این بخش از مجموعه مطالب «کارنامه و عملکرد چند چهرهی سینمایی برتر سال» را با دو بازیگری ادامه میدهیم که سال 1396 نقطه عطفی در کارنامهشان بود؛ امیر جدیدی و لیلی رشیدی که هر دو به خاطر بازیهای درخشانشان نامزد دریافت سیمرغ هم شدند اما یکی از پس رقبای قدر خود برآمد و دیگری نه. آنچه در ادامه میخوانید ترکیبی از شنیدهها، دیدهها و تحلیل نویسندگان این مطالب است، با هدف تهیه مجموعهای مختصر و مفید درباره سینماگرانی که سعی میکنند نهفقط به نقطهی اوج برسند بلکه در تداوم خط پروازشان بکوشند.
امیر جدیدی
پدیده
زمانی که اولین فیلم بلند هومن سیدی یعنی آفریقا اکران شد، در کنار جواد عزتی و شهاب حسینی، بازیگری حضور پیدا کرده بود که تا پیش از آن هیچ شناختی از او نداشتیم، اما با لحن سرد و روحیهی پرخاشگرانهای که در شخصیت برجسته کرده بود و اجرای درست بیهویتی، ناامیدی و خشونت، هم بیشترین حضور را در فیلم داشت و هم در جاهایی با وجود بازیهای خوب حسینی و عزتی، توانست استعدادش را به رخ بکشد تا از کشفهای سیدی باشد. در واقع او مربی تنیس سیدی بود که حالا در سینما جای مربی و شاگرد بهنوعی عوض شده بود.
جدیدی بعد از آفریقا سعی کرد آهسته و پیوسته حرکت کند و البته گزیدهکاری را هم سرلوحهی کارش قرار داد. در چند فیلم کمتر مهم بازی کرد تا سیزده که برای دومین بار با سیدی همکاری کرد و حالا دیگر میشد پی برد که بازی خوبش در آفریقا اتفاقی نبوده است. در سیزده از شتابزدگیهای کوچکش در آفریقا خبری نبود و در پردازش یکی از ضدقهرمانهای فیلم موفق بود. اما شاهنقش کارنامهی او بدون شک اژدها وارد میشود بود؛ فیلم خوشساخت مانی حقیقی که جدیدی قهرمان داستان بود و قرار بود در یک مقطع تاریخی-سیاسی مهیب و رازآلود، نقش یک پلیس باهوش و جسور را بازی کند که ترکیب متنوعی از جسارت، حیرت، درماندگی و پرسشگری را القا میکرد و جزو نکات قابل اتکای فیلم بود و با تغییر لحن آشکارِ ادای کلمات نسبت به فیلمهایی مثل آفریقا و سیزده، در همدلیبرانگیز کردن فضای جادویی فیلم موفق بود. اما اگر تا این فیلم، بیشتر با فیلماولیها و کارگردانان جوان کار کرد، در سال 95 موفق شد نظر مساعد مسعود کیمیایی را جلب کند و قهرمان فیلم کسی باشد که به هدایت موفق و کمنظیر بازیگرانش شهره است. اما از بدشانسی جدیدی با وجود بازی خوبش که دقیقاً معادل بصری و شنیداری قهرمانهای بامرام و حقطلب کیمیایی بود، فیلم دچار حواشی تحت تأثیر تهیهکننده و کارگردان شد و در جشنواره آن طور که باید دیده نشد و حواشی اختلاف بر متن اکران هم غلبه کرد؛ فیلمی که اواسط 95 اکران شد و فروش معمولی داشت. اما جدیدی ترجیح داده بود که بههیچوجه در تبلیغات و مصاحبههای فیلم حاضر نشود تا به طرز آشکاری دوری خودش را از حواشی و متن نشان دهد.
اما جشنواره فجر سیوششم، زمان درخشش جدیدی و تثبیت جایگاهش میان بازیگران نسل جدید بود. او که اکثر همسنوسالانش - از نوید محمدزاده گرفته تا میلاد کیمرام - بهخوبی دیده شده بودند و جوایز مختلفی را کسب کردهاند، منتظر فرصتی بود تا بتواند تواناییهایش را به منتقدان و داوران جشنواره ثابت کند که این هدف با بازی در فیلمهای تنگه ابوقریب و عرق سرد محقق شد. در عرق سرد در نقش یاسر به عنوان مجری حیلهگر، خشن، ضدزن و ریاکار تلویزیون ظاهر شد که با استفادهی درست از فن بیان و تغییری که در چهرهاش لحاظ شده بود، توانست یک آدمبد ایرانی باورپذیر ارائه کند و یکی از نقاط قوت فیلم باشد. در تنگه ابوقریب هم یکی از چهار جوانی بود که توکلی به روایت زندگی روزمرهی آنها چند روز مانده به صدور قطعنامهی جنگ ایران و عراق میپرداخت و جدیدی فرصت این را داشت که در کنار شعور بازیگری، شور اجرا را نیز به بازیاش اضافه کند و هم بامزگیها و ایثارگریهای شخصیت را بهخوبی بازتاب داد و هم در صحنههای چندنفره، پاسکاری حسی مناسبی با همبازیها داشت که مجموعهی این حضورهای موفق برای اولین بار سیمرغ جشنواره را از آنِ او کرد.
سیمرغ او از این جهت اهمیت دارد که بر خلاف بازیگران زن تأثیرگذار که تعداد خوبهایش در جشنواره، کمتر از انگشتان یک دست بود، قرار بود با بهترین بازیگران مرد جشنواره که تعدادشان زیاد بود - نظیر نوید محمدزاده، سعید آقاخانی، رضا عطاران، امین حیایی و ... - که همگی هم باسابقهتر از او بودند و هم استعدادشان نزد مخاطب خاص و عام پذیرفته شده بود، رقابت کند. قبل از مراسم اختتامیه یک اشتراک نظر میان رسانهها و منتقدان در تحسین بازی او وجود داشت که داوران هم به آن صحه گذاشتند تا مزد روند آهسته و پیوسته و در عین حال بیحاشیهاش را بگیرد.
درسال 97 او غیر از عرق سرد و تنگه ابوقریب فیلمهای متنوع دیگری را هم برای اکران دارد؛ از جمله پدیده که با هدیه تهرانی همبازی شده است یا زار که باعث میشود در هر چهار فصل، در سطح اول اکران حضور داشته باشد. باید دید او مثل برخی دوستان نزدیکش از جمله محمدزاده میتواند روند صعودیاش را طی کند، یا شبیه کسانی خواهد بود که یک روز پدیده شدند و روزهای دیگر با انتخابهای غلط و غره شدن و درگیر شدن در حواشی، از استمرار موفقیت ناتوان بودند. با توجه به کارنامهی جدیدی و روحیات شخصیاش به نظر میرسد مورد اول قابل انتظار باشد.
لیلی رشیدی
صدای تو را دوست دارم
فاضل ترکمن
به یاد میآوریم شیرین عباس کیارستمی را که اگر نگوییم همه، اغلب زنان فعال در تئاتر، سینما و تلویزیون ایران توی سالن سینما نشستهاند و ما قرار است واکنشهای آنها را نسبت به قصهی «شیرین و فرهاد» تماشا کنیم. انگار یکجور مسابقه است بین بازیگران زن ایران که عیار میمیک چهرهی هر کدام تحت تأثیر یک منظومهی عاشقانهی کلاسیک معلوم شود. در میان واکنشهای مختلف بازیگران زن شیرین لیلی رشیدی یکی از متفاوتترین واکنشها را داشت. لیلی در یک حالت هیستریک، با چهرهای پریشان محو تماشای قصه بود و با حالتی عصبی برآمده از ناخودآگاهش، با موهایش وَر میرفت. لابد از جریان رقابت نابرابر و ناجوانمردانهی خسرو با فرهاد حرصش گرفته بود؛ وقتی میدیدی آن طور به جان موهایش افتاده است، طوری که فروغ فرخزاد میخواست گیسهای دختر سیدجواد را بِکِشد!
نقش لیلی در شیرین پررنگ بود، اگرچه کوتاه اما بعد از پایان فیلم، قطعاً اگر میخواستیم از متفاوتترین و تماشاییترین واکنشها حرف بزنیم، لیلی رشیدی یکی از آنها بود. لیلی قبل از آن بیشتر با نقشآفرینیهای بهیادماندنی و نوستالژیک در سریالهای مرضیه برومند شناخته شده بود و نقش مشهورش در سریال قصههای تابهتا باعث شد تا ابد در ذهن چند نسل، «مامان زیزیگولو» بماند. نقش لیلی همچنان در سریال همه بچههای من از آخرین ساختههای برومند (قبل از سریال آب پریا) بسیار متفاوت و تأثیرگذار بود و با همهی لیلیهای دیگر سریالهای پربینندهی «خاله مرضیه»اش فرق داشت. نقش زنی که از همسرش (امیرحسین صدیق) جدا شده بود، اما انگار هنوز یک رابطهی عاطفی و دلبستگی خاص در وجود زن و مرد به جا مانده بود که لیلی بهخوبی این خاص بودن رابطه را به نمایش میگذاشت.
بخش دیگری از کارنامهی متنوع لیلی رشیدی مربوط به بازی و کارگردانی در تئاتر است که کارگردانی و بازی در نمایش اسم نوشتهی ماتیو دولاپورت و الکساندر ولاپتولیر از شاخصترین این آثار است و نقطهی عطفی هم از منظر کارگردانی و هم از منظر بازیگری در کارنامهی او محسوب میشود. لیلی در این نمایش یک کارگردانی موفق و مدرن را در کمال سادگی اما بسیار جذاب، روان و بدون لکنت و با بازیگردانی خوب که نتیجهاش درخشش حسن معجونی در نمایش بود، از خود بهیادگار گذاشت که علاوه بر استقبال خوب تماشاگران، با نظرات مثبت منتقدان و اهل فن مواجه شد. روی دیگر نمایش اسم که از قضا پیش از لیلی قرار بود دوست گرمابهوگلستانش لیلا حاتمی نقشش را بازی کند، بازی قدرتمند خودِ لیلی در نقش زنی بود که همیشه سنگصبور همسر و خانواده و دوستانش بوده و از اواسط قصه از دورنگی و پنهانکاریهای اطرافیان خودش به ستوه میآید و چالشهای بزرگوکوچکی در رفتار او اتفاق میافتاد که لیلی با ظرافت بسیاری از عهدهی اجرای آن برآمد.
اما موقعیت... با اینکه در خانوادهای هنرمند پرورش یافته است و دوستان و یاران موافق فراوانی در این حوزه دارد، موقعیت یا عرصه برای به نمایش گذاشتن تواناییهایش در بازیگری همیشه کوتاه بوده، چرا که همیشه خواسته روی پای خودش بایستد. سینما مجال نداده است که به اندازهی شایستگیاش به چشم بیاید و در نقشی متفاوت که ایدهآل خودش باشد، بازی کند؛ تا آغاز سیوششمین جشنواره فیلم فجر و شروع فصل تازهای در کارنامهی بازیگری لیلی. با دو فیلم سینمایی عرق سرد (سهیل بیرقی) و جاده قدیم (منیژه حکمت) که در این میان نقشآفرینی فوقالعادهی او در عرق سرد با جزییات بازیگری بسیار دقیق در یک نقش سخت که هر لحظه و با انتخاب هر بازیگر دیگری میتوانست شعارزده و گلدرشت از آب دربیاید، تحسینبرانگیز بود. بازی در نقش پانتهآ آلداود که خودِ کارگردان با هوشمندی و درایتی که در انتخاب بازیگر و بازیگردانیهای موفق دارد، در مصاحبهای اقرار کرده بود که به هیچ بازیگر دیگری جز رشیدی برای ایفای این نقش فکر نکرده و رضایت نداده و حتی به خاطر فیکسشدن وقت لیلی با زمان فیلمبرداری، کلید ساخت فیلم را مدتی عقب انداخت که نتیجهاش درخشش لیلی شد، در یک نقش مکمل اصیل بدون کمکگرفتن از گریمهای اغراقشده که معمولاً داوران ایرانی را برای اهدای سیمرغ مرعوب میکند. اما امسال با ترکیب بهتری از هیأت داوران، بازی سخت و خاص او به چشم آمد و در رشتهی بهترین بازیگر نقش مکمل زن نامزد شد.
حالا لیلی رشیدی بعد از سالها تجربه و تنوع در فعالیت بازیگری که شامل تئاتر، سینما و تلویزیون میشود، آماده است برای ایفای هر گونه نقش سخت و متفاوتی که میتواند با اصالتی که در کارش از او سراغ داریم، بهخوبی از عهدهی آن برآید. سینمای کلیشهزده ایران بیش از پیش نیاز دارد به بازیگری با شخصیت، چهره و صدای خاص لیلی. این وسط میماند وظیفهی کارگردانهای ایرانی که مثل سهیل بیرقی به جای هر مسألهی حاشیهای دیگر، به اصل بازیگری و توانمندی یک بازیگر فکر کنند و انتخاب لیلی و امثال او برای نقشهایی که چالش بزرگ و جذابی برای بازیگر، کارگردان و همچنین تماشاگر داشته باشد. لیلی رشیدی امسال با خوک (مانی حقیقی) فرصت حضور در جشنواره فیلم برلین را نیز پیدا کرد و تمام اینها نوید اتفاقات خوب و بزرگی در ادامهی راه او در بازیگری است.