بهترین عنوان برای توصیف این روزهای سینمای ایران «سال رونمایی از فیلمهای متوسط» است. در جشنوارهی امسال و حتی در کارنامهی یکیدو سال اخیر بجز چند استثنا فیلمهایی که بیشتر از همه مورد توجه قرار گرفتند، در مقایسه با انتظارهایی که اکثر صاحب نظران حتی در اندازههای مرسوم سینمای ایران داشتند نیز فیلمهای متوسطی بودند؛ با همان مشکلات تکراری بارها گفته شده: «ضعف فیلمنامه، ضعف پایانبندی و مشکل ریتم.»
جشنوارهی امسال از نگاهی دیگر جشنوارهی انتظارهای برآوردهنشده بود. وقتی شروع شد با انبوهی از نامهای بزرگ، خاطرهانگیز و نوستالژیک، انتظارهایمان را بالا بردیم؛ هر چند غالب این فیلمها دارای آشفتگی بسیار بودند. اما آنچه دیدیم شاید تصویری بود از هشت سالی که بر سینمای ایران رفت؛ سالهایی که رنگ نا امیدی داشت. البته اگر نخواهیم تا این اندازه احساسی به این ماجراها نگاه کنیم میتوانیم بپرسیم مگر روند چند سالهی گذشتهی سینمای ایران چیزی جز آنچه را دیدیم ترسیم میکرد؟
سالهاست گفته میشود سینمای ایران در قصهگویی و قهرمانسازی الکن شده و فیلمنامه همچنان مشکل اصلی فیلمهاست. و بارها شنیدهایم بدنهی سینمای ایران ارتباط زنده و پویا با مخاطبانش ندارد. سالهاست که قرار است سینمای ایران در آشفتهبازار رسانهای این زمانه حرفی نو بزند و استانداردهایش را بالا ببرد. بله، اینها هیچ کدام حرف تازهای نیستند .جشنوارهی امسال ادامهی روند طبیعی این چند سال بود. شاید بخشی از ایراد هم به ما برگردد که مجرد از فضا و شرایط، فقط از اسمها انتظار معجزه داشتیم .شاید انتظار ما هم فارغ از خاطراتمان باید حداقلی میبود مثل شرایط این روزها؛ آن وقت این قدرها هم شگفتزده نمیشدیم .اما چنین جشنوارهای هم حتی میتواند امیدهایی را به جا بگذارد. مگر نه این که ذهن هر کداممان یک ورِ همیشه خوشبین دارد آن هم در زمانی که همه از جمله سینماگران به امید فرا خوانده شدهاند.
چند فیلم دوستداشتنی و قابل تأمل در بخش «نگاه نو» مثل چند متر مکعب عشق و ...که نوید فیلمسازان خوشآتیهای را میدهند، و البته یکیدو فیلم در بخش «نوعی تجربه» که یکی از آنها ماهی و گربه موفقیت و حضور بینالمللی را هم در کارنامه داشت، شاید جوانههای امید، درست همین جا روییده بود؛ جایی خارج از سازوکار مرسوم تولید در سینمای ایران .اینها البته به انضمام یکیدو فیلم قابل اعتنا و دوستداشتنی در بخش مسابقه و دو فیلمی که به بخش سودای سیمرغ راه نیافتند بخشی از دلایلی هستند که با وجودشان هنوز میتوان به آینده امیدوار بود .در مورد فیلمسازان قدیمیتر هم چندان نباید ناامید بود. نمیتوان پذیرفت که در چند سال آینده باز هم یک فیلم درخشان دیگر از کیومرث پوراحمد نمیبینیم، یا یک ملودرام خوشساخت دیگر از فریدون جیرانی .امیدوارم هر چه زودتر شرایطی فراهم شود که دیگر متوسطها برنده نباشند، و آن روز که دیگر به متوسط راضی نباشیم .درست همان چیزی که باعث شده بود کموبیش از میان همه واژگان فارسی واژهای باشد که خولیو ولاسکو سرمربی نامدار سابق تیم ملی والیبال میگفت :«کامل باش یا هیچ، فقط کموبیش نه!»