شمارهی 461
سعید شفیعی از تهران: در این دو ماه اخیر تمام نشریههای سینمایی و غیرسینمایی به صورت افراطی به بحث دربارهی گذشته پرداختهاند. کاش نصفی از این حجم مطالب دربارهی این فیلم در مجلهی شما به فیلمهای مهم روز سینمای دنیا اختصاص داده میشد.
*دوست گرامی، صفحات اینترنت و سایتها و وبلاگهای بسیاری پر از مطالب رنگارنگ دربارهی فیلمهای روز سینمای جهان است. گذشته در کارنامهی سینمای ایران و اصغر فرهادی فیلم مهمی است. فیلمی که نزدیک به یک میلیون نفر فقط در فرانسه تماشاگر داشته و در ایران هم با زبان فرانسه و زیرنویس فارسی، جزو فیلمهای میلیاردی شده...
اسفند ترابی از بهشهر: کاش نقد مستند صفحههای بیشتری از «فیلم» را پر میکرد. آقای بیگآقا سپاس برای دهباشی و «بخارا». نوشتهی ایرج کریمی دربارهی شصت سالگی من را یاد نسل خودمان، زادههای دههی شصت انداخت که زیر فشار بمب و ایدئولوژی بزرگ شدیم و زوالمان پشت درهای بسته بیکاری و مسکن و ازدواج شهرهی آفاق شد.
محراب زاده از اهواز: پروندهی گذشته مرا به وجد آورد. کیف پروندههای جذاب پیشین مجله را دوباره حس کردم.
سلیمینژاد از مشهد: صفحهی 18 خیلی عالی بود. با توجه به علاقهام به تاریخ واقعاً از مطلب صفحهی 18 لذت بردم. میخواستم از احسان ناظمبکایی تشکر کنم. انتخاب آن دو عکس برای مطلب صفحهی 34 بسیار عالی بود. بخش «بیست سال پیش در این ماه» هم عالی بود. با دیدن عکس امین تارخ دلم گرفت. او خیلی شکسته شده. امیدوارم سالهای سال در سینما حضور داشته باشند.
مینا ابراهیمی از تهران: ممنون از پروندهی پروپیمان گذشته و گفتوگوهای خوب آن. کاش با بازیگر نقش فؤاد که بازی خیلی خوبی داشت هم گفتوگو میکردید.
در صورت امکان به خلسه بیشتر بپردازید.
آرش زرینپور از کرج: نقد هوشنگ گلمکانی بر گذشته از بهترین مطالب گلمکانی عزیز است.
شهروز آقاییپور از تهران: نقد هوشنگ گلمکانی بر گذشته و تحلیل اثرهای متقابل استثمار و مهاجرت بر یکدیگر عالی بود، عالی! این نوشته به اندازهی فیلمهای فرهادی من را شگفتزده کرد.
تورج الفتی از کرمانشاه: تصویر استاد کلاری و دخترک گذشته برای یک ماه شوق و عشق به جادوی سینما را در هر بار تماشای آن در من زنده کرد.
جواد طحانزاده از قاین: سپاس فراوان از ملکمنصور اقصی بابت مطلب «همهدانها و هیچندانها» و با امید به این که مسئولان صداوسیما این مطلب را بخوانند تا شاید معنی مناظره, گزارش و میزگرد و... را بفهمند و شک کنند که ببیندگان هم ممکن هست اینها را بدانند.
رامک اخوان از رشت: کاش میشد بیشتر راجع به استاد مینوشتید. یا ایرج کریمی با آن نگاه ویژهاش درمورد این شاهکار صددرصد کالت (بدون مرور زمان) مینوشت. به نظر من سالها بعد، منتقدان بازیگری را به دو مقطع در تاریخ سینمای جهان تقسیم میکنند، قبل از بازی فینیکس در استاد و بعد از بازی او در این فیلم. در نقد فیلمهای اخیر داریوش مهرجویی متأسفانه عباراتی مانند ضعف فیزیولوژیک و جسمی فیلمساز، عدم کارایی روحی، اقتضای سن، کهولت، پایان اندوختهی فکری، بیقیدی زیاد به چشم میخورد. آیا بهتر نیست به جای نوشتن چنین مطالبی که دل اهل سینما را به درد میآورد اصلاً راجع به این فیلمهایی که اعتقاد دارید ضعیفاند ننویسید؟ چه اجباری است؟ نمیدانم. باورکنید هیچ اتفاقی نمیافتد. امتحان کنید.
سعید جاودانی از مشهد: مطلب «هتل هویزه» هومن داودی بسیار جالب و بهجا بود. واقعاً سینما هویزه به اندازهی یک هتل پنجستاره زیباست و خدمات مدیریتی عالی دارد که کمتر دیده شده. جا دارد بهعنوان یک عاشق سینهچاک سینما از مسئولین سینما شهر و جواد شمقدری که باعث تبدیل شدن یک سینمای معمولی به بهترین پردیس سینمایی کشور شدند تشکر کنم. چون شما یک دیالوگ را از دست نمیدهید و از تصاویر لذت میبرید و البته نگهداری و مدیریت این پردیس از بازسازیاش سختتر است. امیدوارم مدیریت جوان آن از عهدهاش برآید و لطفاً شما هم گزارش مفصلی تهیه کنید و البته از نبود سینما در شهرهای دیگر.
علی نواصر از بوشهر: واقعاً بابت پروندهی گذشته ممنونم. دلم نمیآمد بخوانمش، میترسیدم تمام شود! ضمناً با این که سیسالهام ولی با خواندن مطلب شصتسالگی ایرج کریمی حسابی تکان خوردم.
حسین امرایی از کوهدشت: باز هم گلی به گوشهی احمد طالبینژاد که دربارهی آخرین ساختهی تورناتوره - بهترین پیشنهاد – یهکم نوشتند. واقعاً جای تعجب دارد که اینقدر نسبت به این شاهکار کملطف بودهاید.
* شمارهی اخیر را که حتماً دیدید...
مهدی سپهرزاد از نورآباد ممسنی: در این شماره قرار شد مطلبی در مورد اصغر فضلی نوشته شود و این مطلب در شمارهی جدید با عنوان زنده یاد اصغر فضلی چاپ خواهد شد. صدای گرم دوبلورها بخش مهمی از خاطرات ما را تشکیل میدهند. یادش گرامی.
شمارهی 462
مرتضی صالحی از فشم: طرح جلد خوب بود اما زیاد به گذشته پرداختید. از این که با بیتا فرهی گفتوگو کردید متشکرم. زیارت اهل قبور در شمارهی فهرست هم لذتبخش بود.
فرشاد نجفی از خرامه: سه ماه است دست از سر گذشته برنمیدارید. از همه اصرار که فیلم متوسطی هست از شما انکار که با یک شاهکار روبهرو هستیم. از ما گفتن، اگر از اعتدال بیرون بیایید مخاطبتان را از دست میدهید.
حسین قاسمی از قم: پروندهی گذشته فوقالعاده بود. همهی نقدها دقیق، عالی و با رعایت اعتدال بودند و ارزش چندین بار خواندن را داشتند.
مهروز شماعیفر از همدان: آقای کاظمی عزیز، آفرین بر شما به خاطر مطلب «سه قاب...». این واقعیتی است که حتی هیچکاک و برگمان هم فیلم بد در کارنامهشان دارند چه برسد به اصغر فرهادی.
میثم طالعی از تهران: صادقانه از شما به خاطر پرداختن کامل و دقیق به گذشته سپاسگزارم. بیشک فیلم مهم این انتظار را بهوجود میآورد که نگاه عمیقتری به اثر شود تا ارتباط بهتری با تماشاگران برقرار شود که شما این اصل بزرگ را به احترام فرهادی چه خوب رعایت کردید، با گفتوگوی کامل با او در دو شماره و گفتوگو با بعضی از عوامل خارجی فیلم و نگاههای مختلف به اثر.
فرهاد کیانی: با دیدن دوبارهی فیلم خوب گذشته واقعاً نمیشود از ضعفهای واضح سناریو و گرهگشاییهای بیاثرش گذشت، و نباید اینها را توجیه کرد. معمولی بودن اولین فیلم خارج از وطن یک قاعده نیست. فقط مثال میزنم: دریر، بونوئل، افولس، هیچکاک، لانگ... اولین کار خارج از وطنشان عالی یا شاهکار بیبدیل بوده. نه غرضورزی، نه لاپوشانی. محسن سیف از سستی خانواده در غرب و تحسین مرد شرقی میگوید. اما در فیلم مرد شرقی خانوادهاش را رها کرده و رفته که رفته و تازه طلاق در غرب بیشتر است یا اینجا؟ جواد طوسی هم معتقد است ما باید برویم جوامع «ازخودبیگانه» غرب را نجات دهیم! البته تنها فرانسوی فیلم به لطف مهاجران محترم در کماست. ممنون برای نقدهای دلسوزانه و بیتعارف. بیشتر دفاعها هم خوباند. این نمونهی یک پروندهی کامل است برای فیلمی که بهوضوح در حد ستایشهای یکدست نبود.
مهران پناهنده از کرج: عکس روی جلد بازگشت دوبارهی رضا کیانیان با عکسی زیبا و بقیهی زحمات روی جلد مثل همیشه به عهدهی استاد امکچی، دستش درد نکند. با تشکر از علی شیرازی بابت یادی از محمود استاد محمد. گفتوگو با بیتا فرهی هم جالب بود. بخش دوم پروندهی گذشته هم عالی بود.
کامبیز و نیکا جاریانی و زینب رمضانیمطلق از بجنورد: عکس روی جلد فاقد جذابیت و دور از اعمال دیدگاه هنری بود.
امیرحسین پارسامنش از قم: گفتوگوی قصیده گلمکانی با سه سینماگر بهخصوص پولین بورله بسیار بسیار شیرین و دوستداشتنی بود. عجب فرزندان افتادهای دارند این بلاد غرب! با کمال احترام، متأسفانه جواد طوسی دربارهی هیس... طوری نقد نوشته که گویی یک ربات مقالهی علمی نوشته است. اثری از روح در متن دیده نمیشود. همچنین بهنظرم به جای اشغال کردن یکچهارم صفحه توسط متون حقوقی که جذابیت نقد سینمایی را ندارد میشد به جمله برخی از نکات حقوقی در این فیلم بهدرستی مطرح نشده است اشاره کرد.
عباس فیوضی از مشهد: دختر کو ندارد نشان از پدر. از قصیده گلمکانی به خاطر گفتوگوهای زیبایش متشکرم.
مرتضی محمدوند از دزفول: چهل صفحه مطلب دربارهی گذشته، اما دریغ از نوشتن حتی عوامل چندتا فیلمی که در بهار اکران شدند. این دور از انصاف است. به هر حال آنها هم زحمت خودشان را کشیدند.
نیکمنش از اهواز: نقد دلنشین صفی یزدانیان عزیز خاطرهی روزهای خوش مجله را زنده کرد. همچنان جای خالی «سایهی خیال» و پروندههای مفصل برای فیلمسازان بزرگ به چشم میخورد.
علی از رشت: حضور صفی یزدانیان با فیلم عزیز پیشاز نیمهشب دلنشینترین اتفاق این شماره بود.
فرهاد ریاضی از تهران: نقد صفی یزدانیان بر پیش از نیمهشب از بهترین نوشتههای تمام عمرم بود.
کسری کرباسی از تهران: دو مطلب صفی یزدانیان، یکی به پیشواز پیش از نیمهشب و یکی دربارهی آن، با فاصلهی بسیار زیاد بهترین مطالبی هستند که حداقل در ده سال اخیر در ماهنامهی «فیلم» چاپ شده. متأسفانه برای اولی که اصلاً روی جلد تیتری نبود و دومی را هم آن پایینها برایش تیتر زدید. البته شاید قاعده و قانون انتشار مجله این است و مطلب صفی یزدانیان هم نیازی به تبلیغ روی جلد ندارد. اما من اگر جای شما بودم برای چنین مطالب گرانبهایی که شاید واقعاً در تمام دنیا هیچ منتقدی به این ظرافت دربارهی این سهگانه ننوشته، بزرگترین تیتر روی جلد را اختصاص میدادم.
حسین قاسمی از قم: نقد رضا کاظمی بر گذشته عالی و یادداشت او در «خشت و آینه» حرف دل همهی سینمادوستان بود.
حسین عموبیگی از اصفهان: نقد صفی یزدانیان نمونهای از یک «نقد جهانی» است. ایکاش نقد او بر این فیلم در مجلههای مطرح سینمایی دنیا ترجمه میشد. دوست داشتم کارگردان و دو بازیگر اصلی و همیشگی این فیلم، این نقد جذاب را میخواندند. به نظرم نقد او علاوه بر فیلم جدید مروری بود بر دو فیلم قبلی و یادآوری آن؛ نقدی کلی بر این سهگانه. خواندن این نقد لذت دیدن فیلم را دوچندان کرد. ایکاش نقدهای بیشتری بر فیلمهای مطرح هنری مینوشت. گفتوگو با «مهشید فرهی» بسیار جالب بود. تعجب نکنید، خانم فرهی برای ما همیشه مهشید است.پروندهی گذشته در دو شمارهی قبلی کاری قابلتوجه و با ارزش بود. مدتها بود منتظر ارایهی یک پرونده برای یک فیلم بودیم. همانگونه که گاهی برای یک فیلم چند صفحه هم کافی است، ولی دربارهی فیلمهایی چون گذشته همچنان میتوان نوشت. گفتوگو با پولین بورله جذاب و خواندنی بود. پاسخهای او به سوالهای مطرحشده نشان از هوش بالای او داشت. به نظرم برای نقد فیلمهای سینمایی متوسط و ضعیف همین چند صفحه هم زیادی است، دو جای گفتوگوی عطاران با بازیگر کودک دهلیز شم خبرنگاریاش را نشان داد و زیرکانه گفتوگو را جذاب کرد. آنجایی که از «خانهی سینما» پرسید و آنجایی که نام فیلمساز ایرانی را پرسید و او جواب داد او خارجی است. در گفتوگو با هانیه توسلی او با صداقت به چند ایراد فیلم اشاره کرد. کم دیده بودیم بازیگری را که فیلم در حال اکران خود را نقد کند. چه خوب گفت رضا کاظمی در «خشت و آینه» که چه کسی جواب بیعدالتیهای وارد شده بر سینما در طی این چند سال را خواهد داد، جواب این فرصتهای ازدسترفته را. ایکاش خانم شرکا از نظر فنی هم هیس... را نقد میکردند. جسارت و مضمون برای یک فیلم کافی نیست. گاهی ایده و مضمون عالی با اجرای متوسط یک فیلم هدر میرود.
امیر لازمی از فردیس کرج: بر خلاف فیلم نه چندان خوب وحید موساییان، گفتوگو با او و مرور خاطراتش خواندنی و جذاب بود.
دلاور از لارستان: عکس روی جلد خیلی زیبا بود. آدم احساس نمیکند این شماره مال دههی 1390 است. یک لحظه پرت شدم به سالهای پایان دههی 1370. چه جلدهای قشنگی داشتید. یادش بخیر! چیزی که امروز در مجله نیست.
ایمان سیدی از درگز: منتظر بودم طرح جلد از دهلیز باشد. اما با دیدن چهرهی رضا کیانیان واقعاً جا خوردم. گفتوگوی خوبی با بیتا فرهی داشتید. گفتوگوی مثلث دهلیز ایدهی جالبی بود. طرح جلد هم تعریفی نبود.
موسایی از تهران: چهقدر جلد زیبا و نوستالژیک است. یاد دههی 1360 افتادم.
پونه ساعی از شیراز: روی جلد بارنگهای خوبش من را یاد گذشتهها انداخت.
میلاد فتاحی از تهران: این شماره عالیست. طرح روی جلد و رنگبندی آن و رنگ لوگوی مجله عالیست. مطالب حسابی پر و پیمان است. گفتوگو با بیتا فرهی، تلویزیون در ماه رمضان، نیمچه پروندهی پیش از نیمهشب، بخش دوم پروندهی گذشته و نقد دهلیز و هیس... بسیار خوب است. نتیجه آن که یکی از شمارههای ناب مجله است. گفتوگوی رضا عطاران با محمدرضا شیرخانلو عالی بود و واقعاً به دل نشست. اما کاش در گفتوگوی سه نفرهی دهلیز از بهروز شعیبی سوالهای بیشتری پرسیده میشد. نقد صفی یزدانیان بر پیش از نیمهشب عالی بود و نگاه خیلی خوب و دقیقی به فیلم داشت. وقتی گفتوگو با وحید موساییان را خواندم فهمیدم چرا فیلمی با این بودجه اصلاً موفق نبوده و به نظرم عوامل فیلم باید حسابی شکرگزار باشند که از آن شرایط جان سالم به در بردند. بخش دوم پروندهی گذشته خوب و کارشده بود. گفتوگو با عوامل غیرایرانی فیلم بهجا و مناسب بود.
رضا پاکنژاد از تهران: وقتی پاسخ حمیدرضا صدر را در فلاشبک خواندم تنم لرزید. به سر سینما چه آمده که او شور و شوق نوشتن ندارد. آن همه آگاهی از تاریخ سینما قلم گرم و تأثیرگذار در گفتوگوی عالی با شهیدثالث، عشق به سینما در نوشتههایش موج میزد و خواننده را سیراب میکرد. البته فقط او نیست که قلم را کنار گذاشت. اخیراً به نقل از پرویز نوری خواندم سینما به ابدیت پیوست. گفتوگو با بیتا فرهی خیلی تأثیرگذار بود. فضای گفتوگو غمبار بود و اندوه در چهرهاش موج میزد.
یاسمین خلیلنژاد از تهران: از گفتوگو با بیتا فرهی متشکرم. یادداشتی که هوشنگ گلمکانی دربارهاش نوشته بود حتی از خود گفتوگو بهتر بود.
پروین قلیزاده از شیراز: شور و انرژی آناهیتا قزوینیزاده چه در گفتوگوی دو شمارهی قبل، چه در مطلبش در این شماره از کاغذ بیرون میزند.به نظرم «خشت و آینه» این شماره عالی است. راستش هرچه سعی کردم نتوانستم یقین پیدا کنم که جدایی نادر از سیمین یک سونامی بود که جهان را در خود گرفت. چون حتی بازیگران گذشته هم اعتراف کردهاند که تا پیش از همکاری با فرهادی فیلم را ندیدهاند.
آرش معظمی از تهران: گفتوگو با بیتا فرهی بسیار زیبا بود. از شاهین شجریکهن و هوشنگ گلمکانی متشکرم.
مهسا: من هر قدر فکر کردم نتوانستم تشابهی بین بیتا فرهی و مریل استریپ پیدا کنم. این که هوشنگ گلمکانی او را مریل استریپ ایران نامید برای من جای سؤال است.
* هوشنگ گلمکانی: نظر شما محترم. به نظر من در مواردی شباهتهایی وجود دارد. ضمن اینکه این تشبیه تا حدود طنزآمیز تمهیدی است برای یک استدلال.
فریبا کریمی از کرج: گفتوگو با بیتا فرهی و یادی از هنرمندانی که اکنون کمکار شدهاند، خوب بود. لطفاً با فریماه فرجامی هم گفتوگو کنید یا در شمارههای مخصوص کارنامهی هنری او را مرور کنید. لطفاً گفتوگوهایی با حضور بعضی از عوامل فیلمها را در مجله افزایش دهید، مانند گفتوگو با عوامل دهلیز. این کار باعث می شود هم با تعداد بیشتری در مجله صحبت شود و هم صرفهجویی در تعداد صفحهها میشود.
* دوست عزیز، میدانید که اجرای همهی این پیشنهادها و پیشنهادهای مشابه و متفاوت خوانندگان دیگر چند صفحه لازم دارد و مجله را باید در چند صفحه منتشر کنیم؟
شیرنشان از اصفهان: ایکاش عکسی که از بیتا فرهی در صفحهی 24 چاپ شده طوری گرفته میشد که نیاز به این تغییر نچسب نداشت.
احمد عبدالحکیمی از سنندج: گفتوگو با بیتا فرهی خیلی جذاب و خواندنی بود و البته خیلی هم بهموقع. مدتی بود خبری از اوضاع و احوال بیتا فرهی نداشتم و خیلی دوست داشتم یک گفتوگو از ایشان بخوانم.
علی رمضانی از روامهران: از گفتوگو با بیتا فرهی متشکرم. شاید چاپ چند عکس از او در فیلمهای اشاره شده در گفتوگو خالی از لطف نبود.
علی بختیاری از قم: عکسی که از بیتا فرهی در صفحهی 24 چاپ شده غیرطبیعی و ناموزون است و نیمی از ارزش مطلب را از بین برده است.
محمد رنجکش از قم: حرفهای رضا کاظمی در «خشت و آینه» درست و دلنشین بود. اما چرا همیشه خیلی دیر حرف دلمان را میزنیم؟ میگذاریم هر اجحافی رخ دهد بعد که زمانش گذشت تازه لب به شکوه باز میکنیم. آیا در این فجایع ما هم مقصر نیستیم؟
محمدرضا خدابخشی از زرینشهر: درود بر ارسیا تقوا با آن آسیبشناسی اجتماعی فوقالعادهاش. حرف دل خیلیها را زد.
ناصر محمدی از مراغه: ممنون از عکس روی جلد که نسبت به عکسهای جلد گذشته بهتر بود. ضمناً از شاهین شجریکهن بابت «دیدهبان» متشکرم.
سیامک عافیت از مشهد: اصطلاح فیلمهای «شانه تخممرغی» در تبیین آثار تجاری/ کیلویی به نظرم جدید، جالب و البته متنوع بود. آقای جلالیفخر عزیز، درست که مباحث اقتصادی لاجرم بر میزان خرید فیلم/ سریالها یا اقبال مردم از سینما تأثیرگذارند. ولی یادمان باشد که فقدان برنامهریزی و عدم توجه به شعور مخاطب مؤثرترند. پس از دیدن دوبارهی من مادر هستم نقد جواد طوسی در شمارهی 452 را برای دومین بار خواندم و به نگاه همهجانبهی او درود فرستادم. لذت نقد آنجا که مستند حقوقی قتل را بیان داشتند عالیست. با این که در جشنوارهی قبل فیلم هیچکجا، هیچکس را دیدم و از شما چه پنهان در آن شرایط چندان درگیرش نشدم، ولی عکس جلد و چهرهی کاریزماتیک رضا کیانیان باعث شد دوباره عزم دیدن فیلم کنم. گفتوگو با بیتا فرهی نکتهی ویژهاش همان ایجاز و اختصار و ضمناً صداقت او در بیان پاسخها بود. تأثیر بلامنازع بانو در پرورش شخصیت این بازیگر بزرگ به نظر برترین اتفاق زندگیاش بوده است.
علی اسماعیلزاده از اصفهان: از آرمین ابراهیمی بهخاطر نقد مستند پهلوبهپهلو متشکرم که برای خودش کلاس درس است.
شیرین عقیلی از مشهد: شهزاد رحمتی عزیز، قانون منع نمایش سازها در تلویزیون شاید سالهاست که اجرا نمیشود. مثلاً برنامهی «بچههای ایران» شبکهی جام جم با حضور امید حاجیلی، مجموعهی «زمانه» ساختهی حسن فتحی در شبکهی سه، برنامهی «هفته به هفته» در شبکهی یک با اجرای مسعود روشن. عکس چاپشده در صفحهی ۲۱ شبیه عکس یادگاری سه دوست بود، نه عکسی مناسب برای یک ماهنامهی سینمایی.
* شهزاد رحمتی: تلویزیون تا جایی که ما دیدهایم حتی اگر هم نوازنده را موقع زدن ساز نشان بدهد ساز او را نمایش نمیدهد و آن چه ما میبینیم حرکات بدن آدمی است که میتواند حتی در حال پنبهزنی یا کار با چرخ خیاطی یا همچو چیزی باشد. شاید در موارد اندکی خلاف این هم اتفاق افتاده باشد ولی روال همان نمایش ندادن است. با گشتی کوتاه در اینترنت متوجه میشوید که حتی چهرههای شناختهشدهی عرصهی موسیقی نیز بارها نسبت یه این قضیه واکنش نشان دادهاند.
زهیر سلیمانی: زبان تحلیل مهرزاد دانش مقداری سنگین است. اگر امکان دارد سادهتر بنویسد. برای مثال تحلیل خون.
علی کریمی از اصفهان: در جواب پوران درخشنده که معتقد به مقاومت درمورد عدم حذف پایان فیلم بود، باید بگویم اگر شیرین بخشیده هم میشد به کالبد آگاهیبخشی و منطق فیلم صدمه نمیزد، حتی اگر صحنهای از زندگی شیرین در کنار شوهرش را قبل از سکانس آخر میدیدیم. اما با زوم بر نگاه غمبار او آیا تأثیرش پایدارتر از صحنههای بردنش به قصاص نبود؟ انتقال کامل اطلاعات و آگاهیبخشی حتی درمورد شخصیت منفی داستان غایت پوران درخشنده است یا ساخت صرف فیلم برای همدردی تماشاگر.
پیام های دیگر
خیرخواه از تهران: این ضمیمهی 450 شماره واقعا منو سر شوق آورد و مثل یک شوک عجیب بود.تبریک و انتظار برای رویت این مجموعهی نفیس و ماندگار! فکر می کنم اسم بعضی از همکارانتان را از قلم انداخته بودید،در ضمن آقای نعمت اللهی عزیز که کارشان دستمریزاد داره اشاره کرده اند به شکستن دل شان، چنین آدم عاشق و علاقمندی که هم خودشان هم همسرگرامیشان عاشق سینما و مجله فیلم هستند چرا باید "دل" شان بشکند..!؟
* امان از این غلطهای چاپی که هم دست آدم را میشکند هم دلش را! واقعیت این است که آقای نعمتاللهی در آن زمان دستش شکسته بوده نه دلش! کمااینکه در همان شماره ما هم با فراموش کردن اسم بعضی از همکارانمان از جمله سرکار خانم قاضیزاده دلش را شکستیم!
شاپورمنصف: معنا و غایت عشق به مطبوعات و بهخصوص سینما، شمارهی ۳۰ سالهی شماست، همهی ارادت و احترام تقدیم به جنابان یاری، گلمکانی و مهرابی و سایر عزیزان «فیلم».
مهران پناهنده از کرج: هرازگاهی که فارغ از این دنیا و مشکلات بیشمار آن میشوم (البته خودم را به بیخیالی می زنم) به سراغ یکی از شمارههای محبوبم یعنی 450 میروم. با این که چندین بار آن را خواندهام اما سیر نمیشوم. این شماره پر از مطالب خواندنی ریز و درشت است. بیست آبان دقیقاً مصادف با شش سالگی پسرم است. این شماره یادآور روی جلد زیبا و دوستداشتنی شمارهی 61 البته با فرمی دیگر برای شمارهی بینظیر 450 است. عکس روی جلد تمام شمارهها با خاطرات همهی دوستان ماهنامهی «فیلم» را هم دارد.
حسین 36 از قوچان: چرا فیلمهای مطرح کوتاه (ایران و جهان) مورد نقد قرار نمیگیرند؟
* به خاطر کمبود جا. این مطالب را بیشتر میتوانید در سایت مجله بخوانید.
کیوان حسینپور از ساری: در پایان هر سال همهی شمارهها را روی دیویدی همراه کتاب سال منتشر کنید.
کیانوش از کرج: چند بار بابت توزیع بد و سهمیهی کم شهر کرج اطلاعرسانی کردم. اما بهنظرم به شما برخورده که نه بهتر شد و نه پیام را چاپ کردید. افسوس که سیویک سال است خوانندهی مجلهام. وگرنه قهر میکردم و یواشکی به دخترم میگفتم برایم بخواند!
* راستش سهمیهی کرج را افزایش دادهایم و به شرکت نشرگستر نیز که توزیع شهرستانهای مجله را بعهده دارد سفارش کردهایم در این مورد با شما تماس بگیرند.
مینا ابراهیمی از تهران: گفتوگو با علی مصفا که وعدهاش را داده بودید چه شد؟
* در همین شماره چاپ شده است.
سیما فرخپور از بروجرد: مدتی است که هر بار با در دست گرفتن مجله، احساس ملاقات با دوست دردمندی را پیدا میکنم که پس از به آغوش کشیدنش حس میکنم بهتدریج نحیفتر و تکیدهتر از پیش میشود. اما هرگز لبخند و امیدواری را از یاد نمیبرد. میدانم که ماهنامهی «فیلم» انعکاسدهندهی پشت صحنهی روزهای نازیبای سینمای ایران است. به امید طلوع شادی و مهر دوباره در سینمای کشورمان.
علی امیری از تهران: اخیراً عکسهای سیدمحمد خاتمی را به مناسبتهای مختلف زیاد چاپ میکنید که قبل از این سابقه نداشته است. این قضیه بهخاطر این نیست که مجله هم مانند بسیاری از اهالی مطبوعات دل در دوران خوش سالهای اصلاحات داشت و قیمت مجله هم آن روزها یکدهم امروز بود و بسیار فیلمهای قابل نقد که ساخته نمیشد و خلاصه جنبوجوشی میان اهالی سینما بود که امروز نیست؟ شاید حضور دولت نزدیک به اصلاحات باعث شد که مجله از لاک محافظهکاری بیرون بیاید و کمی سیاسی بشود. باور کنید سیاست نمک سینماست. کی منتظر گفتوگو با علی جنتی راجع به فردای سینما باشیم؟
رضا بانوزاده از بروجرد: ماجرای «خانهی سینما» و سازمان سینمایی تبدیل به سریالهای دویست قسمتی ترکی شده که هر قسمتش از قسمت قبل هیجاندارتر میشود! ولی باکمی تغییر. آنها هر شب پخش میشوند ولی این هفتهای یک شب آن هم جمعه شبها از برنامهی «هفت» با مناظره، مشاجره، توهین، تهمت و با نام «جمعهی خونین».
فرهاد ترابی از تهران: ماهنامهی «فیلم» بدون مخاطبان عاشق، زیبارویی در نقاب فراموشی است. با حذف «نقد خوانندگان» از مجله لیلی ما کاسههایمان را نشکست که دور انداخت. در وانفسای عاشقی قدر مجنونها را بدانید که شما در نگاه فرهادوش ما شیرین شدهاید!
* دوست عزیز، با این وضعیت کاغذ و کاستن اجباری از صفحههای مجله هیچ راهی برای حذف برخی از بخشها نداریم و معجزه هم بلد نیستیم. ضمن اینکه نقد خوانندگان در سایت مجله منتشر میشود و در دوران جدید رسانهها، مجلهی چاپشده و سایت بخشی جداییناپذیر هستند.
زهرا مالکیان از اهواز: خدمت خوانندهی گرامی آقای بردیا آزادانیپور که در این صفحه نکاتی را در مورد فیلم گذشته مطرح کرده اند پاسخی دارم: سالهاست در نقد و نوشتههای صاحبنظران از فیلمهای خارجی و بهخصوص آمریکایی استفاده کردهاند تا ساختار و فرم و محتوای صحیح یک فیلم را شرح دهند. در این بین یک کارگردان هموطن (اصغر فرهادی) فیلمهایش جای آن فیلمهای خارجی را گرفته. ناراحتید؟ شما باید افتخارکنید، نه اعتراض.
محمدمهدی سروی از قم: ایدهی سنگ قبر از دست رفتگان، برای شمارهی ویژهی فهرست مطالب عالی بود. برخلاف نظر یکی از دوستان، یاد مرگ نه تنها انسان را افسرده نمیکند، بلکه اگر آدمهای دنیا ذرهای بیشتر به مرگ فکر میکردند جهان گلستان میشد.
محمدجعفر شیرین از همدان: فهرست مطالب با این که شماره نداشت یکی از بهیادماندنیترین شمارههای مجله بود.
حسن مبرهن از تهران: دو پرونده با کمبود کاغذ برای گذشته خیلی زیاد است. به بهانهی اکران گناهکاران با فرامرز قریبیان و رضا رویگری گفتوگو کنید.
فائزه طلایی از مشهد: از احمد طالبینژاد به خاطر «جشنوارهی کوچک من» جداً ممنونم. او با نثری روان فقط با نوشتن دو صفحه کلی اطلاعات جالب به خوانندگان میدهد که مربوط به تمام زمینههای هنری است.
امیرحسین نظری از تهران: اینقدر که دربارهی گذشته گفتوگو و نقد چاپ میکنید برای گلوگاه، خودزنی و بیتابی بیتا هم چاپ میکنید؟
* دوست عزیز، برای دو فیلم اخیر در سایت مجله نقد منتشر کردیم و با کارگردانهای آنها هم گفتوگو داشتیم.
محمدرضا میرزایی از قم: اگر ممکن است برای فیلمهای ایرانی نقدهای بیشتری چاپ کنید. چون غیر از مجلههای تخصصی سینمایی در روزنامهها و سایتها چندان به نقد فیلمهای ایرانی نمیپردازند.
علی مسلمانزاده از مشهد: پیشنهاد میشود یک شمارهی کامل به گذشته اختصاص دهید تا حسابی به همهی وجوه آن پرداخته شود. نصف صفحه هم برای نظرهای مسعود فراستی بگذارید تا هر چه رشتهاید. پنبه شود. نکتههای نگارشی رضا کاظمی در بخش «نقد خوانندگان» کاربردی و باارزش است. لطفاً ادامه یابد.
محسن الف. از بهشهر: ایکاش «جشنوارهی کوچک» احمد طالبینژاد بزرگتر بود. آدم به وجد میآید. گویا کائنات در نوشتههایش پزتیو تزریق کرده. نوشتههایش را که میخوانم نگاتیو خونم فوران میکند. البته با اندکی تلخیص و تصرف!
مرتضی میناوند از تهران: برای تصویر روی جلد استفاده از عکسهای فیلمهای اکران جدید ایدهی خوبی است. اما انتخاب عکس مناسب و با ذوق هنری بهتر است. همچنان بهترین جلد به نظرم مربوط به فیلم بغض در شمارهی مهر ماه سال گذشته است که بسیار چشمنواز و زیبا بود.
رضا طاعتی نیری: این روزها که فیلمهای دورهی اصلاحات را میبینی و با فیلمهای امروزی مقایسه میکنی، به این نتیجه میرسی که فیلمساز خوب و کاربلد هم داریم. افسوس مدیریت ضعیف است. مدام با تفکر بسته عرصه را تنگ نگه میدارند. بهخصوص برای سینما که جزء اصلی نهاد فرهنگی و صعنتی یک کشور به حساب میآید. افسوس که هشت سال گذشت باز همان تفکر بسته، به جای مدارا، با عنادورزی بهترین فرصت فرهنگی و هنری یک کشور را تبدیل به تفکر کلیشهای و فرسوده خودی و غیرخودی کرد. انگار قرار نیست عنصر اصلی پیشرفت جامعه، فرهنگ، نهادینه بشود.
هدیه محمدی از شیراز: چرا بخش«طنز سینمایی» را حذف کردید؟ این روزها هرکس خود را از بازیگری و کارگردانی و... عاجز میبیند به نقد روی میآورد. تعداد منتقدان، چه حرفهای و چه آماتور از حدنصاب فراتر رفته. در حالی که تعداد نویسندههای خوب انگشتشمار است.
* خوانندهی عزیز، در مورد طنز خیلی سختگیریم و باید کسی را پیدا کنیم که نوشتههایش کیفیت مورد نظرمان را داشته باشد.
میثم حجازی از کرمانشاه: اصغر فرهادی با اثر جهانی جدیدش بار دیگر نام سینمای ایران را در جهان طنینانداز کرد. به جای پرداختن به جنگهای نافرجام «خانهی سینما» به مباحث تئوریک بیشتر بپردازید تا دلمان بیشتر از این نسوزد.
معینی از مشهد: چرا فیلم خارجی مورد بررسی شما (پیش از نیمهشب) با فیلم ماه مجلهی «24» یکی است؟
* در مورد فیلم های مهم و بحثانگیز، خیلی وقتها این اتفاق میافتد.
زهرا مالکیان از اهواز: تقویم شکیل وخاطرهانگیز ۱۳۹۲ دو ایراد دارد: ۱. پدر گرافیک ایران ابوالحسن غفاری (صنیعالملک) است نه مرتضی ممیز. جناب ممیز پایهگذار رشتهی گرافیک در دانشکدهی هنرهای زیبا هستند. ۲. اشتباه حذف «روز سینما» در ۲۱ شهریور را چرا شما ادامه میدهید؟
* دوست عزیز، فهرست مناسبتها را بخش مربوطه در وزارت ارشاد به ناشران تقویمها میدهد و کسی حق دخلوتصرف در آنها ندارد.
مصطفی طلایی از پاکدشت: اگر میشود خبر، گزارش یا نقد فیلمی از جعفر پناهی در مجله بنویسید. او دقیقاً دارد چه کار میکند؟ دیگر نمیتواند فیلم بسازد؟ بعد از دیدن آخرین کارش با آن انرژی که در تعریف کردن قصهی فیلمش داشت و نشان داد، به عنوان یک ایرانی دلم برایش سوخت و بغض کردم.
ساناز سعید از تبریز: از احمد طالبینژاد بهخاطر معرفی کتاب باارزش «پیر پرنیان اندیش» بسیار ممنونم. تهیه و خواندنش را آغاز کردم. کتابی واقعاً در خور توصیه است.
بابک آرشمهر از ارومیه: در شمارهی 457 احمد طالبینژاد به کینهی چهل سالهی جواد طوسی نسبت به دکتر کاوسی فقید، به دلیل انتقاد از مسعود کیمیایی اشاره کردهاند. بهتدریج این پرسش مزاحم در ذهنم ایجاد میشود که جواد طوسی با این مختصات روحی و اخلاقی در کسوت یک قاضی دادگستری چهگونه داوری میکند؟
رامین رحمانی از اردبیل: هیچ دقت کردهاید که تمام عکس روی جلد شمارههای شش ماه اول امسال، غیر فوقالعادهی بهار، همه شامل نمای بسته از چهرهی بازیگران و عمدتاً با یک تهمایهی رنگی همسان چاپ شده است؟ این مورد هم لابد احتمالاً ربط مستقیم دارد به تورم اقتصادی اخیر.