«ممنون که فیلمهای درپیت ما را میبینید»
رضا حسینی
یک: همان طور که میدانید نقل قول بالا از اکبر عبدی است در روز افتتاحیه و زمان برپایی مراسم بزرگداشت وی؛ مراسمی که روز پنجشنبه دوازده بهمن در مرکز همایشهای برج میلاد برگزار شد. اولین نکتهی جالب در مراسم افتتاحیه این بود که ابراهیم داروغهزاده دبیر جشنواره گفت: «جشنواره ملی فجر هر سال باشکوهتر برگزار میشود...» اما در عوض مراسم را به روح شهدای هشت سال دفاع مقدس تقدیم کرد تا بر خاستگاه این رویداد سینمایی و آرمانهای انقلاب تأکید کرده باشد. بعد از تسلیت احسان کرمی (مجری مراسم) به خانوادههای حادثه سانچی و همدردی با زلزلهزدگان، یادی از هنرمندان درگذشته شد و نکوداشت علی معلم برپا شد.
محمدعلی نجفی کارگردان پیشکسوت و اولین مدیر سینمایی کشور، اولین سینماگری بود که از او در قالب مراسم بزرگداشت قدردانی شد. نجفی از دشواریهای ورود به سینما و جا افتادن هنر هفتم در محافل و خانوادههای مذهبی و در نهایت جامعهی بعد از انقلاب گفت. بزرگداشت دوم برای استاد پیشکسوت گویندگی منوچهر اسماعیلی برپا شد که حرفهای کوتاهش را چنین آغاز کرد: «در همهی فیلمها به شما سلام کردم که امشب جوابم را دادید...» بعد از اهدای جوایز بخش تبلیغات، نوبت به بزرگداشت اکبر عبدی رسید تا مثل همیشه حرفهای بهیادماندنی و خبرساز خاص خودش را با لحنی طنز و دوستداشتنی به زبان بیاورد: «...از مردم تشکر میکنم که این روزها خرج ما سینماییها را میدهند و میروند فیلمهای درپیت را هم میبینند.» او به این موضوع هم اشاره کرد که شانس بزرگی آورد که توانست با علی حاتمی، ناصر تقوایی، داود میرباقری و... همکاری کند.
دو: در اولین روز جشنواره، شش فیلم در نُه سالن به سانس فوقالعاده رسیدند که عبارتند از مصادره (مهران احمدی)، بمب؛ یک عاشقانه (پیمان معادی)، جاده قدیم (منیژه حکمت)، لاتاری (محمدحسین مهدویان)، چهارراه استانبول (مصطفی کیایی) و به وقت شام (ابراهیم حاتمیکیا). رسیدن این تعداد فیلم به سانس فوقالعاده، به گفته محمدرضا فرجی، مدیر امور سینماهای جشنواره، یک رکورد است. البته با سازوکار نامناسب نمایش فیلمهای این دوره از حیث تعداد سانسها، اصلاً بعید نیست که در روزهای آتی این آمار به شکل چشمگیری رشد کند و رکوردهای تازه هم دور از انتظار نیستند!
سه: در سالن اهالی رسانه سه فیلم کامیون (کامبوزیا پرتوی)، جاده قدیم (منیژه حکمت) و فیلشاه (هادی محمدیان) روی پرده رفتند که متأسفانه هر سه با وجود تلاشهای بسیار و ایدههای اولیه و موضوعهای قابل دفاعشان، نتوانستند رضایت عمومی را جلب کنند. این در حالی است که تقریباً همه جشنوارههای تراز اول میکوشند کارشان را با فیلمی قابل اعتنا از فیلمسازی مطرح آغاز کنند. البته بدیهی است که پرتوی و حکمت از فیلمسازان قدیمی و موفق سالهای گذشتهاند اما بازگشتشان به عنوان کارگردان پس از وقفههای طولانی سیزده و یازده سال (که البته پرتوی در سال 1391 پرده را به طور مشترک با جعفر پناهی ساخته بود)، لزوماً با فیلم شاخصی از نگاه عموم اهالی رسانه اتفاق نیفتاد. با این وجود اشاره شد که جاده قدیم یکی از فیلمهایی بود که در روز اول با استقبال تماشاگران جشنوارهای روبهرو شد و کارش در سینما آزادی به سانس فوقالعاده کشید.
فیلم جادهای کامیون که بهواسطه فیلمبرداری تورج اصلانی تصاویر دیدنی را در بر گرفته (که البته از مفاهیم و محتوای درام پیشی میگیرند)، دوباره سعید آقاخانی را در قالب یک نقش جدی قرار داده است؛ راننده کامیونی که پس از حمله داعشیها، سه مهاجر کُرد عراقی را به ایران میآورد. اما موضوع عجیب تصویر طمعکاری است که از اغلب مردان در مواجهه با پناهندگان کُرد بیدفاع در فیلم شکل گرفته است و با دیالوگی از شخصیت آقاخانی درباره تهران شاید توجیه میشود: «اگر در این شهر بیکس باشی، خیلی بیرحمه» (نقل به مضمون). اما طبق حرفهای پرتوی در نشست خبری، این فیلمنامه سالها پیش نوشته شد و حتی در سال 2001 در دو جشنواره خارجی هم فیلمنامهی برتر شد و جایزه برد، اما ساختش تا امروز طول کشید و برای همین داعش جایگزین طالبان شد تا فیلم بهروز باشد. اما ماجرای تولید فیلم بهمراتب طولانیتر از اینهاست. پرتوی که گفت نسخه اولیه فیلم را در سال 1367 و بر اساس وضعیت مرحوم سجادیحسینی سر صحنه فیلمبرداری گلنار آماده کرده بود، درباره نقش اصلیای که قرار بود در دورهای بهروز وثوقی آن را بازی کند گفت: «آن زمان ممنون از کار بودم و وثوقی هم فیلمنامه را دوست داشت اما هزینه ساخت فیلم در ترکیه فراهم نشد.»
جاده قدیم هم مثل کامیون موضوع مهمی را برای طرح و بررسی انتخاب کرده است؛ موضوعی که با توجه به شرایط زنان در سراسر جهان و جنبشهای اجتماعیای که به راه افتادهاند، خیلی بهروز و جدی هم هست. در این خصوص، عنوانبندی ابتدایی و موسیقی متن شنیدنی کریستف رضاعی نیز خیلی خوب ترس و وحشت موضوعی اصلی را منتقل میکنند. منیژه حکمت در ابتدای حرفهایش در نشست خبری فیلم از اهالی رسانه و مردمی تشکر کرد که به دلیل نبود بلیت از روی زمین به تماشای فیلمش نشستند یا تا سانس فوقالعاده منتظر ماندند. او پس از تشکر از گروه تولید حرفهای فیلم که گفت اگر زودتر فیلم را میساخت شاید به چنین ترکیبی نمیرسید، اضافه کرد: «من آدم حاشیهپردازی نیستم، مطالبهگرم.» و حتماً برای همین بود که در انتقاد به اینکه بسیاری از خردهپیرنگهای فیلم قابل حذفاند چنین پاسخ داد: «همه حول یک خانواده شکل میگیرند و با هم مرتبط هستند. این نظر شماست و محترم.» مهتاب کرامتی اولین کسی بود که از حضور در فیلم ابراز رضایت کرد و گفت: «حضور در چنین نقشی آرزوی هر کسی است...»
جاده قدیم (منیژه حکمت)
زنها فریاد نمیزنند
علی شیرازی
فیلم درست مثل دو ساخته قبلی کارگردان (و البته بیشتر نخستین فیلمش زندان زنان) دغدغهی بیان دردهای زنان این سرزمین را دارد که بیشتر در مضمون و تا حدی ساختار به چشم میخورَد. مانند هیس! دخترها فریاد نمیزنند (پوران درخشنده، 1392) که دختری از خردسالی، بار ظلمی را که بر او رفته بود با سکوت و لاپوشانی به دوش میکشد، اینجا نیز میبینیم زنی که بزرگسال و از لحاظ اجتماعی (در لباس ریاست یک شعبه بانک) و خانوادگی، برخوردار و مورد احترام است در واکنش به فاجعهای چون زورگیری همراه با تعدی، باز هم سکوت میکند (هرچند در پایان مجاب میشود این سکوت را بشکند).
جاده قدیم تا حدی خطقرمزهایی را رد میکند و به لحاظ مضمونی و شاید پوشش بازیگران زن (که باید به بازیهای خوب مهتاب کرامتی، شیرین یزدانبخش و ترلان پروانه هم اشاره کرد) مرزهای جدیدی را در سینمای ایران تعریف میکند.
فیلم بیشترین لطمه را از موسیقی پرهیاهویش دیده است. کریستف رضاعی که چند موسیقی خوب را در کارنامه دارد، اینجا بیشتر به هیاهوی موسیقایی روی خوش نشان داده است؛ در حالی که فیلمنامه و موضوع پرتنش فیلم، هم به صورت بالقوه کشش و تعلیق لازم را دارد و هم اینکه اصلاً دوران چنین نگاهی به ضرورت ساخت و عرضهی موسیقی پرهیاهو (آن هم برای فیلمی با موضوع جنایی و تا حدی پلیسی) بهسر آمده است. در دنیای جدید، هر آدمی به اندازه خودش هیاهو و اضطراب درونی در ذهن و وجودش دارد و دیگر نیازی نیست که مثلاً در هنری مثل سینما این هیاهو را بر سر و گوش بیننده بکوبیم. از طرفی حتی ضرباهنگ تعلیق در دنیای جدید (و به تبع آن سینما) از نوع درونی است. به نظرم رضاعی و حکمت با تجدید نظر و به نوعی تلطیف موسیقی فیلم میتوانند اکران موفقی را هم برای آن دستوپا کنند.
کار کثیف (خسرو معصومی)
زوایای پنهان و راز پایان خوب
خشایار سنجری
پس از توقیف طولانیمدت فیلم خرس (1390) نام خسرو معصومی بیش از گذشته بر سر زبانها افتاد؛ فیلمسازی که حرفهی کارگردانی را با ملاقات (1365) آغاز کرد و شهرتش را با رسم عاشقکشی (1381) و جایی در دوردست (1384) به دست آورد.
آنچه بر سر خرس آمده، موضوعی بسیار تکاندهنده است. فیلم نهتنها در ایران توقیف است بلکه از اکرانهای خارجی هم منع شده است؛ و این موضوع، کنجکاوی علاقهمندان سینمای ایران را در مورد تماشای آخرین ساختهی او بیشتر برانگیخت. معصومی در کار کثیف سوژهای متفاوت و جذاب را برگزیده و با ترسیم مخاطرههای زندگی یک ساقی نوشیدنیهای الکلی، به زوایای پنهان روابط انسانی ورود کرده است.
سالهاست روابط زناشویی و فرازونشیبهای آن، مضمونی متواتر در سینمای ایران و جهان است، اما کار کثیف بُعد تازهای از رابطهی پیچیده و معماگون را هدف گرفته و بقای روابط زنوشوهری و فروپاشی آن را محور کارش قرار داده است. البته در انتهای پرده دوم تأکید بسیاری بر ترسیم جزییات و افزایش عمق فاجعه میشود، به گونهای که از حوصله مخاطب خارج است و زمان فیلم را طولانیتر از حد عادی میکند؛ موضوعی که البته در تدوین احتمالی فیلم و نسخه اکران قابل رفع است.
معصومی همچون آثار قبلی خود، از تهران و شلوغیهای دراماتیک آن فاصله گرفته و با بهرهگیری از طبیعت بکر شمال کشور، قابهای زیبایی را خلق کرده است. این انتخاب لوکیشن، سبب تنوع بصری بیشتر کار کثیف نسبت به درامهای اجتماعی این سالهای سینمای ایران شده و دست مخاطب را در ورود به دنیای شخصیتها باز گذاشته است. اما نکتهی برجستهی فیلم، پایانبندی غافلگیرکننده آن است که درام را به سرمنزل مقصود میرساند و مخاطب را نیز به جواب سؤالهایش نزدیک میکند. این موضوع نتیجه شناخت معصومی از مقتضیات درام اجتماعی است که توانسته با استفاده از عنصر غافلگیری، درام خود را تا آخرین لحظه جذاب نگه دارد.