نوروز امسال با بصرفه‌ترین سیم‌کار کشور

سینمای ایران » چشم‌انداز1394/01/03


همین امروز را عشق است

دو بهاریه

خسرو دهقان - رضا کاظمی

 

خط جاده تاریخ

خسرو دهقان

1) «تاریخ نبود که نوروز بود.»
2) این جمله‌ای است ماندنی بر سردر نوروز، از ابوالقاسم انجوی‌شیرازی.
3) سال‌ها است که بهاریه (به یاد و در ستایش و احترام و عشق به نوروز) در دستور کار مجله‌ی فیلم است.
4) همه‌ی نوشته‌ها انشاهای خوش‌دست و خواندنی‌اند. برخی بسیار خوب، شماری خوب، اندکی متوسط و چندتایی ضعیف. امّا همه در راستای جا انداختن قداست نوروز.
5) نوشتنی‌ها، نوشته شده‌اند و دارند زندگی خودشان را می‌کنند. امّا نوروز بی‌نیاز و قرص و محکم روی خط جاده‌ی تاریخ به پیش می‌رود و سالی یک بار خود را به ما می‌نمایاند. نوروز فراتر از همه‌ی تمجیدها سر در کار خود دارد و زنده و گرم به زایش زمین و زمان در آغاز بهار مشغول است. نیرو می‌دهد، امید می‌پراکند و همه را خوش‌حال می‌کند و رخت نو می‌پوشاند و شیرینی و نقل و نبات پخش می‌کند.
6) نوروز مستمند (گدای) تعریف و توضیح و تشریح دیگران نیست. نوروز بی‌اعتنا و مغرور و مستقل و بی‌توجه به حواشی سر در کار خود دارد و به بذل و بخشش و پاشیدن عطر بهار نارنج، یک‌طرفه و بدون چشمداشت به جهانیان ادامه می‌دهد و همواره چنین می‌کند.
7) نوروز پیروز است.

 

همین امروز را عشق است

فورس ماژوررضا کاظم

مهمانی بهار و جشن نوروز، فرصت مناسبی برای غر زدن نیست. می‌خواهم آن وجه مثبت‌اندیش را که در زندگی «واقعی»‌ام جاری‌ست اما در نوشته‌های «منتقدانه»‌ام‌ جلوه‌ای ندارد، برای چند سطر هم که شده احضار کنم. ما ایرانی‌ها معمولاً با حسرت از گذشته یاد می‌کنیم و امروز را تحفه‌ی قابلی نمی‌دانیم. غالباً همه چیز در گذشته بهتر بوده و این گذشته لزوماً خیلی هم دور نیست؛ گاهی یک سال قبل هم جزئی از این داستان تکراری است: سال به سال دریغ از پارسال. اما این گذشته‌ی بهتر از امروز را دست‌کم در عرصه‌ی سینما ابداً باور ندارم. سینمای جهان در چند سال گذشته واقعاً به یک جور کمال رسیده و مهم‌ترین دلیلش این است که توانسته از پس هیجان «دیجیتالیسم» برآید و به جای سواری دادن، از آن سواری بگیرد. با رونق گرفتن سخت‌افزارها و نرم‌افزارهای دیجیتال در فیلم‌برداری و تدوین و... طرف‌داران سینمای چرخ‌دنده‌ای اعلام عزای عمومی کردند و آن‌ها که بهره‌ی چندانی از زیباشناسی نداشتند مهارت کاربست سخت‌افزار مهم‌ترین دلیل یکه‌تازی‌‌شان در صنعت سینما بود، سرسخت‌ترین مخالفان این دستاورد گران‌بها بودند. یکی از بهانه‌های مخالفت‌شان هم این بود که سینما مرعوب امکانات دیجیتال خواهد شد و جایی برای ذوق و سلیقه‌ی انسانی باقی نخواهد ماند. اما خوش‌بختانه سینماگران کاردرست خیلی زود موهبت دیجیتالیسم را به یک فرصت زیباشناسانه بدل کردند و طیف گسترده‌ای از کاربست فناوری را در فیلم‌هایی بهاور و اندیشه‌ورز به نمایش گذاشتند؛ از پروژه‌ی بلندپروازانه‌ی جاذبه (آلفونسو کوآرون) که تصویری به‌غایت واقع‌نمایانه از فضا به دست می‌داد و دغدغه‌هایی جدی درباره معنای انسان و تنهایی‌اش داشت تا بردمن (آلخاندرو گونزالس ایناریتو) که با برساختن وهم یک برداشت پیوسته (پلان‌سکانس) قصه‌ی پیچیده‌ی یک ذهن ازهم‌گسیخته‌ی ته‌کشیده (محصول تقابل ذات هنر و خواهش سرمایه‌سالاری) را در بایسته‌ترین تجلی بصری، روایت کرد.
بردمن دیگر لازم نیست وقتی قهرمان فیلم جلوی آینه می‌ایستد تا درد و بدبختی یا خوشگلی مشکل‌گشای خودش را در بازتاب آن ببیند، نگران محدودیت حرکت دوربین و بوم صدا باشیم که مبادا تکه‌ای از آن‌ها توی آینه خودنمایی کند و گافی به فهرست پرشمار گاف‌های سینمایی اضافه شود. همین بردمن خاصیت آینه را به بازی گرفت تا پس از سال‌ها در نظرگاهی بایستیم که همیشه وسوسه‌ی کودکانه‌اش را در سر داشته‌ایم. رادیکال‌تر و مؤکد‌تر از آن، فورس ماژور (روبن اوستلوند) بود که دوربین را در سکانس مسواک زدن خانواده‌ی چهارنفره، عمود بر محور آینه گذاشت و حسی غریب آفرید (و نکته‌ی شیطنت‌آمیزش این بود که دختر کوچولو توی آینه بود اما در قاب دوربین نبود!)؛ چینشی ساده که به دلیل ذات آشنازدایانه‌اش، دگماتیزم ذهن تماشاگری چون من را به چالش می‌گرفت: آخرش توانستیم در سینما روبه‌روی آینه بایستیم و از آن خط قرمز مورب فرضی لعنتی بگذریم. کریستوفر نولان در میان‌ستاره‌ای به لطف دیجیتالیسم، حد و مرز خیال‌پردازی را به ترازی چشم‌گیر رساند. تحمل تماشای سیاره‌ای در کهکشانی دیگر با جلوه‌ای اقیانوس‌وار و خوفناک، آن‌قدرها هم ساده نیست. شاید به همین دلیل نولان چندان بر آن غرابت ظلمانی توقف نکرد. بی‌تردید شایسته‌ی درنگ است که فاکس‌کچر (بنت میلر)، فیلمی هالیوودی، جایزه‌ی بهترین کارگردانی را از جشنواره‌ی کن می‌گیرد. فقط با تماشای فیلم میلر است که متوجه می‌شویم چه‌قدر از زیباشناسی ساده‌گیرانه‌ی جریان غالب هالیوود دور است و میزانسن و اجرایش، تا چه حد متأثر از سینمای موقر غیرهالیوودی است. بله، به گمانم سینما در متن یکی از درخشان‌ترین دوره‌هایش قرار دارد و پس از دهه‌ی درخشان 1970، هرگز این قدر شکوهمند و دلربا نبوده است. حالا حالاها برای قصه‌گویی مجال هست؛ بر خلاف پیش‌بینی‌های‌ بدبینانه، ایده‌ها هنوز ته نکشیده‌اند و به لطف امکان گسترده‌‌‌ای که دیجیتال برای اجرای هرچه به ذهن برسد فراهم کرده، ایده‌هایی تحقق یافته‌اند که پیش‌تر کم‌ترین شانسی برای مطرح شدن نداشتند.
سینمای ایران هم با وجود همه‌ی محدودیت‌های ذاتی‌اش که امکان طرح و اجرای بسیاری از ایده‌های ناب و جذاب را از فیلم‌سازان گرفته و فیلم‌نامه‌نویسان را به حرکت در دالانی بسیار تنگ و کم‌ارتفاع واداشته و عملاً زمین‌گیرشان کرده، در سال‌های اخیر استعدادهای درخشانی را در زمینه‌ی اجرا رو کرده است. فیلم‌سازان جوان احتمالاً به دلیل امکان تماشای آثار کلاسیک و بهترین فیلم‌های روز، آرشیو ذهنی بسیار پرباری دارند و نگاه‌شان به مقوله‌ی کارگردانی، نوجویانه و چالش‌طلبانه است. تسلط چشم‌گیر در اجرا از جمله مدیون حضور فیلم‌برداران جوانی است که درک روزآمدی از تصویر و نور و رنگ در زمینه‌ی دیجیتال دارند و دینامیسم حرکت و زیبایی سکون را به یک اندازه می‌شناسند و مهم‌تر از همه، عاری از هر بغض و کینه‌ی حرفه‌ای/ تاریخی می‌دانند که حرف اول و آخر را کارگردان می‌زند و فیلم باید از فیلتر نگاه آن راهبر بگذرد؛ و نیز تدوینگرانی که با همین نرم‌افزارهای قابل‌دسترس همگان، به اجزای فیلم هارمونی و روح می‌بخشند. همپای ارتقای اجرا کیفیت بازیگری در سینمای ایران هم به تراز بالاتری راه یافته و دیگر به‌ندرت حتی در فیلم‌های متوسط ایرانی، بازی نادرست یا ناهماهنگ به چشم می‌آید. اگر کارگردانان به خودشان زحمت بدهند و به انبوه استعدادهای ناب تئاتر نگاهی بیندازند، وضعیت بازیگری از این هم بهتر خواهد شد. مخلص کلام، جوان‌ها آشکارا و بی‌تعارف، بر سینمای ایران غالب‌اند و طراوت و بداعت ذاتی سن‌و‌سال‌شان را به فیلم‌های‌شان آورده‌اند. سینمای ایران هرگز این قدر فیلم‌ساز خوب خوش‌ذوق یک‌‌جا نداشته. اگر این همه تنگ‌نظری و سختگیری در انتخاب مضمون نبود (و این همه خط قرمز خاردار وجود نداشت) حتماً حال این سینما خوش‌تر می‌شد. این بار هم نشد بدون غر کاسبی کنیم. به امید فردای خوب‌تر اما عجالتاً همین امروز را عشق است.

آرشیو

فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون
سینماهای تهران


سینمای شهرستانها


آرشیوتان را کامل کنید


شماره‌های موجود


نظر شما درباره سینمای مستقل ایران چیست؟
(۳۰)

عالی
خوب
متوسط
بد

نتایج
نظرسنجی‌های قبلی

خبرنامه

به خبرنامه ماهنامه فیلم بپیوندید: