محمد آلادپوش: کار و تدریس
نیمهی نخست سال گذشته چندان پرکار نبود. او که مدیریت فیلمبرداری سعادتآباد مازیار میری را بر عهده داشت، اواخر پاییز بار دیگر پشت دوربین فیلم جدید او نشست و با حوض نقاشی به جشنواره آمد. پس از پایان جشنواره، برای فیلمبرداری مهمان داریم (محمدمهدی عسکرپور) بار دیگر با منوچهر محمدی قرارداد بست. آلادپوش در کنار فیلمبرداری، همچنان به تدریس این رشته در دانشگاهها و آموزشگاههای آزاد هم مشغول است.
علیرضا برازنده: نقطهی قوت
برخی از منتقدان، فیلمبرداری جیببر خیابان جنوبی را یکی از نقطه های قوت این فیلم میدانستند. برازنده که فیلمبردار نخستین فیلم بلند سیاوش اسعدی هم بود، علاوه بر درخشش در دومین فیلم او، پلهی آخر را هم در آخرین ماه سال روی پرده داشت. نورپردازی و کادربندی این فیلم هم یکی از ویژگیهای مثبتی بود که در نقدها و نوشتهها به ان اشاره شد. با این وضع باید برازنده را یکی از سینماگران موفق سال بدانیم.
پانتهآ بهرام: یک رکورد تئاتری
سال 91 حضور موفقی در اکران داشت. نمایش همزمان دو فیلم من مادر هستم و بیخود و بی جهت، باعث شد بسیاری متوجه توانایی او در ارائهی نقشهای متفاوت شوند. بهرام فیلم روز روشن را در جشنواره داشت که مورد توجه تماشاگران قرار گرفت. فیلمنامهی روز روشن هم از آن جنس کارهایی بود که اتکای زیادی به بازیگر دارند و بهرام توانسته بود بهخوبی از پس از کار دشوار بربیاید و در فهرست انتخابهای تعدادی از منتقدان هم قرار بگیرد. اواخر سال 91 با دلزدگی از تئاتر اعلام کرد که در شرایط کنونی هیچ امکانی برای فعالیت روی صحنه وجود ندارد و مسئولان حوزهی تئاتر عامدانه مشغول به حاشیه بردن تئاتریها هستند. او یکی از بازیگرانی است که در تمرین کردن و سپس اجرا نداشتن در تئاتر رکورددار است.
هومن بهمنش: از جنس همان فیلم
سرانجام سیمرغ بلورین بهترین فیلمبرداری را گرفت. سال گذشته با اکران فیلمهای خوابم میآد، پذیرایی ساده و زندگی خصوصی آقا و خانم میم بسیاری متوجه قابلیتهای بهمنش در نزدیک کردن شیوهی کارش به جنس فیلمهایی که فیلمبرداریشان را برعهده دارد، شدند. او این روند را ادامه داد. در جشنواره با گناهکاران فرامرز قریبیان و دربند پرویز شهبازی حضور داشت و در هر یک از این دو فیلم، شیوهای متفاوت را به کار گرفته بود. گناهکاران یک فیلم پلیسی و نوآر بود و خود بهمنش هم در چند گفتوگو به این تفاوت اشاره کرد: «در گناهکاران باید تهران را تمیزتر و شیکتر میدیدم.» دربند دقیقاً برخلاف این نگاه بود. یک فیلم اجتماعی با درونمایهای تلخ و قهرمانی مظلوم و گرفتار در رابطههای پیچیدهی انسانهای پایتختنشین. بهمنش برای این فیلم دوم سیمرغش را از دستان علیرضا زریندست گرفت. او فیلمبرداری زندگی خصوصی آقای محمودی و بانو (روحالله حجازی) را هم انجام داد اما این فیلم در جشنواره به نمایش درنیامد.
بهرام بیضایی: دور از وطن
سال 90 خبرهایی دربارهی احتمال ساخت فیلمنامهی اشغال بیضایی به کارگردانی خودش منتشر شد. بیضایی آن زمان در ایران نبود و اصغر رفیعیجم، پیگیر فراهم آوردن شرایط ساخت فیلم شد. فیلمنامهی اشغال شرایط تولید راحتی ندارد و از همان زمان هم بسیاری بعید میدانستند این فیلم در این شرایط جلوی دوربین برود. بیضایی سال 91 هم در ایران نبود. او در دانشگاه استنفورد آمریکا به تدریس سینما پرداخت و در آنجا نمایشی را هم با بازی همسرش مژده شمسایی روی صحنه برد اما انتشار کتابش «هزار افسان کجاست؟» در ایران، مهمترین خبر برای دوستداران بیضایی بود. مراسم رونمایی از این کتاب در خانهی هنرمندان برگزار شد و استقبال علاقهمندان، فراتر از حد تصور بود. بیضایی هم برای حاضران این مراسم، در ویدئوی کوتاهی سخن گفت. این روزها غیبت بیضایی در کنار ناصر تقوایی و یکیدو فیلمساز قدیمی دیگر در ردیف سینماگرانی قرار گرفته که نامشان وقت و بیوقت به عنوان نشانهای بر بحرانی بودن اوضاع سینما و شرایط نامطلوب فیلمسازی در ایران، بهانهای میشود برای انتقاد از خانهنشین شدن سینماگران معتبر قدیمی.
کیومرث پوراحمد: شاید جنگ
تدوین فیلم همکار و دوست قدیمیاش علیرضا داودنژاد را انجام داد. کلاس هنرپیشگی ساختار و فضای متفاوتی دارد و تدوین آن کار آسانی نبود. با این اتفاق پوراحمد در جلسهی پرسش و پاسخ این فیلم در برج میلاد حضور یافت و باعث شد بسیاری به یاد فیلم نساختن او بیفتند. خبرهایی از احتمال حضور دوبارهی او در تئاتر به گوش میرسد. حضور پوراحمد در سالنهای مختلف اجرای نمایش برای تماشای آثار روی صحنه هم، بر این احتمال دامن میزند. اما البته چندین طرح و فیلمنامه هم دارد که هنوز معلوم نیست کدام یک به مرحلهی ساخت میرسند. اظهار نظرهایش در یکیدو سال گذشته او را در ردیف فیلمسازان معترض سینمای ایران قرار داده و پوراحمد هم از هر فرصتی برای ابراز خستگی و بیان فشارهایی که رویش وجود دارد استفاده میکند. با این حال او این روزها یکی از فیلمنامههایش را که موضوعی مربوط به جنگ دارد در دست گرفته تا آن را بسازد. از همین رو چند روز پیش با حبیب احمدزاده سفری به جنوب و نجفآباد کرد برای تحقیق و یافتن لوکیشن و امیدوار است اگر اوضاع طبق برنامه پیش برود اوایل تابستان فیلمبرداری را شروع کند.
هانیه توسلی: دوربین و صحنه
پررنگترین حضور او در سال گذشته، بازی در نقش زنی خلافکار در سریال قلب یخی بود. بخش زیادی از بازی او در این سریال در کنار حسین یاری بود که این دو در ابرهای ارغوانی سیامک شایقی هم همبازی بودند که در جشنوارهی سیویکم به نمایش درآمد. توسلی بهخاطر پونه را هم خارج از مسابقه داشت؛ فیلمی که به نظر خیلیها شایستگی شرکت در بخش مسابقهی سینمای ایران را هم داشت اما با تصمیم برگزارکنندگان جشنواره تا حد زیادی نادیده ماند. اتفاق مهم کارنامهی توسلی بازی متفاوت و موفقش در دهلیز بود. بهروز شعیبی نقش زن مظلوم نخستین فیلم بلند سینماییاش را به توسلی سپرد و او هم با درخشش در این نقش، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را در رقابتی تنگاتنگ با ترانه علیدوستی (برای بازی در آسمان زرد کمعمق) گرفت که باید تأثیر این جایزه را در انتخابها و بازیهای بعدی توسلی دید: «به هر حال اینکه بازیگر مورد تشویق و تحسین قرار بگیرد برایش باارزش است، بهخصوص زمانی که داوران جشنواره چهرههای شناختهشده و باتجربهای باشند. اما من چون چند بار نامزد شده و جایزه نگرفته بودم این بار هم تا آخرین لحظه کمی تردید داشتم که خوشبختانه این اتفاق افتاد.» او سال گذشته در تئاتر هم فعال بود و برای بازی در نمایش قرار (سیامک احصایی) در جشنوارهی تئاتر فجر از او تقدیر شد. میگوید: «من از سال ۱۳۷۵ با تئاتر کارم را آغاز کردم و بعد هم در دانشگاه تئاتر خواندم. از بازی روی صحنهی تئاتر لذت میبرم بهخصوص اگر یک کارگردان کاربلد داشته باشد. الان هم مشغول تمرین نمایشی به کارگردانی درنا مدنی هستم.»
ابراهیم حاتمیکیا: فیلم «فاخر»
هر قدر فیلمهای پیشین این کارگردان در مرحلهی تولید بیحاشیه بودند، فیلم جدید او دربارهی زندگی شهید مصطفی چمران، خبرساز بود. اختلاف او با فریبرز عربنیا - بازیگر اصلی فیلم - دلیل اصلی بحرانی بود که یکبار به تعطیلی موقت پروژه منجر شد و بار دیگر به تصمیم عربنیا برای ترک این پروژه. حاتمیکیا مجبور شد آخرین سکانس فیلم را بدون حضور بازیگر اصلی و با استفاده از یک بدل جلوی دوربین ببرد. عربنیا هم توضیح کوتاهی دربارهی شرایط بد تولید فیلم داد و اعلام کرد اصل ماجرا را زمانی توضیح خواهد داد که با حاتمیکیا در یک مناظرهی زندهی تلویزیونی حضور بیابد. از سوی دیگر خبرهایی دربارهی مشکل مالی تهیهکنندهی چ هم منتشر شد و هنوز مشخص نیست تهیهکنندهی این فیلم چه کسیست. ظاهراً پس از کنار رفتن مهدی کریمی، بنیاد فارابی مستقیماً تهیهکنندهی این فیلم شده است. در آخرین ماههای سال هم کنارهگیری بهزاد عبدی از آهنگسازی چ، جنجال دیگری راه انداخت. ظاهراً عبدی و حاتمیکیا نتوانسته بودند بر سر ساخت موسیقی چ به توافق برسند. فیلمی که قرار بود در جشنوارهی فجر سیویکم به نمایش درآید، به دلیل همین حاشیهها، هنوز مراحل تولیدش به پایان نرسیده است. به هر حال حاتمیکیا به جمع فیلمسازانی پیوست که فیلمی «فاخر» در کارنامه دارند. گرچه هنوز کسی نتیجهی کار او را ندیده است. همان فیلمی که سازمان سینمایی برای آنکه حاتمیکیا بهزعم آنها با خیال راحت آن را بسازد فیلم توقیفشدهاش گزارش یک جشن را از تهیهکنندهاش خریدند.
روحالله حجازی: بدشانسی
سال 91 را با امیدواری آغاز کرد اما نتوانست به نتیجهی دلخواهش برسد. او برای اکران فیلم زندگی خصوصی آقا و خانم میم که در جشنوارهی سیام تحسین برخی از منتقدان را به همراه داشت، تلاش زیادی کرد اما فیلم در نهایت در شرایط مناسبی اکران نشد و اعتراض او و حمید فرخنژاد را به دنبال داشت. همزمان با اکران فیلم، حجازی مشغول ساخت فیلم جدیدیش با عنوان زندگی خصوصی آقای محمودی و بانو هم بود. حضور حمید فرخنژاد، هنگامه قاضیانی، ترانه علیدوستی و پیمان قاسمخانی، کنجکاوی زیادی را دربارهی فیلم به وجود آورده بود. اما بدشانسی حجازی به جشنوارهی سیویکم هم کشیده شد و این فیلم در جشنواره پذیرفته نشد. اگر بدشانسیهای این کارگردان جوان تمام شود، میتوانیم منتظر اکران فیلمش در سال آینده باشیم.
رضا درمیشیان: گام دوم
نخستین فیلم بلندش بغض در سال گذشته اکران شد و درمیشیان هم نخستین حضورهای بینالمللیاش را با این فیلم تجربه کرد. او خیلی زود از ساخت دومین فیلمش خبر داد. درمیشیان قصد دارد یک فیلم بلند صامت بسازد. پس از موفقیت فیلم فرانسوی آرتیست، چنین تصمیمی چندان عجیب نیست. این کارگردان جوان، حتی پس از ورود به عرصهی ساخت فیلم بلند، به عنوان مجری طرح در کنار داریوش مهرجویی حضور دارد. او یکی از تهیهکنندگان چه خوبه که برگشتی مهرجویی هم بود و در روزهای جشنواره دوندگی زیادی برای آمادهسازی و نمایش این فیلم کرد. حالا هم به دنبال دریافت پروانهی ساخت فیلم دومش است.
احمدرضا درویش: سکوت خبری
دیگر مشخص شده که خبرگرفتن از فیلمسازانی که درگیر یک پروژهی تاریخی با شرایط تولید دشوار میشوند، تقریباً غیرممکن است. درویش در دو سال گذشته مشغول ساختن فیلم سینمایی روز رستاخیز (دربارهی واقعهی عاشورا) بود و خبرهایی هم که از مرحلههای مختلف تولید فیلم به گوش میرسید، بسیاری را به تماشای این ساختهی درویش در جشنوارهی سیویکم امیدوار کرد. اما این فیلم هم به جشنواره نرسید؛ یا در واقع تصمیم گرفته شد که نرسد. محمدرضا عباسیان، دبیر جشنواره، آماده نبودن فیلم را دلیل این اتفاق دانست اما سازندگان روز رستاخیز با انتشار نامهای ضمن تأکید بر آماده بودن فیلمشان، از تمایل نداشتن برای شرکت در جشنواره خبر دادند. ظاهراً باید تا زمان نمایش روز رستاخیز، از احمدرضا درویش بیخبر بمانیم.
مصطفی شایسته: در ادامه...
نخستین فیلم بلند این تهیهکنندهی مطرح سینمای ایران با نام من همسرش هستم در فهرست فیلمهای مسألهدار حوزهی هنری قرار داشت و پس از ماهها کشمکش بیحاصل، سرانجام اکران شد و نتوانست فروش بالایی داشته باشد. خبرهایی دربارهی علاقهی شایسته به کارگردانی و تمایلش برای ساختن فیلم دوم هم به گوش میرسد. او جزو هیأت انتخاب و همچنین داور جشنوارهی فیلم فجر هم بود و در ابتدای سال جدید یکی از کسانی است که نامش در خبرهای مربوط به خانهی سینما و تشکلهای تهیهکنندگی زیاد به گوش میرسد.
حسین شهابی: جدید و نهچندان جوان
میتوان او را یکی از چهرههای جدید اما نهچندان جوان سینمای ایران دانست. شهابی که تجربهی ساخت چند فیلم ویدئویی را در کارنامهاش دارد، پارسال فیلم روز روشن را با بازی مهران احمدی و پانتهآ بهرام جلوی دوربین برد که در جشنواره مورد توجه قرار گرفت. مدیران هم فیلم را دوست داشتند و مشکلی برای نمایشش ایجاد نشد، تا جایی که اکنون خبرهایی از احتمال اکران آن در نیمهی دوم بهار به گوش میرسد. با این حال ناکامی روز روشن در جشنوارهی سیویکم، اعتراض شهابی را به دنبال داشت. او معتقد بود عدهای نمیخواستند این فیلم چنان که سزاوارش بوده، دیده شود: «پیش از جشنواره به آقای عباسیان گفتم همین که گذاشتید این فیلم در جشنواره به نمایش درآید از شما ممنونم. او منظور من را فهمید و ناراحت شد. اما در نهایت مشخص شد حرفم درست بوده و برخی نمیخواستند فیلم بیش از این مطرح شود.»
حمید فرخنژاد: شاید اگر...
سرانجام سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را گرفت؛ جایزهای که به اعتقاد بسیاری میتوانست زودتر از اینها به فرخنژاد داده شود بالأخره برای بازیاش در استرداد (علی غفاری) به او اهدا شد. فرخنژاد فیلمهای روزهای زندگی (پرویز شیخطادی) و زندگی خصوصی آقا و خانم میم (روحالله حجازی) را روی پرده داشت که هر دو در جشنوارهی سیام به نمایش درآمده بودند. زندگی خصوصی... در شرایط نامناسبی اکران شد و فرخنژاد در کنار حجازی به این شیوهی اکران اعتراض کرد. همبازی (غلامرضا رمضانی) هم با بازی او پاییز امسال به سینماها آمد. یک فیلم کودک و نوجوان که فرخنژاد و نیکی کریمی بازیگران اصلیاش بودند و بیش از دو سال پیش تولید شده بود و هیچ توفیقی در گیشه نداشت. فرخنژاد برای سیمرغ بلورینش در این دوره، بیشتر روی همکاری جدیدش با حجازی (زندگی خصوصی آقای محمودی و بانو) حساب کرده بود؛ فیلمی که به جشنواره نیامد و باعث شد این بازیگر در حالی که سیمرغ بلورین را برای بازی در استرداد در دستانش داشت، روی صحنه از فیلم حجازی سخن بگوید: «اگر زندگی خصوصی آقای محمودی و بانو به جشنواره راه مییافت، نتیجهی داوری قطعا تغییر میکرد.»
نیکی کریمی: شاید فوتبال
در سال گذشته چند بار خبرساز شد. مجموعهی روزی روزگاری فوتبال را با موضوع تیمها و بازیکنان فوتبال ایران، برای شبکهی خانگی ساخت و مدتی تصویر حضورش در تمرین تیمهای باشگاهی و در کنار چهرههایی مثل امیر قلعهنویی و مهدی مهدویکیا روی جلد نشریههای ورزشی هم رفت. اما فقط نخستین شمارهی این مجموعه به بازار آمد و ادامهی تولید و پخش آن به زمانی مناسب با شرایطی متفاوت موکول شد. کریمی امسال پروانهی ساخت فیلم سینمایی بلور را هم گرفت اما مشخص نیست چه زمانی آن را جلوی دوربین خواهد برد. او پاییز 91 برای حضور در هیأت داوران جشنوارهی ابوظبی هم دعوت شد و حضورش در این جشنواره، حاشیههایی را برایش به دنبال داشت. بازیاش در بشارت به شهروند هزارهی سوم (محمدهادی کریمی) در نقش خانم مدیری که برای کنترل دانشآموزان دبیرستانش دچار مشکل است و به حصارکشی و بستن پنجرهها متوسل میشود در جشنوارهی فجر مورد توجه قرار گرفت. با اینکه نسخهی جشنوارهای این فیلم با نقدهایی همراه بود اما بازی کریمی در بشارت... برای خیلی از دوستداران این بازیگر یادآور نقشآفرینیهای موفق او در دههی 1370 بود. در آخرین روزهای سال هم خبر حضور قطعی نیکی کریمی در پروژهی جنجالی لاله منتشر شد. باید منتظر بازتابهای این اتفاق در سال آینده باشیم.
محمود کلاری: باز هم تجربه
امسال فیلمبردار دو فیلم متفاوت بود. ابتدا به فرانسه رفت و پشت دوربین فیلم جدیدی اصغر فرهادی ایستاد. طبق قرارداد فرهادی برای ساخت گذشته، او ملزم بود بجز بازیگران در بخشهای دیگر از همکاری کسانی استفاده کند که تبعهی یکی از کشورهای عضو اتحادیهی اروپا باشند. اما فرهادی در یک مورد با مدیران کمپانی سازنده وارد مذاکره شد و توانست اجازهی حضور محمود کلاری را به عنوان فیلمبردار بگیرد: «به هر حال مشکل ارتباط کلامی با بازیگران و سایر عوامل باعث شده بود فرهادی هر چه هم که بر زبان تسلط داشته باشد دچار مشکلاتی شود. او اصرار داشت که لااقل مدیر فیلمبرداریاش ایرانی باشد و بتواند با او دربارهی جزییاتی که در نظر دارد بهراحتی گفتوگو کند. سابقهی همکاری ما هم در این انتخاب دلیل دیگری برای این تصمیم بود و بالاخره کمپانی با حضور من موافقت کرد.»
کلاری با پایان فیلمبرداری، به ایران بازگشت و برای فیلمبرداری دومین فیلم بلند شهرام مکری به شمال رفت. ماهی و گربه که فقط یک پلانسکانس است در سینمای ایران و کارنامهی کلاری اتفاق جدیدیست. او در ماهی و گربه مدیر فیلمبرداری بود و فیلمبرداری را به همراه پسرش کوهیار انجام داد. کلاری در آغاز هفتمین دههی زندگیاش همچنان از تجربههای جدید استقبال میکند. او برف روی کاجها را هم در نوبت اکران دارد که فیلمبرداری سیاه و سفیدش در این فیلم میتواند یکی از جذابیتهای آن در زمان نمایش عمومی باشد.
بهاره کیانافشار: شاید بیشتر
هر قدر بازیاش در سریال کلاهپهلوی (ضیاءالدین دری) نادیده ماند، حضورش در دو فیلم هیچکجا، هیچکس (ابراهیم شیبانی) و گناهکاران (فرامرز قریبیان) در جشنواره به چشم آمد. شاید هم از خوششانسی او بود که این دو فیلم در یک روز به نمایش درآمدند و کیانافشار را به چهرهی اصلی روز اول جشنواره بدل کردند: «شاید در سال 91 کارهایم بیشتر به چشم آمدند، اما اینها اولین تجربههای من نیستند. گاهی ممکن است بازیگری آهسته و پیوسته مسیری طولانی را پیش برود ولی فقط در یک نقطهی خاص دیده شود و کارش به چشم بیاید.» پس از پایان جشنوارهی سیویکم، خبرهایی دربارهی احتمال حضور او در نقش اصلی فیلم لاله منتشر شد. اما خیلی زود این ماجرا با اعلام بازی یک چهرهی ناشناخته در این نقش، منتفی شد.
مجید مجیدی: در جستوجوی فیل
درگیری او در پروژهی عظیم محمدص باعث شده در دو سال گذشته، نام او جز در خبرهای مربوط به مرحلههای مختلف تولید این فیلم دیده و شنیده نشود. در سال 91 هم بخشهای دیگری از این فیلم جلوی دوربین رفت اما پروژهی او در چند مرحله خبرساز شد. یکبار زمانی که بحث انتقاد عوامل ایرانی فیلم از تفاوت دستمزدشان با عوامل خارجی مطرح شد و بار دیگر زمانی که اعلام شد برای فیلمبرداری یکی از سکانسهای فیلم که نیاز به چند فیل بوده، تصمیم بر این شده که گروه فیلمبرداری به هند بروند چون در ایران فیل پیدا نمیشود. این خبر باعث شد برخی دربارهی کارکرد گروه جلوههای ویژهی این پروژه پرسشهایی را مطرح کنند؛ گروهی که بخش مهمی از بودجهی تولید فیلم به رفع نیازهای آنان و پرداخت دستمزدشان اختصاص داده شده است. در آخرین روزهای سال هم انتشار گزارشی از بودجهی این فیلم در یک نشریهی آمریکایی موضعگیری مجیدی را در پی داشت. همزمان با ساخت فیلم محمدص، خبر رسید که در قطر هم پروژهای با موضوع مشابه و بودجهای چند برابر در دستور کار قرار گرفته است. مجیدی یک بار هم دربارهی بداخلاقی در عرصهی سیاست سخنرانیای کرد و از برخی رفتارهای سیاستمداران کشور انتقاد کرد که باعث شد نامش به بهانهای غیرسینمایی خبرساز شود.
علی مصفا: سینمای مستقل
بازیگر و کارگردان کمحرف و کمحاشیهی سینمای ایران، امسال چندبار خبرساز شد. برای بازی در فیلم جدید اصغر فرهادی به فرانسه رفت. همان روزهایی که درگیر آن پروژه بود، فیلم پلهی آخر به کارگردانی او در فهرست اکران قرار گرفت. اما دعواهای حوزهی هنری و شورای صنفی نمایش، دامان این فیلم را هم گرفت و مصفا با انتشار نامهای مشترک با لیلا حاتمی از وضعیتی که فیلمهای مستقل سینمای ایران را قربانی خود میکند، گلایه کرد. پخشکنندهی پلهی آخر هم از اکران آن در روزهای پیش از جشنواره خودداری کرد. سرانجام دومین فیلم بلند مصفا پس از پایان جشنواره، روی پرده آمد و او برای دومین سال پیاپی، یکی از چهرههای مطرح اکران کم رونق آخر سال شد. سال 90 با بازی در چیزهایی هست که نمیدانی (فردین صاحبالزمانی) و سال 91 با بازی در فیلم خودش. با این حال انتظار اصلی سینمادوستان، بیتردید تماشای بازی او در فیلم جدید اصغر فرهادیست؛ قرار است گذشته خیلی زودتر از آنچه پیشبینی میشد (شاید در اوایل تابستان امسال) در ایران روی پرده برود که در این صورت باید سال 92 را سالی پرهیجان برای اکران سینمای ایران دانست. چون فیلمهای اخیر فرهادی عموماً باعث تحرک و رونق اکران شدهاند و احتمالاً نمایش گذشته هم توجه عمومی را به سینما جلب میکند.
غلامرضا موسوی: یکی کمفروش، یکی پرفروش
تهیهکنندهی قدیمی سینمای ایران، سال متفاوت و دشواری را تجربه کرد. فیلم من مادر هستم به تهیهکنندگی او، اسیر جنجال بیسابقهای شد و موسوی با حضور در نشستهای مختلف نقد و بررسی این فیلم، به گفتوگو با نمایندگان گروههایی که مخالف این فیلم بودند، نشست. او در مصاحبهای از اینکه این گروهها اهل گفتوگو هستند ابراز خوشحالی کرد. موسوی یکی از حاضران در نشست اعتراضی دفتر بشرافیلم هم بود و به سیاست حوزه برای اکران نکردن برخی فیلمها، انتقاد کرد. او تهیهکنندگی نخستین فیلم بلند رضا درمیشیان با نام بغض را بر عهده داشت که پاییز 91 اکران شد. در واقع او دو فیلم در سال 91 بر پرده داشت. یک فیلم تحسینشده و کمفروش و یک فیلم مورد اعتراض و خیلی پرفروش.