چند هفته پیش اعلام شد که قرار است «شب موسیقی فیلمهای مسعود کیمیایی» به رهبری بهزاد عبدی و خوانندگی رضا یزدانی برگزار شود؛ از آن اتفاقهایی که در عالم موسیقی فیلم در ایران ده سال یک بار هم بعید است بیفتد و آدم را حسابی به وجد میآورد. اما این شادی بیش از چند روز دوام نیاورد، چون اسفندیار منفردزاده که فیلمهای کیمیایی با موسیقی و نام او گره خورده اعلام کرد علاقهای به اجرای آثارش در این کنسرت ندارد. پس از گذشت هفتهای از انتشار این خبر، نشست خبری جنجالی این کنسرت با حضور کیمیایی، عبدی و یزدانی برگزار شد که در آن کیمیایی با پاسخ به منفردزاده اعلام کرد حتی کپیرایت هم پس از سی سال تمام میشود و در نهایت این آثار متعلق به او و فیلمهایش هستند. یزدانی هم که چند سال پیش کیمیایی او را «فرهاد زمانه» لقب داده بود در دفاع از عنوانش گفت که معتقد است در حال حاضر هیچ خوانندهای بهتر از او نمیتواند آثار فرهاد را اجرا کند. بعد از این دو اظهار نظر جنجالبرانگیز که سوژهی مطبوعات و حتی تلویزیونهای ماهوارهای شد، همین طور ماجراها و اظهارنظرها پیرامون کنسرت ادامه داشت تا آنجا که کارن همایونفر و مجید انتظامی هم به کانون آهنگسازان خانهی سینما اعلام کردند علاقهای به اجرای آثارشان ندارند. همایونفر طی سالهای اخیر تنها کسی بود که برای موسیقی فیلمهای کیمیایی (جرم) موفق به دریافت سیمرغ بلورین شده بود. انتظامی نیز که آثار خاطرهانگیزی برای فیلمهای سفر سنگ، خط قرمز و اعتراض ساخته بیعلاقگیاش برای اجرای آثارش در این کنسرت را اعلام کرد. از آن طرف علی رهبری، رهبر ارکستر سمفونیک تهران هم اعلام کرد که دلیلی ندارد نوازندگان ارکسترش در این ارکستر حضور پیدا کنند چرا که آنها باید تمام وقت در خدمت ارکستر سمفونیک تهران باشند. نوازندگان هم در نامهای، از علی رهبری صرفاً برای یک شب اجرا اجازه گرفتند.
ساعت نُه شب شانزدهم مرداد در تالار بزرگ وزارت کشور، تماشاگران نمیدانستند دقیقاً برای تماشا و شنیدن کدام قطعات فیلمهای کیمیایی آمدهاند اما دلشان را خوش کرده بودند که بالأخره بخشی از خاطرات سینماییشان در این کنسرت زنده خواهد شد. اما متأسفانه از همان شروع برنامه، امیدها و آرزوها یکی پس از دیگری نقش بر آب شدند و تا پایان شب، یکی از بدترین کنسرتهای سالهای اخیر رقم خورد.
برنامه با تأخیر یکساعته آغاز شد؛ موضوعی که نهتنها مرسوم نیست بلکه از سوی تماشاگران هم قابلقبول نبود. ساعت ده ارکستر بالأخره روی صحنه آمد، در حالی که هنوز چراغهای سالن روشن بود و این وضعیت تا پایان قطعهی سوم باقی ماند. این چراغهای روشن همان اندک حسی را هم که ارکستر میتوانست روی مخاطب داشته باشد، از او گرفت. اما مهمتر از آن، نبودِ بروشور برای چنین کنسرتی بود؛ کنسرتی که بر پایهی قطعات بیکلام شکل گرفته بود و مخاطب به اطلاعات ابتدایی مثل نام فیلم و آهنگساز آن نیاز داشت. پس از اجرای سه قطعه، بهزاد عبدی رهبر ارکستر پشت میکروفن آمد و اعلام کرد قطعاتی که اجرا شده بهترتیب تیغ و ابریشم و سرب از ساختههای مرحوم گیتی پاشایی و مرسدس ساختهی مرحوم بابک بیات بودند. نکتهی عجیبتر این بود که مانیتوری بزرگ بالای سر ارکستر قرار داشت که طبق معادلات منطقی و رسم کنسرتهای موسیقی فیلم باید از آن تصاویر فیلمهای مربوطه به همراه اطلاعات ابتدایی موسیقایی آنها نمایش داده میشد. اتفاقی که پیش از این هم در معدود کنسرتهای موسیقی فیلم برگزارشده - مثلاً شب موسیقی فیلمهای جهان به رهبری شهداد روحانی در تالار وحدت و اجرای موسیقی فیلم اتللو به رهبری لوریس چکناواریان در تالار وحدت - افتاده بود. از آن عجیبتر اینکه ترانهی معروف فیلم مرسدس با صدای مانی رهنما نیز اجرا نشد! بعد از اجرای این سه قطعه، رضا یزدانی قطعههای محاکمه در خیابان و حکم را اجرا کرد. از آنجایی که بارها اجراهای مختلف رضا یزدانی را در سالنهای مختلف دیده بودم بهجرأت میتوانم بگویم این یکی از تصنعیترین و ضعیفترین اجراهایش بود. جالب اینجاست که پس از اجرای تنها 25 دقیقه از این کنسرت، ارکستر به آنتراکت رفت! برای تماشاگرانی که یک ساعت در تأخیر منتظر اجرای این گروه شده بودند این استراحت گروه بیمعنا بود آن هم نه آنتراکتی کوتاه و مثلاً یکربعی بلکه نیمساعت تمام! اما پس از پایان کنسرت شنیدم که در این استراحت طولانی همچنان کیمیایی سعی در راضی کردن گروه برای اجرای حداقل یکی از آثار منفردزاده - به صورت مشخص رضا موتوری - داشته اما با مخالفت آنها مواجه شده است.
پس از آنتراکت، ارکستر روی صحنه آمد و تا پایان برنامه، قطعات فیلم متروپل ساختهی بهزاد عبدی را یکی پس از دیگری نواخت. اجرایی کسالتبار و خالی از لطف؛ و این تمام کنسرت بود. باورکردنش دشوار است اما واقعیت دارد. از میان این همه قطعات معروف فیلمهای کیمیایی، از میان آثار آهنگسازانی چون اسفندیار منفردزاده، مجید انتظامی، فریبرز لاچینی، کارن همایونفر، پیمان یزدانیان، بهرام سعیدی، کاوه ناصحی، فرزین قرهگوزلو و بسیاری دیگر، دستاندرکاران این کنسرت ظاهراً تنها توان راضی کردن بستگان دو آهنگساز فقید سینما - گیتی پاشایی و بابک بیات - برای اجرای آثارشان را داشتند. اصلاً لزوم اجرای چنین برنامهای تا این اندازه ضعیف و رقتبار با یک عنوان دروغین و فریبنده چه بود؟ چه ایرادی داشت اگر این برنامه به احترام تمام آهنگسازانی که کنار کشیدند لغو میشد؟ به هر حال این کنسرت آن هم در حوزهی بیبضاعت موسیقی فیلم، ایدهی بسیار خوبی بود که به بدترین شکل ممکن برگزار شد.
عجیبترین نکته حضور پایانی مسعود کیمیایی روی صحنه و تشکر از ارکستر با ذکر این نکته بود که: «شور و اشتیاق این گروه مثالزدنی بود»! راستش شاید هر کارگردان دیگری جز کیمیایی، از میانهی چنین کنسرتی ولو برای احترام به کارنامهی خودش بلند میشد و بیرون میرفت اما ظاهراً کیمیایی ترجیح داد تمامقد پشت چنین فاجعهی موسیقایی بایستد تا ثابت کند همان کیمیایی سالهای اخیر است.
پینوشت: این کنسرت دو نکتهی مثبت هم داشت؛ یکی صدادهی بسیار قوی ارکستر و دیگری اجرای خوب نوازندگان سازهای بادی و نوازندهی پیانو که تلاش آنها در انبوه نقصانهای کنسرت دیده نشد.