پیش از آن که در تلویزیون و بعدها در سینما بازیهایش مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد، با انبانی از بازی در تئاتر، پشتوانهای فراهم ساخت تا (مثلاً) در مجموعه تلویزیونی مسافر (1379؛ در نقش منیژه) بازیاش دیده شد. هرچند که پانتهآ بهرام همزمان با بازی در تلویزیون با آثاری مانند عینک دودی (1378) و توکیو بدون توقف (1381) پای به سینما گذاشت اما هیچیک نتوانستند نقشی فراخور بازیهایش در تئاتر برایش به ارمغان بیاورند.
سرانجام این شخصیت سیمین در چهارشنبهسوری (1384) بود که قابلیتهای بهرام را در نقشی بهظاهر کوتاه اما در باطن اساسی (که یکی از نقشهای اصلی فیلم فرهادی است) به نمایش گذاشت. بازی کنترلشدهاش در سکانسهایی مانند برخورد نهایی با مرتضی (حمید فرخنژاد) یا وقتی با روحانگیز (ترانه علیدوستی) تنهاست، از این منظر قابل توجهاند که هرچه در مورد سیمین میدانیم، نتیجه حرفهای دیگران است و تا لحظهای که روحانگیز وارد خانهاش میشود، اصلاً شناختی از این شخصیت نداریم. بازی بهرام در همین سکانس به گونهای است که «قضاوت» ابتدایی ما در مورد سیمین را زیر سؤال میبرد. سیمین با بازی او زنی است آرام، مهربان و حتی دوستداشتنی که بر خلاف مژده (هدیه تهرانی) هیچ تنشی در رفتارش نیست. یادمان هست که همسر سرایدار مجتمع به روحانگیز میگوید که سیمین زن باانصافی است و با او ارزان حساب میکند.
سیمین با بازی بهرام، زنی است پررمزوراز که تقریباً نمیشود چیزی از درونش متوجه شد. بازی بهرام بهگونهایست که این ابهام در شخصیت سیمین را تشدید میکند. وقتی او به مرتضی میگوید شوهر سابقش او را ترک کرده و رفته است، با دیدن شوهر سابق او که بچه سیمین را آورده است تا تحویل بدهد، اصلاً نمیتوان از لحن و رفتار شوهر پی برد که او آدمی است که میتواند سیمین را رها کند. سیمین با بازی بهرام، حتی موقعی که با مرتضی بههم میزند، آرامشش را از دست نمیدهد. این آرامش توأم با یک تلخی درونی است که حتی انفجار ترقه پشت سر سیمین نمیتواند بهتمامی آن را از بین ببرد.
او دو تجربه عجیب و بیبدیل در دو اثر رضا کاهانی دارد. در هیچ (1388) نقش محترم، همسر بیک (مهران احمدی) را دارد. زنی که نمیتواند حرف بزند. این نقش که اصلیترین ابزار یک بازیگر (حرف زدن و گفتوگو با دیگران) را از او ستانده است، از جمله آثاری است که در کارنامه او میتواند ماندگار بشود. محترم با بازی او شخصیتی از آب درآمده است که در بلبشوی حضور نادر سیاهدره (مهدی هاشمی) جایگاهی ندارد. او حتی نمیتواند با همدمش یکتا (باران کوثری) درددل کند. شاهد زیرآبیرفتنهای بیک است اما توان اعتراض ندارد. بهرام بار دیگر نشان میدهد که نقش حاشیهای میتواند نقشی فرعی نباشد. او حتی پا را فراتر میگذارد و در اسب حیوان نجیبی است (1389) میپذیرد که تصویری از او به نمایش نیاید و در نقش هما، تنها صدای اعتراض او به مسعود و برزو (پارسا پیروزفر) را میشنویم. نقشی بسیار کوتاه و بدون دیدن بازیگری که این نقش را بازی میکند، نشان از آن دارد که همچنان برای او «بازی» اهمیت بیشتری دارد تا دیده شدن. انتخابهایی از این دست برای بازیگری در حد و اندازه پانتهآ بهرام از آن نمونههاست که کمتر پیش میآید بازیگران تمایلی به انجامش داشته باشند. هرچند که در برخی موارد که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد، برخی از انتخابهای این بازیگر توانا نتوانست چنان که باید به پرسونای او در سینما و تلویزیون ما درخشندگی ببخشد.
بازیاش در بیخود و بیجهت (1390) در نقش مژگان، نخستین نقش طنزی است که از او دیدهایم. مژگان همسر محسن (رضا عطاران) ظاهراً زن مقتدری است که لاجرم اکنون باید بپذیرد خانهاش را به زوج جوانی واگذار کند و خودش مشخص نیست که اصلاً خانهای دارد یا نه. او با استفاده از لهجه، در نقش زنی فرو رفته است که سعی دارد از الهه (نگار جواهریان) حرف نخورد؛ نوعروسی که با زمین و زمان سر ناسازگاری دارد. نگاه کنیم به سکانسی که بر سر اجاره خانهای که در آن حضور دارند، دعوا بالا میگیرد و مژگان همه چیز را بههم میریزد. الهه را دست میاندازد. توی سر محسن میزند. طوری الهه را منکوب میکند که هر لحظه بیم آن میرود که الهه قید فرهاد (احمد مهرانفر) و این زندگی هنوز آغازنشده را بزند و برود. اما مژگان آسیبپذیریهای خاص خودش را دارد. جایی که راننده تهدید میکند که خواهد رفت، مژگان میرود و زیر کامیون میخوابد! محسن او را خِرکِش میکند و از زیر کامیون بیرون میکشد و ناگهان تمامی هیمنه و اعتمادبهنفس مژگان فرو میریزد. تجربه حضور پانتهآ بهرام، بار دیگر «بیخود و بیجهت» به ما یادآوری میکند که سینما و تلویزیون ما تا چه حد از حضور بازیگران زن در نقشهای طنزآمیز محروم است؛ نقشهایی که شاید امروز مفری برای گریز از بحرانهایی باشد که هم سینما و هم تلویزیون هر دو از آن در رنج هستند. تجربههایی مانند حضور در طبقه حساس (1392) یا کوچه بینام (1393) نتوانستند تواناییهای بازیگری بهرام را نشان دهند، همانگونه که بازیاش در مجموعه عاشقانه (1396) در نقش ریحانه که برای شبکه نمایش خانگی ساخته شد، نیز نتوانست چنین کند.
در هفتههای اخیر حرفوحدیثهای فراوانی پیرامون عدم حضور بهرام در قسمت آخر مجموعه دلدادگان (منوچهر هادی) ایجاد شد. از آنجا که قضاوتها اغلب آغشته به پیشداوریهایی است که اصل ماجرا را نهتنها روشن نمیسازند بلکه بر ابهام آن میافزایند، تنها میتوان به چند نکته در حواشی ماجرای اخیر اشاره کرد. روابط کاری بازیگران و کارگردان و البته تهیهکنندگان در سینمای ایران، حکایت پرآب چشمی است که ظاهراً تمامی ندارد. از یک سو همواره پیرامون مسائل مالی، سوءتفاهمهای فراوانی وجود دارد. گاهی اختلاف نظرها به گونهای پیش میرود که بیشترین آسیب به اثری وارد میشود که در میانه آتش اختلافها میسوزد. گاهی در مواردی اختلافات مالی در تلویزیون و سینما اوج میگیرند و به عدم پرداخت دستمزدها منجر میشوند (یک نقل قول ناهنجار در این میان هست که میگوید پرداخت قسط آخر به عوامل یک اثر مثل مهریه است که کسی نگرفته و کسی نداده است!). اما شاید نکته مهمی که در این مباحث اخیر میتواند ربط مستقیمی به بازیگران داشته باشد، به انتخابهایی بازمیگردد که گاهی یک بازیگر بهناچار انجام میدهد و نتیجه نهایی را به دشواریهایی بدل میکند که ماحصل آنها ناخوشایند است.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: