در حال حاضر او مهمترین و سرشناسترین فیلمساز سینمای ترکیه در سطح بینالمللی است. فیلمهای غیرمتعارف نوری بیلگه جیلان با آن داستانهای خاص، چهرهی تازهای از زندگی مردم ترکیه و مسائل و مشکلات آنها ارائه میدهد. این فقط تماشاگران و منتقدان خارجی نیستند که از فیلمهای این فیلمساز 58ساله استقبال میکنند. در داخل ترکیه هم جیلان از محبوبیت و موقعیت ویژهای برخوردار است. منتقدان داخلی او را پرچمدار سینمای نوین ترکیه در سطح بینالمللی میدانند و جشنوارههای جهانی با اشتیاق فیلمهای تازهاش را نمایش میدهند. جیلان در گفتوگویی تازه با نشریهی «اسکرین اینترنشنال» درباره ارتباط کاری ستیزهجویانهی خود با همسرش ابرو جیلان در زمان نگارش فیلمنامهی فیلمهایش حرف میزند و از عشق بیپایان و دوپهلویش به پرده سینما میگوید. جیلان در صحبتهای مختلفش درباره فیلمسازی، عشق وافر به آنتون چخوف نویسندهی روس و استفاده از ابهام و دوپهلویی به عنوان وسیله و شیوهای دراماتیک حرف زده است. یکی از نکات جالب در ارتباط با جیلان این است که حرفهایش را با مثالهایی از فیلمهایش همراه میکند و نوع استفادهاش از شیوههای مختلف را در فیلمهایی مثل دوردست، روزی روزگاری در آناتولی، اقلیما و خواب زمستانی بیان میکند.
شروع دیرهنگام
«38ساله بودم که کارم را شروع کردم. خب، خیلی بهتر است که آدم کارش را زودتر از اینها آغاز کند. دلیلش هم این است که وقتی جوانتر هستی، از چیزی نمیترسی و ریسک میکنی. در چنین دورانی، اشتباه کردن آسانتر است. اشتباه کردن بهترین معلم در این حرفه است و کمک میکند تا چیزهای زیادی یاد بگیری.» این دیدگاهی است که جیلان در رابطه با ورود دیرهنگام خود به دنیای سینما عنوان میکند. او که میخواست فیلمساز شود، به کشورهای هند، نپال و انگلستان سفر کرد. البته در این کشورها به شغل مستخدمی پرداخت و نه فیلمسازی! پس از کسب تجربیات تازه درباره زندگی و آدمها، به ترکیه برگشت تا خدمت سربازی را انجام دهد. در اینجا بود که بر خلاف بسیاری از فراریان از خدمت اجباری، چیزهای تازهتری یاد گرفت: «خدمت سربازی برایم خیلی خوب بود، زیرا برای اولین بار مجبور نبودم تصمیمگیری کنم. کتابهای زیادی خواندم. یکی از آنها خاطرات و شرح حال رومن پولانسکی بود. با خواندن این کتاب به این فکر افتادم که فیلمساز شوم. اولین بار بود که به چنین موضوعی فکر میکردم.» اما تصمیمگیری در این باره، شروع یک راه سخت بود و جیلان میدانست ورود به دنیای فیلمسازی ترکیه کار چندان ساده و راحتی نیست. این مسأله او را به سمت ساخت و تولید فیلمهای کمهزینه کشاند. جیلان برای اینفیلمهای کمخرج و ارزانقیمت از دوستان و اعضای خانواده به عنوان بازیگر و گروه تولید کمک میگرفت. این شروع دشوار، درسهای خوب و زیادی به وی داد. جیلان دوردست را که موفق به دریافت جایزه ویژه هیأت داوران جشنواره کنشد، با هزینهی اندک نود هزار دلار ساخت. داستان فیلم درباره عکاس افسردهِی استانبولی است که میزبان یکی از پسرعموهایش میشود. یک تیم دونفره شامل خود فیلمساز و یک همکار، کل اعضای گروه سازندهی فیلم بود. جیلان با خنده میگوید: «این تجربه نشان داد که میتوان فیلمی را با حداقل امکانات و افراد ساخت.»
همکاری
جیلان این نکته را توضیح میدهد که برای اقلیما (2006) یک متصدی دوربین استخدام کرد. دلیل اصلی هم این بود که خودش در فیلم در نقش مقابل همسرش ابرو بازی میکرد. از اینجا بود که همکاری دنبالهدار جیلان با گوکهان تیریاکی شروع شد، کسی که در حال حاضر یکی از بهترین مدیران فیلمبرداری سینمای ترکیه است. نوع انتخاب تیریاکی هم جالب و ساده است. او در همان مغازهای مشغول به کار بود که جیلان لوازم کارش را از آنجا اجاره میکرد! اما اقلیما حکم یک افسانه را دارد و خودش میتواند بهتنهایی سوژهی فیلمی جذاب باشد. این فیلم اولین تجربهی همکاری جیلان با همسر آیندهاش هم بود. فیلمنامه با همکاری این دو نوشته شد و این سرآغاز یک همراهی طولانی در جلو و پشت دوربین شد. ابرو در نگارش تمام فیلمهای بعدی جیلان و از جمله سه میمون با وی همکاری کرد: «از آنجا که ابرو همسرم است، این اجازه و امکان را دارد که هرچه میخواهد بگوید. بعضی وقتها با هم جنگ و درگیری سختی داریم. خیلی وقتها این جنگ تا صبح طول میکشد ولی خیلی خوب و سازنده است. بعد از خواب زمستانی او تصمیم گرفت دیگر با من کار نکند. من هم گفتم قبول است، مشکلی نیست. کار روی فیلمنامهی بعدی را خودم شروع کردم. اما این جور کار کردن را دوست ندارم. به سراغش رفتم و متقاعدش کردم به حالت گذشته برگردیم و با من همکاری کند.» او بدون اشاره به جزییات، در این باره میافزاید: «برنامهام این است که کلید فیلمبرداری فیلم تازهام را تابستان امسال بزنم. بجز این توضیح، بقیهی مسائل در حال حاضر محرمانه است. این طور بهتر است. شاید اگر دربارهاش با دیگران حرف بزنم، انگیزههایم کم شوند.»
فیلمنامه و داستانگویی
جیلان میگوید نوشتن یکی از مراحل سخت کار است: «شما تلاش میکنید و لحظههایی وجود دارند که احساس میکنید به هیچ چیزی دست پیدا نکردهاید و هنوز در خم اول هستید. بعضی روزها و پس از تلاش زیاد است که بالأخره به یک فیلمنامه و چارچوب دست پیدا میکنید. آن وقت است که پروسه و روند کار را فراموش میکنید. فیلمنامه من با زمان تغییر میکند و امروزه با این حس آنها را مینویسم که در عمل چه چیزی را میتوانم جلوی دوربین ببرم و فیلمبرداری کنم. نسخهی نهایی غالباً در اتاق تدوین است که شکل اصلی خود را پیدا میکند. برای من تدوین اهمیت خیلی زیادی دارد. همیشه تحت تأثیر وسوسهی آن بودهام. حتی اگر فیلمسازی باتجربه باشید، نمیتوانید پیشبینی کنید در اتاق تدوین چه اتفاقی رخ خواهد داد. فیلمنامه را طوری مینویسید که انگار در حال تدوین آن هستید. اما شما چیزها را تغییر میدهید. از آنجا که با این واقعیت آشنا هستم، حالا آلترناتیوهای مختلفی را فیلمبرداری میکنم. تکنولوژیهای تازه کمک میکنند این کار انجام شود. قبل از این با دوربین 35 میلیمتری نمیتوانستم چنین کاری را انجام بدهم.» جیلان به این موضوع اشاره میکند که نوشتن فیلمنامهی خواب زمستانی چالشبرانگیزترین تجربهاش بوده است. این فیلمنامه بر اساس داستان کوتاه همسر آنتون چخوف نوشته شد: «پانزده سال این داستان را در ذهنم داشتم، ولی هیچوقت احساس اطمینان کافی برای ساخت آن را نداشتم. یکیدو سال قبل بود که احساس کردم حالا میتوانم به آن نزدیک شوم. حدود شش ماه طول کشید تا فیلمنامه را نوشتیم. فیلم پرچالشی بود با مقدار زیادی دیالوگ و فلسفه. به همین دلیل از آن میترسیدم. اما به چیزی نیاز دارم تا در زمان ساخت هر فیلمی بترسم. این ترس به من الهام و انگیزه میدهد. اگر از چیزی بترسی، سختتر کار میکنی. اگر خطری وجود نداشته باشد، تو هم تنبلتر میشوی.»