نوروز امسال با بصرفه‌ترین سیم‌کار کشور

مهر ۱۳۹۸ - شماره 562

طراحی/ نقاشی روی جلد: اثر بزرگمهر حسین‌پور

 

چشم‌انداز ۵۶۲

کارد و طناب
علیرضا محمودی:
چهار سال پیش، وقتی شماره‌ی مخصوص پنجاه‌سالگی فیلم‌های خشت و آینه و گنج قارون منتشر شد، تصمیم داشتم یک شماره‌ی مخصوص برای ساموئل خاچیکیان و سهراب شهیدثالث پیشنهاد و راه‌اندازی کنم اما کاغذ و بحران قیمت‌ها ‌چنان قضیه را به ته ذهن برد که چند یادداشت لای دفترچه شد و خلاص. سال‌ گذشته، قرار این شد که شماره‌ی پنجاه‌سالگی قیصر و گاو، اردیبهشت امسال منتشر شود که اوضاع کاغذ، ‌انتشارش را کشتند تا به امروز. ادعا نیست، پیش آمد؛ این شماره حاصل بیش از یک سال رفاقت و مجالست با نویسندگان و منتقدان سینمایی است که برای نوشته‌های تازه از آن‌ها توقع همکاری داشتم. در این یک سال‌ونیم نوشته‌های فراوانی فراهم شد. بسیاری از ایده‌ها در حرف ماندند. به دلایلی که همه می‌دانند محل چاپ همه‌ی نوشته‌ها فراهم نشد و برخی نویسندگان نیز مجال نوشتن پیدا نکردند. عاقبت کار این شماره با این قواره فراهم شد. خواسته‌ایم که نوشته‌های این شماره نوری تازه بر این دو اثر باشند و حرف‌هایی شنیده‌نشده. از بسیاری از مطالب و گفته‌های تکراری و حتی مهم گذشتیم تا این شماره شکل کشکول نباشد. هدف رفع عطش و تازگی بود تا یک آلبوم بی‌حس‌وحال کامل...

اگه نبینی، گم میشی: گفت‌‌وگو با مسعود کیمیایی
گفت‌و‌گوکننده: جواد طوسی/ کیمیایی:
...به قول لوکاچ «انسان در یکی بودن به طور واحد می‌تواند دوتا شود، می‌تواند صدتا بشود و می‌تواند جامعه بشود.». اسمش تک‌روی نیست و حالا چیزهای دیگری که خنده‌دار می‌شد. انتقام شخصی و...، این‌ها دیگر خیلی خنده‌دار بودند. اصلاً فیلم کجا می‌رود؟ آیا انتقام شخصی تا هم‌اکنون ارج و قرب دارد که این فیلم را دوست دارند؟ یعنی آیا انتقام شخصی هنوز هست؟ پس اگر هست که گوش کنیم ببینیم چرا هست و اگر نیست، باز هم گوش کنیم ببینیم چرا نیست. از این که هنوز بچه‌ی ده‌ساله و دختر دوازده‌سیزده‌ساله این فیلم را نگاه می‌کند و دوستش دارد، بچه‌ها این فیلم را دوست دارند، به هر جهت چیزی درونش می‌جوشد...

کار من فیلم ساختن است؛یک روز کمدی، یک روز جدی: گفتوگو با داریوش مهرجویی
گفت‌و‌گوکننده: عباس یاری/ مهرجویی:
ساعدی انسانی درجه‌یک، بی‌دریغ و منعطف بود؛ یک حرفه‌ای تمام‌عیار. تفاوت مدیوم‌ها را می‌فهمید و همیشه سعی می‌کرد دست مرا برای بهترین نتیجه باز بگذارد. در کار‌هایی که با هم انجام دادیم همیشه خاطره‌های خوبی از او دارم. اگر بخواهم تصویر تازه‌ای از این شخصیت نازنین ارائه بدهم باید به میل عمیق او در همدردی با رنج‌های عمیق انسانی اشاره کنم که در درجه‌ی اول اهمیت قرار دارد. یادم هست اوایل ورودم به ایران بعد از ساخته شدن الماس 33 یکی از صمیمی‌ترین دوستانم مرحوم ساعدی بود...

بیش از همه، ما خوشحالیم!...: موج نوی سینمای ایران؛ نوستالژی یک مغلطه‌ی جاافتاده‌ی تاریخی
تقی مختار:
هیاهوی «قیصر» را گروهی سینمایی‌نویس و منتقد خام، احساساتی، رمانتیک و رفیق‌باز (مثل خود من در آن زمان) و جمعی از «روشنفکران» و شبه‌روشنفکران سیاسی و کینه‌توز مخالف حکومت (اکثراً توده‌ای‌های زخم‌خورده‌ی سابق) که خودشان در «برج عاج» یا کنار و در حاشیه نشسته و با استفاده از عواطف ملی، باورهای مذهبی و سنت‌های نهفته در اعماق جامعه، تجویز نافرمانی و خشونت‌ورزی و «مبارزه‌ی مسلحانه» می‌کردند، به «موج» تبدیل کردند...

فیلم بومی، فیلم دنیایی
پرویز نوری:
یادم هست که گفته بودم قیصر خالی از عیب و ایرادهای کلی و جزیی نیست، با این حال آن‌چه این فیلم را باارزش می‌سازد ظهور غیرمنتظره آن است در موقعیتی که سینمای ما دارد نفس‌های آخرش را می‌کشد. و امروز قیصر، همچنان قیصر باقی مانده؛ با یک موضوع بومی و شخصیت‌هایی آشنا، فضا و آدم‌ها و روابط آن‌ها. قصه‌ی یک فاجعه...

حرکت گاو از پس استخوانهای قیصر: نگاهی به زیرساخت فکری روشنفکران و توده‌ی مردم ایران بر مبنای کهنالگوهای پیرنگ
محمدحسن شهسواری:
داستان گاو بر کهن‌الگوی پیرنگ «افراط فلاکت‌بار» استوار شده است. این کهن‌الگو درباره‌ی قهرمانی است که در لبه‌ی مرز تمدن ایستاده است. او در طول داستان از این مرز گذر می‌کند؛ مرزی که اصل توافق جمعی مردم است حول این محور که انسان عادی و معقول چیست. نمونه‌ی مشهور آن در سینما پرخوری (مارکو فرری) در تئاتر اتللو (ویلیام شکسپیر) و در ادبیات داستانی رمان مشهور گرسنگی (کنوت هامسن) است که در آن نشان داده می‌شود چه‌گونه هنرمندی فقیر در مسیر فکر به غذا، زیر سیطره‌ی حس گرسنگی، جهان پیش چشمانش از فرمِ به قاعده خارج می‌شود. به طور معمول پایان چنین کهن‌الگویی فروپاشی روانی قهرمان و سپس مرگ اوست...

کلمههای شهر و روستا: گفتوگونویسی در قیصر و گاو
محمد چرمشیر: ...مقایسه‌ی گفت‌وگونویسی در فیلم‌نامه‌های گاو و قیصر؛ مقایسه‌ای که عملاً ناموجود و ناممکن است، چرا که در واقع هر دوی آن‌ها از الگویی پیروی می‌کنند که در شکل شهری و روستایی آن به خلق زبان نمایشی نمی‌انجامد. پیروی از این الگوها، هر دوی این آثار را از استانداردهای نظری گفت‌وگونویسی نمایشی دور کرده است. ما در این‌جا با الگوی مشترک مواجهیم، نه با زبان متفاوت...

جدایی عقل از احساس: نگاهی به کارگردانی در قیصر و گاو
شاهرخ دولکو: گاو و قیصر، دو فیلم ساخته‌شده در یک سال و هر دو زیر عَلَم واحدی به نام موج نو، با 180 درجه زاویه در مقابل هم می‌ایستند. هر کدام به نوعی از سینما تعلق دارند و اتفاقاً نمونه‌های موفقی هم هستند از هر دو نوع گرایش. یکی دنیایی شخصی و انتزاعی از داستانی غریب با سویه‌های سوررئالیستی در روستایی ناکجا و ناآشنا می‌سازد که برای تماشاگر آن سال بسیار غریب است. و دیگری دنیایی عینی و واقعی از داستانی عامه‌پسند و پراحساس می‌سازد که نفس به نفس تماشاگر پیش می‌رود و احساساتش را به غلیان وامی‌دارد

عشقبازان چنین...: مقایسه‌ی کار دو بازیگر در ترسیم دو شمایل متفاوت...
سعید قطبی
زاده: این‌که یک کارگردان تا چه اندازه می‌تواند چیزی را شبیه «استعداد» در بازیگرش بارور کند شاید مدخل خوبی باشد برای این بحث. چون جزو آن عده نیستم که بازیگری را به شکل ریشه‌ای، گرایش ذاتی در افراد می‌بینند. بنابراین بازیگری هم مثل سایر استعدادها در سینما نتیجه‌ی یک مشارکت خلاق است و مهم‌ترین شریک در این معامله کسی نیست جز کارگردان. مثلاً مرور کارنامه‌ی مارلون براندو نشان می‌دهد که همکاری او به عنوان یک استعداد خام و صیقل‌نخورده با الیا کازان و فرد زینِمان و جوزف منکه‌ویتس چه ثمره‌ای در پی داشت و غرور حرفه‌ای او در دهه‌ی 1960 منجر به چه بازی‌های ضعیفی شد...

من خود مشحسنام: خاطرهها و حرفهای ناشنیده از عزتالله انتظامی
غزاله سلطانی:
...موقعی که مهرجویی می‌ره شیکاگو و فیلم جایزه می‌گیره، شب زنگ می‌زنه به این‌جا خبر می‌ده که جایزه بردی. هوگو... هوگوی نقره‌ای. تو تهرون نمیدونستن هوگو یعنی چی، گفته بودن مرغابی نقره‌ای! خلاصه ما هم مصاحبه کردیم که جایزه بردیم. وزارت فرهنگ هیچ توجهی نکرد، هیچ کاری هم واسه ما نکرد. من مونده بودم که این جایزه کی میاد و چی می‌شه و چی نمی‌شه. دل تو دلم نبود. بعدِ مدت‌ها آقای مهرجویی از آمریکا اومدن دست خالی! داریوش جایزه کو؟ این‌جا آبرومون می‌ره، چی بگیم به مردم؟ گفت نگران نباش، میاد دیگه. آقا ما دیگه جیک نزدیم...

ستارهای متبلور میشود: سینمای صنعتی ایران، بهروز وثوقی و قیصر
عین. عزیز منش: وثوقی می‌داند که با کارگردان‌های جاافتاده نمی‌تواند کاری از پیش ببرد. پس دست به کار خلق موقعیتی برای خودش می‌شود. فیلم‌نامه‌ی قیصر همه‌ی آن ‌چیز‌هایی را که در فیلم‌های قبلی وثوقی قرار بود عامل موفقیت باشد ندارد: «با امیراحمد (شخصیت اصلی بیگانه بیا) آشنا نبودم. هر چه مسعود می‌گفت انجام می‌دادم. در حالی که در قیصر علاوه بر رهبری او، خودم بودم. قیصر در روح من بود...

یک دوبله‌ی تراژیک: درباره‌ی دوبله‌ی فیلم قیصر
شاهپور عظیمی: منوچهر اسماعیلی به جای بهروز وثوقی، تقریباً تیپی را به خود گرفته که تا پیش از این، می‌توان گفت در سینمای ایران تجربه نشده بود. او سعی می‌کند هنگام حرف زدن به جای قیصر، برخی از کلمه‌ها را «تُک‌‌زبانی» ادا کند و در عین حال از صدای دورگه‌اش دور نشود. حتی جاهایی که به تبع داستان و نقش، لازم است که شخصیت قیصر تا حدی از جلد واقعی‌اش بیرون بیاید، همچنان لحن اسماعیلی ترکیبی از لحن قبلی است به همراه نوع شوخ‌طبعی غریبی که نمی‌توان از شوخ بودنش صددرصد مطمئن بود...

این زندگی موسیقی ندارد: به بهانه‌ی تولد دو موسیقی فیلم
سحر سخایی:
حضور موسیقی در گاو، تلاشی دائم و همیشگی برای غیاب است. آن تک‌های شفاف مضراب سنتور همراه فلوتی (با هنرمندی عباس خوشدل) که گاهی هست و گاهی نیست، نه قرار است خبری به ما بدهد و نه قرار است مستقیماً ما را از فاجعه‌ی مرگِ تنها گاوِ روستا باخبر کند. موسیقی مثل آوایی که از دور به تکه‌ای از زندگی نزدیک می‌شود و سپس محو می‌شود می‌آید و می‌رود. ترکیب سنتور و فلوت - که یادآورِ نی است اما امکاناتِ صوتی و اجرایی بیش‌تری را در اختیار آهنگ‌ساز می‌گذارد - فضایی می‌سازد که مثل خودِ فیلم خالی و واقعی‌ست...

دوراهه‌ی تفریق: نگاهی به موسیقیهای قیصر و گاو
حسین عصاران: تم‌های قیصر به طور کلی در دستگاه همایون تصنیف شده که خود مقدمات فضاسازی را برای مخاطب ایرانی آشنا به این دستگاه آماده می‌کند. در گذر از این مورد مقدماتی، ساختار این اثر را باید ابتدا در شیوه‌ی بسط و گسترش و درهم‌تنیدگی این تم‌ها و سپس، چگونگی بسط و گسترش و سازآرایی و اجرای آن‌ها بررسی کرد. خود منفردزاده نیز یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های موسیقی قیصر را کیفیت تنظیم موسیقی آن قلمداد می‌کند...

از شمایل تا گرافیک: بررسی پدیده‌ی هویت دیداری گرافیکی قیصر و گاو
علی بختیاری: نقطه‌عطف تحول هویت دیداری فیلم‌ها در سال 1348 با قیصر رخ داد. به واسطه‌ی نزدیکی مسعود کیمیایی و عباس کیارستمی، سفارش تولید پوستر و تیتراژ فیلم را از طریق شرکت «نگاره» (متعلق به فیروز شیروانلو) با اختیار تام به عباس کیارستمی دادند. کیارستمی در موشکافی مفهوم فیلم، عناصر وابسته به تعریف مردانگی در فضای فیلم (چاقو، کلاه شاپو، خالکوبی) را به عنوان مواد اولیه‌ی دیداری برگزید...

جدال در آفتاب: نسبت قیصر با ژانر وسترن
سعید مروتی:
قیصر بازسازی نوادا اسمیت و اساساً هیچ فیلم وسترنی نیست ولی کیمیایی از جان‌مایه‌ی عناصر بصری و حال‌وهوای ژانر محبوبش به شکلی شهودی بهره برده است. به شکلی طعنه‌برانگیز، پنجاه سال پیش به این نکته نه مدافعان پرشور قیصر که مهم‌ترین مخالف فیلم اشاره کرده بود. مطلب جنجالی هوشنگ کاوسی «از داج سیتی تا بازارچه‌ی نایب‌گربه» به همین موضوع و پیوند قیصر با فیلم وسترن اشاره دارد. مشکل این‌جاست که کاوسی در مقاله‌اش نگاه انتقادی را با تمسخر اشتباه گرفته...

راه مهرجویی: تأثیر سینمای مدرن اروپا بر کارگردانی گاو
امیرعطا جولایی: موقعیت محوری فیلم‌نامه و فیلم گاو به‌شدت ساعدی‌وار است و آشنا. مردم روستایی به نام بَیل، تنها دارایی خود را از کف می‌دهند؛ گاوِ یکی از ساکنان به نام مش‌حسن. این تنها یکی از هشت داستان کتاب است. برای رساندن زمان فیلم به استاندارد تولید سینمایی، ساعدی و مهرجویی در نگارش فیلم‌نامه از پاره‌هایی از داستان‌های دیگر کتاب هم استفاده کردند و به دلیل پیوستگی تماتیک داستان‌ها و در ضمن رویدادگاه مشترک‌شان، برخی منتقدان، کتاب را به‌صراحت، رمان می‌دانند...

از چاقوی ضامندار «قیصر» تا دیوار کاهگلی «گاو»: ممیزی و سانسور دو فیلم
عباس بهارلو:
در دهم آذر 1348، عباس شباویز مدیرعامل شرکت «آریانافیلم» و تهیه‌کننده‌ی قیصر، یک کپی از فیلم را به اداره‌ی کل امور سینمایی تحویل داد. اعضای شورای بدوی (هیأت نظارت بر نمایش انواع فیلم و اسلاید) در هجدهم آذر نظر خود را به این شرح اعلام کرد: «فیلم قیصر مشاهده شد. ضمن ستایش از بازی هنرمندانه اغلب بازی‌کنان و نیز ستودن طرز فیلم‌برداری و توفیق تهیه‌کنندگان در گشودن افقهای نوین در امر فیلم فارسی بمناسبت اینکه تم اصلی فیلم را زیانبخش و بدآموز میدانیم نمایش آنرا به مصلحت عمومی جامعه نمی‌دانیم.»...

کاوسی، دوایی، گلستان و دیگران: گزارش مجادلههای قلمی بر سر قیصر
محمدناصر احدی: پرویز دوایی، به عنوان پرچم‌دار موافقان فیلم و از دوستان نزدیک مسعود کیمیایی، در نقدی با عنوان «مرثیه‌ای برای ارزش‌های ازدست‌رفته» در شماره‌ی 23 هفته‏‌نامه‌ی «سپیدوسیاه»، قیصر را «خورند» جامعه‌ی ایرانی می‌داند و می‌نویسد: «قیصر مرثیه‌ی مرگ آدم‌هایی است که ارزش‌های دنیای فرمان و قیصر آن چنان برای‌شان مهجور شده که تجلی این جور غیرت‌ها و ناموس‌پرستی‌ها نه‌فقط به نظرشان تعجب‌آور، بلکه خنده‌دار می‌نماید و تقصیری هم ندارند. این روزگار، نظام روزگار وضع را طوری چرخانده که نوجوانان خود همشیرگان محترم را به "پارتی"های شوخ‌وشنگ می‌برند تا با همشیره‌ی محترم دوستان آشنایی به هم برسانند!...

اکران بر دو نوع است: روزنامههای سال 1348 و اکران قیصر و گاو
آرزو امیرخانی: روزنامه‌ی «کیهان» آگهی قیصر را که قرار است نمایشش از دهم دی شروع شود روز هفتم دی در صفحه‌ی آخرش منتشر می‌کند. «کیهان» در این آگهی، پوستر فیلم را با تصویر قیصر با لباس جاهلی در حالت نشسته، خلاف رویه‌ی معمول آگهی‌های فیلم‌‌های دیگر چاپ می‌کند. در این آگهی که بعدها به عنوان معروف‌ترین پوستر قیصر شناخته شد، خبری از تصاویر عاشقانه‌ی زن و مرد یا برهنگی نیست...

موج پرسش: آیا عبارت «موج نو» توضیح کاملی از یک جریان سینمایی است؟
یاشار نورایی:
در مورد گاو و قیصر پس از گذشت نیم قرن، کماکان پرسش‌هایی بی‌پاسخ قطعی مانده است: این که آیا این دو فیلم به همراه فیلم اول بلند ناصر تقوایی، با آگاهی یا تصادفاً زمینه‌ساز ورود فیلم‌سازان نواندیش به سینمای ایران شدند؟ آن‌چه به «موج نو» معروف شده جریانی منسجم و دارای هدف و مانیفست بود؟ جایگاه این دو فیلم در روان‌کاوی اجتماعی ایران چیست؟ اگر نظر هم قطعی باشد، در مورد خاصیت گفتمان‌ساز این دو فیلم است که پس از طی دهه‌ها هنوز امکان بحث و جدل به بیننده می‌دهند...

نگاههای خالی: استحاله‌ی فردی، ناتوانی جمعی
آزاده جعفری:
گاوفیلم نگاه‌هاست (البته دوربین فقط به طور عینی نگاه‌ها را ثبت می‌کند و زاویه‌ی دید دوربین و شخصیت‌ها در هم آمیخته نمی‌شوند)، نگاه کردن، بی‌عملی، نادانی و ناتوانی. در طول فیلم مردم بَیل به وقایع، به آدم‌ها، به یک‌دیگر نگاه می‌کنند و منتظرند تا اتفاقی بیفتد یا کسی تصمیمی بگیرد. بلوری‌ها از دوردست‌ها بَیلی‌ها را زیر نظر دارند و در واقع نمایی از سه مرد بلوری را چند بار می‌بینیم که بر بلندی ایستاده‌اند و وقایع را نگاه می‌کنند. آن‌چه از مش‌حسن به یاد می‌ماند چشم‌های دیوانه و نگاه‌های خالی اوست...

قیصر و رابینسن و جزیره‌ی متروک: نگاه دیروز، نگاه امروز
بهزاد عشقی:
حال‌وهوای انسان در مقطع‌های مختلف سنی عوض می‌شود. گاو همچنان فیلمی پیشگام است و قیصر اثری محافظه‌کار. اما در آن جزیره‌ی پرت با قیصر می‌شود خوش بود و با گاو نمی‌شود. قیصر به‌ظاهر حماسه‌ی مرگ است و در این فیلم اغلب آدم‌ها یا خودکشی می‌کنند یا کشته می‌شوند یا از غصه دق می‌کنند. در گاو فقط مش‌حسن و گاوش می‌میرند و دیگران به زندگی خود ادامه می‌دهند. با این همه گاو بوی مرگ می‌دهد و قیصر سرشار از نشانه‌های زندگی است...

گوهرهایی در دل قفسههای تاریک: قیصر و گاو در بایگانی
فیلمخانه‌ی ملی ایران:
درباره‌ی قیصر این مسأله بااهمیت است که از این فیلم چند نسخه‌ی پزتیو در فیلمخانه موجود است که در بازبینی‌های چندباره و دقیق این کپی‌ها معلوم شد زمان هیچ‌کدام از این کپی‌ها با هم برابر نیست و هر کدام کسری‌هایی دارند. حتی با مقایسه‌ی این کپی‌ها با نسخه‌های ویدئویی موجود و در دسترس عموم هم، به این دلیل که نسخه‌های ویدئویی هم از روی همین کپی‌ها تهیه شده‌اند، مشخص نشد که کسری‌های کپی‌های موجود از این فیلم مهم سینمای ایران دقیقاً در کدام دقایق آن است. تا آن که با پیدا شدن یک نسخه‌ی کپی کار سالم و چسب‌نخورده...

آقمنگلها و بلوریها: پیامدهای غلبه‌ی جهانبینی بر سینما
علی پاپلی
یزدی: در مورد دوران‌ساز بودن و امتیازهای گاو و قیصر سخن بسیار گفته شده است. شاید بحث درباره‌ی مشکل‌های این دو فیلم و بعد منفی تأثیر آن‌ها در سینمای ایران، بکرتر باشد. در این نوشتار از این زاویه‌ به این دو فیلم پرداخته‌ایم. سعی کرده‌ایم نشان دهیم که چه‌طور، در گاو بیش‌تر و در قیصر کم‌تر، جهان فیلم‌ساز بر حدود سینما غلبه می‌کند و در پی این غلبه، پرسش‌های بی‌پاسخ و امکانات داستانی و تصویری بالفعل‌نشده سر برمی‌آورند...

روایت مشترک رنجی بیپایان: تحلیل روانکاوانه بر قیصر و گاو
جمال رهنمایی: فصل مشترک تحلیل روان‌شناختی «گاو»  و« قیصر» رنجی است که قهرمانان قصه برای اتفاق افتادن جدایی بر خود تحمیل می‌کنند و در نهایت مغلوب می‌شوند... ماجراهای «قیصر» و «گاو» از نمایی دیگر بیان ناکافی بودن تجربه‌ی خرد جمعی ایرانیان (ناخودآگاه جمعی) برای پیشبرد پروژه‌ی مدرنیسم کافی نیست.

فاطی، اعظم و زن مشحسن: نقش زنان در ساخت جهان قیصر و گاو
علی پاپلییزدی: قیصر فیلمی جنوب‌ شهری است. تمامی زنانی که تا کنون از آن‌ها سخن گفته‌ایم، به دنیای اجتماعی قیصر تعلق دارند. قیصر اما در یک مورد به زنانی اشاره می‌کند که گویا به طبقه‌ی او تعلق ندارند. حملِ صفت «قرتی» به موصوفِ «زن» در جمله‌ی «سگت میارزه به هزارتا زنِ قرتی تو خیابونا» جمله‌ای که قیصر به اعظم می‌گوید دال بر آن است که منظور قیصر، زنانی هستند که به طبقه‌ی او تعلق ندارند. روشن است که فاطی و اعظم قرتی نیستند؛ زنی مانند سهیلا فردوس را هم نمی‌توان با این صفت وصف کرد...

قیصرهایی که آقمنگل شدند: قیصر و جامعه‌ی روشنفکری
اوکتای براهنی:
قیصر کسی است که زیر میز می‌زند. قیصر نظریه‌ای دارد. قیصر تحلیلش را در قالب مونولوگی به خان‌دایی پهلوانش ارائه می‌دهد. می‌گوید که این‌ها را به زندان می‌برند درست! ولی من می‌خواهم به جایی بفرستم‌شان که ملائکه بادشان بزنند، چرا که این‌ها اگر سه نفری به زندان بروند چند سالی آب خنک خواهند خورد و در نهایت بیرون خواهند آمد. در واقع قیصر توجیه می‌کند که قانون جواب دل او را و جواب دل مادر داغ‌دارش را نخواهد داد و...

پس از وداع: قیصر و نشانههای یک دوران
نوید پورمحمدرضا:
قیصر فیلم وداع است. وداع با یک جهان روبه زوال؛ وداع با آدم‌ها، مکان‌ها، و تعلقات و خاطره‌های آن‌ها. این البته چیزی پنهان نبود، پوشیده و ضمنی هم نبود. از همان نخستین نمایش، در همان اولین دیدارها، پیام دریافت شده بود. پرویز دوایی اولین نفر بود، یا دست‌کم اولین کسی که از وداع نوشت1. فیلم‌ها همیشه به یاد آورده می‌شوند، فیلم‌های خوب بیش‌تر؛ به بهانه‌ی یک بازخوانی، یک بازنگری، مرور بر آثار یک فیلم‌ساز، یا تماشای دوباره‌ی فیلم‌های یک دوره. اما فیلم‌هایی که آگاهانه یک دوران را مسأله‌ی خود می‌کنند، شانس بیش‌تری دارند که بعدها هم به یاد آورده شوند...

نشانههای موج نو در رسانه‌ی نوین
میثم قاسمی:
حضور قیصر در اینستاگرام نیز چشم‌گیر است؛ شبکه‌ای اجتماعی که این روزها به لطف فیلتر شدن سایر رقبایش به تریبون اصلی عامه‌ی مردم تبدیل شده، پر است از صفحه‌هایی با نام قیصر، تکه‌های فیلم و دابسمش‌هایی که با آن ساخته شده. هرچند بیش‌تر این دابسمش‌ها از حداقل خلاقیت تهی هستند اما بارها دیده شده‌اند و مورد اقبال قرار دارند. از نمونه‌های انبوه دابسمش قیصر می‌توان به بازسازی صحنه‌ی قتل در حمام به شکل طنز و همچنین سکانس قهوه‌خانه اشاره کرد...

خروش اسطوره: عزیمت از دوران معصومیت
پویان عسکری:
تنها فیلم در تاریخ سینمای ایران که کارکردی مشابه اهمیت تاریخ سینمایی همشهریکین در زیرمتنی متفاوت (بافتار سینمای فارسی) پیدا می‌کند قیصر است. فیلمی برآمده از استودیو «آریانافیلم» و محصول خلاقیت چند تکنیسین کارآزموده در همراهی با کیمیایی جوان که با پی‌گیری همان قراردادهای زیبایی‌شناسانه موجود در سینمای فارسی و ایجاد تغییرهای خلاقه در آن، به متن و استتیک و تأثیر تازه می‌رسد...

منتقدی از صبح امروز: گفتوگوی با احمد امینی
شاید خشت و آینه حتی از لحاظ تکنیکی فیلم شسته‌رفته‌تری از قیصر یا گاو باشد. همان طور که گفتم تا پیش از قیصر و گاو عبارت «گنج قارونیسم» در فرهنگ لغت‌های سینمایی آن دوران وجود نداشت. بعد از این که «موج نو» به‌راه افتاد، آدم‌ها شروع کردند به بررسی و تحلیل جدی سینمای ایران. تا قبلش، فیلمِ مسلط بر سینمای ایران از لحاظ فروش و در نتیجه تأثیرهای فرهنگی گنج قارون (سیامک یاسمی، 1345) بود. فیلم‌هایی مثل شب قوزی و خشت و آینه و آثار متفاوت دیگر چون در اقلیت بودند، هیچ بازتاب و تسلط فرهنگی جدی نداشتند...

جایی برای مُردن پیدا کن: اهمیت لوکیشن در قیصر
جواد طوسی: همان قدر که لوکیشن در فیلم محبوب و پرمخاطب گنج قارون (سیامک یاسمی، 1344) شلخته و بی‌سلیقه است، در قیصر که مربوط به دوره‌ی تاریخی بعد از رؤیاپردازی و آشتی‌پذیری طبقاتی است، حضور جدی و مؤثری در خدمت قصه و رخدادها و پایگاه اجتماعی مجموعه‌ی تیپ/ شخصیت‌های فیلم دارد. این لوکیشن حتی می‌تواند با نوعی تفسیرپذیری موسّع در مورد فصل عنوان‌بندی (کار زنده‌یاد عباس کیارستمی) قابل‌استناد باشد...

نامردها ساقی شدهاند: پرسه در محله‌ی قیصر و گاو
گزارش تصویری: حامد خورشیدی: دل‌گیری، سوغات بازارچه‌ی نواب است. همین که در منطقه‌ی 12، وسط خیابان مصطفی خمینی، از جنب بیمارستان دکتر سپیر می‌پیچی به طرف محل، بوی نای کهنگی و پوسیدگی می‌پیچد توی سر آدم. خانه‌ها مثل گوسفندهای روز قربان منتظرند که تکلیف‌شان یکسره شود. ریخت‌شان از شکل‌وشمایل مسکن افتاده و بوی الرحمن‌شان همه‌ی محل را گرفته است. شهرداری، خانه‌ی کاظمی و حمام نواب را بازسازی کرده است. بقعه‌ی امام‌زاده یحیی شلوغ است و هنوز درِ ماست‌بندی و قصابی نبش بازارچه باز پررفت‌وآمد. اما زندگی در محله تعطیل است...

پنجاه سال پس از سقوط بلوریها: گشتوگذاری در روستای بویینک در جستوجوی گاو
گزارش تصویری: حنا خلج: کم‌تر از بیست دقیقه که از جاده‌ی قدیم قزوین به رشت به سمت کوهین حرکت می‌کنید، بعد از روستای ارشت در فاصله‌ی حدود ده کیلومتری بخش کوهین، کمی دورتر از جاده‌ی اصلی، ساختمان‌های روستایی که 1067 نفر جمعیت را در خود جا داده‌اند از دور پیدا می‌شوند. هر دوربینی که وارد این روستا می‌شود، بدون شک سراغ خانه‌ی مش‌حسن را می‌گیرد. مهم‌ترین اتفاق سینمایی که می‌تواند برای یک روستای ایرانی بیفتد، تبدیل شدنش به بخشی از تاریخ سینماست...

تنها ستاره است که میماند: ستاره‌ی منتقدان و نویسندگان سینمایی به قیصر و گاو
گاو در دوره‌ی اول و دوم انتخاب بهترین فیلم‌های عمر‌ منتقدان در ماهنامه‌ی «فیلم» محبوب‌ترین فیلم ایرانی بود. در حالی که تعداد آرای قیصر در این دو دوره آن قدر نبود که دومین فیلم کیمیایی وارد فهرست ده فیلم اول شد. در سومین دوره‌ی این انتخاب‌، گاو جای خود را به گوزنها، دیگر فیلم مسعود کیمیایی داد. قیصر همچنان در ده فیلم منتقدان جایی نداشت. در چهارمین و آخرین دوره‌ی این انتخاب که امسال برگزار شد، گاو در کنار تنگنا (امیر نادری) ششم شد و قیصر رتبه‌ی یازدهم را کسب کرد. مانند همه‌ی شماره‌های ویژه درباره‌ی فیلم‌ها، این شماره هم با انعکاس نظرهای منتقدان درباره‌ی دو فیلم گاو و قیصر در سالگرد پنجاه‌سالگی‌شان به پایان می‌رسد. وقتی بعد از پنجاه سال نشریه‌های آن دوره را ورق می‌زنیم، جدول ارزش‌گذاری فیلم‌ها مانند تابلویی درونیات متنوع و متکثر نویسندگان سینمایی را به شکل صریح در مقابل ما قرار می‌دهد...

کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:

https://telegram.me/filmmagazine

آرشیو

فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون