گرچه مدیران سینمایی در آیین افتتاحیهی جشنوارهی سیویکم کوشیدند موجز و مختصر صحبت کنند، اما ظاهراً مراسم اختتامیهی همین جشنواره را تنها فرصت مناسب برای بیان دیدگاههایشان دربارهی جشنواره و سینما میدانستند. محمدرضا عباسیان، محمد حسینی و جواد شمقدری سه سخنران این مراسم بودند. شمقدری از محمد خزاعی و مهدی مسعودشاهی هم تشکر کرد. تشکری که نشان داد او این جشنواره را آخرین جشنوارهی زمان مدیریت خود میداند. وقتی پس از این سخنرانیها، مهدی فخیمزاده برای خواندن بیانیهی هیأت داوران پشت میکروفن ایستاد، یکی از جذابترین بخشهای جشنواره رقم خورد. بیانیهی داوران این دوره، لحنی انتقادی داشت و مروری بر وضعیت سینمای ایران در یکسال گذشته بود. در این یادداشت برای توصیف وضع سینمای ایران از واژگانی مثل رنجور، ضربهخورده، سوتوکور و غیره بسیار استفاده شده بود. همین که داوران از گفتن حرفهای کلی و شعاردادن خودداری کردند و بدون پردهپوشی شکوههای خود را از شرایط سینما در قالب بیانیهی مشترکشان اعلام کردند، ستودنی بود.
مجری مراسم اختتامیه محمدرضا شهیدیفر بود که امسال اجرای نشستهای پرسشوپاسخ را هم برعهده داشت. حضور پررنگ او در این آیین سینمایی، حرفوحدیثهایی را دربارهی احتمال سپردن یک برنامهی سینمایی به او از سوی مدیران صداوسیما به وجود آورده بود و تعدادی از سینماگران شناختهشدهی حاضر در نشست نیز، با شوخی و خنده به این نکته اشاره میکردند. پس از وداع فریدون جیرانی از برنامهی هفت شهیدیفر یکی از کسانی بود که نامش به عنوان جانشین جیرانی به میان آمد. او در مراسم اختتامیه بدون زیادهگویی، به معرفی بخشها و میهمانان مختلف اکتفا کرد و نیازی به خودنمایی نمیدید. گاهی تلاش نکردن و دستوپا نزدن ستودنیتر است!
در بخش اهدای سیمرغها، حمید فرخنژاد و پگاه آهنگرانی بیش از بقیه مورد تشویق قرار گرفتند. دلیل آن دست کم دربارهی فرخنژاد روشن است. سالهاست که سینمادوستان به اعلام نام او به عنوان برندهی سیمرغ بلورین امید بستهاند. خود فرخنژاد هم با بیان این نکته که «بالاخره بخت من باز شد» نشان میدهد زودتر از اینها منتظر این جایزه بوده است. او از فیلم زندگی مشترک آقای محمودی و بانو (روحالله حجازی) هم یاد کرد: «اگر آن فیلم در جشنواره بود، نتیجهی جشنواره تغییر میکرد.» وقتی محمدرضا عرب داور جشنواره برای اهدای جایزهی بخش «نگاه نو» روی صحنه آمد خطاب به وزیر به حل نشدن مشکل بنیاد سینمایی فارابی و سینمای جوان اشاره کرد. حضور تعدادی از اعضای خانوادهی داودنژاد روی صحنه برای دریافت جایزهی ویژه هیأت داوران، یکی از اتفاقهای جالب این مراسم بود و خبرنگاران را به یاد روز نمایش فیلم کلاس هنرپیشگی در سالن میلاد انداخت که دو ردیف از صندلیها در اختیار خاندان داودنژاد قرار گرفته بود.
حضور اصغر شاهوردی به همراه همسرش نیز یکی از بخشهای قابل تحسین این مراسم بود. همسر شاهوردی بار دیگر شریک زندگیاش را که سالهاست روی صندلی چرخدار زندگی ساکنی را میگذراند ستود و حاضران با تشویقهایشان او را همراهی کردند. رضا عطاران به عنوان چهرهی همیشه حاضر این دورهی جشنواره، که برای تماشای بسیاری از فیلمها در سالن میلاد حضور داشت، هنگام خروج از سالن روی صحنه رفت و وانمود کرد قصد دزدیدن یکی از سیمرغها را دارد. این حرکت عطاران برای چند دقیقه سالن را روی هوا برد.
میزان تشویقی که نصیب برخی از برگزیدگان شد، نشان داد کدام فیلمها بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاند. دربند، هیس... دخترها فریاد نمیزنند، دهلیز و سربهمهر آثاری بودند که هرگاه نامی از آنها به میان میآمد، صدای سوتوکف تا روی صحنه آمدن فرد برگزیده ادامه مییافت. با اعلام نتیجهها، به نظر رسید نسل جوانی فعالیت سینماییشان را آغاز کردهاند؛ همانطور که داوران جشنواره هم با درک این نکته، در پایان بیانهشان خود را «پیرمردها» نامیده بودند! (فهرست کامل برندگان در سایتهای مختلف و از جمله سایت رسمی جشنواره آمده است).
یکی از موضوعهای اصلی صحبت پس از پایان مراسم، بحث دربارهی چگونگی اکران برخی از فیلمهاست. بحثی که نشان میدهد ماجرای اکران هنوز معضل اصلی سینمای ایران است. بیرون از سالن، خبرنگاران با چهرههایی خسته از ده روز کار مداوم و شبانهروزی خود را برای انجام آخرین مصاحبهها با سینماگران آماده میکنند. پوشش خبری مراسم اختتامیهی جشنواره، آخرین کاریست که آنها باید انجام دهند.