
نگاهى به فيلمها و جشنواره در پايان راه
شاهين شجرى كهن
سىوششمين جشنواره فيلم فجر با تمام خوب و بدش تمام شد و پردههاى تالار نمايش فرو افتاد، اما به مصداق «حكايت همچنان باقى» سينماى ايران در آغاز يك سال سينمايى جديد، به اكران ١٣٩٧ و دهها جشنواره سينمايى پيشرو چشم دوخته و براى موفقيتهاى بيشتر آماده مىشود. خيلى از ناظران و كارشناسان معتقدند كه اين دوره از جشنواره با اينكه فيلمهايش كمتر بود و اثر كامل و شش دانگ و فوقالعادهاى معرفى نكرد، اما نسبت به دورههاى قبلى در جذب مخاطب تازه و علاقمند كردن عموم مردم به سينما موفقتر بوده است. برگزارى منظم اين دوره و پوشش خبرى بسيار گسترده از يك سو، و سپردن مهمترين برنامه سينمايى تلويزيون به مجرى محبوبى مثل رضا رشيدپور از سوى ديگر، باعث شد سينما در اين ده شب براى مردم جذاب جلوه كند و توجه عمومى به سينما معطوف شود. رونق چشمگير سالنهاى سينما در ايام جشنواره و صف طولانى علاقمندان مشتاقى كه حتى فيلمهاى متوسط امسال را هم به سانس هاى ويژه كشاند، نشان از اهميت سينما در اين سرزمين دارد. از اين منظر جشنواره سىوششم رسالت اصلىاش را كه رونق بخشيدن به فضاى عمومى سينماست به خوبى انجام داده است.
حضور دهها عكاس خبرى و چندصد خبرنگار و گزارشگر در كاخ جشنواره و ساير سينماهاى برگزاركننده، نشان از ارزش رسانهاى اين رويداد دارد و در طول ده شبانه روز، از موج خبرسازى جشنواره ذرهاى كاسته نشد. نشستهاى خبرى فيلمهاى امسال با شركت جمع پرتعداد عكاسان و خبرنگاران برگزار شد و پوشش تصويرى نشستها بسيار گسترده بود. دهها تيم تصويربردارى با گزارشهاى ويدئويى آنلاين باعث مىشدند كوچكترين حواشى و اتفاقات جشنواره به سرعت در فضاى مجازى دست به دست شود و ناخودآگاه جشنواره به سوژه و خوراك خبرى ميليونها كاربر تلگرام و اينستاگرام تبديل شد. ضمن اين كه در هيچ دورهاى تعداد برنامههاى مستقل اينترنتى تا اين حد زياد نبود. جشنواره به صورت آنلاين از چندين برنامه اينترنتى پخش مىشد و هر كدام از اين برنامهها در رقابتى شديد بود كه خبرها و تحليلهاى بهتر و ويدئوهاى جنجالىترى ارائه دهد. اگر زمانى فقط برنامه اينترنتى «سىوپنج» با اجراى فريدون جيرانى آنلاين عرضه مىشد، حالا دستكم ده برنامه اينترنتى ديگر در فضاى مجازى قابل پيگيرى است كه همگى با حمايت اسپانسرهاى مالى و بودجههاى اختصاصى توليد مىشوند. در دورههاى آينده جشنواره، شاهد تنازع اين برنامهها براى جذب مخاطب خواهيم بود و شايد همين رقابت و برترىجويى اينترنتى هم به رونق و حرارت سينما اضافه كند.
پوشش تصويرى جشنواره با عكسها و ويدئوهاى فراوان و مخابرهى لحظهاى اطلاعات، گسترهى بازتاب فيلمها در فضاى خبرى و رسانهاى و حتى در ويترين شخصى موبايلها و تبلتها و كامپيوترهاى خانگى را به سطح بىسابقهاى رساند، اما ضمناً شاهد آشفته بازارى از حضور همزمان ده ها عكاس در محيط برگزارى جشنواره بوديم كه مدام از هر اتفاق سادهاى عكس مىگرفتند. صداى شاتر و نور فلاشهاى عكاسى، آرايهى بصرى امسال جشنواره بود و در خيلى از موارد آسايش را از حاضران سلب مىكرد. طراحى فضاى مناسبترى براى جولان ستارگان سينما و برپايى آيينهاى فرش قرمز، در كنار نظم بخشيدن به نشستهاى خبرى و ممانعت از حضور عكاسان در ميانهى پرسش و پاسخ و نقد و بررسى، مىتواند در آينده اين آسيب را كمرنگ كند.
از لحاظ داورى اين دوره هم مثل تقريباً تمام دورههاى قبلى، حاشيههاى زيادى داشت. در خيلى از رشتهها ايراد مهمى به انتخابها وارد نيست، ولى در مواردى به نظر مىرسد داوران مصلحتانديشانه جايزه دادهاند. مثلاً با اين استدلال كه فلان بازيگر قبلاً سيمرغش را گرفته و باز هم احتمال درخشش هست، جايزه را به بازيگر ديگرى دادهاند كه پس از چند سال حضور مداوم و پيمودن مسيرى صعودى، امسال در بهترين فرمش بود. يا در جايى ديگر به يك بازيگر سرشناس و محترم قديمى سيمرغ داده شده، در حالى كه قطعاً نقشهاى سنگينتر در بين همكارانش وجود داشت و البته جايزهى بازيگرى قرار نيست مثل سيمرغ «دستاورد حرفه اى» يا «يك عمر فعاليت هنرى» محملى براى اداى احترام به كارنامه و شخصيت يك بازيگر باشد. در بعضى رشتهها هم لزومى نداشت دو سيمرغ بلورين داده شود، كما اينكه انتخاب اغلب نامزدها از چند فيلم مشخص و حذف كامل چند فيلم ديگر نيز باعث بروز حاشيههايى شد كه البته در مجموع چندان مهم نبود و كليت داورى را زير سؤال نبرد.
در مجموع برگزارى اين دوره از جشنواره با نظم و كنترلى ستايشبرانگيز انجام شد و از لحاظ اجرايى كيفيت بالايى داشت. حل فورى مشكلات و واكنش سريع به كاستىها از امتيازهاى گروه برگزاركننده بود، ضمن اينكه ابراهیم داروغهزاده (دبیر جشنواره) و مسعود نجفى (مدیر روابط عمومی) ارتباط مستقيم و هميشگى با اهل رسانه داشتند و در اين ده شب مدام بين خبرنگارها و منتقدان پرسه مىزدند كه از نزديك همه چيز را زير نظر داشته باشند. البته اصرار عجيب برگزاركنندگان براى توزيع غذا بين خبرنگاران كه فقط باعث حيف و ميل و آلوده شدن محيط میشود و در شأن رسانه هم نيست همچنان وجود دارد. در حالى كه ساعت برگزارى سانسها در پرديس ملت نيز الزامى براى شام دادن ايجاد نمىكند و اين فقط تمهيدى براى تأليف قلوب به نظر میرسد. حفظ تعادل و جلوگيرى از امنيتى شدن بىدليل فضا، امتياز ديگر اين دوره بود، هرچند هنوز هم كسانى صرفاً به قصد مچگيرى از فيلمها به جشنواره میروند و هنرشان اين است كه كار دست سينماگران بدهند و با تفسيرهاى غيرسينمايى و جهتگيرىهاى جناحى و افراطى، آثارشان را «مورددار» كنند. با گسترش رسانهها و رشد قارچ گونهى سايتها و نشريات خلقالساعه كه به بودجههاى حكومتى متكىاند، فضا براى جولان اين افراد بازتر شده و عملاً نقد فيلم جايش را به تحليل امنيتى داده است. اصلاً يك عده شغل شريفشان اين است كه برچسبهايى مثل ترويج همجنسگرايى، غربزدگى، سياهنمايى و مانند اينها را به هر فيلمى كه به مذاقشان خوش نمىآيد بچسبانند و براى فيلمها پرونده باز كنند. همين كه مديران اين دوره تا حدى مانع از تركتازى اين طيف شدند و اصالت را به مؤلفهها و استانداردهاى سينمايى دادند خودش يك نكته مثبت است.
درباره دوره سىوششم و تمام ماجراها و حاشيههايش در شماره اول اسفند ماهنامه «فيلم» مفصل خواهيد خواند، ولى در حد يك اشاره بايد به برگزارى اين دوره نمره قبولى داد و اميدوار بود كه اين همه اشتياق و علاقه در ميان مردم به اكران عمومى هم بسط پيدا كند و در اكران هم شاهد همين صفهاى گرم و طولانى باشيم.
شگفتیها و قدرندیدههای سیوششمین جشنواره فیلم فجر
رضا حسینی
جشنواره امسال با تمام مشکلها و حتی مصایب خاص خودش (از جمله امکان دسترسی از نقاط مختلف شهر به محل برگزاریاش در پردیس ملت بهخصوص در هوای سرگیجهآور ایام وارونگی، پارکینگ، اینترنتی که در این روزگار سرعتزده پهنای باند لازم برای پاسخگویی به نیاز اهالی رسانه را نداشت، کارتهایی که «ي» عربی داشتند و تا روز آخر هم مشکل شناساییشان پابرجا بود و...) اما یک ویژگی ارزشمند داشت: آرامش خبرنگاران و منتقدان در رسیدن به سالنها سینما و اینکه نمیترسیدند جای مناسبی برای تماشای فیلم گیرشان نیاید! خب، از یک سو میتوان گفت این موضوع یک اصل اولیه و بدیهی است اما در این صورت باید به حافظهمان رجوع کنیم و یاد روزها و سالهای پیدرپی برگزاری جشنواره در برج میلاد را زنده کنیم که بارها و بارها اصلاً جایی برای نشستن گیرمان نمیآمد (بله، در سالن 1600 نفری! میلاد) و حتی یک سال، گروهی از منتقدان جلوی پرده نشستند و آخرین فیلم جشنواره را تماشا کردند تا اعتراضشان را نشان دهند (و به یاد داریم که سال بعد هم فقط چند روز ابتدایی اوضاع کمی بهتر شد! و دوباره روز از نو و روزی از نو). بنابراین خیلی مهم بود که امسال میتوانستیم دوسه دقیقه مانده به شروع نمایش فیلمها (و نه از نیم ساعت تا یک ساعت قبل) به سمت سالن حرکت کنیم و بدون هر گونه مشکلی در جای مناسبی مستقر شویم و فیلم ببینیم.
اما در خصوص حواشی همیشگی پیرامون اعلام نامزدها و برندگان جشنواره فیلم فجر باید دستکم به دو موضوع توجه داشت؛ اول اینکه ممکن نیست نظر و خروجی دو هیأت داوری یکسان باشد و ترکیب اعضا و سلیقهشان بهشدت تأثیرگذارست (پس بهتر است به رأی هم احترام بگذاریم) و دوم اینکه بدیهی است هر سال از یک سو، نامزدها و برندگان، خود را محق بدانند و حتی در مواردی لایق حقی که از آنها در دورههای قبل ضایع شده، و از سوی دیگر کسانی باشند که - درست یا نادرست - ادعای «دیده نشدن» را مطرح کنند (و میدانیم که از کن و اسکار تا هر جشنواره و مراسم دیگری همیشه پای «سیاستهای جلو و پشت پرده» هم در میان بوده و خواهد بود؛ یک جا کمتر و یک جا خیلی بیشتر!). پس در این شرایط بهتر است ما هم به بازی جهانی و متداول این عرصه تن دهیم و مثل تمام روزنامهنگاران و نشریهها، نظرات و دلایلمان را مطرح کنیم و فهرستهای خودمان از شگفتیها و قدرندیدههای فجر را منتشر کنیم.
بهترین فیلمها و کارگردانان!
تنگه ابوقریب و بهرام توکلی بهدرستی مورد قدردانی قرار گرفتند و واقعاً تنگه ابوقریب یکی از بهترین فیلمها و حتی دستاوردهای سینمایی سیوششمین دوره است. اما به طور طبیعی این جوایز ممکن بود به نامزدهای شایستهی دیگری هم برسند و فیلمهای مغزهای کوچک زنگزده (که در اغلب نظرسنجیهای مستقل صدرنشین است) و حتی سرو زیر آب (محمدعلی باشهآهنگر) میتوانستند در رشته بهترین فیلم برنده باشند یا هومن سیدی هم یکی از دریافتکنندگان جایزه کارگردانی باشد؛ جایزهای که امسال دو برنده مجزا - و نه مشترک - داشت. البته سیدی دست خالی هم نماند و سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه «هنر و تجربه» را به خانه برد. او پس از دریافت جایزه به نکتهای اشاره کرد که احتمالاً ما نیز با او همنظریم: «نمیدانستم چنین جایزهای وجود دارد...» البته این ابراز تعجب به رضا مقصودی هم سرایت کرد که برای خجالت نکش سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول را برنده شد. جالب بود که فیلم متفاوت امیر (نیما اقلیما) که آشکارا اثری هنری و تجربی است و میتوانست به عنوان بهترین فیلم از نگاه «هنر و تجربه» یا بهترین فیلم اول در کانون توجه قرار گیرد، بهکل نادیده گرفته شد. اما یک جایزه بهترین فیلم دیگر هم به انتخاب هیأت داوران به پیمان معادی و بمب؛ یک عاشقانه رسید تا بهخوبی از همه قدردانی شده باشد؛ یا دستکم کسانی که ممکن بود معترض شوند.
اما اولین سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی به ابراهیم حاتمیکیا برای به وقت شام رسید که حتماً تا این لحظه از سخنرانی جنجالیاش باخبر شدهاید. اما همه میدانیم که فیلمسازی سخت است. توکلی درباره تنگه ابوقریب گفت که سختترین فیلم کارنامهاش بوده یا باشهآهنگر آرزو کرد که فیلم بعدیاش را بتواند زیر شش سال بسازد(!) پس این دلیل خوبی برای اعتراض و افراط و حتی طلبکاری و شکایت بردن به خدا نیست. به هم احترام بگذاریم.
پس از اینکه توکلی دومین سیمرغ کارگردانی را گرفت و خیلی ساده از داوران و همهی یاورانش تشکر کرد، سعید ملکان سیمرغ بهترین فیلم را برای تنگه ابوقریب دریافت کرد و بعد از دعوت از همه اعضای گروه تولید فیلمش، با توجه به شرایط پیشآمده پس از سخنرانی حاتمیکیا گفت: «چون فضا تلخ شد من یک نکتهی شیرین میگویم: مردم برای اسم شهدا در آخر فیلم ما دست میزدند و این اتفاق برایمان بسیار ارزشمند بود.»
اما دو جایزهی بهترین فیلم آخر، یعنی بهترین فیلم از نگاه ملی و بهترین فیلم از نگاه تماشاگران بهترتیب به سرو زیر آب (باشهآهنگر) و مغزهای کوچک زنگزده (سیدی) رسید. جالب است که با وجود اهدای این همه جایزه، باز هم شعلهور و کارگردان توانمندش حمید نعمتالله بینصیب ماندند و جالبتر اینکه شعلهور با تمام ویژگیهایش که آن را به یکی از بهترین فیلمهای این دوره بدل کردهاند، حتی در رشتههای بهترین فیلم و کارگردانی نامزد هم نشده بود!
بهترین بازیگران اصلی
سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اصلی زن به سارا بهرامی برای دارکوب (بهروز شعیبی) رسید که حقیقتاً بازی درخشانی دارد و به بهترین شکل نشان داد که درخشش سال گذشتهاش در ایتالیا ایتالیا (کاوه صباغزاده) اتفاقی نبوده است و تواناییهای زیادی دارد. او پس از تشکر از «همه» که از هیأت داوران آغاز شد و بعد از کارگردان و تهیهکننده و دوستان به نویسندگان و فیلمبردار و امین حیایی هم رسید، جایزهاش را به خانوادهاش تقدیم کرد و از حضار خواست برای مادرش در سالن دست بزنند. اما در این رشته، باران کوثری برای عرق سرد (سهیل بیرقی) و هانیه توسلی برای سوءتفاهم (احمدرضا معتمدی) هم میتوانستند برندهی دیپلم افتخار باشند.
سیمرغ بهترین بازیگر مرد اصلی هم بهدرستی به امیر جدیدی برای دو بازی فوقالعادهاش در فیلمهای عرق سرد و تنگه ابوقریب تعلق گرفت. او در صحبتهایش ضمن تشکرهای لازم، ابراز امیدواری کرد که بتواند راهش را بهخوبی ادامه دهد. اما در این رشته، دیپلم افتخاری به امین حیایی برای شعلهور (نعمتالله) رسید که امیدواریم با این فیلم مسیر تازهای در کارنامهاش باز شده باشد. در این بخش نوید محمدزاده هم بازی درخشانی را در مغزهای کوچک زنگزده (سیدی) ارائه داده است که بهراحتی میتوانست برنده دیپلم افتخار باشد یا حتی جای جدیدی را بگیرد؛ هرچند نباید فراموش کرد که جدیدی دو شخصیت کاملاً متفاوت را در دو جهان داستانی خلق کرده است.
در این دو بخش، بازیگران امیر (اقلیما) بهکل نادیده گرفته شدند که میتوانستند در حد نامزد مطرح شوند.
بهترین بازیگران مکمل
سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن مکمل به سحر دولتشاهی برای عرق سرد (بیرقی) و چهارراه استانبول (مصطفی کیایی) رسید که جا داشت به بازی دیدنی او در امیر (اقلیما) هم اشاره میشد. دولتشاهی، هم از کیایی تشکر کرد و گفت جای او در مراسم خالی است و هم با اشاره به نامزدی هر پنج بازیگر عرق سرد از کارگردانی بیرقی تعریف کرد. او در پایان گفت که امیدوارست دلخوریها کمتر شود (که این آرزوی همه ماست!) اما در این رشته سایر نامزدها هم بازیهای درخور توجه و تماشاییای دارند: لیلی رشیدی و هدی زینالعابدین برای عرق سرد و نگار عابدی برای دارکوب.
سیمرغ بهترین بازیگر مکمل مرد به جمشید هاشمپور برای دارکوب رسید که دخترش به نیابت از داوران تشکر کرد. این بخش هم بازیهای درخور توجه و دیدنی زیادی را در خود داشت: فرهاد اصلانی و نوید پورفرج برای مغزهای کوچک زنگزده، مسعود کرامتی برای چهارراه استانبول و سیامک انصاری برای بمب؛ یک عاشقانه.
اما همان طور که میدانید همیشه رشتههای بازیگران مکمل، هم پربارند و هم نمیتوانند خیلیهای دیگر را در خود جای بدهند. به عنوان مثال فیلمهای تنگه ابوقریب، مغزهای کوچک زنگزده، سرو زیر آب و... بازیهای دیگری هم داشتند که میتوانستند دیده شوند. اما بزرگترین بازنده این بخش شاید جواد عزتی باشد که بازی فوقالعادهاش در تنگه ابوقریب دیده نشد.
سایر جوایز و شگفتیها
* اولین سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه به کامبوزیا پرتوی برای کامیون رسید تا او هم که با مصلحتاندیشی برنده شد، روی صحنه انتقاد کند و با دعوت از سعید آقاخانی به روی صحنه، جایزهاش را با «دستودلبازی» به او تقدیم کند. البته آقاخانی جانب انصاف را رعایت کرد و گفت: «امسال آن قدر بازیها خوب بود که انتخاب سخت شده بود...» هومن سیدی که دومین سیمرغ بهترین فیلمنامه را دریافت کرد با اشاره به هیجانهای گروهی از تماشاگران بهشوخی گفت: «فکر کردم سالن را اشتباه آمدهام و مراسم در سالن دیگری است...» در این بخش میشد به فیلمهای سرو زیر آب و شعلهور هم توجه شود.
* سیمرغ بلورین بهترین مدیر فیلمبرداری به علیرضا زریندست رسید که در سرو زیر آب درخشان و حتی حماسی عمل کرده است. البته از تلاشهای متفاوت پیمان شادمانفر و حمید خضوعیابیانه برای فیلمهای مغزهای کوچک زنگزده و تنگه ابوقریب هم نباید غافل شد. اما غایب بزرگ این رشته روزبه رایگا برای شعلهور بود.
* سیمرغ بلورین بهترین تدوین به بهرام دهقانی و محمد نجاریان برای عرق سرد تعلق گرفت و دهقانی بهشوخی گفت که امیدوارست برادرش در هیأت داوران (خسرو دهقان) این جایزه را به او نداده باشد!
* سیمرغ بلورین بهترین موسیقی متن نصیب کارن همایونفر برای به وقت شام شد؛ افتخاری که میتوانست به حامد ثابت برای تنگه ابوقریب یا سهراب پورناظری برای شعلهور هم برسد.
سرباز نظام
محمدسعید محصصی
حاتمیکیا در اختتامیهی جشنواره جملهی آشنایی را بار دیگر بر زبان آورد: «خودم را سرباز این نظام میدانم.» هرچند شناخته نیست چرا فیلمسازی با این درجه از اهمیت و جایگاه برجستهاش در سینمای ایران باید چنین کلماتی را مدام بر زبان آورد، اما حرف بر سر چونوچرای اینگونه حرفها نیست نکته این است که مگر سربازی و جنگیدن فقط در جبهه و با اسلحه و خون است؟ مگر با خون دل نمیشود جنگید و با عرق جبین، در پهنهی علم و هنر و سیاست و فرهنگ؟ و مثلاً برای خدمترسانی به محرومان از نیازهای اولیهی زندگی؟ سینمای ما در مورد جنگ هشتساله و سپس جنگ در افغانستان و بوسنی و حالا در مورد جنگ با تروریستها در عراق و سوریه، فیلمهای بسیار زیادی ساخته است. هرچند نگاهی که غالب فیلمسازان سینمای ایران به مقولهی جنگ داشتهاند نگاهی ایدئولوژیک بوده و هست و همین امر باعث شده این سینما هنوز وارد بسیاری از ابواب جنگ نشود، اما خلاصه کردن جنگ صرفاً در عرصهی نظامی، باعث شده بسیاری از فداکاریها و قهرمانیها در جنگهای غیرنظامی از چشم سینمای ما پنهان بماند. جنگ دیپلماتیک سیاستمردان ما در مقاطع گوناگون تاریخی چیزی بوده که هنوز سینمای ایران به آن ورودی نداشته است: از گذشتههای دور چیزی نمیگویم اما در کمتر از 200 سال گذشته سیاستمردان ما قهرمانیهای خاطرهانگیزی داشتهاند که پیروزی در آن نبردها کم از دلاوریها و جانبازیهای نبرد نظامی نبوده و نیست: عهدنامهی ارزروم در اواخر دوران قاجاریه و نبرد سرنوشتساز ایران با اتحاد شوروی بر سر خروج ارتش سرخ از صفحات شمالی کشور که بهنام عهدنامهی قوام-سادچیکف مشهور شد، شکست بریتانیا در مورد پروندهی نفت در دوران دکتر محمد مصدق، پیروزی دکتر ولایتی و تیم وزارت خارجهی ایران در مذاکرات سهجانبه در سازمان ملل در پایان جنگ تحمیلی که به اعلام عراق بهعنوان آغازکنندهی جنگ منجر شد و مذاکرات موفق دکتر جواد ظریف که منجر به توافقنامهی برجام شد.
چرا سینماگران ما به این عرصهها اصلاً نگاهی نکردهاند؟ آیا بار دراماتیک کافی نداشتهاند؟ آیا نسبت به اصل مذاکرات و نوع برخورد دیپلماتهای ایران در آن مذاکرات مشکل دارند؟ شاید فکر میکنند با ورود به این عرصهها در عمل پذیرفتهاند که اصلاً جنگ کار خوبی نیست و به بیان دیگر با اصل صلح مشکل دارند؟ اینجا باید پرسید چرا؟ مگر کل شاهنامه سرتاسر پر از صحنههای جنگ و خونریزی نیست؟ آیا فردوسی با بزرگ کردن سیاوش و کیخسرو درواقع طرفداری از صلح را به خوانندگان کتابی سراسر جنگ و خونریزی، توصیه نمیکند؟ باید پرسید مگر هنرمند نباید فارغ از نزاعهای ایدئولوژیک به جایگاه خود در بعدی تاریخی نگاه کند و همهی واقعیت را ببیند و همه نوع قهرمانی را در تصویرگری جنگها تشخیص دهد و بدانها بپردازد؟ هنرمندی هم که مفتخر است به سربازی نظام، چرا به دیگر سربازان نظام نگاه نمیکند؟ کار هنرمند برکشیدن نوعی از سربازان و نادیدهگرفتن نوعی دیگر از سربازان نیست. هست؟