سینمای جهان » نقد و بررسی1395/09/22


در آرزوی ترس!

نگاهی به سه فیلم ترسناک: «ناگفته»، «می‌دانم آن‌جا هستی» و «عروسی که او آنلاین خرید»

مهرزاد دانش
ناگفته (شلدن ویلسن، 2015)

 

بعضی از فیلم‌ها آن قدر بد هستند که حتی ارزش یک بار دیدن را هم ندارند. اما چه‌گونه می‌توان این فیلم‌ها را بدون تماشای‌شان شناسایی کرد؟ این معضل به‌خصوص زمانی بیش‌تر نمود پیدا می‌کند که تماشاگر علاقه‌مند به ژانر یا موضوع خاصی باشد و طبق عادت بخواهد آثار متعلق به آن گونه را ببیند. این نکته در مورد نگارنده با توجه به علاقه‌ای که به گونه‌های وحشت و علمی‌خیالی دارد بسیار رخ داده است و حاصلش اتلاف زمان‌های ارزشمند برای تماشای بنجل‌هایی در این حوزه‌ها بوده است که صرفاً نام فیلم و سینما را یدک می‌کشند. در این نوبت از یادداشت‌نویسی‌های کوتاه، برخی از آخرین نمونه‌های چنین آثاری مرور می‌شوند که کم‌ترین فایده‌اش این است که اگر خواننده‌ی مطلب، علاقه ژانری‌اش هم‌چون نگارنده باشد، دست‌کم در صورت اعتماد به نویسنده، وقت ارزشمندش را صرف تماشای این عنوان‌ها نخواهد کرد.

ناگفته/ The Unspoken
نویسنده و کارگردان: شلدن ویلسن، بازیگران: جودل فرلند، سانی سالجیک، پاسکال هوتن و... محصول 2015 کانادا، 91 دقیقه.
در سال 1997 خانواده‌ی اندرسن بدون رد و اثری از خانه‌شان ناپدید می‌شوند و هرگز جسدی هم پیدا نمی‌شود. خانه‌ی آن‌ها هفده سال آرام است اما ناگهان همه چیز آغاز می‌شود!

ما جن هستیم!

این فیلم در ژانر وحشت در زیرژانر خانه‌های جن‌زده قرار می‌گیرد. طبق قواعد این زیرژانر، این‌جا هم ابتدا به نمایش فلاکت خانواده‌ای در سال‌ها قبل پرداخته می‌شود که دچار گرفتاری‌های ناشی از جن‌زدگی شده بودند و حالا دیگر خبری ازشان نیست و بعد داستان اصلی با ورود ساکنان جدید شروع می‌شود. منتها روند داستان به گونه‌ای ادامه پیدا می‌کند که به جای گرفتار شدن ساکنان جدید (یک مادر جوان همراه با فرزند نوجوان لالش)، افراد دیگری مثل ندیمه‌ی خانه و جوان‌های قاچاقچی محله که به خانه رفت‌وآمد دارند دچار آسیب‌های جنی می‌شوند.
البته حل معما خیلی زودتر از آن‌که خود فیلم بگشایدش، توسط هر مخاطبی با بهره‌ی هوشی متوسط پیشاپیش انجام می‌شود؛ از بس که فیلم فاقد استحکام روایی و داستانی است. وضعیت مادر و پسر از همان اولین صحنه‌ها آن قدر گل‌درشت است که به‌سهولت می‌توان دریافت این دو خودشان موجودات اهریمنی هستند؛ مادری که از هیچ نکته‌ی غریبی نه می‌ترسد و نه تعجب می‌کند و پسربچه‌ای که با نگاه خیره و حرف نزدن و جابه‌جایی اشیا، داد می‌زند که من خودم جن هستم! این وسط یک ندیمه هم استخدام می‌شود تا از پسر لال مراقبت کند و با این‌که رفتارهای عجیب‌وغریب این دو را می‌بیند و قبلاً هم از نحسی خانه اطلاع داشته باز ول کن نیست و اصرار دارد که از بچه پرستاری کند. غریب‌تر آن‌که پرستار در پارکینگ خانه‌ی خودش هم موقعیت‌های ماورایی اهریمنی می‌بیند، بی‌آن‌که دلیلی برای این روند وجود داشته باشد. فیلم فقط می‌خواهد بترساند، غافل از آن‌که القای ترس، با ایده‌هایی هم‌چون کوبیده شدن در کمد و خزیدن اهریمن در کف اتاق و ظاهر شدن ناگهانی چهره‌ای دفرمه پشت سر شخصیت اصلی و... شکل نمی‌گیرد و قبل از هر چیز نیازمند بافت منطقی و محکم داستانی و شخصیتی است؛ امتیازی که ناگفته به‌کل از آن تهی است.

می‌دانم آن‌جا هستی/ I Know You're in There
نویسنده و کارگردان: رابرت لاسِن گوردِن، بازیگران: میندی دی لیسی، ویل هرست، کارین لی و... محصول 2016 آمریکا، 84 دقیقه.
وقتی مادر تام دست به خودکشی می‌زند، او متوجه می‌شود که خواهر گم‌شده‌ای دارد که نمی‌تواند حرکت کند یا حرف بزند.

دور از مرزهای ژانر

خانه‌ای بزرگ و متروک، ساکنان محدود، جنون تدریجی مرد خانه و حمله‌ور شدن او به همسرش و... نه! این داستان فیلم درخشان استنلی کوبریک یعنی تلألؤ نیست، بلکه داستان اولین فیلم بلند رابرت لاسن گوردن است که لابد قرار بوده با الهام از فیلم معروف کوبریک، فضایی پرتعلیق و رازآلود و مخوف بیافریند که البته موفق نشده است. این‌جا مرد داستان دیگر نویسنده نیست و قرار است مستندسازی کند، منتها معلوم نیست این مستندی که می‌خواهد بسازد اصلاً چه موضوع و ایده‌ای دارد و همین طوری به بهانه‌اش، در خانه‌ای متروک شروع می‌کند به تصویربرداری از خواهر کاملاً فلجش؛ و همین پایه فضای وحشت فیلم را پی می‌افکند: دختر افلیج و ساکت و لمسی که ظاهراً محور اتفاق‌های اهریمنی داستان است؛ این‌که عبارت «ظاهراً» آورده شد، به این دلیل است که تا آخر فیلم هم معلوم نمی‌شود رویدادهای عجیب (شامل حرف زدن و راه رفتن و تکان خوردن و پشت پنجره رفتن دختر فلج) واقعی است یا از زاویه‌ی ذهن برادرش؟ گاهی این نوع ابهام‌ها جزو منطق درونی فیلم و متناسب با مایه‌های معرفتی آن است، ولی این‌جا بیش از آن‌که به ایهام‌آفرینی‌ای هنرمندانه مربوط باشد، نشان از ناتوانی سازنده در جمع‌وجور کردن اثرش دارد. جایی می‌بینیم که مرد در خیالاتش دارد از زبان خواهر به خودش چیزهایی می‌گوید (پس این‌ها توهم اوست و نه ایده‌های ماورایی) و جایی هم واقعاً دختر حرکت می‌کند و ربطی به اوهام برادرش ندارد. این دوگانگی جایی برای تثبیت منطق درام باقی نمی‌گذارد و برای همین احتمالاً ترجیح داده شده است که به جای تعمیق بار متقاعدکننده‌ی اثر، به صحنه‌های زائدی پرداخته شود که هیچ کمکی به روند و عمق داستان نمی‌کنند. فیلم پر از صحنه‌های زائد است: گم شدن مرد در حوالی خانه، وسوسه‌اش برای نوشیدن مشروبات الکلی، تصویربرداری افراطی از نامزدش در اوایل فیلم که فاقد هر نوع وجه دراماتیک یا موقعیتی است و... تلفیق مایه‌های سوبژکتیو و نمودهای عینی کار دشواری است که فیلم حتی به اولین مرزهای آن هم نزدیک نمی‌شود.

عروسی که او آنلاین خرید/The Bride He Bought Online
نویسنده و کارگردان: کریستین کانرد، بازیگران: آن وینترز، تراویس همر، آنالیسا کاکرن و... محصول 2015 آمریکا، تله‌فیلم، 83 دقیقه.

پیام تربیتی به نوجوانان

ظاهراً هدف اصلی نویسنده و کارگردان فیلم (که در کارنامه‌اش انبوهی از فیلم‌های بنجل نوجوانانه یافت می‌شود)، دادن این پیام به نوجوان‌های کشورش بوده است که مبادا به وسیله‌ی شبکه‌های اجتماعی اینترنتی با کسی شوخی کنید، وگرنه عاقبت‌تان به باندهای مخوف قاچاق انسان و فحشا کشیده می‌شود. نیم ساعت اول فیلم، حکایت سر کار گذاشته شدن مردی جوان توسط سه دختر نوجوان است که می‌خواهد از طریق اینترنت زنی مناسب برای ازدواج پیدا کند. اما وقتی مرد متوجه اوضاع می‌شود، تصمیم به انتقام می‌گیرد و از همین جا، روند تعلیقی و هیجانی و البته وحشت اثر شروع می‌شود؛ منتها فضای متن چنان با مضحکه رقم می‌خورد که گویی با فیلمی کمدی مواجه هستیم. یک نمونه از این مضحکه آن است که مرد جوان (که قبلاً دست‌وپاچلفتی بودنش یکی از ویژگی‌های شخصیتی‌اش معرفی شده) به‌تنهایی سه دختر شانزده‌هفده‌ساله را به زیرزمین خانه‌اش می‌برد و دست‌وپای آن‌ها را هم می‌بندد و طوری از پس‌شان برمی‌آید که انگار یک آدم‌ربای قهار تنومند مجرب است! و البته بعداً هم‌زمان آن‌ها را با خود سوار اتومبیل می‌کند و راحت در وسط شهر شلوغ می‌راند تا به یک قاچاقچی انسان تحویل‌شان بدهد! البته این وسط همسایه‌ی مرد هم که به اوضاع مشکوک شده است، توسط او به‌سهولت به قتل می‌رسد و پتانسیل دیگری از توانمندی‌های این مرد بی‌عرضه آشکار می‌شود. فیلم هرچه جلوتر می‌رود، بی‌منطقی روابط و موقعیت‌ها و انگیزه‌ها افزون‌تر می‌شود و البته به همان سهولت که مرد دخترها را دزدیده بود، دوتا از دخترها هم خود را از گرفتاری می‌رهانند. پایان فیلم حسی برای مخاطب می‌آفریند که بی‌شباهت به حس شخصیت مرد داستان بعد از اطلاع از سر کار گذاشته شدنش به دست نوجوان‌ها نیست. این فیلم عنوان دیگری هم دارد: به بازی گرفتن جنون/ Flirting with Madness.

جدیدترین‌ها

آرشیو

کتاب کاریکاتورهای مسعود مهرابی منتشر شد
فیلم ۷۶۰۰ به نویسندگی و کارگردانی بهروز باقری
 اولین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه عباس کیارستمی برگزار شد
فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون
سینماهای تهران


سینمای شهرستانها


آرشیوتان را کامل کنید


شماره‌های موجود


نظر شما درباره سینمای مستقل ایران چیست؟
(۵۳)

عالی
خوب
متوسط
بد

نتایج
نظرسنجی‌های قبلی

خبرنامه

به خبرنامه ماهنامه فیلم بپیوندید: