یحش میدادم. نکتهای که باعث میشد به جای هدیه دادن کتابی جدی به او، سوغاتیای شوخطبعانه برایش از پاریس بیاورم و در کمال تعجب ببینم که فردای همان روز برایم کریستالی بلوری و اسپانیایی به دفتر مجله آورده. کریستالی شفاف و درخشان بهمانند ޯوهری که در اعماق وجودش گم شده بود و با کمی محبت واقعی گَرد آن گرفته میشد.
این ارتباط مثبتی که داشتم را شاید هیچیک از همکاران نزدیکش با او نداشتند. شاید او بسیاری از همکاران و دوستان را یکبار به گریه انداخته بود ولی من را به لبخند، شاید به همین خاطر بود که هیچوقت برای ورود به اتاقش ترسی نداشتم، و متأسفم که آن اتاق از وجود او خالی است و دیگر هیچگاه با حضور کسی شبیه به خودش - با تمام ایرادها و حسنهایی که داشت - پر نخواهد Դد.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: