سینمای جهان » گفت‌وگو1395/08/17


نبوغ و جنون فیلم‌سازی!

گفت‌وگو با برادران کوئن به بهانه‌ی «درود بر سزار!»

ترجمه‌ی مریم شاه‌پوری

 

همه چیز از کودکی‌شان شروع شد و بزرگ شدن در مینه‌سوتا. برادران کوئن، جوئل و ایتن، پول حاصل از زدن چمن‌ها را پس‌انداز کردند و با آن یک دوربین سوپر هشت خریدند. از همان زمان دو نفری مشغول فیلم‌سازی شدند تا این‌که مجموعه‌ای از فیلم‌های عجیب و اغلب خنده‌دار و گاهی هم واقعاً تیره‌وتار شامل فارگو (1996)، لبوفسکی بزرگ (1998)، جایی برای پیرمردها نیست (2007) را خلق کردند. جدیدترین فیلم آن‌ها با عنوان درود بر سزار! (یا درود بر قیصر!) ما را به اوایل دهه‌ی 1950 و دوران طلایی هالیوود می‌برد. جاش برولین در نقش ادی منیکس بازی کرده است که به‌اصطلاح آچار فرانسه‌ی یک استودیو است و پس از ربوده شدن یکی از ستاره‌های بزرگش (با بازی جرج کلونی) از سر صحنه‌ی یک فیلم حماسی تاریخی دچار وحشت می‌شود. در حالی که ادی همه جا را برای یافتن ستاره‌اش جست‌وجو می‌کند، ما با چَنینگ تِیتِم ملاقات می‌کنیم که در یک موزیکال بازی می‌کند یا اسکارلت جوهانسن که بازیگر زیبای یک «باله‌ی آبی» است. گفت‌وگوی کوتاهی که در ادامه می‌خوانید و از جایی به بعد لحن طنز و شوخ‌طبعانه‌ی سینمای کوئن‌ها را به خود می‌گیرد، در آستانه‌ی حضور کوئن‌ها با این فیلم در جشنواره برلین انجام شده و در سایت «تایم‌آوت» منتشر شده است.

این موضوع حقیقت دارد که جرج کلونی سال‌ها تلاش کرد تا این‌که شما راضی به ساختن این فیلم شدید؟
جوئل
: بله! ما ایده‌ی این فیلم را سال‌ها پیش، شاید در اولین فیلمی که با جرج همکاری کردیم ای برادر کجایی؟ (2000) با او در میان گذاشتیم. جرج از این ایده استقبال کرد و در طول سال‌ها هر بار که از او پرسیده می‌شد بعدش در چه فیلمی بازی خواهد کرد می‌گفت: «درود بر سزار!». پس از مدتی با خودمان فکر کردیم لااقل فیلم‌نامه‌اش را بنویسیم.
چه چیزی کلونی را بازیگر مناسبی برای نقش بیرد ویتلاک می‌کرد، این‌که یک ستاره‌ی بزرگ بود؟
جوئل
: جرج از جنبه‌های بسیاری مثل یک ستاره‌ی سینمای کلاسیک است. ما از همان زمانی که او نقش یک ابله را برای ما معرکه بازی کرد شیفته‌ی این ویژگی او شدیم. قبل از هر چیز باید بگویم که این کار سختی است و فقط یک بازیگر توانمند و خوب می‌تواند از عهده‌ی آن بربیاید. جرج وقتی پای این جور نقش‌ها و کارها به میان می‌آید هیچ بادسری و غروری ندارد. از سوی دیگر این موضوع برای ما مهم بود که تماشاگران باور کنند او یک ستاره‌ی سینما است. هر کسی از عهده‌ی این پارادوکس برنمی‌آید.
«درود بر سزار!» در زمان و مکان مشخصی با شخصیت‌های قابل‌شناسایی روی می‌دهد اما بر اساس رویدادهای واقعی ساخته نشده است؟ شما که مورخ سینما نیستید؟
ایتن
: خدای من، نه.
جوئل: الگوهای تاریخی برای بعضی شخصیت‌ها وجود دارد اما آن‌ها ساختگی هستند. به عنوان نمونه، برای شخصیت اسکارلت جوهانسن، ما به اِستر ویلیامز فکر می‌کردیم (شناگری که بازیگر شد و در «موزیکال‌های آبی» ظاهر می‌شد). اما سعی نکردیم شخصیتی بر اساس استر خلق کنیم. شخصیت ما شباهت‌هایی به استر ویلیامز دارد.
پس بر اساس دانسته‌ها و شناخت قبلی‌تان عمل کردید تا این‌که روانه‌ی کتابخانه شوید و برای این فیلم تحقیقات تازه‌ای را شروع کنید؟
ایتن
: بله، ما تحقیق نمی‌کنیم. فقط دست به کار می‌شویم و مثلاً می‌گوییم این شخصیت می‌تواند این طوری باشد یا آن ویژگی را داشته باشد و... ما از ایده‌ای استفاده می‌کنیم که در ذهن‌مان بی‌قراری می‌کند تا این‌که برویم و درباره موضوع‌ها و چیزهای مختلف تحقیق کنیم.
در «درود بر سزار!» می‌بینیم که فیلم‌های زیادی در حال تولید هستند. آیا نسبت به این دوره از هالیوود و انواع فیلم‌هایی که بازسازی‌شان را می‌بینیم - موزیکال، وسترن، درام‌های حماسی «شمشیر و صندل» - علاقه و شیفتگی خاصی دارید؟ اغلب این فیلم‌ها امروز کهنه شده‌اند.
ایتن
: بله. وقتی به بعضی از این فیلم‌ها نگاه می‌کنیم با خودمان فکر می‌کنیم: «چه سطح مهارت و استادی خارق‌العاده‌ای دارند.» اغلب نقدهایی که درباره فیلم ما نوشته شده‌اند، چه خوب و چه بد، این نگاه را پارودی، دست‌انداختن یا هجو قلمداد کرده‌اند. من واقعاً این موضوع را نمی‌فهمم. به عنوان مثال به فیلم موزیکال چَنینگ تِیتِم نگاه کنید. ما کسی یا چیزی را دست نمی‌اندازیم. سعی ما بر این بوده که یک اجرای خوب را ضبط کنیم!
می‌توانید ساختن فیلم کاملی را بر اساس هر یک از فیلم‌هایی تصور کنید که در «درود بر سزار!» بخشی از آن‌ها را بازآفرینی کرده‌اید؟
ایتن
: (با خنده) خب، ما درباره لذتی با هم صحبت کردیم که از ساختن وسترن‌های بازیگر جوان فیلم، هابی (با بازی آلدن ارنرایک) بردیم، چه وسترن اکشن و چه وسترن موزیکال این شخصیت. پس با خودمان فکر کردیم باید فیلم بلندی بر اساس شخصیت هابی دویل بسازیم!
جوئل: البته تولید چنین فیلمی کمی دشوار خواهد بود.
فیلم شما با هنرمندان پارانویایی جناح راست دهه‌ی 1950 شوخی می‌کند، نویسنده‌های کمونیستی که تلاش می‌کنند ایده‌های‌شان را به فیلم‌ها منتقل کنند.
جوئل
: پارانویایی بودن به این معنی نیست که دست کسی به شما نخواهد رسید.
ایده‌ی چه کسی بود که سگ فیلم را «اِنگلز» (فردریک اِنگلز نام اندیشمند آلمانی و همکار کارل مارکس) بنامید؟
ایتن
: خب، همان طور که می‌دانید... اسم درست و مناسبی است.
«درود بر سزار!» بامزه و سرگرم‌کننده است اما بُعد تیره‌وتاری هم دارد. یک رگه‌ی غنی از بی‌قراری و التهاب که در لایه‌ی زیرین فیلم قرار دارد و آن را پشتیبانی می‌کند.
ایتن
: تهیه‌کنندگان فیلم باید آن را روی پوستر فیلم می‌گذاشتند! «رگه‌ای غنی از بی‌قراری و التهاب!»
قهرمان داستان، ادی منیکس، یک کاتولیک دلواپس و نگران روح خود است؛ و فیلم با او در اتاقک اعتراف کلیسا شروع می‌شود و به پایان می‌رسد. این طور به نظر می‌رسد که شما می‌خواستید انواع مختلفی از ایمان را در فیلم به نمایش بگذارید و آن‌ها را بررسی کنید؛ ایمان مذهبی، ایمان به فیلم‌ها و...
ایتن
: ما فکر کردیم فیلمی درباره یک کاتولیک می‌سازیم. همان طور که پیش از این درباره یک پروتستانی واقعی، جف بریجز در شهامت واقعی (2010) ساختیم یا چند فیلم درباره یهودی‌های عجیب‌وغریب (ناگهان زیر خنده می‌زند).
جوئل: ما دائم به تثلیث مقدس هم اشاره داریم. ادی منیکس یک خط تلفن مستقیم به رییس خود نیک شِنیک در نیویورک دارد که شمایلی خداگونه تعریف شده است. ادی هم پسر خدا است، پسر شنیک.
روح‌القدس کیست؟
ایتن
: روح‌القدس؟ استودیو... شاید؟ (دوباره ناگهان زیر خنده می‌زند). کل نظام استودیویی؟
جوئل: روی این بخش از ساختار مربوط به علوم الهی کار نکردیم.
ایتن: ما را تحت فشار قرار نده!
جوئل: ما در این خصوص اگر با یک متخصص الهیات هم‌صحبت شویم واقعاً به دردسر می‌افتیم.
«درود بر سزار!» تجلیلی از نبوغ و جنون فیلم‌سازی در اوایل دهه‌ی 1950 است. آیا هرگز این فکر به ذهن شما خطور کرد که چرا ما بیش از سی سال خودمان چنین کاری کردیم؟
جوئل
: بله، دقیقاً این سؤال که چرا همه‌ی عمرمان را صرف چنین کاری کردیم؟ اما فکر می‌کنم این به همه‌ی آدم‌ها مربوط می‌شود و فرقی نمی‌کند لوله‌کش باشید یا عضو هیأت علمی یا سیاستمدار، چون پس از این‌که چند دهه از زندگی‌تان را صرف کاری کردید، در پایان جور دیگری به آن نگاه می‌کنید.
ایتن: بی‌تردید. هر کاری که به آن ایمان داشته باشید در نهایت دچار همان بحران می‌شوید: چرا این کار را می‌کنم؟ (می‌خندد)

آرشیو

کتاب کاریکاتورهای مسعود مهرابی منتشر شد
فیلم ۷۶۰۰ به نویسندگی و کارگردانی بهروز باقری
 اولین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه عباس کیارستمی برگزار شد
فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون
سینماهای تهران


سینمای شهرستانها


آرشیوتان را کامل کنید


شماره‌های موجود


نظر شما درباره سینمای مستقل ایران چیست؟
(۵۵)

عالی
خوب
متوسط
بد

نتایج
نظرسنجی‌های قبلی

خبرنامه

به خبرنامه ماهنامه فیلم بپیوندید: