نوروز امسال با بصرفه‌ترین سیم‌کار کشور

سینمای ایران » چشم‌انداز1392/05/06


کمدی اسلپ‌استیک خانه‌ی ‌سینما

ماجراهای خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی سینما

هوشنگ گلمکانی

 

ما البته از کمبود امکانات نق می‌زنیم اما دوروبرمان کم اسباب سرگرمی و تفریح نداریم. خیلی از اظهار نظرهایی که رسانه‌ای می‌شوند مایه‌های نابی برای تفریح و طنز هستند. حرف‌های‌شان پر از سوتیترهای جذاب و بامزه است. این حرف‌ها را کسانی می‌زنند که یا همین‌اند که هستند یا معتقدند بدنامی بهتر از گمنامی است.
ماجرای تعطیل (یا انحلال) و بازگشایی خانه‌ی ‌سینما در طول یک سال و نیم گذشته یک سریال کمدی ناب اسلپ‌استیک است که گاهی به هزل و هجو و فارس و موقعیت‌های ابسورد پهلو می‌زند و اگر آدم عینک سیاهی زده باشد گاهی ماجرا تراژیک هم می‌شود. این سریال کمدی در روزهای اخیر به سکانس اوجش رسیده؛ جایی که دو طرف (یا چند طرف) به جان هم افتاده‌اند و دارند به سوی هم کیک پرتاب می‌کنند. خیلی بامزه است.
محمود احمدی‌نژاد در جلسه‌ای با اعضای هیأت‌مدیره‌ی شناخته‌شده‌ی خانه‌ی سینما به رییس سازمان سینمایی دستور بازگشایی خانه‌ی سینما را داده. هیأت‌مدیره فراخوان داده برای برگزاری مجمع عمومی در روز ششم مرداد. رییس که عجله دارد گفته سه روزه مجمع عمومی را برگزار کنید. هیأت‌مدیره می‌پرسد: مگر خودتان نمی‌گویید قانون؟ خب قانون می‌گوید باید برای مجمع عمومی باید دو هفته قبل از اعضا دعوت کرد. از آن طرف گروهی که در این یک سال و نیم گذشته می‌خواستند یک خانه‌ی ‌سینمای دیگر علم کنند و در این مدت کلی بن و برنج و مرغ و کارت هدیه توزیع کردند، گفتند منظور رییس‌جمهور ما بوده‌ایم نه آن‌ها! سه‌روزه هم رفتند مجمع عمومی برگزار کردند و هیأت‌مدیره انتخابات کردند.
دو روز سینماگران رفتند جلوی خانه‌ی سینما، یک روز آن‌ها رفتند جلوی وزارت ارشاد و شعار دادند «فرهادی و مهرجویی کیلویی چنده؟ رفیق خودمان را عشق است که روزی‌مان دست اوست.» پس از این‌که رییس دولت گفت خانه‌ی ‌سینما را باز کنید، شب قبل از روزی که سینماگران برای بازگشایی رفتند، وزارت ارشاد در عوض رفت آن‌جا را به جای قوه‌ی‌قضاییه لاک و مهر – و در واقع سیم و سرب – کرد. مناظره‌ی تلویزیونی هم یک کلایماکس واقعی دیگر بود با کلی سوتیتر بامزه که البته سمعی‌بصری‌اش بامزه‌تر بود. و هفتاد من حرف‌ها و اتفاق‌های بامزه از مسئولان و نامسئولان که خودشان را می‌زدند به آن راه. چنان کلمه‌ی «قانون» را ادا می‌کردند که قافش هشت تا نقطه داشت. حرف‌ها هم عین داستان‌های عزیز نسین و فیلم‌های برادران مارکس بود.
ضرب‌المثل‌های زیادی در این زمینه کاربرد دارد. مثلاً: سری که درد نمی‌کند چرا دستمال ببندیم؟ (البته شاید هم درد می‌کرده اما دردش دیده نمی‌شده، یا جایی دیگری درد می‌کرده و به جایش دندان را کشیده‌اند)، یا: حالا شتری را که برده‌ایم روی بام چه جوری بیاوریم پایین؟ (گاو هم باشد قبول است). یا: این سنگی را که بنده انداخته‌ام توی چاه حالا کی درمی‌آورد؟ (چند نفری هم می‌شود – اگر بشود – درآورد)...

آرشیو

فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون
سینماهای تهران


سینمای شهرستانها


آرشیوتان را کامل کنید


شماره‌های موجود


نظر شما درباره سینمای مستقل ایران چیست؟
(۳۰)

عالی
خوب
متوسط
بد

نتایج
نظرسنجی‌های قبلی

خبرنامه

به خبرنامه ماهنامه فیلم بپیوندید: