عبادالله دبیری از مرودشت: همهی نوشتههای شمارهی نوروزی یک طرف، دلنوشتهی بهاری استاد دوایی عزیز یک طرف؛ با آن نقلقول ناب ابتدای نوشته.
سیدایمان سیدی از درگز: بهاریههای پرویز دوایی، پرویز نوری، محمد شهرزاد و رضا کاظمی فوقالعاده بودند. کیومرث پوراحمد هم که من را شیفتهی قلمش کرده است.
مرتضی موحدی از شاهرود: مطالب شمارهی ویژهی نوروز و طراحی جلد آن بسیار عالی بود.
محمدرضا نجفی از خرامه: مطلب هوشنگ راستی مثل همیشه زیبا و سرخوشانه بود.
علی مسلمانزاده از مشهد: نظر آقای کاظمی در مورد نادرستی فعل «میباشد» صحیح است. اما توافق ویراستاران زبان فارسی دلیل موجهی نیست. بهاریهی سروش صحت مناسب مجلات زرد بود. کاش حداقل اسمش را روی جلد نمیگذاشتید و اسم آقای شهرزاد را چاپ میکردید.
رضا شیرزاد از تهران: گزارش جشنوارهی سن سباستین خیلی جالب و سینمایی بود. برای من مثل گرفتن عیدی بود.
سیدرسول عباسپور از آبادان: کریستوفر نولان در مدت چند سال طرفدارانی در ایران برای خود پیدا کرده. وقتی برای فیلمهای دستچندم پروندهسازی میکنید و دربارهی قسمت آخر بتمن چنین گذرا و آن هم وسط شلوغی مطالب ویژهی نوروز مطلبی دربارهی آن چاپ میکنید قطعاً به این طرفداران جفا کردهاید. آقای رضا کاظمی عزیز نقدهایتان بسیار فوقالعادهتر و مدرنتر از بهاریهتان است! لطفاً ما را همچنان با نقدهای سازنده و هوشمندانهتان خوشحال کنید. آقای سروش صحت عزیز شما سالی یک بار آن هم عید نوروز در مجله سرکی میکشید و ما را شگفتزده میکنید. بهاریهتان مثل همیشه زنده و هیجانانگیز بود.
- دوست عزیز، چند بار دیگر هم توضیح دادهایم که واقعاً امکان پرداختن به همهی فیلمهای مهم از توان یک ماهنامه خارج است. ضمن اینکه برخی از فیلمها هم چنان اهمیتی دارند که نمیشود با یک یادداشت کوتاه دربارهاش این مشکل را حل کرد. کلاً از یک منبع نمیشود همهی نیازها را برطرف کرد و با این وفور منابع موجود باید از آنها هم کمک بگیرید.
جواد قدمیاری از نیشابور: شمارهی ویژهی نوروز روی جلدش بهاری نبود. شمارهی نوروزی پارسال بسیار پربار و خاطرهانگیز بود. متأسفانه سال 91 سالی بد برای سینمای شکوفای روبهرشد بود. ولی نکتهی غمانگیز برای عید من کوچ اجباری عبدالرضا کاهانی بود. ما مگر چند نفر مثل کاهانی یا فرهادی یا بیضایی داریم؟
- البته این دو فیلمساز گرانقدر هنوز نگفتهاند که برنمیگردند. فعلاً موقتاً رفتهاند.
علی جوادی از اهواز:
چهقدر از سینمای جهان دور افتادیم. لینکلن، بازگشت شوالیهی تاریکی، بینوایان و انیمیشنها
جایشان فقط در شمارهی آخر سال بود؟
روزبه ب. از تهران: با عرض پوزش بهاریهی سروش صحت فاجعه بود.
بهروز داوری از تهران: بهاریهی سروش صحت عالی بود.
آرام علیمرادی از مشهد: ایکاش همهی بهاریههای شمارهی ویژهی نوروز را سروش صحت مینوشت. بهاریههای هر سال شده انبوهی از خاطرات تکراری و بهشدت معمولی دوران کودکی و نوجوانی آقایان که محل وقوع اکثرشان هم یا لالهزار است یا شمیران هفتاد سال پیش. اما ذهن طناز و بازیگوش صحت یک بهاریهی واقعی سینمایی خلق کرده.
- دوستان عزیز، توجه میفرمایید به این همه اختلاف سلیقه؟!
زهره نیکنام از شهرری: مطلب «چهرههای 91» فوقالعاده بود، مخصوصاً درمورد پرستویی، فرهادی و مدیری. تمام بهاریهها قشنگ بود. سادگی و زندگی را میشد در آنها پیدا کرد، مخصوصاً نوشتهی بهروز تورانی و سروش صحت. یادداشت «حاج کاظم کجاست؟» زیبا بود.
محمدمهدی سروی از قم: گزارش مسعود مهرابی از جشنوارهی سن سباستین بسیار دلنشین و خواندنی بود. توضیح و تبیین آرگو از ایشان هم مفید، گویا و منطقی بود. آقای مهرزاد دانش منتقد خوشفکر و قابلاحترام در بخش چهرههای ویژهی نوروز درصدد بیان مطالبی هستند تا ثابت کنند جایزهی اسکار جدایی نادر از سیمین سیاسی نبود و فقط جنبهی هنری مد نظربود. اثبات سیاسی بودن اسکار بسیار آسانتر است از اثبات سیاسی نبودن آن. اسکار سیاسی است یا حداقل وجه سیاسیاش بر هنریاش غلبه دارد، چه بخواهیم یا نه. ما نمیتوانیم به خاطر دوست داشتن فیلمی از واقعیتها چشم بپوشیم.
مهدی شهریاری از گچساران: نمیخواهم غر بزنم ولی فضای نشریات خیلی تکراری شده. مجلهی «24» و «فیلم» روی جلدشان شهاب حسینی خندان، بهاریهها پر از غم غربت و دختر همسایه و روزهای کودکی. مجلهی «تجربه» و سالنامهی «شرق» و روزنامهی «بهار» پر از سپانلو و بررسی پیر پرنیاناندیش و گلستان و براهنی و... سیاسیها هم پر از آمدن و نیامدن هاشمی و خاتمی و رحیممشایی. راست گفت؟ باید به فضای مجازی پناه برد؟
- دوست عزیز به هر حال وقتی که رویدادها و چهرهها و پدیدههایی مورد توجه جامعه هستند یا مردم نسبت به آنها کنجکاوند، رسانهها هم به سراغ آنها میروند. در همهی دنیا اوضاع از همین قرار است و جای تعجب ندارد.
فریدون کریمی از ماهشهر: جناب «مدیر اسبق گروه برنامهساز در صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران»! حالا که ضمن رد اکاذیب یک فیلمساز تلویزیونی - طبق گفتهی خودتان - حق بهجانب شماست، کاش شهامت نوشتن اسمتان را در کنار آن طومار بلندبالای منصبتان داشتید تا پیدا شود که این جوابیه، حاصل یک کذب آشکار از طرف فیلمساز مورد نظرتان است. فکر نمیکنید که نیاوردن نامتان در کنار آن قطار اسم (مدیر اسبق...) باعث کمی سوءتفاهم میشود؟
- دوست عزیز، نویسندهی نامه در جوابیه اسمش را نوشته و در متن اصلی موجود است اما برای پرهیز از جنجال به این صورت آمده است.
حسن مبرهن از تهران: به بهانهی گرانی کاغذ پس از سالها از عمر ماهنامهی «فیلم» این اولین ویژهنامهی نوروزی است که چه از نظر کیفی و کمی ضعیف است. بوی عید نمیدهد. جز بهاریههای خواص سنوات گذشته به رسم مرسوم، خاصه از حذف «ایستگاه نوروز». امان از این رایانه! اگر قیمت مجله را دههزار تومان میشد بهتر بود تا به سایت منتقل میکردید. امیدوارم در سالهای آینده این بلا را بر سر ماهنامه نیاورید، وگرنه پس از ٢٥ سال باید از مجله خداحافظی کنم.
- دوست عزیز، دقت کردید که در ابتدای شمارهی نوروز نوشته بودیم به دلیل قیمت بالای کاغذ ناچار شدیم 32 صفحه از تعداد سنتی صفحات شمارهی نوروز کم کنیم؟ با این حال در بقیهی مطالب چیزی کم نگذاشتهایم و بخش «ایستگاه» هم اکنون روی سایت است؛ ضمن اینکه مطالب سایت رایگان در اختیار خوانندگان قرار میگیرد، در حالی که اگر قرار بود همانها را در مجله منتشر کنیم باید مبلغی به قیمت مجله اضافه کنیم. خب این جوری که بهتر است!
مهشید سیدین از تهران: هر مطلبی از ایرج کریمی به اندازهی یک دورهی دانشگاهی غنی و سرشار است. سپاس از او که زمینهساز به خاطر آوردن داستانهای زندگی در کلوزآپی از عاطفه است.
عباس دلوچی از کرج: ضمن تشکر بابت مطلب «سبد 91» باید خدمت آقای رحمتی عرض کنم که در دسترس نبودن نسخهای از بعضی از فیلمها (مثل لینکلن، کتابچهی راهنمای خوشبختی، هابیت و...) با توجه به دسترسی عموم به آنها دلیل موجهی برای منتقد نیست.
- منظور همکارمان البته نسخهی خوب و باکیفیت از آن فیلمها بوده است.
فرهاد کیانی: جلدها از شمارهی 453 دوباره تخت و معمولی شدهاند. یک بار با شمارهی 341 جانی گرفتند و آن چهار جلد جاودانه حسابی امیدوارمان کرد، که فهمیدیم مقطعی بوده. شمارهی 430 تولدی دیگر بود که ادامه هم پیدا کرد. اما با چند جلد اخیر باز دارید ناامیدمان میکنید. عکس صفحهی 115 را که میبینم از خود میپرسم واقعاً چه میشد اگر این عکس گرم و دلکش روی جلد بود؟ درعکس فعلی گویی جواهریان در خواب چشمش باز مانده و این فتوشاپ هم که همه جا عصای دست است شده بلای جان ما. ضمناً من ابداً قصد تحقیرخوانندگان تازهوارد عزیز و فرهیخته را نداشتم. ایرادی ندارد اگر بهتازگی شروع کرده باشیم یا اخیراً نام نویسندگان قدیمی مجله را فهمیده باشیم. به نظرم میشود کمی صبر داشت و پیش از گفتن فکر کرد و مهربانتر بود. به نظرم ترتیب نقدها با توجه به سابقه، بیمعنیست. البته همیشه این کار را نمیکنید. خانمها – بهخصوص سوفیا مسافر – در دو سه ماه اخیر بسیار روبهجلو و امیدوارکنندهاند، درود به این اراده و پشتکار. نقدها - ایرانی و خارجی – اکثراً خوباند. نقد جنگ ناپیدا را خواندم و تا الان در شوک هستم. نمیدانم توان دیدن فیلم را دارم یا نه. فکر اینکه در کشوری که میشود چنین افشاگریهایی کرد و حتی علیه دولت وقت با کلی دروغ پروندهسازی کرد وحشتناک است. مگر همه احساس ندارند؟ مگرهمهی ما انسان نیستیم؟ آخر مگر میشود؟
- دوست عزیز اگر دوباره نگاهی به شمارهی 450 بیندازید توضیح لازم دربارهی موانع و ملاحظات و مشکلاتی که در راه دستیابی به جلدهای ایدهآل وجود دارد در آن شماره داده شده. ما هم همیشه همهی تلاشمان را میکنیم. این امکان ندارد که وقتی کسی خوشسلیقگیاش را در مواردی نشان داده، ناگهان و در مقاطعی بدسلیقه شود. چاپ شدن یک جلد به خیلی چیزها بستگی دارد و گاهی همه چیز مطابق خواست ما پیش نمیرود، در حالی که خوانندگان مجله بیشتر تصور ذهنی خودشان را از جلد مطرح میکنند که اغلب تفاوتهای زیادی هم میان این سلیقهها هست.
محسن الف. از بهشهر: بالاخره یک بهاریه از نوع حال استمراری دیدیم (هرچند تلخ). از این نوستالژی بیپیر و ماضی بعید هم انگار گریزی نیست. چندیست دلم برای یک داستان کوتاه تنگ شده... تشکری ویژه دارم از رضا کاظمی. یک شیوهی تربیتی نه چندان جدید میگوید اگر میخواهید کسی را به چیزی عادت بدهید، چیزهایی را که دوستش دارد در شرایط مورد نظرتان قرار دهید. شبیه کاری که با «فلاشبک» نوروز کردید. و مثل این که جواب هم داده (لااقل درمورد بنده که اینطور بوده) و بیش از پیش به سایت فیلم سرک میکشیم.
بهروز داوری از تهران: در فهرست عوامل تهران 1500 نام امیرمسعود علمداری در کنار بهرام عظیمی به عنوان فیلمنامهنویس آمده. اما در مطلب مازیار فکریارشاد به نام پیمان قاسمخانی به عنوان نویسنده اشاره شده که نادرست است.
مرتضی موحدی از شاهرود: مطالب و طراحی جلد شمارهی ویژهی نوروز بسیار عالی بود.
حسین عموبیگی از اصفهان: نقدهای استاد وجدانی بر زندگی پای و اینکه ایمان چه نقشی در زندگی انسان دارد، و نقد استاد نورایی بر قاعدهی تصادف عالی بودند. همیشه با نقدهای آنها مجله پربارتر میشود. گزارش جشنوارهی سن سباستین هم خیلی جالب و دلنشین بود. گویی ما را با خود به جشنواره و اسپانیا برد. چرا به بیخود و بیجهت با اینکه بهترین فیلم پارسال جشنواره از نگاه منتقدان مجله شد آنطور که باید و شاید نپرداختید؟ ولی به پلهی آخر با اینکه در ردههای بعدی بود هم بیشتر پرداختید و هم نقدهای تحسینآمیز بیشتری داشت؟ صفحهی «نقد خوانندگان» عالی است، دست مریزاد به رضا کاظمی. به نظرم این صفحه به کل مجله تنوع داده. همچنین خوانندگان جدی مجله را در نقد مشارکت میدهد. کسی چه میداند کدامیک از این خوانندگان نویسندهی سالهای آینده در مجله خواهد بود. به نظرم «سبد 91» سبد پرباری نبود، البته خود شهزاد رحمتی دلایل آن را گفته بود. بهتر نبود عکس صفحهی گفتوگوی شهاب حسینی و نگار جواهریان را روی جلد میگذاشتید؟ هرچند این روی جلد هم با وجود ماهی، سبزهی گرهزده و لباس گلدار جواهریان خوب بود. در تعجبم از این نکته که چهطور نویسندگان «چهرههای 91» دقیقاً همان کسانی بودند که انتظار داشتیم آن چهره را توصیف کنند، مثل هوشنگ گلمکانی (خانوادهی داودنژاد)، رضا کاظمی (بهرام توکلی)، امیر پوریا (لوون هفتوان).
منصوره روشنایی از گرگان: شمارهی ویژهی نوروز بسیار عالی بود، از این بهتر نمیشد. بهاریهها مثل همیشه دلنشین بودند و لذتبخش، بهخصوص بهاریههای تورانی، پوراحمد، محمد شهرزاد و البته سروش صحت. «جشنوارهی کوچک من» و نوشتهی زیبای هوشنگ راستی و مصاحبه با علی مصفا هم فوقالعاده بودند. از آقای امکچی به خاطر این جلد خوشآبورنگ و دوستداشتنی تشکر میکنم. با این شروع خوب امیدوارم سال جدید سالی پر از موفقیت برای ماهنامهی «فیلم» باشد.
سمیه از شیراز: بهاریههای امسال فوقالعاده بود، مخصوصاً بهاریهی کیومرث پوراحمد که حس عجیبی به من داد.
آرش کریمی: بهاریهی سروش صحت هم بهجا بود هم بامزه. بقیه چنگی به دل نمیزدند. همان یادش بهخیر سینما فلور و دیاموند و پول بلیت نداشتن و پدر و مادر مخالف سینما رفتن بودن و عیدی دوتومن... بهاریهی بهروز تورانی هم خوب بود، اصلاً خوب مینویسد. رضا کاظمی هم نشان داد منتقد خوب بودن الزاماً داستان نویس خوب بودن نیست.
بهنام ع. از بافت: مهرجویی، پرستویی و جیرانی را به عنوان چهرههای ۹۱ نمیتوان پذیرفت، چون فیلم خاصی نداشتند. بهاریهها خیلی سرد و بیروح بودند. اما جلد مجله یکی از بهترین جلدهاست.
کریمیان از تهران: آقای مهرابی بیشتر به جشنوارهها بروید و بیشتر ما را با قلم شیرین خود همسفر کنید. گزارش سن سباستین عالی بود، بهخصوص با آن طعنههای کوبنده به جشنوارهی دولتی وطنی.
عرفان از تبریز: نقد آرامه اعتمادی بر عشق، جواد رهبر بر قلمرو طلوع ماه، یاشار نورایی بر جهانشهر و محسن بیگآقا بر موتورهای مقدس عالی بودند. متأسفانه تمامی نقدهای ماهنامه بر آرگو غیرسینمایی بود. واقعاً جای تأسف دارد که پیرنگ سیاسی فیلم تمامی نقدها را تحتالشعاع قرار داده بود. آقای طالبینژاد لطفاً فیلم برندهی شیر طلایی ونیز را احمقانه نخوانید!
مهناز نعمتی از مشهد: بهترین عیدی که امسال گرفتم همین شمارهی ویژهی نوروز بود. چهقدر بهاریهی سروش صحت دوستداشتنی و عالی است. چرا مطالب مربوط به اسکار اینقدر مغرضانهاند؟ فقط به خاطر آرگو اینطور مغرضانه نوشتید؟
پیامهای دیگر
رضا پاکنژاد از تهران: «نقد خوانندگان» یک شوک دیگر وارد کرد. چهگونه میتوان فیلمهایی که هنوز اکران عمومی نشده و امکان دیدنشان برای همهی خوانندگان نیست نقد خوانندگان نامید؟
- دوست عزیز این فیلمها در دسترس همه هست و دیده میشوند، اما نه به این معنا که همه بتوانند از فروشگاه سر کوچهشان بخرند. جوینده یابنده است.
بهنوش نصرتی از شیراز: خداوکیلی لذتبخشترین قسمت خانه تکانی که اصلاً خستگی ندارد، گردگیری آرشیو مجلهی «فیلم» که همهی شوق زندگی من است.
نعمتی از کردستان: تا کی میخواهید دربارهی کیم کیدوک مطلب ننویسید؟ ما که کم آوردیم، شما را نمیدانم.
آیلین آزادیان: چرا اینقدر از عادل فردوسیپور مینویسید؟
سیدبهزاد هندی از تهران: آقای داودی در شمارهی ۴۵۵ گلایه بهحقی را از لو رفتن داستان فیلمها نوشته اما خودش هم ناخواسته پایان فیلم عشق را لو داده است. من تا فیلمی را ندیده باشم نقدها و یادداشتهای مربوط به فیلم را نمیخوانم. اما گمان نمیکردم خواندن یادداشتهای «خشت و آینه» نیز اینگونه باشد. ایشان در یادداشت خود پایان عشق را ویرانگر نامیدهاند. هنگام تماشای فیلم هر بینندهای پایانهایی را برای فیلم حدس میزند. با توجه به این که فیلمساز انتهای فیلم را در همان ابتدا نشان داده است، و آن - پیرزن فیلم - به همسرش میگوید که اگر من بمیرم تو راحت میشوی، فرضیهی خودکشی شکل میگیرد و تا این جا مطابق با خواست فیلمساز پیش میرود, اما کلمهی ویرانگر که یادم میآید تنها گزینهی باقیمانده کشتن آن به دست همسرش است. سر انجام آن اتفاق ناگوار افتاد. دو صفحهی «فلاشبک»، سهم ناقابل خوانندگان، در شمارهی نوروزی مجله حذف شد و تنها در سایت مجله قرار گرفت. مقصر اصلی هم ما خوانندگان بودیم که وسوسهی تکنولوژی سهلالوصول شدیم و به جای نوشتن مطالب جاندار تنها پیغامهای تلگرافی فرستادیم.
- دوست عزیز، بار دیگر تکرار میکنیم که سایت هم بخشی از مجله است. این قدر میان آنها تفاوت قائل نشوید.
محمدرضا میرزایی از قم: بیشتر نقدهای مجله تحلیلی و خوب است. اما فکر نمیکنید بعضی نوشتهها بیشتر به کامنتهای اینترنتی مردم عادی پهلو میزند؟ مثلاً منتقدی در تعریف چندخطی فیلم مورد علاقهاش با آوردن عنوان استاد برای کارگردان آن و ذوقزدگی ناشی از دیدن فیلم جدید به دلایل خندهدار فیلم را شاهکار میداند. در هر حال از مجلهی «فیلم» بیشتر انتظار داریم.
- اگر در مورد نقدهای چاپشده مثالی بزنید ممنون میشویم اما مطالب سایت طبیعت اینترنتی دارند. از شما تقاضا داریم مجله را «در هم» ارزیابی کنید و نه با یک مطلب و چند یادداشت!
وحید مرادی از شهریار: در سال جدید با ماهنامهی شما آشنا شدم. البته شمارههای دیگر مجله را دیدم، اما با یک نگاه گذرا. با خواندن این شماره از ماهنامه شیفتهی سبک کار شما شدم و مطمئناً یکی از مخاطبان همیشگی شما خواهم بود. اما میخوام این افتخار را داشته باشم اگر امکان دارد یک سری از داستانهای کوتاهم را در مجلهی شما چاپ کنم.
- دوست تازهیافتهی عزیز. با سپاس از اظهار لطف شما، ماهنامهی «فیلم» جایی برای چاپ داستان ندارد مگر موارد خیلی خیلی استثنایی از نویسندگان مجله و نه خوانندگان.
هادی صادقی از شهرری: لطفاً پروندهای در مورد فیلمهای نایاب ایرانی (فیلمهایی که یا اکران نشدهاند یا اکران محدودی داشتند و هیچ نسخهای از آنها در بازار موجود نیست) ترتیب دهید.
- شمارهی 399 ویژهی فیلمهای اکراننشدهی دههی اخیر سینمای ایران بود.
حسین قاسمی از قم: بهترین شمارههای مجله سه شمارهی پایانی سال هستند و دلیل آن پرداختن بیشتر به سینمای ایران و مطالب استادان گرانقدر بهخصوص کیومرث پوراحمد است که فوقالعاده مینویسد. کاش میدانستی که جهانم بی تو «الف» ندارد.
رضا جعفری از یزد: استاد کاوسی هم رفت. پس کی میخواهید یادی از نوابغ و بزرگان کنید؟ مثلاً چرا هیچ یادی از ناصر تقوایی نمیکنید که یازده سال است فیلم نمیسازد یا بهمن فرمانآرا و رخشان بنیاعتماد که سالهاست در برابر ناملایمات و بیمهریها سکوت کردهاند و گوشهنشین شدهاند.
یوسف دانشمند از تبریز: تعداد صفحههای نقد فیلمهای ایرانی را کم کنید و به فیلمهای خوب خارجی بپردازید. نبود نقد برای لینکلن و شوالیه تاریکی برمیخیزد و هابیت و حتی هری پاتر از سال قبل قابلبخشش نیست.
رامین رحمانی از اردبیل: نوشتهی نیما حسنینسب درمورد مهران مدیری در شمارهی ٤٥٦ بسیار بدبینانه بود. انگار او هم یکی از مالباختههایی است که در آرزوی ویلا و آپارتمان یکیدو نسخهی سیدی اورجینال قهوهی تلخ خریدهاند. به این شکل یکطرفه قضاوت کردن انصاف نیست. این نوشته نه تنها بدبینانه بود بلکه پر بود از نیش و کنایه.
شروین ح. از شیراز: «کتاب سال» امسال یک فاجعه بود. پر از غلطهای املایی و دستوری. فرصت اندک و شتاب در کار را هم بهانه نکنید.
رامک اخوان از رشت: خوب بود اگر صفحاتی را که به معرفی فیلمهای کلاسیک اختصاص میدهید بیشتر میشد. از بررسی سریالها وتلهفیلمها خیلی بهتر است.