
نقشهای منفی همواره در سینما طرفداران خاص خودشان را دارند. از لی ماروین تا لی وان کلیف، از جورج رافت تا آنتونی هاپکینز در نقش هانیبال لکتر سکوت برهها (۱۹۹۱)، نقش مخوف آنتون شیگور با بازی خاویر باردم در جایی برای پیرمردها نیست (۲۰۰۷) و این اواخر واکین فنیکس در جوکر (۲۰۱۹) حتی در سینمای خودمان بازیگرانی مانند جلال پیشواییان، نرسی گرگیا و محسن آراسته را سراغ داریم که انگ نقش منفی بر آنها ماند، اما با این نقشها در سینمای ایران ماندگار شدند. سینمای هند نیز از این قاعده مستثنی نیست و حتی کار به آنجا کشیده است که بازیگران نقشهای منفی همواره ترجیح دادهاند که در چنین نقشهایی ماندگار شوند. نامهایی مانند گلشن گروور یا پران از نمونههای «کلاسیک» بدمنهای سینمای هند هستند. اما بیاغراق یکی از موفقترین بازیگران نقشهای منفی در سینمای هند امجد خان است که با نقش جبار سینگ در شعله (۱۹۷۵) به شهرت رسید. سلیم خان یکی از نویسندگان فیلمنامهی این فیلم او را برای این نقش معرفی کرد. او پیش از بازی در این فیلم کتابی دربارهی راهزنان یکی از خطههای هند را مطالعه کرد که نویسندهاش پدر جایا باچان بازیگر شعله و همسر آمیتاب باچان بود. بسیاری بعد از تماشای بازی امجد خان در نقش جبار سینگ بیرحم و خونریز او را به عنوان نخستین بازیگری میشناسند که تجسم کامل شر در سینمای هند است.
اصولاً در سینمای به اصطلاح بدنه در سینمای هند، منفی بودن یک شخصیت میتواند هیچ بهانهای نداشته باشد و ناگهان شخصیت مثبت فیلم ممکن است با گروهی آدمهای معمولی که در کوچه و خیابان ول میگردند، برخورد کند و با آنها درگیر شود و یکی از آن افراد ناگهان و بیهیچ مقدمهای «آدم بده» از آب در بیاید و باقی ماجرا یا بر اثر نفرت متقابل و خودخواهی شخصیت منفی شکل میگیرد یا همانطور که اشاره شد، شخصیت منفی هوس میکند که شخصیت مثبت را از سر راهش بردارد. این رخدادها در میان آثار بدنهی سینمای هند شکل میگیرد. به عبارت دیگر سینمای هند مانند سینمای هر کشوری - و حتی سینمای خود ما - فیلمهایی دارد که بناست بندهی سینمای این کشور را شکل بدهند و مخاطبان در آنها طبقهبندی نشدهاند و باری به هر جهت و به شکل فلهای در سینمای هند ساخته میشوند، اکران میگیرند و سپس به دست فراموشی سپرده میشوند. شعله اگرچه که با نگاه به آثاری مانند روزی روزگاری در غرب (۱۹۶۸) ساختهی سرجیو لئونه و آثار وسترن ساخته شده - کما اینکه اقتباس در سینمای هند سنتی دیرینه دارد - اما در شمار آثار بدنهی سینمای این کشور قرار نمیگیرد. شخصیتپردازی باورپذیر شخصیتهای مثبت و البته منفی فیلم نشان میدهد که نویسندگان و کارگردان شعله در کارشان جدی بودهاند.
جبار سینگ نخستین باری که دیده میشود، سعی دارد تصویر مخوفی از خودش به نمایش بگذارد و میگوید در تمامی روستاهای اطراف پدر و مادرها برای این که بچههایشان را بخوابانند، آنها را از جبار سینگ میترسانند. تحقیر سه تن از آدمهایش از سوی دارمندرا و آمیتاب باچان شعلهی خشم را در او ایجاد میکند و همین منشأ تمام رخدادهای فیلم است که بیاغراق بار سنگینی بر دوش امجد خان برای بازی در نقشی منفی گذاشته است. شاید یکی از دلایل به شهرت رسیدن امجد خان بعد از بازی در فیلم شعله این باشد که برای شخصیتپردازی او به اندرز هیچکاک عمل شده که هرچه شخصیت منفی قدرتمندتر باشد، آن فیلم قویتر خواهد بود. نخستین باری که امجد خان را در نقش جبار سینگ میبینیم، آنچه بیش از هر امر دیگری خودنمایی میکند، خونسردی او برای بازی در نقش مردی است که مانند ببری تیر خورده به خودش میپیچد چون تحقیر شده است. او ابتدا میخندد و میخندد و میخندد و ناگهان در بزنگاهی هر سه آدم شکست خوردهی خودش را با تیر میزند. او اکنون بهانه دارد که خشمش را به عنوان شخصیت منفی فیلم نثار دو نفری کند که آقای تاگور (سانجیو کمار) استخدامشان کرده است. در یک فلاشبک میبینیم که او دستهای آقای تاگور را بریده است. سبعیت جبار سینگ تا آنجا پیش میرود که به بسنتی (هما مالینی) دختر جوان روستایی نیز رحم نمیکند و او را به اسارت در میآورد تا وسیلهای برای شکنجهی روحی ویرو (درمندرا) باشد. هرچند گریم به امجد خان کمک کرده تا بیشتر و بیشتر منفور به نظر برسد - به دندانهای سیاهش توجه کنیم - اما بازی او با چشم و ابروها و اینکه جبار دوست دارد در نگاه نخست خودش را خنگ نشان بدهد و سپس بهطور ناگهانی وحشیگریاش را به نمایش بگذارد، دو ویژگی مهم در بازی امجد خان هستند.
امجد خان برخلاف دیگر بازیگران نقشهای منفی مانند پران که مثلاً در نقش پدری سنگدل ظاهر میشود، به تنهایی از کلام استفاده نمیکند بلکه فیزیکش را نیز به کار میگیرد و سعی دارد اقتدارش را در حرکاتش نشان بدهد. گریختن او از دست آقای تاگور در همان فلاشبک مورد اشاره گویای این است که امجد خان ترجیح داده که یک «بدمن کلاسیک» سینمای هند نباشد و از همهی امکانات بازیاش استفاده کند. بازی او هنگام تماشای رقص روی شیشهها یکی از نمونهایترین بازیهای بدمنهای سینمای هند محسوب میشود. امجد خان در این سکانس هم از آن حالات شوخ و شنگ استفاده میکند، هم چهرهی تلخ و سیاهش را به هما مالینی نشان میدهد و هم در لحظهای که میخواهد دستهای دارمندرا را قطع کند از یک بازی پر شور و حرارت بهره میبرد. امجد خان در شعله یک شخصیت منفی اصطلاحاً دست و پا بسته نیست که مقهور شخصیتهای مثبت فیلم باشد. شاید برای نخستینبار در چنین آثاری باشد که او به عنوان یک بدمن دارای شناسنامه است. به این معنا که میتوان او را بهعنوان یک شخصیت منفی پذیرفت که چهارچوبهای خاص خودش را دارد و با باور شخصی نسبت به آنها عمل میکند. این درواقع شکست کلیشهی شخصیتهای منفی در سینمای هند است که از لحظهای که فیلمی آغاز میشود، روی پیشانیشان نوشته که این شخصیت باید منفی باشد. چرا؟ باید باشد! اما مشخص است که سلیم خان - پدر سلمان خان ستارهی سینمای هند - و جاوید اختر فیلمنامهنویسان شعله به منفور بودن و خشونت ذاتی شخصیت جبار سینگ توجه داشتهاند و برایشان مهم بوده که این حجم از سبعیت محملی پذیرفتنی داشته باشد. گفتنی است که امجد خان بعدها در بسیاری از آثار سینمای هند همچنان در نقشهای منفی ظاهر شد و این نوع نقشها به تدریج او را به سوی شخصیت منفی کلیشهای در سینمای این کشور سوق دادند.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: