نوروز امسال با بصرفه‌ترین سیم‌کار کشور

سینمای جهان » چشم‌انداز1392/11/02


از عصر طلایی تا رکود مطلق

پرونده‌ای درباره‌ی سوپرمن – قسمت سوم

هومن داودی | ترجمه‌ها: رضا حسینی


در اولین بخش این پرونده به تاریخچه‌ی شکل‌گیری سوپرمن پرداختیم. دومین بخش  به قدرت‌ها و ضعف‌های این شخصیت تاریخی اختصاص داشت. اکنون بخش سوم که به تاریخچه‌ی شرکت دی‌سی کامیکز، آشنایی مختصر با خالقان اصلی سوپرمن و دو گپ کوتاه با کریستوفر ریو و برایان سینگر اختصاص دارد، پیش روی‌تان است.

نگاهی به تاریخچه‌ی شرکت دی‌سی کامیکز
سال تأسیس
: 1934 با نام اولیه‌ی «انتشارات وابسته‌ی ملی» (National Allied Publications)
افراد کلیدی: داین نِلسِن (رییس)، دن دیدیو و جیم لی (ناشران دی‌سی کامیکز)، باب هاراس (سردبیر)، جف جانز (سرپرست بخش خلاقیت) و جان رود (معاون اجرایی رییس در بخش‌های فروش، بازاریابی و توسعه‌ی کار).
شرکت دی‌سی کامیکز (DC Comics, Inc.) یکی از بزرگ‌ترین و موفق‌ترین شرکت‌های آمریکایی فعال در بازار کتاب‌های مصور و رسانه‌های مرتبط با آن است. این شرکت در واقع واحد انتشارات کمپانی «دی‌سی اینترتینمنت» است که زیر نظر «وارنر برادرز اینترتینمنت» فعالیت می‌کند که مالکش «تایم وارنر» است. از شخصیت‌های مشهور این شرکت می‌توان سوپرمن، بتمن، وُندر وومن، گرین لَنتِرن،‌ فلش، آکوامن، هاکمن و گرین اِرو را نام برد. گروه‌های ابرقهرمانی «لیگ عدالت» و «تایتان‌های نوجوان» هم از محصولات این شرکت است. از میان آنتاگونیست‌ها یا همان آدم‌بدها هم می‌توان به شخصیت‌های جوکر، لِکس لوثر، دارک‌سید، ریدلِر، زن گربه‌ای، بِرِی‌نیاک و پنگوئن اشاره کرد.
در ضمن «DC» از عنوان محبوب‌ترین مجموعه‌ی این شرکت یعنی Detective Comics (داستان‌های مصور کارآگاهی) گرفته شده است که آغاز کار بتمن را روایت می‌کند.

1. سرآغاز‌
«انتشارات وابسته‌ی ملی» توسط مالکوم ویلر نیکلسن در سال 1934 تأسیس شد. این شرکت کارش را از فوریه‌ی 1935 با انتشار شماره‌ی اول «سرگرمی تازه: مجله‌ی مصور بزرگ» (New Fun: The Big Comic Magazine) آغاز کرد که اولین نشریه‌ی مصور آمریکایی در 36 صفحه 10 در 15 اینچ و با جلدی غیربراق بود. اولین تجربه‌ی جری سیگل و جو شاستر (که بعداً سوپرمن را خلق کردند) در شماره‌ی ششم این نشریه رقم خورد. سیگل و شاستر کارشان را با تفنگ‌دار ماجراجویی به نام هنری دووال آغاز کردند. ویلر نیکلسن دومین شماره‌ی این مجله را با عنوان «داستان‌های مصور جدید» در دسامبر 1935 منتشر کرد. اندازه‌ی این مجله که ابعادش کمی از کتاب‌های مصور امروزی بزرگ‌تر است، به استاندارد کتاب‌های مصور «عصر طلایی» تبدیل شد.
پس از مدتی عنوان نشریه به «داستان‌های مصور ماجراجویانه» تغییر کرد و انتشارش تا سال 1983 و شماره‌ی 503 ادامه یافت. این نشریه یکی از طولانی‌ترین مجموعه‌های تاریخ داستان‌های مصور است. سومین و آخرین عنوانی که ویلر نیکلسن پیش از ورشکستگی آن را منتشر کرد، مجموعه‌ی «داستان‌های مصور کارآگاهی» بود که ابتدا قرار بود در ماه دسامبر 1936 منتشر شود ولی در نهایت با سه ماه تأخیر در مارس 1937 روانه‌ی بازار شد. نقطه‌ی عطف مجموعه‌ی منتخب «داستان‌های مصور کارآگاهی» با معرفی شخصیت «بتمن» در شماره‌ی بیست‌وهفتم (در مه 1939) رقم خورد. البته در آن زمان ویلر نیکلسن ورشکست شده بود. چهارمین عنوانی که «انتشارات وابسته‌ی ملی» روانه‌ی بازار کرد «داستان‌های مصور اکشن» نام داشت که در شماره‌ی اولش «سوپرمن» به دنیای داستان‌های ابرقهرمانی معرفی شد. شرکت‌های «انتشارات وابسته‌ی ملی» و «داستان‌های مصور کارآگاهی» (شرکت کوچکی که ویلر نیکلسن پس از ورشکستگی با همکاری جک اس. لیبوفیتز تأسیس کرد ولی بیش از یک سال دوام نیاورد) با هم ادغام شدند و شرکت «نشنال کامیکز» شکل گرفت.

2. عصر طلایی
شرکت ویلر نیکلسن پیش‌گام صنعت کتاب‌های مصور، در اولین شماره‌ی «سرگرمی تازه: مجله‌ی مصور بزرگ» داستان‌های اریژینالی را منتشر کرد که پیش از آن در جایی چاپ نشده بود. در سال 1938 با مجموعه‌ی «داستان‌های مصور اکشن» پای ابرقهرمان‌ها به دنیای داستان‌های مصور باز شد. شخصیت سوپرمن دلیل اصلی آغاز دوره‌ی «عصر طلایی» داستان‌های مصور بود. موفقیت قابل‌توجه و چشم‌گیر ناشی از شکوفایی سوپرمن باعث شد تا این شرکت طی اقدامی شخصیت‌های محبوب دیگری نظیر «بتمن» و «وندر وومن» و اولین گروه ابرقهرمان‌ها با عنوان «لیگ عدالت» را معرفی کند.
شرکت دی‌سی در این دوره علیه ناشرانی که از قانون حق چاپ تخلف کرده بودند به دادگاه شکایت کرد. «وُندرمن» یکی از شخصیت‌هایی بود که از روی سوپرمن کپی‌برداری شده بود. پیگیری‌های شرکت دی‌سی تا جایی پیش رفت که دامن‌گیر شرکت «فاسِت کامیکز» و شخصیت «کاپیتان مارول» (یکی از پرفروش‌ترین شخصیت‌های کتاب‌های مصور آن دوران) نیز شد. با این‌که وجه تشابه این دو شخصیت (سوپرمن و کاپیتان مارول) چندان قابل‌توجه نبود ولی نبردی طولانی و چندساله آغاز شد که در نهایت در سال 1955 با تسلیم فاسِت کامیکز و فروش حقوق شخصیت کاپیتان مارول به دی‌سی به پایان رسید. وقتی محبوبیت ابرقهرمان‌ها در اواخر دهه‌ی 1940 کم‌رنگ شد، شرکت دی‌سی توجه خود را معطوف ژانرهای علمی‌خیالی، وسترن، کمدی و رمانس کرد؛ و به ‌طور گسترده از پرداختن به ژانرهای جنایی و وحشت اجتناب کرد. در این میان برخی از محبوب‌ترین عناوین کتاب‌های مصور ابرقهرمانی از جمله مصورهای اکشن و مصورهای کارآگاهی هم‌چنان منتشر می‌شد.

3. عصر نقره‌ای
دی‌سی در اواسط دهه‌ی 1950 شخصیت «فلش» را مورد بازبینی قرار داد و آن را با تغییرات قابل‌توجهی در شماره‌ی چهارم مجموعه‌ی «شوکیس» عرضه کرد. موفقیت شخصیت فلش در قالب جدید باعث شد تا دی‌سی شخصیت «گرین لنترن» را هم مورد بازبینی قرار دهد. معرفی گروه پرستاره «لیگ عدالت آمریکا» در یک قالب جدید و چند ابرقهرمان دیگر، به دورانی ختم شد که مورخان و طرف‌دارهای کتاب‌های مصور از آن به عنوان «عصر نقره‌ای کتاب‌های مصور» یاد می‌کنند. خانواده‌ی شخصیت سوپرمن زیر نظر مورت ویسینگر توسعه یافت و شخصیت‌های محبوبی نظیر «سوپرگرل»، «بیزارو» و «برینیاک» معرفی شدند. خانواده‌ی شخصیت بتمن هم با نظارت جک شیف گسترش یافت و شخصیت‌های نسبتاً موفقی نظیر «بت‌وومن»، «بت‌گرل»، «بت‌هود» و «بت‌مایت» معرفی شدند.
جولیوس شوارتز جای‌گزین جک شیف شد و با همکاری هنرمندی به نام اینفانتینو شخصیت بتمن را احیا کرد. در این میان ویراستاری با نام کانیر با موفقیت خانواده‌ای از شخصیت‌های وندر وومن را معرفی کرد که در بستری اسطوره‌ای، ماجراهای شگفت‌انگیزی را تجربه می‌کردند. در سال 1967 اینفانتینو مسئول بخش ویراستاری دی‌سی شد. در این دوران محبوبیت شرکت مارول کامیکز به ‌طور روزافزونی بیش‌تر می‌شد. موفقیت‌های این حریف نوپا، تهدیدی جدی برای دی‌سی به شمار می‌رفت که مدت‌ها شماره‌ی یک صنعت کتاب‌های مصور بود. از این رو دی‌سی با جذب افراد بااستعدادی نظیر استیو دیتکو و میدان دادن به تازه‌کارهایی نظیر نیل آدامز، عناوین و شخصیت‌های جدیدی را روانه‌ی بازار کرد. در این میان برخی مثل دنیس اونیل، که روی گرین لنترن و بتمن کار می‌کرد، بدل به شخصیت‌های برجسته‌ای در صنعت کتاب‌های مصور شدند.

4. دهه‌های 1970 و 1980
در ژانویه‌ی 1976 جینت کان، ناشر سابق مجله‌های کودکان، جای‌گزین اینفانتینو شد. در این دوران دی‌سی با افزایش محصولات دراماتیک خود با مارول (که دوران پرفرازونشیبی را پشت سر می‌گذاشت) رقابت می‌کرد. این حرکت باعث شد تا عنوان «طغیان دی‌سی» بر سر زبان‌ها بیفتد و به‌واسطه‌ی آن شخصیت‌های جدیدی نظیر «فایراستورم»، «شِید» و «مرد متغیر» وارد دنیای کتاب‌های مصور شدند. اما به خاطر شکست این اقدامات و شخصیت‌های جدید، دی‌سی مجبور به اخراج تعدادی از کارکنان خود شد. در این شرایط شرکت دی‌سی به جایی رسید که عنوان «انفجار دی‌سی» را برایش در نظر گرفتند.
در پی تغییر روال کاری شرکت‌های مستقل کتاب‌های مصور از جمله «اکلیپس کامیکز» دی‌سی هم تصمیم گرفت به جای استخدام، حق‌التألیف بدهد. مجموعه‌های کوتاه تحسین‌شده‌ای نظیر «بتمن: شوالیه‌ی سیاه بازمی‌گردد» اثر فرانک میلر و «واچمِن» اثر مور و دیو گیبنس باعث شد تا توجه‌ها معطوف تغییرات شرکت دی‌سی شود. به‌واسطه‌ی تغییرات و آزادی هنری که در دی‌سی حاکم شد، این بار شرکت مارول بود که با چالش روبه‌رو شد. اواسط دهه‌ی 1980 پایانی بر اغلب «داستان‌های مصور جنگی» دی‌سی بود که سال‌ها از انتشارشان می‌گذشت. این عناوین که از هر یک بیش از صد شماره منتشر شده بود، عبارت بودند از:‌ «گروهبان راک»، «جی. آی. کامبت»، «سرباز گم‌نام» و «داستان‌های جنگی عجیب». دی‌سی در سال 1989 دست به انتشار مجموعه‌هایی از کتاب‌های مصور قدیمی و نایاب خود زد و آن‌ها را با جلدهای گالینگور وارد بازار کرد.

5. دهه‌ی 1990
صنعت کتاب‌های مصور در اوایل دهه‌ی 1990 شکوفایی کوتاه‌مدتی را تجربه کرد. داستان‌های طولانی دی‌سی که «سوپرمن کشته شد» و «بتمن فلج شد» را روایت می‌کردند در افزایش فروش‌ها تأثیر قابل‌توجهی داشتند. اما این شکوفایی موقتی بود و صنعت کتاب‌های مصور خیلی زود در دام یک رکود اقتصادی بزرگ افتاد. در این دوران اقداماتی هم صورت گرفت که از آن جمله می‌توان به افزایش چاپ مجموعه‌های مصور و نوول‌های گرافیکی اریژینال در قالب کتاب‌هایی با جلد شمیز معمولی اشاره کرد. در این میان دی‌سی شرکت «وایلداستورم کامیکز» را نیز خریداری کرد ولی مشخصات ناشر و سبک کاری را به همان شکل قبل حفظ کرد تا طرف‌داران آن را از دست ندهد. دی‌سی عنوان «بهترین داستان‌های مصور آمریکا» را هم به عناوین قبلی «وایلداستورم کامیکز» افزود. این عنوان جدید که توسط آلن مور خلق شده بود، مجموعه‌های جدیدی نظیر «تام اِسترانگ»، «پرومتیا» و «گروه جنتلمن‌های استثنایی» را شامل می‌شد.

6. دهه‌ی 2000
دی‌سی در ماه مارس 2003 حقوق مربوط به بازاریابی و نشر مجموعه‌ی فانتزی «اِلف کوئست» که مدت‌ها از انتشارش می‌گذشت، را به ‌دست آورد. در سال 2004 هم ناشری با عنوان CMX را بنیان گذاشت که چاپ مجدد نسخه‌های ترجمه‌شده‌ی «مانگا» (مجموعه‌ای از کارتون‌ها، داستان‌های مصور و فیلم‌های انیمیشنی ژاپنی که مضمونی فانتزی یا علمی‌خیالی داشتند) را انجام دهد. در ضمن در این دوره بود که دی‌سی از عنوان «جانی دی‌سی» برای داستان‌های مصور ویژه‌ی گروه‌های سنی پایین‌تر استفاده می‌کرد. در سال 2005 با استناد وارثان جری سیگل به ماده‌ای در حق کپی‌رایت «سوپربوی»، دی‌سی حق کپی‌رایت «سوپربوی» را از دست داد.


آشنایی مختصر با  پدیدآورندگان اصلی  سوپرمن

جری سیگل  Jerry Siegel

جروم سیگل که از نام مستعار جو کارتر هم استفاده می‌کرد، هفدهم ماه اکتبر سال 1914 متولد شد و بیست‌وهشتم ژانویه‌ی 1996 درگذشت. والدینش از جمهوری لیتوانی به ایالات متحده مهاجرت کردند و سیگل کوچک‌ترین فرزند خانواده‌ی هشت‌نفره‌شان بود. پدرش میچل، ابتدا نقاش بود ولی بعد از مدتی بوتیک باز کرد. او مشوق و پشتیبان گرایش‌های هنری پسرش بود. جری هنوز وارد دبیرستان نشده بود که پدرش به شکل دردناکی توسط یک دزد مورد هدف قرار گرفت و کشته شد. جری طرف‌دار پروپاقرص فیلم‌ها، داستان‌های مصور و به‌خصوص مجله‌های علمی‌خیالی بود. جری سیگل در سال 1929 دست به انتشار اولین نشریه‌ی علمی‌خیالی زد و طی سال‌های بعد چند نشریه‌ی مشابه را هم منتشر کرد. در زمان تحصیل در دبیرستان «گلن‌ویل» برای روزنامه‌ی دانش‌آموزی دبیرستان کار می‌کرد. در آن‌جا با همکار آینده‌اش جو شاستر آشنا شد. خلاقیت و ذوق این زوج باعث شد تا آن‌ها به‌سرعت وارد دنیای داستان‌های مصور شوند و با خلق شخصیت سوپرمن شگفتی‌ بیافرینند. بعضی‌ها عقیده دارند که شخصیت سوپرمن تلفیقی از «تارزان» و «جان کارتر مریخی» هر دو اثر ادگار رایس بروز،‌ کارتون‌های «ملوان زبل»(پاپ‌آی) محصول استودیوی فلیشر،‌ «دکتر ساوج» قهرمان مجله‌های زرد و رمان «گلادیاتور» اثر فیلیپ وایلی است.
جولیوس شوارتز درباره‌ی او داستان جالبی تعریف می‌کند: وقتی جری سیگل را دیدم از او پرسیدم،‌ نام کلارک کنت را از کجا گرفته‌ای؟ لبخند زد و گفت:‌ «خیلی ساده است. نام کلارک را از روی رمانتیک‌ترین اسطوره‌ی سینما یعنی کلارک گیبل انتخاب کردم.» گفتم: «انتظار چنین پاسخی را داشتم. ولی کنت را از کجا گرفته‌ای؟» مدتی فکر کرد و دوباره لبخند زد و گفت: «باجناقم،‌ کنت تیلر،‌ یک بازیگر سینماست که فعالیتش را از اوایل دهه‌ی 1930 آغاز کرد. کنت را از نام او گرفتم.»

جو شاسترJoe Shuster

جوزف شاستر دهم ژوییه‌ی سال 1914 در تورنتو استان انتاریو کانادا متولد شد و سی‌ام ژوییه‌ی 1992 درگذشت. پدرش جولیوس، مهاجری از بندر رتردام (هلند) و مادرش آیدا، اهل کیف (پایتخت جمهوری اوکراین) بود. در خانواده‌ای فقیر بزرگ شد. در کودکی به ‌عنوان روزنامه‌رسان برای «تورنتو استار» (بزرگ‌ترین روزنامه‌ی کانادا) کار کرد. در آن دوران تفریحش طراحی بود. دیده‌ها و شنیده‌هایش از یک روزنامه‌ی شهری بزرگ،‌ جنب‌و‌جوش کار و دنیای فانتزی کامیک‌استریپ‌های رنگی روزنامه،‌ تأثیر بسیار زیادی روی او گذاشت.
شاستر از خویشاوندان فرانک شاستر،‌ یکی از محبوب‌ترین کمدین‌های کانادا بود. وقتی ده ساله بود خانواده‌اش به کلیولند ایالت اوهایو نقل مکان کردند. در 18 سالگی به کمک دوستش جری سیگل انتشار نشریه‌ای به نام «داستان‌های علمی‌خیالی» را آغاز کرد. شاستر نقاشی می‌کشید و سیگل می‌نوشت. آن‌ها پس از استخدام در شرکت «دی‌سی» داستان‌های مصور متنوعی را آفریدند و در اولین شماره‌ی «داستان‌های مصور اکشن» شخصیت سوپرمن را به همگان معرفی کردند که پس از مدتی چنان موفقیت عظیم و چشم‌گیری را به همراه آورد که در نهایت به «عصر طلایی کتاب‌های مصور» انجامید.
در اولین حضور سوپرمن در کتاب‌های مصور،‌ کلارک کنت برای روزنامه‌ی «دیلی استار» (نام کارفرمای سابق شاستر در تورنتو) کار می‌کرد. شاستر در گفت‌و‌گویی چند ماه قبل از مرگش گفت که نمای کلان‌شهر زادگاه سوپرمن را از روی تورنتو الگوبرداری کرده است. بر این اساس تورنتو بیش‌تر از نیویورک سیتی به‌ عنوان الگوی کلان‌شهر کتاب‌های مصور سوپرمن مطرح است. وقتی کامیک‌استریپ‌های سوپرمن به امتیاز پخش بین‌المللی دست یافتند، شرکت دی‌سی نام «دیلی استار» را به «دیلی پلنت» تغییر داد. شاستر در گفت‌و‌گوی مذکور به این نکته نیز اشاره کرد که شخصیت کلارک کنت را بر اساس «خودش» و «هارولد لوید» و سوپرمن را بر اساس داگلاس فربنکس (بازیگر 1939-1883)‌ طراحی کرده است. در ضمن او شخصیت لوییز لین را از جوآن کارتر الگوبرداری کرد که بعدها با جری سیگل ازدواج کرد.


گپ با کریستوفر ریو، مشهورترین بازیگر ایفاگر نقش سوپرمن

وقتی آسوده‌خاطر باشید هر نقشی را به دست می‌آورید!

نام‌های بزرگی برای بازی در نقش سوپرمن مطرح بودند. چه‌طور شما که بازیگر گم‌نامی بودید، انتخاب شدید؟
تهیه‌کننده‌ها ابتدا سراغ نام‌های بزرگ رفتند، از رابرت ردفورد گرفته تا سیلوستر استالون. اما در نهایت متوجه شدند که بهتر است بازیگر گم‌نامی را برای بازی در نقش سوپرمن انتخاب کنند و او را در میان انبوهی از بازیگران مشهور قرار دهند. تصویر مرا سه یا چهار بار به ریچارد دانر کارگردان و ایلیا سالکیند تهیه‌کننده نشان دادند ولی پاسخ‌شان منفی بود. آن‌ها احساس می‌کردند من خیلی لاغر به نظر می‌رسم و مناسب این نقش نیستم. سرانجام در ماه ژانویه‌ی 1977 لین استال‌مستر، مسئول انتخاب بازیگران، دوباره عکس مرا به سازندگان فیلم نشان داد و سرانجام آن‌ها پذیرفتند که با من ملاقات کوتاهی در نیویورک داشته باشند. فردای آن روز از من خواستند تا برای آزمون بازیگری به استودیوهای شپرتن در خارج از لندن بروم. در آن‌جا دو صحنه را بازی کردم. قبل از این‌که سوار هواپیما شوم و به ‌سوی زادگاهم پرواز کنم، به من گفتند‌ این نقش برای تو است.
با توجه به زمان‌بندی تولید فیلم که از ماه مارس 1977 آغاز می‌شد، آیا از فشار و فوریت انتخاب بازیگر اصلی آگاه بودید؟
نمی‌دانستم چنین مهلتی برای آن‌ها تعیین شده است. این موضوع مذاکره‌ی آن‌ها با مدیر برنامه‌های من را دشوار کرد. آن‌ها به من به چشم یکی از نامزدهای متعدد بازی در این نقش نگاه می‌کردند. اما سازندگان فیلم بعد از گفت‌و‌گو با بازیگران مختلف دست‌خالی ماندند. سرانجام در ماه دسامبر 1976 زمانی که همسر تهیه‌کننده روی صندلی دندان‌پزشک نشسته بود،‌ نگاهی به دندان‌پزشک خود انداخت و ناگهان این فکر از ذهنش گذشت:‌ «او شبیه سوپرمن است.»
پیش از آزمون بازیگری اضطراب داشتید؟
تا سال 1977 در آزمون‌های زیادی شرکت کردم و خواهان بازی در نقش‌های متعددی بودم ولی چندان موفقیتی به دست نیاوردم. پس این آزمون برای من هراس‌انگیز نبود. البته باید اعتراف کنم که روی بازی در نقش سوپرمن حساب نکرده بودم. از سفر به انگلیس لذت بردم ولی واقعاً برایم مهم نبود که انتخاب شوم یا نه. اغلب وقتی شما تمایل بسیار زیادی برای انتخاب شدن ندارید، آسوده‌خاطر هستید و در نهایت آن نقش را به دست می‌آورید.
کیفیت جلوه‌های ویژه روی‌ بازی شما در نقش سوپرمن تأثیری داشت؟
به خاطر جلوه‌های ویژه‌ی بسیار خوب فیلم، قادر بودم شخصیتی معمولی و غلونشده را به تصویر بکشم. در گذشته فیلم‌سازان نمی‌توانستند چنین جلوه‌های ویژه‌ی جذاب و متقاعدکننده‌ای را اجرا کنند. از این رو بیش‌تر جذابیت فیلم به این ویژگی‌اش برمی‌گشت. واقعاً خوش‌حال بودم که می‌توانستم یک نقش را به شیوه‌ای طبیعی بازی کنم.


گپ با برایان سینگر؛ کارگردان «سوپرمن بازمی‌گردد» (2006)

از مدت‌ها پیش در فکر ساختن چنین فیلمی بودم

به نظر می‌رسد تاریخچه و شخصیت سوپرمن برای شما اهمیت زیادی داشته است؟
با ساختن فیلم‌های مردان ایکس تجربه‌های مفیدی را اندوختم و چنین وضعیتی را در آن‌جا هم تجربه کردم. تاریخچه‌ی شخصیتی نظیر سوپرمن سال‌ها قبل از من آغاز شده است و بی‌تردید تا سال‌ها بعد ادامه خواهد داشت. در مقام نگهبان این شخصیت مسئولیتی بر دوشم سنگینی می‌کرد. باید نسبت به آن ادای احترام می‌کردم. در عین حال تلاش کردم برخی از نقطه‌نظرهای خودم را نیز همراه این شخصیت کنم. قصد نداشتم سوپرمن جدیدی خلق کنم فقط می‌خواستم شور و شوقی به آن بیفزایم.
چرا دوباره بازیگر گم‌نامی برای ایفای این نقش انتخاب شد؟
(می‌خندد) همیشه به سوپرمن به دید شخصیتی فراتر از بازیگر نگاه ‌کرده‌ام. اگر بازیگر مشهوری این نقش را بازی می‌کرد ممکن بود مشکلاتی پیش بیاید. همیشه در فکر یک بازیگر گم‌نام بودم. به‌واسطه‌ی یک بازیگر گم‌نام شما هیچ برداشتی از شخصیت ندارید و به او فقط به چشم سوپرمن نگاه می‌کنید.
ایده‌ی این فیلم به چه زمانی برمی‌گردد؟ اصلاً این فکر از کجا و کی آغاز شد؟
از بچگی مجموعه‌ی جرج ریوز را دوست داشتم. از تماشای دو فیلم سوپرمن هم لذت بردم. ماجرای من و سوپرمن از جایی شروع شد که یکی از دوستانم خبر ساختن فیلمی با عنوان سوپرمن علیه بتمن را داد. دقیقاً به خاطر نمی‌آورم ولی با مایک دورتی (یکی از نویسنده‌های فیلم) درباره‌ی این موضوع صحبت کردم که اگر این دو ابرقهرمان را در یک فیلم در اختیار داشتم،‌ چه کارها که نمی‌کردم. از آن‌جا بود که فکر ساختن فیلمی درباره‌ی سوپرمن در ذهنم جا گرفت. دو سال پیش وقتی از ریچارد دانر درباره‌ی این تجربه سؤال کردم، او گفت: «فوق‌العاده است.» بعد نشستیم و درباره‌ی طرحی که در ذهن داشتم صحبت کردیم.
با کریستوفر ریو ملاقات یا برخوردی داشتید؟
نه. فقط در جشنواره‌ی کن سال 1995 نزدیک او بودم. او تنیس بازی می‌کرد و من بیست دقیقه به تماشای او نشستم. یک هفته بعد از آن بود که او دچار سانحه شد. هرگز آن ماجرای تکان‌دهنده و تلخ را فراموش نمی‌کنم. واقعاً زندگی چه سریع دستخوش تغییر می‌شود.
در طول سال‌هایی که از عمر سوپرمن می‌گذرد، داستان‌های بسیاری منتشر شده است. آیا می‌خواستید شخصیتی خلق کنید که برای تماشاگر رنگ‌و‌روی تازه‌ای داشته باشد؟
می‌خواستم داستانی را روایت کنم که تماشاگر انتظارش را نداشته باشد. این سوپرمن به دنیایی بازمی‌گردد که بدون او به بقایش ادامه داده است. البته سوپرمن شخصیت محبوبی است و تماشاگران داستان‌های زیادی را درباره او شنیده‌اند و اطلاعات زیادی درباره‌اش دارند.

جدیدترین‌ها

آرشیو

فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون
سینماهای تهران


سینمای شهرستانها


آرشیوتان را کامل کنید


شماره‌های موجود


نظر شما درباره سینمای مستقل ایران چیست؟
(۳۰)

عالی
خوب
متوسط
بد

نتایج
نظرسنجی‌های قبلی

خبرنامه

به خبرنامه ماهنامه فیلم بپیوندید: