نوروز امسال با بصرفه‌ترین سیم‌کار کشور

بهمن ۱۳۹۷ - شماره 553

روی جلد: نوید محمدزاده و پریناز ایزدیار در «سرخپوست» ساخته‌ی نیما جاویدی/ عکس از: محمد بدرلو

چشم‌انداز ۵۵۳

سال درخشش جوانها: به استقبال سی‌وهفتمین جشنواره‌ی فیلم فجر
جشنواره‌ی فیلم فجر، نوروز زمستانی سینمای ایران، امسال با همان عوامل اجرایی قبلی در شرایطی وارد ایستگاه سی‌وهفتم می‌شود که یک تفاوت بنیادین با دوره‌های قبل دارد؛ این‌که کم‌تر از فیلم‌سازان نسل اول و دوم خبری هست و بیش‌تر فیلم‌اولی‌ها و فیلم‌دومی‌ها قرار است تنور جشنواره را داغ نگه دارند. طبق معمول برخی سر صبر و حوصله فیلم‌شان را آماده کردند و برخی دیگر که اغلب فیلم‌سازان را شامل می‌شود، دقیقه‌ی نودی هستند و حتی برای آن‌ها وقت اضافه هم در نظر گرفته می‌شود. طوری که هنوز مراحل فنی فیلم‌هایی مثل غلامرضا تختی (بهرام توکلی) و قصر شیرین (رضا میرکریمی) تمام نشده و سعید روستایی و گروهش نیز تا همین چند روز پیش مشغول فیلم‌برداری بودند. از برخی فیلم‌ها هیچ اطلاعاتی بروز داده نشده، از جمله فیلمی با عنوان عجیب دیدن این فیلم جرم است! ساخته‌ی رضا زهتابچیان یا دو فیلم جمشیدیه (یلدا جبلی) و خون خدا (مرتضی‌علی عباس‌میرزایی) یا برخی دیگر که سعی کرده‌اند کم‌تر از حال‌وهوای خود عکس و خبری منتشر کنند. از جمله فیلم‌های مسخرهباز (همایون غنی‌زاده) از کارگردانان صاحب سبک تئاتر و درخونگاه (سیاوش اسعدی).

همان یک بار کافی است؟: نگاهی دیگر به فیلم‌نامه‌های اصغر فرهادی به بهانه‌ی فیلم تازه‌اش «همه میدانند»
احمد طالبی
نژاد: پیش‌تر در مقاله‌ای در یکی از روزنامه‌ها به موضوع فیلم‌نامه‌های اصغر فرهادی پرداختم اما احساس می‌کنم آن حرف‌ها نیاز به تکمله و توضیحی است که ترجیح می‌دهم با بازنویسی کامل و توأم با بازنگری آن مقاله، بسط و گسترشش دهم. حالا دیگر همه‌ می‌دانند که ویژگی عمده‌ی آثار اصغر فرهادی، قدرتی است که در فیلم‌نامه‌هایش نهفته. و لابد همه‌ می‌دانند که این قدرت ناشی از شناخت دقیق او نسبت به روان‌شناسی اجتماعی و نیاز‌های روحی و عاطفی انسان‌ها در موقعیت‌های مختلف است؛ به‌ویژه پایان‌بندی این آثار که در رده‌ی پایان‌های باز قرار‌ می‌گیرند. سال‌ها پیش‌، طی مصاحبه‌ای با عباس کیارستمی برای یکی از نشریه‌ها‌، که موضوعش «پایان باز» در سینمای مدرن بود، زنده‌یاد به خاطره‌ای اشاره کرد و گفت...

تلویزیون: «بانوی عمارت» مهم‌ترین سریال زمستان امسال: هزارتوی عشق و قدرت
مازیار معاونی:
درست مانند تمام مجموعه‌های تاریخی موفق تلویزیون (و شبکه‌ی نمایش خانگی)، شالوده‌ی بانوی عمارت بر پایه‌ی دو عنصر اصلی عشق و معما بنا شده و درام از ترکیب رخدادهایی مبتنی بر این دو عنصر در قالب یک بستر تاریخی خلق شده است. سریال‌هایی نظیر پهلوانان نمیمیرند، شب دهم، مدار صفردرجه در تلویزیون و شهرزاد در شبکه‌ی نمایش خانگی، (همه ساخته‌ی حسن فتحی) و کیف انگلیسی (زنده‌یاد ضیاءالدین دری) با تلفیق این دو عنصر جذاب و متصل کردن‌شان با واقعیات تاریخی، در تغییر دیدگاه مخاطبان به آثار متعلق به این ژانر موفق بودند و این آثار بسیار بیش‌تر از آثار صرفاً تاریخی دهه‌ی شصت نظیر امیرکبیر، کوچک جنگلی و... دیده شدند...

درگذشتگان: حسین محب‌اهری: خداحافظی با یک معلم دوست‌داشتنی
بچه‌های دهه‌ی شصت اگر هر برنامه‌ی تلویزیونی و نمایشی را از یاد برده باشند «مبصر چهارساله‌ی کلاس» را هرگز فراموش نخواهند کرد؛ دانش‌آموز کودنی که ریش و سبیل داشت و معلم بیچاره را چنان پریشان می‌کرد که فکر می‌کردی همین الان است که دچار سکته‌ی قلبی شود و دار فانی را وداع گوید! نقش این معلم دوست‌داشتنی را کسی بازی می‌کرد که با ته‌لهجه‌ی شیرین و لحن خاص دیالوگ گفتنش به چهره‌ای آشنا برای مخاطبان میلیونی تلویزیون در آن سال‌ها تبدیل شد و...

راز و رمزهای سینمادارِ پیر: خاطره/ مقاله‌ای درباره‌ی سینماها و سینماداری در یک شهر کوچک شمالی
دامون قنبرزاده:
نداشته باشد اما احتمالاً جذابیت‌ها و رازهایش برای خواننده‌ی مجله، شیرین خواهد بود و پر از نکته. این نوشته‌ای‌ست میان خاطره و مقاله، میان داستان و واقعیت، میان گذشته و حال. شخصیت اصلی این نوشته، پدربزرگم (پدر مادرم) است؛ پیرمرد تندخویی که یکی از معروف‌ترین سینمادارهای شمال کشور بود و برای چرخاندن سینماهایش رازهایی داشت، و داستان‌هایی جذاب و حتی هولناک. روایت هر کدام از این جزییات، خواننده را به دو مسیر خواهد کشاند...

سینماداری در عصر جدید: وقایع‌نگاری یک تجربه‌ی موفق
امیرشهاب رضویان:
اگر به روند سینماسازی در ایران نگاه کنیم می‌بینیم که در سال‌های پس از انقلاب موج سینماسازی نداریم تا این‌که به دوران پردیس‌ها می‌رسیم. این اتفاق با کمک شهرداری و از ساخت پردیس آزادی آغاز شد و پس از آن موج ساخت پردیس‌ها شدت گرفت. پردیس ملت، پردیس تماشا، پردیس زندگی، پردیس سمرقند، پردیس راگا و... از این دست پردیس‌ها هستند. یکی از معضلاتی که گریبان برخی از همین پردیس‌ها را گرفت این بود که تلاش می‌شد به شیوه‌ی دولتی اداره شوند. مثلاً بخش تجاری سینما آزادی اکنون و پس از پانزده سال از افتتاح آن راه نیفتاده در حالی که پردیس زندگی که در دست بخش خصوصی بود شرایط دیگری پیدا کرد...

این دو سینمای کوچک و مهجور...: پردیس (گلسرخ) و چارلی
پرویز نوری:
یادم نیست سینما گل‌سرخ از چه سالی نامش به «پردیس» تغییر کرد. همین قدر بگویم که حدود زمستان 1335 بود که ما در آن سینما با فیلم عاشقانه و لطیف ازدسترفته کله‌پا شدیم! و از آن پس، این سینما نقش بسیار مهمی در زندگی احساسی‌مان داشت. فیلم را بار اول با پرویز جان دوایی و منوچهر جوانفر در بالکن تنگ و کوچک سینما دیدیم و چنان در ما اثر گذاشت که از فردایش مشتری دائمی این سینما شدیم...

همه‌ی کارهای زمینمانده: گفت‌وگو با مهدی یزدانی، مدیرعامل مؤسسه‌ی رسانه‌های تصویری
محمد محمدیان:
مهدی یزدانی از مدیران باسابقه‌ی سینمایی است که فعالیتش را از سال 1362 با بنیاد سینمایی فارابی آغاز کرد و تا سال 1375 مسئولیت‌های مختلفی را در این بنیاد به عهده داشت. او نخستین بار در 1382 به مدت سه سال مدیرعامل مؤسسه‌ی رسانه‌های تصویری بود و از خرداد 96 دوباره فعالیت خود را به عنوان مدیرعامل مؤسسه شروع کرد. یزدانی در سه دوره‌ی گذشته‌ی جشنواره‌ی جهانی فیلم فجر نیز با مدیر جشنواره همکاری داشته و مؤسسه‌ی رسانه‌های تصویری پشتیبان جشنواره‌های ملی و جهانی فیلم فجر است...

«عقابها» با ده میلیون تماشاگر بر صدر: دقیق‌ترین آمار از پرمخاطب‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران
شهرام جعفرینژاد: تا چند سال پیش باید با کلی تحلیل و استدلال به طرف‌داران رکوردشکنی‌های پی‌درپی فروش سینمای ایران، ثابت می‌کردیم که پرفروش شدن فیلمی لزوماً به معنای پرمخاطب‌تر شدن آن نیست و بیش‌تر، حاصل افزایش قیمت بلیت سینماست. حالا خوش‌بختانه عموماً این موضوع بغرنج(!) را متوجه شده‌اند و اما مشکلِ دیگری بروز کرده که چندگانگی جداول میزان فروش و تعداد مخاطبان فیلم‌ها (به‌خصوص در سینمای پس از انقلاب) است که در فقدان یک نظام اطلاع‌رسانی شفاف و دقیق طی سی‌وچند سال گذشته، اغلب متکی به آمار شفاهی دفاتر تولید و پخش و حداکثر، تعداد ته‌بلیت‌های (پرحرف‌وحدیث) گیشه‌ها و جداول ناقصِ نشریه‌های گوناگون و بعدها هم جداول غلط‌ترِ رسانه‌های مجازی و سایت‌های اینترنتی و احیاناً شیطنت برخی از معاونت‌های سینمایی در آمارسازی و... بوده‌اند...

نقد فیلم - مارموز (کمال تبریزی): بی‌هویت، بی‌نمک، بی‌قاعده
مهرزاد دانش: مارموز
بر خلاف ادعاهای فراوان، اصلاً یک کمدی سیاسی نیست و از این معنا، فاصله‌ی نجومی دارد. فیلم حتی فاقد قدرت تحلیل سیاسی است و صرفاً در حد چند متلک گذرا که در مکالمه‌های روزمره‌ی مردم و شبکه‌های اجتماعی و صفحه‌های فکاهی رسانه‌ها بارها مطرح شده است و شمایل جدی و جدیدی ندارد باقی می‌ماند؛ چه رسد به این‌که واجد نقد سیاسی به مناسبات قدرت باشد. حتی همین متلک‌ها هم قالب یکی به میخ یکی به نعل پیدا کرده است تا در همین حد هم فیلم هویت و بضاعتی برای طرح یک موضوع مشخص سیاسی نداشته باشد. برای همین هم هست که...

مثل یک زن (مژگان ایلانلو): به نام پدر
مصطفی جلالی
فخر: مستند ساختن درباره‌ی جنجالی‌ترین عضو خانواده‌ی هاشمی‌رفسنجانی کار دردسرآفرین و جسورانه‌ای است. کمااین‌که در نخستین واکنش‌ها، شاهد کنار گذاشته شدن این فیلم از جشنواره‌ی سینماحقیقت بودیم و چند روز پس از شروع اکران محدود فیلم هم خبر رسید که در استان خراسان رضوی جلوی نمایش فیلم را گرفته‌اند. ساخت چنین مستندی مثل حرکت روی بندی باریک می‌ماند. باید حواس فیلم‌ساز به خیلی جزییات باشد که هم شخصیتی از خاندان هاشمی‌رفسنجانی را جلوی دوربین بیاورد و در حد ورود به زندگی خصوصی‌اش راضی کند و...

اتاق تاریک (روح‌الله حجازی): رنگارنگ چون شطرنج
شاهین شجری
کهن: اتاق تاریک فارغ از کیفیت سینمایی و ارزش‌های دراماتیکش نمونه‌ای قابل‌بررسی برای درک پروسه‌ی انتخاب سوژه و طراحی چهارچوب داستان است. وقتی فیلم‌ساز در حاشیه‌ی یک داستان پرجزییات درباره‌ی کشمکش‌ها و تعارض‌های زن و شوهری جوان، به موضوع کودک‌آزاری و تجربه‌های سرکوب‌شده‌ی روانی هم می‌پردازد، ناگزیر فیلمش را در معرض خطر دوپارگی قرار داده، و از آن بیش‌تر، انتخاب لحنی مناسب برای روایت همه‌ی قطعه‌های دراماتیک فیلم را غیرممکن می‌کند. برای مقایسه نگاه کنید به...

درساژ (پویا بادکوبه): آینه‌ی ترک‌خورده‌ی روبه‌رو
ریحانه عابدنیا:
اگر وسوسه‌ی زیاده‌گویی نبود، درساژ می‌توانست به یک فیلم موفق اجتماعی با زمینه‌های روان‌شناختی نوجوانان تبدیل شود. نوجوان‌های امروز که وسعت و ناشناختگی دنیای‌شان، دست‌مایه‌ی ارزشمندی برای روایت یک داستان و ساخت یک فیلم است. اما وقتی عنوان فیلم اجتماعی مطرح می‌شود، بسیاری از نویسنده‌ها گمان می‌کنند باید تمام معضلات اجتماعی را در فیلم‌نامه‌شان بگنجانند و...

و کیارستمی ادامه دارد (احسان ناجی): زیر سایه‌ی کیارستمی
رضا زمانی:
نوع نگاه کیارستمی به سینما و علاقه‌اش به مناسبات آدم‌ها در فضای تنگ اتومبیل، حکایتی‌ست که همه می‌دانیم. زیر سایه‌ی کیارستمی برای ادای دین به سینمای کیارستمی همین گونه آغاز می‌شود؛ درون اتومبیل و با سفر فیلم‌ساز و همراهانش از تهران، تنها یک هفته پس از درگذشت کیارستمی، به منظور باخبر شدن از تأثیر مرگ او در منطقه‌ی کوکر. بلاتکلیفی و سرگردانی فیلم از همین سکانس ابتدایی آغاز می‌شود../

آهستگی (یاسر خیر): ساحل تنهایی
در نگاه اول به نظر می‌رسد که مستند آهستگی درباره‌ی مشکلات بیماران مبتلا به ام.اس است که می‌خواهد از دردهای آن‌ها بگوید و اطلاعاتی از این بیماری به مخاطب بدهد اما در حقیقت فیلمی‌ست درباره‌ی رابطه و تنهایی؛ تنهایی انسان‌هایی که گرچه زیر یک سقف و کنار هم زندگی می‌کنند ولی توانایی ارتباط برقرار کردن با هم را از دست داده‌اند. شاید...

اینستاگرامر (سینا کیان‌پور): پُست میگذارم، پس هستم
فیلم برای پرداختن به این دنیای جدید پای صحبت افراد معروفی نشسته که شهرت‌شان به واسطه‌ی آشنایی با رمز و رموز همین پدیده است. شهرتی که میزان سنجش آن تعداد دنبال‌کننده‌ها (فالوورها) است. این میزان از شهرت بدون شک باعث اثرگذاری این افراد در سطح جامعه (به‌ویژه میان نوجوانان) می‌شود. افرادی که یک وسیله‌ی ارتباطی مانند اینستاگرام از یک محصول فرعی، در نگاه‌شان تبدیل به غایت و دلیل وجودی‌شان شده است. به طوری که

سینمای جهان - عجیبترین مستندهای سینمایی هزاره‌ی جدید
شهزاد رحمتی:
چند مستند سینمایی حیرت‌انگیز و گاه هولناک میان فیلم‌های هزاره‌ی جدید است؛ مستندهایی به‌راستی عجیب‌تر از هر داستان خیالی که در عین حال به لحاظ کیفیت هنری و ارزش سینمایی‌ نیز قابل‌توجه هستند و منتقدان خارجی را به تحسین واداشته‌اند. چند مستند بلند دیگر را که موضوع‌شان برایم بسیار جذاب است ولی شاید برای اغلب خوانندگان چندان جذابیتی نداشته باشند از دایره‌ی انتخاب‌هایم کنار گذاشته‌ام؛ از جمله چشمان مرد شاپرکی (مَتیو جِی. پِلووسکی، 2007)، گاهشمار مونتاوک (کریستوفر پی. گارِتانو، 2015)، و به دنبال اسکینواکر (جرمی کنیون لاکیر کوربل، 2018). دامنه‌ی انتخاب‌ها را محدود به مستندهای سینمایی کرده‌ام، چون اگر سریال‌ها و مینی‌سریال‌های مستند از این نوع را هم در انتخاب‌ها می‌گنجاندیم تعداد آثار برگزیده بسیار بیش‌تر از این‌ها می‌‌شد

تلاش برای کشف برخی از اسرار تویینپیکس: بازگشت
فصل سوم سریال تویین پیکس یا تویین پیکس: بازگشت را احتمالاً می‌توان پررمزورازترین و پیچیده‌ترین اثر دیوید لینچ به شمار آورد؛ پررمزورازتر از تمام فیلم‌های او. آن طور که قراین نشان می‌دهد به‌خصوص اپیزود هشتم سریال و نیز پایانش برای بینندگان به‌شدت مبهم بوده است. واقعیت این است که رسوخ تمام و کمال به دنیای این اثر درخشان لینچ و مارک فراست مستلزم قدری آشنایی با شمنیسم و آیین‌های رازورزانه و فرقه‌های مخفی و... است. در ضمن علاوه بر تویین پیکس: با من بر آتش قدم بگذار صحنه‌های حذف‌شده و گسترش‌یافته‌ی فیلم که با عنوان تویین پیکس: قطعههای گمشده در سال 2017 به عنوان ضمیمه‌ای 92دقیقه‌ای در نسخه‌ی بلو-ری سریال عرضه‌شده هم دربردارنده‌ی چند کلید مهم درباره‌ی داستان است...

نوزدهمین دوره‌ی جشنواره‌ی فیلمکس
هوشنگ راستی:
روی جلد کاتالوگ نوزدهمین دوره‌ی جشنواره‌ی فیلمکس را تصویری از انتظار (امیر نادری) مزین کرده است. چاپ عکس صحنه‌ای از فیلمی از امیر نادری روی جلد کاتالوگ فیلمکس نشانه‌ی تشخص و اعتبار این فیلم‌ساز در ژاپن است. نادری و زنده‌یاد عباس کیارستمی تنها فیلم‌سازان ایرانی هستند که هم فیلم‌های‌شان در جشنواره‌های ژاپن نمایش داده شده، هم داور جشنواره بوده‌اند، هم کارگاه آموزشی برگزار کرده‌اند و...

فیلمهای روز: راه‌ورسم لذت بردن از فیلم هندی! با نگاهی به دو فیلم «شیطان» و «ملودی کور»
دامون قنبرزاده:
از همان زمانی که در شماره‌ی بهاری 532 ماهنامه‌ی «فیلم» در بخش «سبد نوروزی» به معرفی فیلمی فوق‌العاده از سینمای هند به نام دنگال پرداختم و از آن به عنوان یکی از برترین فیلم‌های سال 2017 یاد کردم و تا همین اواخر که یک ماه یا دو ماه در میان، درباره‌ی فیلمی از سینمای هند می نویسم، بودند و همچنان هم هستند کسانی که از این‌که در یک ماهنامه‌ی معتبر و موقر، درباره‌ی فیلم‌های هندی می‌نویسم، گلایه و شکایت می‌کنند و نگارنده را متهم می‌کنند به نفهمیدن سینما و شوخی گرفتن این امر خطیر. اما شاید خواندن این نوشته، کمی نظر این دوستان معترض را عوض کند...

گول کوئنها را نخورید!: نگاهی دیگر به «تصنیف باستر اسکراگز»
فرزاد پورخوش
بخت: ...اصرار در تکرارِ مؤلفه‌ها و تشابه مضمون‌ها، هیچ‌گاه از جذابیت و تازگی آثار کوئن‌ها نکاسته و ساخته‌های آن‌ها با وجود افت‌وخیزهای معمولِ فیلم‌سازی، همواره چیزهایی برای غافل‌گیر کردن تماشاگر دارد. این نوشته بنا ندارد کندوکاوی در چگونگی و چرایی طراوتِ فیلم‌های این دو برادر باشد اما قرار است هر یک از چهار ویژگی اشاره‌شده در برخی از عناصرِ تصنیف باستر اسکراگز به شیوه‌ای مصداقی و قصه‌به‌قصه بررسی شود؛ عناصری چون شخصیت‌پردازی، روایت، درون‌مایه، لحن، فضاسازی و برخی موارد دیگر...

نمای درشت: پرونده‌ای مشترک برای »روما» (آلفونسو کوارون) و «جنگ سرد» (پاوو پاولیکوفسکی)
رضا حسینی:
یکی از اتفاق‌های سینمایی جالب امسال، پیوند غریبِ فیلم‌های روما و جنگ سرد است که ما را هم ترغیب کرد این پرونده‌ی مشترک را تدارک ببینیم؛ دو فیلمی که در ظاهر سیاه‌وسفید هستند (و البته هر دو با دوربین الکسا گرفته شدند)، خارجی‌زبان هستند (و بعضی از مهم‌ترین جوایز سینمایی سال را کسب کردند و همچنان در این مسیر پیش می‌روند)، هر دو بر اساس داستان‌هایی از زندگی این دو کارگردان و والدین‌شان خلق شده‌اند و آثاری اتوبیوگرافی به حساب می‌آیند (و البته از نظر موضوعی و تماتیک بسیار بیش از این‌ها به هم شباهت دارند، مثلاً در پرداختن به مقوله‌هایی چون عشق و خانواده و شرایط سخت حاکم)، بازیگران زن اصلی هر دو فیلم درخشیده‌اند، و موضوعی که بسیار اهمیت دارد این‌که هر دو به‌راحتی سرمایه‌گذار پیدا نکردند و در نهایت، غول‌های عرصه‌ی پخش مجازی و آنلاین یعنی «نتفلیکس» و «آمازون» شرایط تولیدشان را مهیا کردند (این پیوند‌ها را تا جایی می‌توان ادامه داد که شاید برخی شگفت‌زده شوند، مثل...

روما: عروج
مهرزاد دانش:
زندگی روزمره‌ی یک خدمتکار که روالی کم‌وبیش متداول دارد: نظافت منزل، آماده کردن وعده‌های غذایی شبانه‌روز، بردن و آوردن بچه‌ها برای مدرسه و گردش، خرید، خواباندن بچه‌ها و چند فقره کارهای شخصی که در انتها یا لابه‌لای وظایف روزمره‌اش انجام می‌دهد؛ مثل نرمش شبانه یا سینما رفتن و با دوستان گشتن. این روال ساده، در قاب تصویر و ضرباهنگ روایت کوارون، عزیمتگاه یک طی طریق عرفانی در تنگنای مواجهه با رنج و شکیبایی شده است، بی‌آن‌که از کلیشه‌های مستعمل در نمونه‌های سخیف این روند بهره ببرد...

به روایت شاهد عینی
بهروز فائقیان: آلفونسو کوارون در روما ازروایت سترگ پا پس می‌کشد تا شخصی‌ترین روایت ممکن را در حصارهای منطقه‌ی مرکزی مکزیکوسیتی بنا کند: پلاک 21 مسکونی «کولونیا روما»؛ زیستگاهی که نمایندگانی از نسل‌ها و طبقات جامعه‌ی مکزیک را در خود جای داده است، در این روایت شخصی ابعادی استعاری هم می‌پذیرد. در حالی که دوربین کوارون ابتدا و انتهای این خاطره‌نگاری بصری را از کف‌شور دالان خانه تا راه‌پله‌ی منتهی به پشت‌بام محدود می‌کند، بیرون از دیوارهای این زیستگاه تحولاتی چنان پرشتاب و سهمگین در جریان است که چشم‌پوشی از آن حتی در این بازخوانی شخصی ممکن نیست...

گفت‌وگو با آلفونسو کوارون، کارگردان «روما»
نود درصد صحنه‌هایی که در فیلم می‌بینید بر اساس خاطراتم شکل گرفته‌اند. البته همه‌چیز به این ترتیب و در این بازه‌ی زمانی روی نداده است و کاری که کردم این بود که سه سال خاطره را در داستانی ده‌ماهه فشرده کردم؛ و در آن از حضور کلئوی واقعی بهره بردم. بخش‌های داستانی را هم به خاطر افزودن عناصر مضمونی‌ای به کار بردم که برای شخصیت‌ها و چنین داستانی لازم بودند. در ضمن تلاش کردیم میان شخصیت و بستر اجتماعی توازن ایجاد کنیم چون از زخم‌ها و آسیب‌های شخصی می‌گوییم. بی‌تردید این دوره‌ای است که برای همیشه به من آسیب زد؛ به‌علاوه، رویدادهای اجتماعی که به تصویر درآمده‌اند، آن‌هایی هستند که مهم‌ترین و عمیق‌ترین زخم‌های روحی را بر مردمان مکزیک وارد کرده‌اند و...

جنگ سرد:  عشق یا کمونیسم؟
پرویز جاهد:
پاولیکوفسکی، فیلم‌سازی لهستانی‌تبار است که با رویکردی انتقادی به عملکرد و میراث کمونیسم در اروپا (با تمرکز روی کشورش) فیلم می‌سازد اما فرق او با فیلم‌سازان معترض لهستانی و اروپای شرقی که سال‌ها تحت حاکمیت کمونیسم زندگی کردند و فیلم ساختند، در این است که او از نوجوانی و پانزده‌سالگی در غرب و دور از سلطه‌ی کمونیسم زندگی کرده و از نزدیک بدی‌ها، ضعف‌ها و نارسایی‌ها این نظام را ندیده و لمس نکرده است و ما این تفاوت زیستی در دو جغرافیای سیاسی و فرهنگی مختلف را در فیلم‌های آن‌ها می‌بینیم...

ظهور و سقوط یک عشق
خشایار سنجری:
جنگ سرد ترسیم پیوند عشق و موسیقی در لهستان جنگ‌زده و غرق در سیاست‌های کمونیستی است؛ کشوری که سیاستمدارانش به هنر و موسیقی به عنوان وسیله‌ای برای قدرت‌نمایی و تبلیغات رسانه‌ای می‌نگرند و هنرمندان را به یوغ مطامع خود می‌کشند. در نمای افتتاحیه‌ی آکادمی موسیقی، شخصیت کاچماریک در برابر چشمان ماتم‌زده‌ای که برای آزمون موسیقی گرد هم آمده‌اند، با نطقی مقتدرانه فضایی خلق می‌کند که یادآور اردوگاه‌های کار اجباری و زندان اسرای جنگی‌ست...

گفت‌وگو با پاوو پاولیکوفسکی، کارگردان «جنگ سرد»
همه‌چیز به سن‌وسال و تجربه برمی‌گردد و ترکیبی از آرام شدن انسان، بالغ شدن و کسب مهارت بیش‌تر در کار است. من هرگز به مدرسه‌ی فیلم‌سازی نرفتم و همه‌چیز را تجربی آموختم. اغلب فیلم‌های ابتدایی‌ام ایده‌های خوبی دارند و به همین خاطر جواب می‌دهند. من قبلاً فقط مجذوب داستان می‌شدم. بندیکت نویسنده‌ای بود که واقعاً دوستش داشتم و باید درباره‌اش فیلمی می‌ساختم. او رو به مرگ بود و چیزی برای فیلم گرفتن نداشتم. پس بر اساس کتابش به فیلمی رسیدم و تا جای امکان سعی کردم شاعرانه باشد. زمان ساختِ تابستان عاشقانه‌ی من چند فیلم داستانی کار کرده بودم اما باز هم بودجه‌ی کمی در اختیار داشتیم

فیلم‌هایی که جذب‌شان می‌شوی ولی تکانت نمی‌دهند
بهتاش صناعی
ها: سال 2018 برای عشاق سینما سالی متفاوت بود. سینه‌فیل‌هایی که هر ساله سینمای جهان را رصد می‌کنند تا شاید ارجاعی به فیلم‌های مورد علاقه‌شان در سینمای کلاسیک بیابند حالا راضی به نظر می‌رسند. دو کارگردان صاحب‌سبک سینمای جهان، آلفونسو کوارون و پاوو پاولیکوفسکی، روایت کودکی و والدین‌شان را با ادای دینی به سینمای کلاسیک اروپا به تصویر کشیده‌اند؛ دو فیلمی که تلاش می‌کنند خاطرات خوش و به‌یادماندنی سینمای نئورئالیسم ایتالیا، کلاسیک روسیه و موج نوی فرانسه را در ذهن‌ها زنده کنند...

ترسیم «زیبایی اندیشه» در قاب‌ها و ترکیب‌بندی‌های روما و جنگ سرد
رضا حسینی: روما
و جنگ سرد همان طور که در مقدمه‌ی پرونده آمده است، پیوندهایی به‌مراتب جدی‌تر و عمیق‌تر از شباهت‌های ظاهری‌شان دارند. یکی دیگر از این روابط را می‌توان در شخصیت‌هایی یافت که در این جهان‌های داستانی تیره‌وتار، دنیای پیرامون‌شان را زیبا می‌بینند؛ و زیبایی را در همان سادگی و اصالتِ زندگی روزمره و مردمان معمولی کشف می‌کنند. در این‌جا قصد بر این است که نفوذ این اندیشه‌ی محوری آلفونسو کوارون و پاوو پاولیکوفسکی، در این آثار سینمایی شاخص و تحسین‌شده‌ی سال 2018 بررسی شود و اشاره‌هایی به چگونگی ترجمان بصری‌شان در ترکیب‌بندی‌ها و قاب‌های روما و جنگ سرد شود...

کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:

https://telegram.me/filmmagazine

آرشیو

فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون