شب میآید به کارگردانی تری ادوارد شولتس، داستان دو خانواده است که با وقوع آخرالزمانی زامبیگونه، دور هم جمع میشوند؛ و از این موضوع مطمئن نیستند که آیا میتوانند به هم اعتماد کنند یا نه. پل (جوئل اجرتن) با همسرش سارا (کارمن اِجوگو) و پسرشان تراویس (کلوین هریسن جونیور) در خانهای جنگلی، گوشهای امن از دنیا را برای خودشان تدارک دیدهاند و از نظم و انضباط سفتوسختی پیروی میکنند تا بیمار نشوند. اما روزی ویل (کریستوفر ابوت) به تصور ورود به خانهای متروک به قلمرو آنها تجاوز میکند. پل و خانوادهاش ابتدا با خشونت و بدبینی با او برخورد میکنند اما دستآخر حرفهایش را باور میکنند. این دومین فیلم بلند تری ادوارد شولتسِ نویسنده و کارگردان است که پس از درام خانوادگی دیدنی کریشا آن را ساخته است.
ایده اولیهی فیلم چه زمانی شکل گرفت و دوست داشتی چهجور فیلمی از کار دربیاید؟ آیا همانی شد که میخواستی؟جرقهی فیلم با از دست دادن پدرم زده شد و دو ماه پس از مرگ پدرم بود که ایده به طور کامل فوران کرد و روی کاغذ پیادهاش کردم. تا جایی که به خاطر دارم این طور شروع شد. در ضمن سؤال خوبی مطرح کردید. آنچه برای من واقعاً اهمیت داشت این بود که فیلم از جایی از اعماق تجربههای شخصیام شکل بگیرد؛ و همان طور که در فیلم آشکار است، همه چیز از همان اولین صحنه آغاز میشود و حرفهایی که زن به پدرش میزند همان کلماتی هستند که من به پدرم گفتم و... اما به طور طبیعی پس از این صحنه، همه چیز داستانی است. با این حال، همه چیز از همین شروع برمیآید که احتمالاً سه سال پیش آن را نوشتم؛ زمانی که دستخوش احساسات مختلفی میشدم از جمله اینکه ناگهان زیر گریه میزدم. به همین خاطر فقط امیدوار بودم که فیلم نهایی چنین حسوحالی را در بر بگیرد و تماشاگرانش دستخوش همان احساساتی شوند که در آن زمان من تجربه کردم.
به هر حال چون قصد افشای داستان فیلم را نداریم، همین بس که بگویم «شب میآید» اثر متفاوتی از کار درآمده است. اما در زمان نگارش فیلمنامه و تولید، چهقدر به قراردادها فکر کردید و خلاف آنها گام برداشتید؟ یا اینکه فقط میخواستید فیلمی با موقعیتهایی آشنا بسازید که تماشاگر در حین دیدنش مثلاً بگوید: «الان یکی از این راهپلههای تاریک پایین میرود»؟
فکر میکنم کمی از هر دو. به نظرم چون فیلمی بسیار شخصی است که از درونم طغیان کرده و در عین حال روایتی داستانی است، ابداً یک فیلم ترسناک قراردادی از کار درنیامده است؛ اما در قلمروی آشنایی گام برمیدارد. من در واقع شب میآید را با الهام از فیلمهای ترسناکی ساختم که عاشقشان هستم: شب مردگان زنده، موجود، تلألؤ یا حالا نگاه نکن. من در هر یک از این فیلمها عناصری را دوست دارم. به عنوان مثال میدانم که موجود ناشناختهی موجود و گریمش شگفتانگیز است اما اینها عناصری نیستند که من را به این فیلم علاقهمند کردهاند. وقتی بچه بودم این چیزها مرا به وحشت انداختند اما آنچه بیش از اینها مرا ترساند این بود که نمیتوانم به هیچکس اعتماد کنم. پارانویا به همه تزریق شده است. در مورد شب مردگان زنده هم باید بگویم که زامبیهای خوبی دارد اما این زامبیها نیستند که مرا هیجانزده میکنند؛ این آدمهای داخل خانه هستند! و همین طور پایان فیلم.
بله، من هم زمان تماشای فیلم به یاد «شب مردگان زنده» افتادم. وقتی فیلمنامه را مینوشتید، پایان این فیلم را در ذهن داشتید؟ بهخصوص به خاطر شخصیتها و روابط بیننژادی آنها؟
احتمالاً. نمیگویم صددرصد آگاهانه بوده است اما بهشدت تحت تأثیر آن هستم و اولین باری که تماشایش کردم شگفتزده شدم. همین طور پایانبندی حالا نگاه نکن که مسحورکننده است و حتی مگس که مثل یک قصهی عشق بود و شما به شخصیتهایش دل میبندید اما با یک تراژدی روبهرو میشوید. این گونه مصالح مرا هیجانزده میکنند که آنها را با یک درام خانوادگی ترکیب کردم. من چندان به شیوع بیماری، آخرالزمان و این جور چیزها اهمیت نمیدهم و آدمها، خانهشان، روابطشان و جهان کوچکشان و آنچه سرشان میآورد، برایم مهمترند.
این فیلم هم در اصل یک تراژدی است.
این طور فکر میکنم.
این، جایی بود که کارتان را شروع کردید؟
نمیدانم.
بهویژه با عناصر زامبیگونهای که انگار همه چیز را رصد میکنند اما از آنها خبری نمیشود؟
بله. در واقع موضوع واقعاً جالب توجهی که فیلم را متفاوت کرده این است که من این سفر را پشت سر گذاشتم. من تازه چند هفته است که فهمیدهام فیلم همین طور که پیش میرود، شباهتش به ترسناکهای قراردادی کمتر و کمتر میشود و بیشتر به آدمها بها میدهد و تراژدی که به آن اشاره کردید. نمیدانم، من هر بار که فیلم را میبینم در پایان گریه میکنم. نقطه اوج داستانی که در پایان میبینیم و اتفاقی که میان دو خانواده در جنگل روی میدهد، هنوز هم مرا به وحشت میاندازد؛ و جیغهای یکی از شخصیتها. اولین باری که آنها را شنیدم هم به گریه افتادم. این صدایی است که شما هرگز نمیخواهید آن را بشنوید.
آیا تحت فشار قرار گرفتید که عناصر خاصی را که در فیلم جایی ندارند به آن بیفزایید؟
نه خیلی زیاد. البته فکر میکنم به این موضوع هم برمیگشت که هرگز قرار نبود یک فیلم پرهزینه باشد. کمپانی A24 سرمایهگذاری کرد و پس از خواندن فیلمنامه موافقتش را اعلام کرد. آنها وقتی کریشا را در جشنواره SXSW دیدند و پسندیدند، به من گفتند: «این از آن دست فیلمهایی نیست که ما معمولاً پخش میکنیم اما به این یکی علاقهمند شدهایم.» و بعدش این سؤال را پرسیدند: «حالا میخواهی چه کار کنی؟» من هم این فیلمنامه را که حکم فرزندم را داشت به آنها نشان دادم. به همین سادگی! در نسخهی اولیه صحنههایی مثل درگیری و تیراندازی جاده هم وجود نداشتند چون فکر میکردم پولی برای ساخت فیلم نخواهم داشت و باید یک جوری کارم را پیش ببرم.
پس دوربین اصلاً از خانه خارج نمیشد.
بله. پل میرفت و وقتی برمیگشت ما از وقایع باخبر میشدیم. اما چیزهای کوچکی به فیلمنامه اضافه شدند و این طور نبود که با یافتن سرمایهگذار بگوییم: «حالا بیایید کل این جهان داستانی را کاوش کنیم.» در واقع کمپانی سرمایهگذار هم متوجه بود که با یک فیلم ترسناک قراردادی طرف نیست.
وقتی به «ساحره»ی همین کمپانی A24 فکر میکنیم یا فیلمی مانند «از پی میآید»، متوجه ایدههایی درباره طراحی متفاوت آدمبدهای داستان میشویم یا اینکه یک آدمبد چهقدر میتواند چالشبرانگیز باشد؛ یا «بگریز» و آن آدمبد متفاوتش.
دقیقاً. اصلاً هیولای سنتی بگریز چیست؟ به همین دلیل فکر میکنم با نوع تازهای از فیلم ترسناک روبهرو هستیم که البته فقط فیلم وحشت نیست. در واقع به عنوان فیلم ترسناک برایش بازاریابی میشود اما توأمان هجویه یا «تریلر اجتماعی» (همان طور که کارگردانش آن را چنین نامیده است) هم هست. من واقعاً خورهی فیلم هستم و همهی این فیلمها را دیدهام و دوست دارم؛ حتی انتظار خام را هم میکشیدم. اما سالها پیش این فیلمنامه را نوشتم و آن زمان هنوز این فیلمها را ندیده بودم.
اما جالب توجه است که شما میتوانید در خصوص این تراژدیهای شخصی درباره آدمها صحبت کنید؛ چه بیماریهای مسری در «از پی میآید» باشد و چه نژادپرستی در «بگریز»...
موضوع حائز اهمیت درباره این فیلمها به نظرم این است که همهشان آثار شخصیای برای سازندگانشان هستند. فکر میکنم روشن است که بگریز چهطور میتواند فیلمی شخصی باشد؛ و همین طور بابادوک و ساحره. اینها فیلمهای شخصی هستند که در قلمرو ژانر وحشت ساخته شدهاند.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
[منبع: نیک آلن، راجر ایبرت داتکام]