این سالها، سالهای گسترش رسانههای ارتباط جمعی مثل اینستاگرام و تلگرام و پیرو آن پرسهزنی و غرق شدن در فضای مجازی است. در چنین شرایطی کسانی به عنوان چهره برجسته میشوند که اهل خودنمایی باشند و به آبوآتش بزنند تا تیتر رسانهها شوند. اما در حوزهای مثل سینما که صدایی هرچند کوچک در آن پژواک پیدا میکند، وقتی گرد و غبار همهمه و هیاهو فرو بنشیند، چهرهی کسانی دیده میشود که پاداش تداوم و صبوری خود را میگیرند. در چشمانداز نهایی کسانی موفقترند که از غرق شدن در چنین فضاهایی خودداری کنند و خودشان را از حواشی مخرب دور نگه دارند.
آنچه در ادامه و در چند بخش در سایت ماهنامه «فیلم» میخوانید مروریست روی کارنامه و عملکرد چند چهرهی سینمایی برتر سال 1396. البته سینماگران دیگری هم قابلیت قرار گرفتن در این فهرست را داشتند اما قصدمان این نبود که فهرستی کامل و بدون افتادگی ارائه دهیم و تمام چهرههای پرکار و موفق سال گذشته را کنار هم بگذاریم؛ بلکه بیشتر کوشیدهایم چشماندازی کلی از وضعیت بهترینهای سینمای ایران در سالی که گذشت پیش روی مخاطبان ترسیم کنیم؛ چهرههایی که در سالهای اخیر در همین فهرست جای ثابتی داشتهاند، در مواردی مکرر نشدهاند که فضا برای پرداختن به نامهای تازهتر در این فهرست باز شود؛ ضمن اینکه در نهایت این انتخابها به سلیقهی فردی نویسندگان این مجموعه نیز برمیگردد.
با اغلب این چهرهها گفتوگوی کوتاهی شده است و ترکیب شنیدهها و دیدهها و تحلیل نویسنده مورد استفاده قرار گرفته تا فهرست مختصر و مفیدی آماده شود درباره سینماگرانی که سعی میکنند نهفقط به نقطهی اوج برسند بلکه در تداوم خط پروازشان بکوشند و خود را بهروز نگه دارند و با توجه به تحلیل و نقد کارشناسان و منتقدان، ضعفهای خود را برطرف کنند. متنهای پیش رو را محسن جعفریراد، پوریا ذوالفقاری و دامون قنبرزاده نوشتهاند. امیدواریم این مجموعه نقطهی پایان مطلوبی بر مطالب سال 1396 ماهنامهی «فیلم» باشد.
لیلا حاتمی
تداوم ستارگی
دیگر به یک اپیدمی تبدیل شده است که لیلا حاتمی هر سال به عنوان یکی از چهرههای مهم سینما شناخته شود. حضور موفق رگ خواب در جشنواره فجر سال قبل برای او سیمرغ جشنواره فجر و تندیس خانهی سینما و جشن منتقدان را در بر داشت و جالب اینکه هر دو سیمرغش را در همکاری با حمید نعمتالله گرفته است که نشان میدهد نعمتالله بهترین کارگردان در شناخت کافی از روحیات و استعدادهای اوست؛ چه در فیلم کمدیرمانتیک بیپولی و چه در فیلم نسبتاً تلخ رگ خواب که حاتمی موفق شده است اضمحلال شخصیت مینا را به معنی دقیق کلمه منعکس کند.
یکی از ابزارهای مهم حاتمی برای ملموس جلوه دادن موقعیتهای مینا، ویژگی منحصربهفرد چهرهی اوست که میتواند به طور توأمان ترکیب شرم و معصومیت را بازگو کند تا شمایلی کامل از زن شرقی را تداعی کند. خانهی چشمان حاتمی جستوجوگر است و دنبال کوچکترین روزنه برای اثبات تواناییهای خود و دادن پاسخ مناسب به اعتماد کامران. او حالا جایی برای سکونت هم دارد و همین باعث میشود انگیزه و اعتمادبهنفس در او بیشتر شود. کمکم برای شروع یک رابطهی عاطفی مهیا میشود. صورت او حالا شاداب و پرطراوت است و بعد از مدتها به زعم خود پناهگاهی پیدا کرده است. استوار، پلههای متعدد را طی میکند، با صبر و حوصله به کارش میرسد و آمادهی یک زندگی جدید است. زبان بدن او تحرک درونی او را عینیت میبخشد. دقیقاً برعکس ابتدا که بدنی ایستا و ساکن داشت و کمتر تمایل به حرکت. از بهترین لحظات بازی او در این مرحله در دو پلان اتفاق میافتد. یکی پلان حرفهای نوستالژیکش و خوردن کاهگل و دیگری زمانی که در محدودهی یک پیراهن برای کامران دلبری و ناز میکند. در این پلان صورتش به شکل بازیگوش و باطراوتی حواس کامران و مخاطب را جلب میکند. به کمک نورپردازی مناسب، صورت او میدرخشد و در واقع پوست صورتش مانند یک هولوگرام عمل میکند. اما او برای رسیدن به این غنا در اجرا چه تصور و تصویری از نقش مینا داشته است؟ صحبتهای حاتمی درباره جزییات نشان میدهد که کاملاً با تحلیل و نگاه عمیق در فیلم حضور داشته است: «مینا را در برههای میبینیم که درگیر رابطهی عاطفی است. حتی زمانی که در رستوران کار میکند و با خانم صندوقدار دعوایش میشود یا وقتی دوتایی با کامران هستند. مینا بهنوعی برای کامران ناز هم میکند؛ یعنی هیچ وقت به طور مطلق او را نمیبینیم، بلکه همیشه یا در کنار کامران است یا زندگیاش تحت تأثیر رابطهاش با اوست. اگر کامران نبود و خانم منصور آنجا ایستاده بود، شاید جور دیگری از خودش دفاع میکرد و این طوری ناز نمیکرد و خودش را مظلوم نشان نمیداد. اما بچگانه بودن این شخصیت به خاطر این است که کامران از اول به مینا پناه داده و مینا همیشه در نقش آدمی است که به او پناه داده شده است و هر آدمی در این شرایط بچه میشود. اما مثلاً وقتی در خانه آیداست، بچه نیست. درست است که کمی بیعرضه است و مثلاً کتری را فراموش میکند اما بچه نیست. اگر هم هست، به خاطر این است که سایه آن رابطهی عشقی در زندگیاش وجود دارد. آدمها در این شرایط ممکن است در خیابان کار خیر کنند یا برعکس شکننده شوند و نتوانند از یک جوی آب بپرند؛ یعنی نقشی که یکجایی در زندگیتان داشتهاید، در تمام وجوه زندگیتان تأثیر دارد تا وقتی به طور کل از بین برود؛ مثل مینا که وقتی از در دادگاه بعد از طلاق بیرون میآید، بلافاصله تغییر میکند.»
رگ خواب اوسط سال اکران شد و چه به خاطر تشویقها و چه حضور حاتمی توانست به فروشی بالاتر از پنج میلیارد تومان دست پیدا کند تا پرفروشترین فیلم کارنامهی حاتمی نیز باشد. حاتمی در جشنواره امسال بمب؛ یک عاشقانه را داشت، اما همزمان با جشنواره فجر، خوک در جشنواره برلین پذیرفته شد که طبق دیدهها و شنیدهها یکی از بهترین بازیهای عمرش را در ساختهی مانی حقیقی ارائه کرده است. حضور او در جشنواره برلین هم خالی از حاشیه نبود. حاتمی از معترضانی که در خیابانهای ایران حق خودشان را طلب کرده بودند، حمایت کرد که بازخوردهای منفی و مثبتی بهخصوص میان همکارانش داشت تا یک بار دیگر جسارت و روحیهی انتقادی حاتمی را مطرح کند.
نوید محمدزاده
کرشمههای یک ستاره
وقتی در جشنواره سیودوم فجر، فیلم عصبانی نیستم! اکران شد و بازی نوید محمدزاده با تحسین همهجانبهی منتقدان و داوران همراه شد، خیلیها از او به عنوان یک شهابسنگ زودگذر و موقتی نام بردند، اما او نشان داد که ستاره است و قواعد ماندگاری را بلد است و از آن سال تا به امروز در سطح اول بازیگری سینمای ایران ایستاده و با مراقبت و مواظبت از بینش و منش رفتاریاش چه در کار و چه در فرامتن سعی کرده است روند صعودیاش را طی کند و از معدود بازیگران تاریخ سینمای ایران باشد که در کمتر از پنج سال معتبرترین جوایز داخلی و خارجی را کسب کرده است.
سال 96 ابتدا با بدون تاریخ، بدون امضا در جشنوارههای مختلف، جهانگردی کرد و جوایز ریز و درشتی گرفت که مهمتریناش جایزهی آسیا پاسیفیک و ونیز بود و منتقدان معتبر خارجی هم به جمع منتقدان ایرانی تحسینکنندهی کارش پیوستند؛ بهخصوص تحسینی که نشریهی معتبر «ورایتی» از بازی او در فیلم داشت: «جذبهی احساسی تمام شخصیتها در طی بحرانهایی که پشت سر میگذارند، قابل لمس است، مخصوصاً اندوه پر از خشم لیلا و درد لهکنندهی موسی (محمدزاده). هر چهار بازیگر اصلی فیلم درجه یک هستند، اما محمدزاده است که با صحنهی کارخانهی مرغ، بهترین نقشآفرینی را به نمایش میگذارد و مونولوگ درماندهاش یک کیفیت حماسی شکسپیری به خود میگیرد. یک نقشآفرینی تمامعیار که هستهی احساسی فیلم را شکل میدهد.»
خفگی اواخر مهرماه از او اکران شد که به معنای دقیق کلمه از پرسونایی که از او شکل گرفته، آشناییزدایی میکند. حالا دیگر خبری از بازی برونگرا، پُر اکت و پردیالوگ نیست و جایش را یک بازی ایستا، درونگرا و کمدیالوگ گرفته که بهراحتی گول ظاهر رازآلود و به زعم خودش عاشق مسعود را میخوریم. دستاورد محمدزاده در خفگی اجرای درست نگاه وهمآلود و حیلهگر و همچنین ادای آرام و شمردهشمردهی کلمات است که با ظاهرسازی، منفعتطلبی و اغواگری شخصیت متناسب است؛ فیلمی که فروش چندمیلیاردیاش، آن هم با وجود ساختار فرمالیستی و روایت خاصپسند، یک بار دیگر جایگاه او را به عنوان بازیگری پولساز برجسته کرد.
از بیستوپنجم بهمن بدون تاریخ... از او اکران شد تا یکی از بهترین فیلمهای جشنواره سال قبل در یکی از بدترین زمانها اکران شود، هرچند باز هم به دلیل حضور او و البته کیفیت خود فیلم و توجهی که در جشنواره فجر و جشنوارههای دیگر جلب کرده بود، فروش موفقی داشت. در این فیلم او مردی است از پایینشهر که هر گونه مردانگی و شوق و سرزندگی از زندگیاش رخت بربسته و چیزی برای از دست دادن ندارد و مجبور است برای سیرکردن شکم خانوادهاش حتی مرغ فاسد و مانده بخرد تا ناخواسته مرگ فرزندش را رقم بزند. سکانس مراجعهاش برای انتقام از کارگر مرغفروش، یکی از بهترین سکانسهای کارنامهی محمدزاده است. دستاورد محمدزاده در این فیلم، نگاه دقیقش به شناسنامهی شخصیت و توجه به تأثیر چهرهی خشن و طلبکار و حقطلب است که برای اجرای بهتر نقش، کلمات را نصفهونیمه و غیرشفاف ارائه میکند تا با دلمردگی و زندگی غرق در تلخی و رنج، همخوانی لازم را داشته باشد. محمدزاده ارزش سکوت را بهخوبی درک کرده است؛ بهخصوص در سکانسی که در حیاط خانه مقابل همسرش حضور دارد، و از این پررنگتر سکانس ملاقات در زندان که از یک فرد درندهخو و معترض و بیپروا، حالا به شخصیتی خاموش و ناامید و شاید متفکر بدل شده است و او این تغییر و تحول در موضع شخصیت نسبت به رویدادها و رخدادهای پیرامون را بهخوبی تشدید میکند تا از شخصیت، یک فردیت قوامیافته بسازد. دستاورد دیگر او بسترسازی مناسب برای بازی بازیگر مقابل است؛ از هرگونه جلوهنمایی و تأکید بیجا پرهیز میکند که هم در مقابل امیر آقایی و هم در مقابل بازیگر نقش همسر داستان (زکیه بهبهانی) فضا را برای خلق درست بدهوبستانها مهیا میکند.
در کنار درخشیدن در دو فیلم خفگی و بدون تاریخ... در جشنواره فجر هم با اجرای شخصیت شاهین در مغزهای کوچک زنگزده نشان داد که با وجود شباهتهای کلی به نقشهای قبلی، همچنان میتواند مخاطب را شگفتزده کند؛ با آن دندانهای پوسیده و زردِ با فاصله، بازیگوشیاش با ردِ درپوش نوشابه روی پیشانی، طغیان او علیه برادر و جاهطلبیاش از یک گوسفند به چوپان و برقی که در چشمانش مدام سوسو میزند و... که طبق معمول بهترین بازیگر جشنواره از نظر منتقدان مجلهی «فیلم» شد اما از نگاه داوران، فقط شایستهی نامزدی دانسته شد تا رقابت را به امیر جدیدی واگذار کند.
از آخرین کارهای سینمایی او میتوان به عنوان کنجکاویبرانگیزترین فیلمها اشاره کرد. اواسط سال از او به عنوان گزینهی قطعی بازی در متری ششونیم (سعید روستایی) نام برده شد که با دستاندازهای مختلف در نهایت به نظر میرسد در کنار پیمان معادی و پریناز ایزدیار میتواند موفقیت همهجانبهی ابد و یک روز را تکرار کند. همزمان با جشنواره فیلم فجر هم سرخپوست (نیما جاویدی) را بازی کرد تا میانگین سالی یک فیلم را به عنوان رمز گزیدهکاریاش حفظ کند.
محمدزاده که کارنامهی پروپیمانتری در تئاتر نسبت به سینما دارد، سال گذشته نیز سه کار روی صحنه داشت تا نشان دهد در کنار گزیدهکاریاش در سینما، حواسش به خاستگاه اصلیاش یعنی تئاتر هم بوده است. نمایشهای اولیور توییست، پچپچهای پشت خط نبرد و آخرین نامه که هر سه کارهای موفقی ارزیابی شدند. ضمن اینکه در مقام تهیهکننده هم تهیهی نمایش زندگی در تئاتر (محمد برهمنی) را به عهده داشت که در پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه رفت تا بهنوعی حمایت خود را از استعدادها نشان دهد.
با وجود این ویژگیهای مثبت کارنامهاش، محمدزاده پتانسیل این را دارد که به دام تکرار بیفتد و در جا بزند و قدر خودش و مسیر پردستاندازی را نداند که طی کرده است و مثل خیلیها خودش را قلهی بازیگری بداند و سرشار از ناز و ادا باشد، اما خوشبختانه تا حالا با هوشمندی بینظیری، از همهی این موانع بهخوبی عبور کرده است و با تحلیل درست اجراهایش نزد مخاطب خاص و عام، نوید تثبیت جایگاهش در فهرست اندک بازیگران برتر را بدهد؛ البته اگر این مواظبت و مراقبت و هوشمندی را همچنان ادامه بدهد؛ هوشمندیای که حتی در دنیای خارج از بازیگری هم بهخوبی نمایان است. به عنوان مثال محمدزاده خیلی کم مصاحبه میکند و خودش را از هر گونه حاشیهای دور نگه میدارد. ضمن اینکه از جمله هنرمندانی است که نسبت به زلزلهی تلخ و مهیب کرمانشاه، نهتنها بیتفاوت نبود بلکه حضور پرشوری علاوه بر فضای مجازی در خود کرمانشاه داشت و شماره حساب داد و خیلی زود پولهای دریافتیاش به چند میلیارد رسید تا نشان بدهد با وجود کمیت پایین حضورش در سینما، نزد مخاطب خاص و عام به مقبولیت کافی رسیده است. هرچند حواشی مختلفی برای حضور او به عنوان کمک به زلزلهزدهها مطرح شد اما همین که از جایگاهش به عنوان یک کار خیرخواهانه مایه گذاشت و حرفش را به عمل تبدیل کرد، قابل تحسین است.