
اول. در بررسی اولین اقتباس کامل از رمان سووشون دانشور آنچه بیش از همه معلوم است پربحث بودن سریال است یعنی از همان عرضه قسمت اول و بعد کورتاژ و توقیف و فیلترینگ پلتفرم و سپس رفع توقیفِ پساجنگ و ادامه عرضه و تا بهحال که سریال دیگر مسیر خود را یافته، تقریبا هفتهای نیست که نقدی له یا علیه سریال نخوانیم و این، معنایی ندارد جز دیده شدن سریال.
دوم. در این دیده شدنها اصلیترین ایراد را حرکات بیش از حد دوربین دانستهاند که در قسمتهای ابتدایی بسیار میلرزید و هر چه گذشت، عادیتر شد و حالا به خاطر تغییر ریتم یا خو گرفتن، دیگر حرکات دوربین آن قدرها آزاردهنده نیست. گرچه رمان کلاسیک را با فیلمبرداری کلاسیک میپسندم اما عجیب، گفتار آنها که زمانی نه چندان دور حرکات دوربین بهمراتب پرنوسانترِ«شبی که ماه کامل شد» را میستودند و حتی نرگس آبيار را تا حد کاترین بیگلو بالا بردند و حالا از این دوربین که بد یا خوب آبيار بدان پایبند است مینالند.
سوم. اصلیترین عادتِ سریال سووشون نه آن حرکات دوربین که وابستگی ۹۹درصدی به رمان سیمین دانشور است. رمان سیمین را همان اول بار که خواندم حدس زدم که با این ریتم کند و تخت و خط ثابتی که دارد بیش از حد بالا رفته -همان طور که جلال آل احمد را زیادی بالا بردهاند و شکل تصویری روایتش را که قیاس میکنی حتی در حد و اندازه یک آژانسدار خلاق غریزی مثل حسنعلی شریفی و «کمدی حیوانی»اش -که یکی دو داستانش با جراحی به «سرایدار»خسرو هریتاش بدل شد- نیست. به هر حال ایدئولوژی که وارد میشود آدمهای شکل خودش را بالا میآورد و کاری ندارد که خود یا عیالِ طرف واقعا قلمش رده یک بوده یا نه.
الغرض! سریالی که نرگس آبیار ساخته کاملا مماس با رمان سیمین دانشور پیش میرود و آن ریتم مثلا محرک عشق و عاشقیهای منقلبکننده رجبعلی اعتمادی یا نهیلیسم منکوبکننده صادق هدایت یا چپگراییهای ملتهب تودهگرایانی امثال عباس معروفی ابدا در رمان نیست که حالا بخواهد به سریال ورود پیدا کند. به همین دلیل بود که مسعود جعفری جوزانی وقتی به سراغ این رمان رفت فقط فرازهایی را بیرون کشید و «در مسیر تندباد» را ساخت که نهایتا یک فیلم صد و چند دقیقهای بود.
آنها که مدعیاند رمان سیمین بهتر از سریال سووشون است یا رمان را نخواندهاند یا سریال را ندیدهاند یا هیچ کدام. تازه برخی فصلهای رمان به مراتب حوصله سربرتر است که باز نرگس آبیار کوشیده با قدری اضافات و کمک گرفتن از انیمههای سورئالیسم و بونوئل بازی، هوایی تازه بدمد در اقتباس خود.
چهارم. سریال سووشون ضدّاستعماری است؟؟ اوه اوه بله!
ضدّفئودالیسم است؟ کمی تا قسمتی!
ضدّ رجّالهها است؟ شاید!
فمینیستی است؟ هرگز و این دومین عادتِ سریال است. سریالی که یک زن ساخته براساس نوشته یک زن و همراهی انبوه بازیگران زن، ناخودآگاه یا کاملا خودآگاه اصلا فمینیستی نیست و این خودش یک حرکت روبه جلو برای سازنده ابلق است که ابدا شعار زنانه نمیدهد و دستورکار زنانه صادر نمیکند و دنیای میرا را فقط مولودِ خانواده میداند. دوربین پرتکان آبیار در هر قسمت به جهان عاطفی یکی دو آدم -و گاهی یک دو حیوان مثل اسب و مار- سرک میکشد و تحمل جهان را در درک فانی بودن و پناه بردن به خانواده دانسته تا بالاخره سرریز شود و باقی را بچشیم؛ لسانالغیب را القا میکند که «ما بدین در نه پِیِ حشمت و جاه آمدهایم/از بد حادثه این جا به پناه آمدهایم»...
پنجم. سریال سووشون پر شده از بازیگران شناختهشده که اپیزود به اپیزود هر کدام فرصت عرض اندام مییابند. آنچه در کیفیت بازیها میتوان دید تغییر بسیاری از عادات رفتاری بازیگرانی مثل هوتن شکیبا و مجید صالحی و ترلان پروانه و انداختن آنها در مسیری تازه است. نرگس آبیار هر سه را واداشته که از آن پرگوییهای پیدارهای نود شبی دست برداشته و بازی در سکوت و به خصوص انتقال حس با چشم را تمرین کنند. پیشزمینه این تغییر، گریمهای سنگینی بوده که برای هر سه تدارک دیده شده و باعث شده کلیشههای تصویری که از این سه به یاد داشتیم، محو شود.
امثال مریم سعادت و فرشته صدرعرفایی که شاگردان مکتب دیگری هستند و به یحتمل تنها بازیگران سریال هستند که خیلی قبلتر از اینها رمان را خواندهاند پس پرسوناژها را منطبق با جهان ذهنی خود آداپته کرده و عمه خانم و عزتالدولهای خلق کردهاند که با کنار هم قرار دادن سکانسهای آنها میتوان به یک فیلم دو پهلو رسید با عنوان خواهرخواندگان؛ ناظر به ریشههای شکلگیری دو روی سکه صداقت و ریا در نهاد آدمی.
میلاد کیمرام اینجا مثل همیشه است با همان شمایل فیزیکال مردانه و بهنوش طباطبایی تجربه تازهای کرده تا محور درامی باشد با انبوه بازیگر که روایتشان در بسیاری از قسمتها، او را به حاشیه میراند و همین که نترسیده از دوم بودن، یعنی شعور حرفهاش را دارد. آزاده صمدی بازی تیپیکال خود را عجین کرده با اجرای حرکات موزونی که بیش از رگههای طرب به سمت نوعی عرفان سماعی میرود و در پلانهایی یاد فرزانه کابلی جوان را احیا میکند.
نمیشود از بازیهای سریال گفت و از مزدک میرعابدینی نگفت؛ بازیگری که با فیلمهای آلترناتیو «آنجا» و «بهدرود بغداد» شناختیمش و بعد وقتی هم از کمدی «مصادره» سربرآورد و هم یکی دو فیلم مثل «رقص پا» و «خواب است پروانه» ساخت، معلوم شد تجربهگراست و همین بازیگوشی است که نقش زینگر را به شخصیتی دوستداشتنی و درعین حال مرعوبکننده بدل میکند...
سووشون یک نقص بازیگری هم دارد و آن هم بازی خشک و بیروح بازیگران کودک است که شاید آن هم ریشه در فرعیت بیش از حد این کودکان در رمان منبع داشته باشد؟
آخر. برمیگردیم به اول و پربحث شدن سریال سووشون و انبوه نقد و نظر حول آن و میرسیم به کیفیت اقتباس؟ با کدام اقتباسها بسنجیم؟ اقتباسهای سالیان آخر که خلاصه شده در تعدادی رمان گمنام و کمنام مثل «حکایتهای کمال» و حتی صدرعاملی وقتی خواسته اقتباس کند رفته داستانی مهجور به نام «زیبا صدایم کن» را پیدا کرده که خیلی قبلتر ورژنی مشابه داشته با عنوان «سوفی و دیوانه». در این اوضاع قطعا سریال سووشون بالا میایستد چون جسارت داشته در برگردان تصویری رمانی معروف -که زیاد هم بزرگ داشته شده- و مجموعه اپیزودها را که بسنجیم خروجی هم حالا نه ممتاز که میتواند نمره قبولی بگیرد و به عنوان اولین و احتمالا آخرین اقتباس از سووشون سیمین دانشور در صنعت سریال سازی وطنی بماند و الگویی باشد برای بقیه که از تالیفنمایی فیک و پر کردن سریالها دست بردارند و جربزه کنند و بروند به سمت و سوی اقتباس تا هم خود بیشتر یاد بگیرند و هم مخاطب، هوای تازهتر را تنفس کند.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
آدرس اینستاگرام ماهنامه فیلم:
https://www.instagram.com/filmmagazine.official
آدرس کانال آپارات مجله فیلم:
[مجله فیلم]