
فیلم کلاغ (۱۳۵۶) بازتاب دغدغههایی است که تمامی انسانها را در بر میگیرد و از این رو موضوعی بیمرز دارد. همین ویژگی نقطه عطف اثر به شمار میرود؛ زیرا کارگردان با نگاهی تازه به سوژهای ظاهرا تکراری پرداخته است. شاید در نگاه نخست موضوع کلیشهای به نظر برسد، اما بیضایی با تلفیق سنت و مدرنیته و نیز تاکید بر اصالت فردی، اثری متفاوت و ویژه خلق کرده است.
در طول فیلم، از شخصیت «اصالت» گرفته تا مادر خوانده اصالت، آسیه، کودکی که به آسیه گل هدیه میدهد و مهمانان دورهمی هفتگی، همه و همه درگیر یک درد مشترکاند. آغاز فیلم با تصویر اصالت در برابر آیینه شروع میشود؛ آیینه نمادی از روشنی و پاکی است، اما اصالت، برخلاف نامش، نه ریشهای دارد و نه تبار شناخته شدهای. او بی پدر و مادر است و از مبدا و ریشه خود جدا افتاده است. این تصویر، همانند ترکیب تاریکی و روشنایی، دو قطب متضاد را در کنار هم مینشاند؛ تضادی که بارها در فیلم تکرار میشود. برای نمونه، در صحنهای آسیه برای کودکان استثنایی از کلاغ و دارکوب میگوید.کلاغ، پرندهای با صدایی بلند، نافذ و گاه ترس آور و بدیمن است؛ در حالی که دارکوب با صدای کوبنده و ریتمیک خود جست و جوگرانه پیش میرود. این دو نماد، همچون دیگر تضادهای فیلم، لایههای پنهان روایت را آشکار میسازند.
واکنش اصالت به دیدن عکس دختر گمشده در روزنامه نیز با شخصیت او همخوان است. او که هرگز پدر و مادر واقعی نداشته و حتی مادرخواندهاش را به تمامی مادر خود نمیپندارد، در برابر این گمشده واکنش نشان میدهد که به چشم مخاطب طبیعی میآید. آسیه، همسر اصالت، نیز همچون او گرفتار بحران هویت است. حضور نامرئی پدر و مادر آسیه در خانه و انفعال او در برابر آنها، نشانی از همین سرگشتگی دارد. در صحنه دورهمی هفتگی، مهمانان توانایی تشخیص چهره دختر گمشده را ندارند و هر یک بهانهای میآورند؛ آسیه هم بیمیلی نشان میدهد. اما در سکانسی که اشتباهی سوار ماشین غریبهای میشود، ناگهان خود را همان دختر گمشده عکس تصور میکند. این چیدمان دقیق، او را در مسیر پیگیری هویت گمشده مصممتر میسازد، در حالی که اصالت از ادامه جستوجو دست کشیده است.
بیضایی در بسیاری از قابها آسیه و مادر اصالت را در کنار هم نشان میدهد؛ گویی این دو زن هویتی در هم تنیده دارند. مکتوب کردن نقل قولهای مادر اصالت توسط آسیه، یادآور نقش مادرانه زنان در انتقال هویت از راه لالاییها و قصههاست. این جنبه شهرزاد گونه روایت، فیلم را غنای بیشتری میبخشد. در سکانسی که آسیه و مادر اصالت باهم در شهر قدم میزنند، نورپردازی و قاببندی با دقتی ویژه طراحی شده است: آسیه با لباس سفید نماد پاکی و روشنایی و مادر اصالت با لباس سیاه نمادی از تاریکی و اندوه دیده میشوند. این تقابل، همچون نسبت کلاغ و دارکوب، پنهان و آشکار در کنار هم قرار گرفته است. فضای مه آلود و تیره خیابانها نیز یادآور دیکنز -همچون اولیور توئیست- است که با ابهام و فقر اجتماعی آمیختهاند.
از سکانسهای درخشان فیلم، صحنه پناه آوردن آسیه به مغازه ساعت فروشی است. ساعتهای گوناگون نمادی از هویتهای منجمد شده در زماناند. آسیه با سپردن ساعت مچی خود به فروشنده، خود نیز در حصار همان زمان گرفتار میشود. تفاوت او با اصالت در آن است که اصالت خسته میشود و حتی به دروغ مدعی یافتن گمشده میشود، اما آسیه با جدیت و موشکافی مسیر را ادامه میدهد. کلید آویزان بر گردن مادر اصالت، او را به اتاقی هدایت میکند که همچون اتاق خانم هاویشام در آرزوهای بزرگ زمان در آن متوقف شده است. نگه داشتن دوربین، عکسها و سایر وسایل، نمادی از توقف روانی پس از تروماست؛ حالتی که در آن ذهن فرد قادر به عبور از تجربه دردناک نیست.
رفتار مادر اصالت -چاپ عکس خود در ستون گمشدههای روزنامه- نیز نوعی وسواس روانی است؛ تلاشی برای بازگرداندن کنترل از دست رفته از طریق اشیای پیوند خورده با تروما. کارگردان با مقدمه چینیهای متعدد کشف حقیقت را به آسیه میسپارد. در صحنه مهمانی، وقتی مهمانان را به بالا بردن دستها و بازرسی بدنی وادار میکنند، آسیه تنها کسی است که مخالفت میکند؛ او برای حفظ هویت و شخصیت دیگران مسئولیت را به گردن میگیرد و میگوید: « اشیای گمشده نزد من است»؛ در حالی که چنین نبود. در فیلم کلاغ، در صحنهای آسیه و مادر اصالت در خیابانی مه آلود و شلوغ قدم میزنند. در دست مردی «علم دست باز» به چشم میخورد؛ این نماد، به نظر میرسد ناتمام و عقیم باقی میماند، چرا که کارگردان در ادامه هیچ ارجاعی به آن نمیدهد.
در کلاس درس، آسیه درباره کلاغ و دارکوب با دانش آموزان استثنایی سخن میگوید. اما پرسش اصلی اینجاست: چرا او به چنین کودکانی درس میدهد؟ فیلم در این باره هیچ توضیحی به مخاطب عرضه نمیکند. اگر بیضایی قصد داشته از همان کودکی بحران هویت را به تصویر بکشد، چرا این کودکان از آغاز با کاستیهای جسمانی مواجهاند و اگر قرار بوده بحران نسل جوان با شدتی بیشتر نمایان شود، چه دلیلی دارد که در سکانسهای پایانی، حضور این نسل کم رنگ میشود و در نهایت از سوی کارگردان به گونهای رها میشود؟
بیضایی با قاب بندیهای دقیق، تضادهای نوری و فضاسازی مه آلود، فضای تلخ و تراژیک فیلم را میآفریند. او با استایل منحصر به فرد خود موفق میشود حس تنهایی، انزوا و بیگانگی انسان را برجسته سازد و معمای هویت را در بستری شاعرانه و تراژیک به تصویر بکشد. در نهایت کلاغ تصویری از تنهایی، انزوا و از خود بیگانگی انسان معاصر است که در حصار گذشته و بحران هویت گرفتار مانده است.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
آدرس اینستاگرام ماهنامه فیلم:
https://www.instagram.com/filmmagazine.official
آدرس کانال آپارات مجله فیلم:
[ماهنامه فیلم]