آلبوم اولین فیلم بلند محمدجان مرتوگلو 27ساله است. او برای این فیلم سراغ سوژهای داغ رفته که نزدیک شدن به آن نیازمند جسارت بوده است. داستان درباره زوجی است که نمیتوانند صاحب بچه شوند و تصمیم میگیرند بچهای را به فرزندخواندگی بگیرند. اما قرار نیست کسی متوجه این موضوع شود و آنها میخواهند این فرزند را به جای بچهی واقعیشان جا بزنند. اولین نمایش آلبوم در هفتهی منتقدان جشنواره کن بود و جایزهای را نصیب سازندهاش کرد. دو هفته قبل هم جشنواره فیلم سارایوو، جایزه اصلی و بزرگ خود را به آن داد. فیلم محصول مشترک ترکیه، رومانی و فرانسه است اما رومانیاییها از آن به عنوان فیلمی یاد میکنند که در دنبالهی موج نوی سینمای این کشور ساخته شده است. مضمون فیلم در عین حال یکی از مشکلهای جامعهی رومانی هم هست. در هر صورت مرتوگلو در اولین فیلمش نگاهی به بیرحمیها و قساوتهای جامعهی سنتی ترکیه انداخته و آن را با لحنی متفاوت به تصویر کشیده است.
جامعهی ترکیه تابوهای زیادی دارد. چرا تصمیم گرفتید موضوع فرزندخواندگی را تحلیل کنید؟
دوستانی دارم که توسط خانوادههایی به فرزندخواندگی گرفته شدهاند. آنها وقتی متوجه واقعیت شدند، مشکل بزرگی در زندگیشان به وجود آمد و به طور طبیعی، نتایج فاجعهباری به همراه داشت. به همین جهت، مضمون تلخ فیلم برایم بسیار آشنا و ملموس است. در کنار پرداختن به این مضمون، ایدهی اصلیام ساختن فیلمی درباره پیدایش تاریخ بود. بهشدت علاقهمند اپیستمولوژی (شناختشناسی) تاریخ هستم و برای همین سعی کردم فیلمی درباره تاریخ جعلی یک خانواده بسازم.
معرفی فیلم با عکسهایی از زوجهایی که بارداری قلابی را به نمایش میگذارند، زمان خیلی زیادی را در بر میگیرد.
سعی کردم جریان فرزندخواندگی در ترکیه را توضیح بدهم. در ترکیه معمولاً سه سال طول میکشد تا بچهای را به یک خانوادهی دارای شرایط لازم تحویل بدهند. در ترکیه تهیهی عکسهای جعلی از این موضوع یک کار عمومی است. تلاشم این بود که حس مربوط به زمان را بیان کنم و گذشت این زمان طولانی را نشان دهم.
شما در بعضی موارد این عناصر را به شکلی مضحک یا نامعقول به تصویر کشیدهاید؛ مثل صحنهای که در ادارهی مالیات، کارمندان پشت میزهای کارشان به خواب رفتهاند یا آن صحنهای که دو زن بالای سر تخت بچهای که به خواب رفته است، سیگار میکشند، شلوغ میکنند و از لباسهای نوی بچه شادمان هستند.
این صحنهها کاملاً متفاوت هستند. صحنهی ادارهی مالیات، البته آبستره است و از تجربهی شخصی خودم میآید. حتی در صنعت فیلمسازی هم با کلی بوروکراسی روبهرو هستید. وقتی به دفتر وزارت فرهنگ در آنکارا میروم، کلی از وقتم صرف کاغذبازیهای بیمورد میشود. بعضی وقتها باید ده ساعت برای یک امضای ساده معطل بمانم. وقتی آنجا منتظر هستم احساس میکنم همه خواب هستند. من این جور مکانها را این طور میبینم. در مورد صحنهی دوم باید بگویم اصلاً نامعقول یا مضحک و احمقانه نیست. این اتفاقی است که همه جا روی میدهد! با آنکه نمیتوانم آن را بفهمم اما حتی در خانواده و آدمهای دور و بر خودم هم همین وضعیت هست. مردم در رابطه با لباسهای بچهها، واکنشهای واقعاً غیرعادی و مضحکی از خود نشان میدهند.
شما ریتم خاصی برای فیلم خلق کردهاید. از صداهای خارج از صحنه استفادهی خوبی کردهاید و تمرکز دوربین روی فردی است که لزوماً در حال صحبت نیست و شاید دیالوگها هیچ ارتباطی هم به او نداشته باشند.
دست به تجربه زدم. دیالوگها یا اینکه چه کسی دارد آنها را میگوید، برایم اهمیت چندانی ندارد. در صحنههای دیگر هم آدمها در حال حرف زدن درباره موضوعهایی هستند که ارتباط چندانی با آن صحنهها ندارد؛ برای مثال در ادارهی پلیس درباره شرطبندی مسابقههای فوتبال صحبت میکنند.
صحنههایی در فیلم هست که رفتار شخصیتهای اصلی و دیدگاه بیرحمشان به دنیا را نشان میدهد. این صحنهها بهنوعی باعث تشویش و ناآرامی تماشاچی میشوند. با این حال، تماشاچی اصلاً احساس نمیکند که شما از این شخصیتها متنفرید.
من با دیدگاه این شخصیتها موافق نیستم. این جامعه است که آدمهایی میسازد تا این گونه فکر و عمل کنند. دو نفری که در فیلم میبینید واقعاً نمونههای معمولی در جامعهی ترکیه هستند، بهخصوص مناطقی مثل آناتولی. آنها نژادپرست و تکرو هستند و از همجنسگراها متنفرند. این موضوع در ترکیه عمومی است اما کسی دربارهاش صحبت نمیکند؛ حتی حالا و در این وضعیت سیاسی و با وجود مسائلی مثل سوریه و داعش، مردم برای صحبت کردن درباره این موضوعهای مهم وقت نمیگذارند.
در برنامههای خبری تلویزیون هم از زبانی استفاده میکنند که نژادپرستانه است. این آدمها واقعاً نمیدانند و متوجه این نکته نیستند که اشتباه میکنند. اکثر مردم هیچ گزینهای برای روبهرو شدن با دیدگاههای متفاوت و مختلف ندارند. سیستم آموزشی هم به این مسأله کمک میکند. زبان کتابهای تاریخ بهشدت نژادپرستانه است و به همین دلیل، بچهها با چنین دیدگاههایی بزرگ میشوند. در عین حال، کیفیت آموزش بسیار پایین است. تاریخ عثمانی بلند و طولانی و پر از تغییرها و داستانهای مختلف است اما معلمها هم فقط بخشهای خاصی از آن را میدانند.
اما شخصیت اصلی فیلم یک معلم است و به نظر میرسد خیلی مورد احترام است.
این بستگی به منطقه و محل دارد. در فیلم دو صحنهی کلاس درس وجود دارد. یکی در آنتالیا است که در آنجا مذهب نقش کمتری دارد و میتوانید ببینید بچهها سرخوش هستند و شبیه شخصیتهای فیلم گیج و سرگشته ریچارد لینکلیتر رفتار میکنند. در صحنهی دوم که در منطقهی محافظهکارتر آناتولی است، میبینید که معلمها بیشتر مورد احترام هستند.
شخصاً دوستدار چه نوع فیلمهایی هستید؟ شنیدهام تحت تأثیر آدمها و فیلمهای متفاوتی هستید.
فیلمبین حرفهای نیستم اما یکی از آن سینمادوستهای بزرگ هستم. سالانه حدود هفتصد فیلم تماشا میکنم و از خیلیها تأثیر گرفتهام؛ روی آندرشون، اولریش سیدی، کریستی پویو، کورنلیو پورومبیو، الیا سلیمان و... از قدیمیترها هم میتوانم از ژاک تاتی و پیِر اتاکس اسم ببرم.
فیلم بعدیتان چهجور اثری است؟
فیلمی که تعداد زیادی بازیگر داشته باشد، مثل آثار رابرت آلتمن. به دنبال اقتباس از یک رمان هستم اما همه چیز بستگی به میزان سرمایهای دارد که تأمین میشود. کار نوشتن فیلمنامه را از ماه آینده شروع میکنم و امیدوارم کلید فیلمبرداری تا سال 2018 زده شود.