سرخپوست، شبی که ماه کامل شد و ماجرای نیمروز؛ رد خون.
در هشتمین روز جشنواره فجر در پردیس سینمایی ملت، هفت فیلم روی پرده رفتند که البته چهارتای نخست کوتاه بودند و در یک سانس نمایش داده شدند؛ فیلمهایی که در مجموع سینماییترین روز جشنواره فجر را از نظر کیفیت فیلمهای کوتاه و بعد متری ششونیم و سرخپوست برای این رویداد سینمایی رقم زدند. در ادامه کوتاه درباره این فیلمها و نشستهایشان میخوانید.
چهار فیلم با یک بلیت؛ فیلمها و فیلمسازانی که «کوتاه» نیامدند!
در اولین سانس از روز هشتم جشنواره در سالن اهالی رسانه، چهار فیلم کوتاه دریای تلخ (فاطمه احمدی)، رِوِرانس (سوگل رضوانی)، گسل (سهیل امیرشریفی) و بچهخور (محمد کارت) به نمایش درآمدند. فیلمهایی که ابتدا هفتتا بودند و بعد از اینکه قرار شد برای قرار گرفتن در یک سانس، زمانشان به پانزده دقیقه (یکی از استانداردهای جشنوارهای) کاهش یابد، سه فیلمساز انصراف دادند. خب، این طور که پیداست سن مخالفت و اعتراض در سینما هم پایین آمده است!
اما شاید عجیبتر این بود که فقط محمد کارت و آبان عسکری (کارگردان و نویسنده بچهخور) و ندا جبراییلی و الهام معین (بازیگر و طراح لباس رورانس) در این نشست حاضر شدند و کارت در همان ابتدا چنین از باور خود گفت: «برای من جشنواره فجر خیلی اهمیت دارد چون فکر میکنم مهمترین رویداد فرهنگی انگیزهساز این سرزمین است؛ انگیزهساز به این معنا که جشنواره فجر انگیزه سینماگران جوان و تازهکار برای فیلمسازی است. الان هم که با بچهخور سومین حضورم در جشنواره را تجربه میکنم برایم بسیار جذاب است. امیدوارم جشنواره همیشه به فیلمهای کوتاه توجه کند چون پتانسیل سینمای ایران از فیلم کوتاه شروع میشود... جشنواره فجر ویترین سینمای ایران است و به همین دلیل، حضور فیلمهای مستند و کوتاه و انیمیشن ضروری است...»
اما جالب است که کارت در بخش دیگری از حرفهایش این طور اهالی رسانه را مقصر قلمداد کرد: «اگر اهالی رسانه به این مدل فیلمها توجه کنند، حتماً برنامهریزان جشنواره زمان بیشتر و بهتری را به این فیلمها اختصاص میدهند...» خب، بیاطلاعی فیلمساز از روزگار «گلوبلبلِ» اهالی رسانه کاملاً پیداست و شاید بشود خیلی کلی گفت که ما تازه دو سال است که بعد از کلی اعتراض و رفتن و نشستن جلوی پرده سالن میلاد، توانستیم به آرامش فیلم دیدن در پردیس ملت برسیم و از یک ساعت قبل از نمایش هر فیلم در صف نایستیم؛ اتفاقی که بیش از نیمه دهه در کاخ سابق جشنواره رخ داد و... پس لطفاً شما برای ما تکلیف جدید مشخص نکنید و اجازه دهید پس از هر چند سال به یک مطالبه کوچک برسیم تا شاید روزی مثل قطرهقطره جمع شود... تحقق یابد (ناگفته نماند که ایشان در ادامه صحبتهایش نکتههایی را به برگزارکنندگان جشنواره در خصوص محدودیت زمانی فیلمهای کوتاه متذکر شدند).
ندا جبراییلی بازیگر رورانس که در چند فیلم بلند این دوره هم نقشهایی را بازی کرده است، به عنوان نماینده کارگردان گفت: «سوگل رضوانی در جشنوارهای در آمریکا حضور دارد و اولین نمایش جهانی فیلم در حال برگزاری است. او به خاطر علاقهاش به فضای قصه و خیال چنین فیلمی ساخت. میدانم که علاقه اصلی خانم رضوانی فاصله گرفتن از فضای واقعگرایانه بود و میخواست به فضایی چالشبرانگیز برسد.» در هر صورت، فیلمهای کوتاه جشنواره فجر رویهمرفته دیدنیاند و میتوانند تجربه متفاوتی را در میان آثار بلند سیوهفتمین جشنواره فجر برای سینمادوستان رقم بزنند.
متری ششونیم؛ انتظارها برآورده میشود، نمیشود، میشود، نمی...
بعد از همه جنجالها متری ششونیم هم روی پرده رفت و از نظر خیلیها - در کل - یکی از بهترین فیلمهای این دوره جشنواره نامیده شد؛ حتی با اینکه برخی نمیتوانند کاملاً با دو نیمه بودن فیلم (یا در واقع انتخاب دو زاویه دید) کنار بیایند که البته یکی از دلایل آن، قوت و انسجام نیمه اول با یک شخصیت پلیس متفاوت و بهیادماندنی در سینمای ایران است؛ و موعظهگری و سانتیمانتال شدن فیلم در برخی صحنههای نیمه دومش.
اما سیدجمال ساداتیان که باید در مقام تهیهکننده به او تبریک گفت، درباره سختیهای این پروژه چنین توضیح داد: «صفر تا صد تمام لوکیشنهای فیلم ساخته شدند و تعداد زیاد هنروران فیلم باعث طولانی شدن کار شد...» و درباره اجبار احتمالی از سوی نیروی انتظامی برای حذف صحنه یا صحنههایی از فیلم گفت: «مشکل این است که سازمانها دوست دارند ما بر اساس بخشنامههای آنها شخصیتها را سروشکل بدهیم. برای ایجاد همدلی در کشور خیلی باید تلاش کنیم. باید سینما را قبول کنیم... حذفیات فیلم قابل اعتنا نبودند. به هر حال سینما باید چیزی را به تصویر بکشد که مردم با آن مواجهاند.»
اما در ادامه نشست، این توضیح سعید روستایی درباره نسخهای از فیلم که در جشنواره نمایش داده میشود جالب توجه است: «در آخرین روزهای پیش از جشنواره درگیر کارهایی شدیم که باعث شد نتوانم نسخه نهایی را خودم آماده کنم... امروز قرار بود نسخه دیگری نمایش داده شود که در جزییات تفاوتهایی داشت اما میسر نشد... در روزهای اخیر مشکلی از نظر ممیزی نداشتیم و مشکل همین تدوین مجدد بود...» اما روستایی بخشی از سختیهای کار و هماهنگی معتادان را چنین توضیح داد: «کار با این عزیزان خیلی سخت بود ولی این سختیها را پای توانمندیمان نمیگذارم... لوکیشن را جایی انتخاب کردیم که دسترسی به اینها سخت نباشد ولی این عزیزان زود خسته میشدند... در سکانس انگشتنگاری خواستیم 45 دقیقه بیشتر بمانند، اما ده دقیقه بیشتر طول نکشید که حمله کردند و بدون هیچ تعارفی از آنجا خارج شدند.» اما روستایی در مقایسه با ابد و یک روز گفت: «این فیلم خیلی انرژی برد و هیچ مقایسهای بین این دو فیلم وجود ندارد. همه عمر و زندگیام را بعد از ابد و یک روز پای این فیلم گذاشتم.» این موضوع زمانی جالبتر شد که روستایی درباره بازنویسی چندباره فیلمنامه صحبت کرد و اینکه «هفتهشت ماه طول کشید تا فیلمنامه تأیید شود.» نشست خبری متری ششونیم نکتههای زیادی داشت که در اینجا نمیتوان بیش از این به آنها پرداخت و از حرفهای سایر عوامل کاربلد و توانمند یا بازیگران مطرح فیلم گفت که در نقشهای خود درخشیدهاند (فعلاً میتوانید به گزارش کاملتر نشست در سایت جشنواره مراجعه کنید تا در زمان اکران در مجله «فیلم» مفصل به این فیلم بپردازیم).
ایده اصلی؛ هیاهوی بسیار برای هیچ!
ما هم به باور مسعودخان کیمیایی ایمان داریم که منتقد و نویسنده سینمایی باید جهان داستانی یک فیلم را بفهمد تا بتواند بهدرستی دربارهاش قضاوت کند؛ و از آنجایی که دنیای کوچک نویسنده این سطور هیچ نسبت دوری با جهان پرزرقوبرق و از منظری رؤیایی ایده اصلی ندارد، به نظرش اینجا یک «تراژدی» رخ داده است و ملال حاکم شده است؛ مثل عروسکهای زیبای دلفریبی که انگار روح ندارند!
آزیتا موگویی در نشست هم بلافاصله با این سؤال مواجه شد که «آیا فکر نمیکنید دوران فیلمهای لاکچری تمام شده است؟» که گرچه سؤال بیان و منطق درستی ندارد اما جواب جالبی گرفت: «در تیتراژ اسم سرمایهگذاران آمده است. از مدتها پیش از شفافیتهای مالی استقبال کردم. درباره بودجه فیلم هم که ممکن است سؤال بعدی باشد باید بگویم که در این فیلم سفرهای زیادی انجام شد و بازیگران سرشناسی دارد، اما بودجه کمی بیش از چهارونیم میلیارد تومان است و زمانی که برآورد ساخت آن را میکردیم، یورو هشت هزار تومان بود... این را هم زیاد متوجه نمیشوم که زمان فیلمهای پرزرقوبرق تمام شده است؛ وقتی صحبت از مبالغ میلیون دلاری است مجبورم زندگی واقعی آدمهای پولدار را درست تصویر کنم.»
مریلا زارعی هم در ادامه صحبتهای موگویی گفت: «بیشتر از اینکه اخبار سینمایی را دنبال کنم اخبار اجتماعی و سیاسی کشورم را دنبال میکنم. چند وقت پیش مقالهای در مورد اجاره املاک در شهر تهران خواندم؛ املاکی با ودیعه 500 میلیون تومانی و ماهی 45 میلیون تومان اجاره. ما در شرایطی زندگی میکنیم که مردم از نظر اقتصادی در سختی هستند. اما جالب است که املاکیها میگفتند بر سر گرفتن این آپارتمانها رقابت وجود دارد. صاحبان آن آپارتمانها بخشی از این جامعه هستند و خانم موگویی علاقهمند بودند که بگویند هنوز چنین اتفاقاتی هست. بنابراین به نظرم این سؤال کمی کلیشه است و بهترست این طور قضاوت نکنیم... وضعیتی که ما داریم، شکاف عمیق طبقاتی بین مردم جامعه است. کسانی هستند که آن قدر دارند که نمیدانند چه کنند و برعکس مردمی هم هستند که آن قدر ندارند که آنها هم نمیدانند چه کنند.»
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: