ریچارد امرسن اسمیت - معروف به «دیک اسمیت» - چهرهپرداز نامی و چیرهدست هالیوود، روز سیام ژوئیهی 2014 دار فانی را وداع گفت. نام او را در عنوانبندی فیلمهایی مانند پدرخوانده، بزرگمرد کوچک، جنگیر، راننده تاکسی و آمادئوس میتوان دید. در بزرگداشت او همین کافی است که او را «پدرخواندهی چهرهپردازی» میخواندند. او در سال 1985 برای فیلم آمادئوس اسکار بهترین چهرهپردازی را دریافت کرد و بار دیگر در سال 2012 اسکار افتخاری یک عمر دستاورد هنری را در دست گرفت.
دیک اسمیت در سال 1922 در نیویورک به دنیا آمد و پس از دبیرستان، وارد دانشگاه ییل شد تا پزشکی بخواند و در نهایت دندانپزشک شود. اما سرانجام در رشتهی جانورشناسی درس خواند! ضمن تحصیل در همان دانشگاه بود که با خواندن کتابی دربارهی چهرهپردازی به این رشته علاقه پیدا کرد و در گروه تئاتر دانشگاه به این کار پرداخت. او پس از پایان دانشگاه، در سالهای جنگ جهانی دوم نیز به ارتش آمریکا پیوست و پس از پایان جنگ، چون هنوز به چهرهپردازی علاقهمند بود، کوشید در این رشته به کار بپردازد؛ پس عکسهایی از کار خود را برای استودیوهای فیلمسازی فرستاد، ولی همهی استودیوها از استخدام او سر باز زدند، تا اینکه پدرش پیشنهاد کرد بخت خود را با شبکههای تلویزیونی بیازماید که تازه داشتند پا میگرفتند.
سرانجام شبکهی «ان.بی.سی» نیویورک او را استخدام کرد و اسمیت مدت چهارده سال در آن شبکه به کار پرداخت. اما در کارگاه خانگیاش و در وقت فراغت خود به آزمایشهایی در زمینهی «چهرهپردازیِ جلوههای ویژه» ادامه داد. بعدها در گفتوگویی تعریف کرده است که «چهرهپردازها اصولاً تمایلی به سهیم کردن دیگران در کار خود نشان نمیدادند، و البته عدهی زیادی هم در نیویورک در رشتهی چهرهپردازی فعالیت نداشتند. هالیوود هم که انگار در یک سیارهی دیگر بود. هیچ کس نمیخواست رمز و راز کار خود را به دیگران بروز بدهد و اتحادیهی چهرهپردازان هم تمایلی به این جور چیزها نشان نمیداد.»
تخصص او در آن زمان، ساختن ماسک بود، که در آن دوره و زمانه، معمولاً در یک قطعه ساخته میشد، اما اسمیت ماسک را در سه قطعه ساخت تا بازیگر بتواند ضمن بازی، ماسک چهرهی خود را به دلخواه به حرکت در آورد؛ درست مثل یک چهرهی واقعی که واکنش نشان میدهد. با این حال مدتی طول کشید تا حرفهایهای این رشته با نوع کار او اخت شوند و تکنیکهای او را بپذیرند. این تکنیکهای ابداعی اسمیت، امروزه پس از پنجاه سال، همچنان رایج است. او در سال 1959 برای اقتباس تلویزیونی ماه و شش پنی باید لارنس الیویه را به صورت یک جذامی گریم میکرد. خودش تعریف کرده است که وقتی الیویه چهرهی خود را در آینه دید، به او گفت: «این گریم نصف کار مرا در بازی این نقش انجام خواهد داد.» و این «تعریف» از بازیگری چون الیویه را اسمیت تا پایان عمر ارج مینهاد.
سرانجام دامنهی شهرت او به هالیوود هم رسید و از اوایل دههی 1960 پایش به فیلمهای سینمایی کشیده شد. سال 1970 برای چهرهپردازی فیلم بزرگمرد کوچک از او دعوت به عمل آمد. او در این فیلم، قرار بود داستین هافمن سیودو یا سیوسه ساله را به صورت پیرمردی سالخورده در آورد؛ خودش گفته است: «توی کتاب شخصیت هافمن 110 ساله است، اما آرتور پن گفت دوست دارم 121 ساله باشد. من شش هفتهی تمام روی گریم چهرهی او و تکتک چینوچروکهای صورتش با جزییات کامل کار کردم.» البته پیش از بزرگمرد کوچک، اسمیت در کابوی نیمهشب هم روی چهرهی هافمن کار کرده بود.
سر فیلم پدرخوانده (1972) اسمیت مجبور شد نوع دیگری از «پروستتیک» را ابداع کند چون تبدیل مارلون براندو به پیرمردی به سنوسال دُن ویتو کورلئونه خیلی وقت میگرفت و براندو حال و حوصلهی آن را نداشت که ساعتها زیر دست چهرهپرداز بنشیند. او یک «زائده»ی مصنوعی هم برای دندانهای براندو ساخت تا فک او «آویزان» شود. اسمیت برای نشان دادن خونریزی بر اثر اصابت گلوله، تکنیک تازهی دیگری آفرید که اجازه میداد کیسهای پر از مایعی سرخرنگ روی پیشانی یا اعضای دیگر چهرهی بازیگر «منفجر» شود و خون جاری گردد.
چهرهپردازی اسمیت برای فیلم جنگیر (1973) هنر چهرهپردازی را به کلی زیر و رو کرد. به عبارت دیگر، جنگیر نقطهی عطفی شد در چهرهپردازی سینمایی. او در این فیلم کاری کرد که تا به آن وقت هیچ کس دیگری نکرده بود. یعنی به جای اینکه صرفاً بازیگر را پیر، بیمار یا ترسناک نشان دهد، کاری کرد که شکم لیندا بلر باد کند یا سرش 360 درجه بچرخد (با کمک یک کلهی مکانیکی شبیه لیندا بلر) و آن صحنههای استفراغ را هم ساخت.
چهرهپردازی رابرت دنیرو در رانندهی تاکسی و آن صحنهی مشهور تیراندازی و خونریزی پایان فیلم نیز از کارهای دیگر اسمیت در نیمهی دههی 1970 بود. اما شاهکار او احتمالاً کاری بود که در آمادئوس (1980) کرد، یعنی همان پیر کردن اف. موری آبراهام 44 ساله به پیرمردی هفتادوچند ساله (آنتونیو سالیری) که جایزهی اسکار را نصیب وی ساخت. البته خود آبراهام نیز آن سال اسکار بهترین بازیگری را برای این نقش از آن خود کرد. آخرین فیلمی که اسمیت روی آن کار کرد خانهای برتپهی هراسزده (1999) بود و پس از آن کوشید به تدریس و آموزش جوانترها بپردازد.
یکی از مشهورترین گفتههای دیک اسمیت این است که :«بازیگر باید حس کند تبدیل به شخصی شده است که نقش او را بر عهده دارد و من فکر میکنم در کار خودم بسیاری را یاری رسانده ام تا به این مهم دست یابند.»
دیک اسمیت 71 فیلم در کارنامهی سینمایی خود دارد، اما فیلمهای مهم او عبارتند از:
کاردینال (1963)، دنیای دیوانهی دیوانهی دیوانه (1963)، کابوی نیمهشب (1969)، بزرگمرد کوچک (1970)، پدرخوانده (1972)، جنگیر (1973)، پدرخواندهی 2 (1974)، راننده تاکسی (1976)، دوندهی ماراتن (1976)، جنگیر 2 (1977)، شکارچی گوزن (1978)، آمادئوس (1984)، پولترگایست 3 (1988)، مرگ از آن اوست (1992)، همیشه جوان (1992).