فیلمبردارِ «فارنهایت 451» و کارگردانِ «حالا نگاه نکن» درگذشت
نیکلاس روگ کارگردان بریتانیایی تحسینشده مجموعهای از فیلمها در دهه 1970 از جمله پرسه، حالا نگاه نکن و مردی که به زمین سقوط کرد روز جمعه در نودسالگی درگذشت. او پیش از اینکه فعالیتهایش را در مقام کارگردان آغاز کند، بیست سال به عنوان متصدی دوربین و فیلمبردار کار کرد تا اینکه در سال 1970 با درامی به نام اجرا درباره دنیای موسیقی راک در لندن کارگردانی را به طور مشترک با دانلد کَمِل تجربه کرد. روگ به بازی گرفتن از خوانندگان ادامه داد و بعد از میک جَگِر از «رولینگ استونز»، دیوید بوئی را در مردی که به زمین سقوط کرد (1976) و آرت گارفانکِل را در زمانبندی بد (1980) هدایت کرد. او در خصوص این کار که بهظاهر چالش دشوار و هراسانگیزی به نظر میآید، در 1980 به «نیویورک تایمز» چنین گفت: «واقعیت این است که جگر، بوئی و گارفانکل همگی درخشان، باهوش و تحصیلکردهاند و بسیار از تصور عمومی و کلیشهای از چنین خوانندگانی فاصله دارند.»
نیکلاس روگ پانزده اوت 1928 در لندن متولد شد. به مدرسه فیلمسازی نرفت و در عوض از سال 1947 با کارهای خدماتی چون چای درست کردن و کلاکت زدن، شروع به فعالیت در مِریلبون استودیوز در لندن کرد. او بهواسطه تلاش و پس از سالها توانست مدیر فیلمبرداری آثاری مانند در مسیرِ فوروم اتفاق بامزهای افتاد (ریچارد لِستر، 1966) و فارنهایت 451 (فرانسوا تروفو، 1967) شود. بهعلاوه، او پچولیا (لستر، 1968) را هم فیلمبرداری کرد که جامپکاتها و جهشهایش در زمان را میتوان در زمره مؤلفههای روگ به حساب آورد. او حتی به عنوان مدیر فیلمبرداری دکتر ژیواگو (1965) هم انتخاب شد اما به خاطر مخالفتهای پیوستهاش با دیوید لین در نهایت جای خود را به فرِدی یانگ داد. اجرا اولین تلاش روگ در مقام کارگردان بود که اواخر دهه 1960 آماده شد اما کمپانی برادران وارنر به خاطر تردیدها و ترسهایی که داشت، آن را بایگانی کرد. سرانجام وقتی فیلم به نمایش درآمد، برخی منتقدان بیرحمانه به آن تاختند اما در گذر زمان، محبوبیت فیلم بیشتر شد تا اینکه در 1999 درست مثل حالا نگاه نکن به فهرست انستیتو فیلم بریتانیا از «صد فیلم بریتانیایی برتر تاریخ سینما» راه پیدا کرد.
پرسه به عنوان اولین تجربه کارگردانی مستقل روگ که در 1971 اکران شد، داستان یک دختر نوجوان و برادر کوچکش را روایت میکند که در صحرای استرالیا رها و با یک بومی جوان آشنا میشوند. روگ فیلمبرداری را هم خودش انجام داد. ای. او. اسکات منتقد سرشناس «نیویورک تایمز» در مطلبی در سال 2010 درباره فیلم چنین نوشته است: «روگ از دوربین - با آن نماهای باز و بسته، و رنگها و بافتها - برای خلق درک و برداشتی مستقیم بهره برده است؛ گویی ما واقعاً برای اولین بار است که جهان را میبینیم.» مردی که به زمین سقوط کرد بر شهرتِ روگ در خلق فیلمهایی چالشبرانگیز و از لحاظ بصری ماجراجویانه افزود. جک کرول درباره این فیلم در «نیوزویک» نوشت: «شما میتوانید روگ را یک کارگردان متظاهر بخوانید، اما او یک فیلمساز بااستعداد است که بیشتر جلوهگریهایش به زیبایی، تنش و قدرتی اسرارآمیز و برهمزننده ختم میشوند. این فیلم هم به قدری از این کیفیتها برخوردارست که گاهی وقتها سبکی کنایهآمیز و جنونآلود از آن مشتق شود.»
از میان آخرین فیلمهای روگ میتوان به ساحرهها (1990) اشاره کرد که کِرین جیمز در نقدش برای «تایمز» روگ را گزینه مناسبی برای کارگردانی این اقتباس از رمان رولد دال و ایده توأمان بامزه و مخوفش ارزیابی کرده است. اما جِی کار، منتقد فیلم «باستن گلوب» در سال 1988 سبک روگ را چنین خلاصه کرد: «شخصیتهای آثار نیکلاس روگ در فانتزیهای خود زندگی میکنند، و همین طور دوربین روگ. او از پهلوی هم گذاشتن خیالهای آنها با - بهاصطلاح - زندگی واقعی لذت میبرد و با اشتراک گذاشتن این نابهسامانی، آن را جهانی میکند.» کریستوفر نولان، دنی بویل، استیون سودربرگ و ادگار رایت از جمله فیلمسازانی هستند که تحت تأثیر سینمای نیکلاس روگ قرار دارند. رایت به بهانه درگذشت روگ در توییتر چنین نوشته است: «فیلمهای او سالها مرا هیپنوتیزم میکردند و هنوز هم مسحورم میکنند. من در کنار کلاسیکهایی چون اجرا و پرسه میتوانم حالا نگاه نکن را هم بارها و بارها نگاه کنم و هرگز از پیچیدگیها و ظرافتهایش خسته نشوم.»
نقل قولهایی از نیکلاس روگ: «سینما را نمیشود درس داد!
یک: سه عبارت انتقادی دوستداشتنی وجود دارند: متظاهرانه، بیجا، عمیق؛ که حقیقتاً هیچ کدام را نمیفهمم.
دو: نمیتوانم به این فکر کنم که کسی بدون یادگیری هنر فیلمبرداری، کارگردان شود. بعدها وقتی کارگردانی میکردم، خیلی خوشحال بودم که سرنوشتم در دستان یک فیلمبردار نیست و به این امید نبستهام که او کارش را درست انجام بدهد...
سه: من افسون و شیدای این هستم که سینما به عنوان یک رشته تحصیلی به دانشگاه راه پیدا کرده است؛ نمیتوانم این را باور کنم!
چهار: برخی آدمها خیلی خوششانساند و داستانهایی در ذهنهای خود دارند. من هرگز فیلمی را در قالب استوریبرد پیاده نکردم. من شانس و تصادف را دوست دارم. چیزی که خدا را به خنده میاندازد، آدمهایی هستند که طرح میریزند!
پنج: فرق بزرگ میان بازیگران سینما و تئاتر این است که بازی سینمایی در واکنش خلاصه میشود و 75 درصد مواقع، بازیگران بزرگ سینما، واکنشدهندههای بزرگی هستند. در سینما کارگردان به تماشاگر میگوید کجا را نگاه کند ولی در تئاتر وقتی دیالوگ تمام میشود، تماشاگران نمیدانند کجا را نگاه کنند.
شش: من خیلی فیلم میگیرم. فکر میکنم احتمالاً به این خاطرست که به مدرسه سینما نرفتهام. چیزها خودشان جور میشوند. وقتی سعی میکنید همه چیز را برای تماشاگر طراحی و برنامهریزی کنید، فوتوفن نمایشگری و آن جنبه «بیا و ببینِ» فیلمسازی را از دست میدهید.
هفت: فیلمها، فیلمنامه نیستند، کتاب هم نیستند و همین طور تئاتر. فیلم یک نظام کاملاً متفاوت است که هویت و حیات خاص خودش را دارد. من میتوانم بگویم که زیبایی سینما این است که مثل تئاتر نیست که بارها و بارها تکرار شود. فیلم با تکهها و قطعهها ساخته میشود؛ و اتفاقهایی روی میدهند که اگر ضبطشان نکنید دیگر تکرار نمیشوند.
پیشپرده فیلم «شیر شاه» رکوردشکن شد
نخستین پیشپرده بازسازی زنده/ رایانهای کارتون شیر شاه (جان فاورو) که پنجشنبه در اینترنت منتشر شد، در 24 ساعت ابتدایی عرضهاش 224 میلیون و ششصد هزار بار دیده شد تا رکورد جدیدی را برای کمپانی دیزنی به جا بگذارد. البته از سوی دیگر، این ویدیوی 93 ثانیهای بحث داغی را به راه انداخته است در این باره که آیا چنین فیلم بهشدت وابستهای به تصاویر و جلوههای رایانهای، حقیقتاً یک «فیلم زنده» به حساب میآید؟ در هر صورت رکورد قبلی در اختیار پیشپرده انتقامجویان: جنگ ابدیت بود که به عنوان تولیدی از مارول استودیوز و البته از خود مجموعه دیزنی، به آمار بازدید 238 میلیون در روز اول دست پیدا کرده بود. شمایل شیر شاه جدید برای کسانی که فیلم اصلی محصول 1994 را تماشا کردهاند آشنا به نظر میرسد، بهخصوص جایی که سیمبا (با صدای دانلد گلاوِر) در برابر قلمرو پادشاهی آیندهاش قرار میگیرد و پدرش موفاسا (جیمز ارل جونز) یک بار دیگر به او میگوید که «هر چیزی که نور به آن میتابد قلمروی ماست.» از دیگر صداپیشگان فیلم میتوان به بیانسه در نقش نالا، چیوِتِل اجیوفِر (اِسکار)، اَلفرِه وودِرد (سارابی مادر سیمبا) و سِت روگن در نقشهای تایمِن و پامبه اشاره کرد. فاورو پیش از این بازسازی زنده کتاب جنگل (2016) را هم کارگردانی کرده بود که قرار است یکی از انبوه بازسازیهای جدید دیزنی بر اساس کارتونهای کلاسیکش باشد! از پروژههای مشابه دیزنی که پیش از این تولید شدهاند میتوان از سیندرلا و دیو و دلبر نام برد و دامبو و علاءالدین که بهزودی روی پرده سینماها خواهند رفت. شیر شاه نوزدهم ژوییه 2019 (28 تیر 1398) اکران خواهد شد.
تیلر سوئیفت هم دیدن «محبوب» را بهشدت توصیه کرد!
اگر نقدهای درخشان و تحسینآمیزی که بر محبوب جدیدترین اثر سینمایی یورگوس لانتیموس نوشته شدهاند، برای شما کافی نیستند تا به تماشای یکی از بهترین فیلمهای امسال بنشینید (اصلاً چرا باید این طور باشد؟!) شاید این خبر بتواند شما را راضی کند: تیلر سوئیفت هم واقعاً میخواهد شما این «پدیده تمامعیار» را ببینید. البته باید بدانید که نامزدش جو اَلوین یکی از بازیگران فیلم است! بازیگری که پیش از این با بازی در نقش اصلی پیادهروی طولانی بیلی لین بین دو نیمه (آنگ لی، 2016) مطرح شده بود و امسال فیلمهای پسری که فراموش شد (جوئل اجرتن) و ماری ملکه اسکاتلند (جوزی رورک) را هم بازی کرده است. به هر حال این خواننده جوان که در اینستاگرام 113 میلیون طرفدار دارد، روز پنجشنبه چنین از «محبوب» تعریف کرد: «این فیلم فوقالعاده است و از فردا به صورت محدود در نیویورک و لسآنجلس روی پرده میرود.» هر کسی که در سال 2010 دندان نیش را از لانتیموس دید و میتوانست تصور کند هشت سال بعد، این خواننده آمریکایی از چنین فیلمساز مؤلفی تمجید و طرفداری خواهد کرد، واقعاً شایسته دریافت جایزهای ویژه است. در هر صورت، محبوب سومین فیلم انگلیسیزبان این فیلمساز تحسینشده یونانیاش است که برای خرچنگ نامزد اسکار بهترین فیلمنامه اریژینال شد و سپس برای دومین بار با کالین فارل در کشتن گوزن مقدس همکاری کرد.
جینا رودریگز: زنان سیاه بیشتر از لاتینیها دستمزد میگیرند!
جینا رودریگز پس از اینکه گفت زنان سینماگر سیاهپوست و آسیایی بیش از همتایان لاتین خود دستمزد میگیرند، حالا با واکنشهای شدیدی روبهرو شده است. او در جریان یک میزگرد تلویزیونی با اِلِن پومپیئو، گابریل یونیئن و اما تامپسن چنین گفت و پومپیئو هم از تنوع نژادی بیشتر در صنعت فیلمسازی حمایت کرد. رودریگز چنین گفته است: «وقتی بخواهی درباره دستمزد برابر با توجه به تنوع نژادی صحبت کنی، واقعاً ماتومبهوت میمانی؛ چون زنان سفید بیشتر از سیاهان دستمزد میگیرند، سیاهان بیشتر از آسیاییها و آنها بیشتر از زنان لاتین! واقعاً فضای هراسانگیزی است برای ورود. همیشه فکر میکنم اگر در این باره صحبت کنم، راه به جایی نخواهم برد و بهنوعی احساس شکست میکنم، چون به نظر میرسد به همین جا هم که رسیدهام خیلی خوب است و شاید باید قدردان این شرایط باشم...» اما یکی از کسانی که به اظهار نظر رودریگز پاسخ داد، ربکا تئودور واکان، منتقد تلویزیون است: «در خصوص حرفهای جینا رودریگز که گفته است بازیگران سیاه بیش از همقطاران لاتین خود دستمزد میگیرند باید بگویم که سوفیا وِرجِرا با رقم 42 میلیون و 500 هزار دلار - طبق اعلام نشریه «فوربس» - بالاترین دستمزد را دارد و بازیگر سیهچردهای چون کِری واشینگتن در رتبه هشتم این فهرست قرار گرفته است.» این در صورتی است که رودریگز از قرار معلوم به طور کلی درباره دستمزدهای سینماگران زن صحبت کرده است و نهفقط بازیگران. طبق اعلام مؤسسهای با عنوان «مشارکت ملی زنان و خانوادهها» زنان سفیدپوست در ازای هر دلاری که مردان سفید به دست میآورند، 77 سِنت میگیرند، زنان آسیایی 85 سنت، سیاهان 61، بومیان آمریکایی 58 و زنان لاتین 53 سنت دریافتی دارند. جالب اینکه منتقد تلویزیونی در پایان توئیت خود نوشته است: «من فقط میگویم یک جستوجوی سریع در گوگل میتواند همه چیز را روشن کند و نباید اطلاعات غلط داد. این موضوع واقعاً ناامیدکننده است.»!
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
[نیویورک تایمز، ایندیوایر، پلیلیست]