ناواپول تامرونگراتاناریت فیلمساز مؤلف تایلندی برای تماشاگران و منتقدان کشورش چهرهای آشنا و محبوب است، اما منتقدان و دوستداران سینما در دیگر کشورهای جهان شاید نتوانند نام او را بهدرستی تلفظ کنند!
به مدد شرکت فیلمسازی هنگکنگی «اِیژِن شَدوز» قرار است فیلمهای این هنرمند در کشورهای آسیایی توزیع شوند. البته تماشاگران پیگیر سینما احتمالاً در جشنوارههای جهانی چند فیلم او در سالهای اخیر را دیدهاند. اما حالا قرار است این فیلمها، پخش عمومی وسیعی داشته باشند. با وجود اینکه تامرونگراتاناریت از سال 2012 در کار فیلمسازی است و تا به حال پنج فیلم ساخته است، اما «ایژن شدوز» آخرین فیلمش فردا بمیر را برای پخش انتخاب کرده است؛ فیلمی که داستانش مثل مورد عجیب بنجامین باتن (دیوید فینچر) به نظر میرسد که در آن شخصیتی در یک خط سیر معکوس از پیری به کودکی میرسد.
«ایژن شدوز» که میخواهد توزیع آثار این هنرمند را از جدیدترین فیلمهای کارنامهاش شروع کند و همین طور به عقب برگردد و آثار قبلی او را هم به دست تماشاگران کنجکاو برساند، امیدوارست به کمک فیلمهای او، سینمادوستان آسیایی را به تماشای محصولات صنعت سینمای تایلند علاقهمند کند. این اولین بار است که این شرکت فعال، فیلمی از سینمای این کشور آسیای دور را در سطح بینالمللی پخش میکند.
داستان به گونهای است که میتواند تماشاگران غیرتایلندی را نیز به خود جلب کند و جنبهای عمومی دارد. ماجراها در شهر بانکوک امروزی رخ میدهند و زندگی تعدادی شخصیت متفاوت را در مراحل مختلف زندگی دنبال میکند که هر یک به گونهای درگیر مسائل اخلاقی و اجتماعی است. فردا بمیر نوامبر 2017 روی پرده سینماهای تایلند رفت و هنوز نمایش عمومیاش ادامه دارد. فیلم طی این مدت نزدیک به دویست هزار دلار فروش کرده است که برای یک محصول داخلی بسیار خوب است.
فردا بمیر به عنوان پنجمین ساخته سینمایی سازندهاش، حکایت از پختگی او در مقام کارگردان و داستانگو میکند. اولین فیلم او 36 یکی از جوایز اصلی جشنواره پوسان 2012 را گرفت و مهمان تعداد زیادی از دیگر جشنوارههای بینالمللی شد. دومین فیلمش مری خوشحاله، مری خوشحاله در جشنواره ونیز نمایش موفقی داشت. این در حالی است که تامرونگراتاناریت برای سومین فیلمش استاد سراغ ژانر مستند رفت. در سال 2015 با چهارمین ساختهاش سکته قلبی هشت جایزه مراسم اتحادیه ملی فیلم تایلند را برنده شد.
به اعتقاد منتقدان، فیلمساز با فردا بمیر به ریشههای فیلمسازی مستقل خود برگشته است و این فیلم میتواند الهامبخش جوانها و تازهواردها باشد. در عین حال، موفقیت مالی فیلم هم از چشم منتقدان سختگیر دور نمانده است. آنها میگویند تامرونگراتاناریت توانسته بهخوبی پل ارتباطی بین روشنفکران و تماشاگران معمولی بزند. این همان چیزی است که صنعت سینمای امروز تایلند بهشدت نیازمند آن است. توزیعکنندگان فردا بمیر در «ایژن شدوز» هم آن را «کاری از سرشناسترین و قابلذکرترین فیلمسازان نسل جوان سینمای تایلند» میدانند که «با موضوعی قوی و سبکی ناب، اثری شخصی و زیبا آفریده است.» جنبههای مختلف کاری تامرونگراتاناریت در مصاحبههای متعددش بحث و بررسی شده است. پاسخهای او به این پرسشها نیز ساده و راحت است.
دو فیلم اولتان «36» و «مری خوشحاله، مری خوشحاله» با مضمون زندگی در عصر دیجیتال سروکار دارند.
فکر میکنم هر فناوری جدیدی ما را به شیوههای گوناگون تغییر میدهد. از روزی که تلفن همراه آمد، نوع رفتار آدمها و حتی روابطشان تغییر کرد. همین موضوع توجه و علاقهام را جلب کرد. همیشه نوع جدید ارتباطات و تفکر، از جانب فناوریهای جدید میآید. 36 هم محصول فضای دیجیتال است. اصلاً تمام بخشهای آن از فیلمبرداری گرفته تا تبلیغات دیجیتالی است. اولین نمایش آن هم نه در سالن سینما، که در یک اتاق کنفرانس بود. دیجیتال راهوروش فیلمسازی را تغییر داده است و گریزی نیست.
علاوه بر فیلمسازی، به عنوان مشاور فیلمنامه و منتقد هم کار کردهاید. این کارها چهقدر بر شما به عنوان فیلمساز تأثیر گذاشتهاند؟
وقتی به عنوان منتقد مینویسم، خودم را در مقام یک تماشاچی قرار میدهم. وقتی فیلمسازی را شروع میکنیم، بعضی وقتها در پروژههایمان غرق میشویم و مشکلات را نمیبینیم. اما وقتی از نگاه تماشاچی به فیلم نگاه میکنیم، بهراحتی آن مشکلات را میبینیم. زمانی که درباره فیلمی به عنوان منتقد مینویسم، مجبورم به تحلیل این مسأله بپردازم که چرا آن فیلم را دوست دارم یا ندارم. اینها دنیاهای متفاوتی با نگرشهای متفاوت هستند.
کدام فیلمسازان الهامبخشتان بودهاند؟
تسای مینگلیانگ و روی آندرشون. احتمالاً باید از تاکشی کیتانو هم اسم ببرم. سینمای آسیا بیشترین تأثیر را روی من داشته است و البته نباید فیلمهای منطقه اسکاندیناوی را فراموش کرد.
چه زمانی احساس کردید که میخواهید فیلمساز شوید؟
از دوران دبیرستان. اما حقیقتش را بخواهید، نمیدانستم باید چه کار کنم. من به مدرسه سینما یا هنرهای دیگر نرفته بودم و بیشتر در رشته ارتباطات تحصیل کرده بودم. آدم خوششانسی هستم که خودم را پیدا کردم و همان اوایل کار، فهمیدم چه تصمیمی برای آینده دارم. همین باعث شد تا خودم را وقف رؤیایی کنم که در سر داشتم.
برای آینده به کارهای زیادی فکر کردهاید؟
حتماً. قبل از ساخت یک فیلم، اول آن را در ذهنم میسازم و مرور میکنم و زمان ساخت کمی بیشتر دربارهاش فکر میکنم. اما قصدم این نیست که فقط فیلم بسازم و فیلمساز باشم. در حقیقت خیلی دلم میخواهد یک کتاب بنویسم. حتی شاید بخواهم دعوت یک دوست برای کار در یک نمایشگاه آثار هنری را قبول کنم. خودم را در یک محدوده قرار نمیدهم و به یک کار محدود نمیکنم. این طور نیست که به خودم بگویم همیشه میخواهم یک فیلمساز باقی بمانم. البته منظورم این نیست که فردا فیلمسازی را رها میکنم و مثلاً میروم نخوسوزن میفروشم! هنوز در این حرفه کارهای زیادی دارم و باید راهی که پیدا کردهام، ادامه بدهم. اما به دنبال یافتن چالشهای تازه هستم. خیلی دلم میخواهد در یک محصول مشترک کار کنم. مثلاً بدم نمیآید یک بازیگر ژاپنی را در فیلمی هدایت کنم. فیلمهایم را با سرمایههای خودم ساختهام. برای همین، محل کسب سرمایه برایم اهمیت زیادی دارد. تماشاگران تایلندی اهمیت زیادی به جشنوارهها و جوایز نمیدهند و حتی نشان کن روی پوستر یک فیلم میتواند باعث صرف نظر کردن از تماشای آن شود. برای همین دوست دارم فیلمهایم را قبل از حضور در جشنوارهها به مردمم نشان بدهم. برای همین اکران فیلم اولم را خودم انجام دادم و از محیطهای کوچک شروع کردم تا به سالنهای بزرگ رسیدم. ما به عنوان فیلمساز مستقل مجبوریم به دنبال یافتن راهها و روشهای تازه برای جلب توجه مردم باشیم و حتی خودمان کار اکرانشان را به عهده بگیریم.