دی 1394 - شماره 501
چشمانداز ۵۰۱
مرور خبرها: صدای ما را از سرزمین کهن میشنوید
پوریا ذوالفقاری: مجموع این اتفاقها ماه گذشته را به دورهای از تصویر خودشیفتگی ما ایرانیها بدل کرد. جز آیتم فیتیلهایها که توهینآمیز بود و عذرخواهی را الزامی مینمود (و البته با آن هم شدیدتر از مقدار لازم برخورد شد) در سایر موارد مشخص نبود چرا همه این قدر زود جوش میآورند. چرا این قدر آمادهایم همه چیز را به خودمان بگیریم؟ سازوکار مدیریت در سرزمین ما چهگونه است که با کوچکترین انتقاد یا اعتراضی بهسادگی پخش سریالی که برایش هزینه شده متوقف یا فیلمی از پرده پایین کشیده میشود. فیلمنامهنویسی آمده و...
نگاهی به نهمین جشن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران: دلواپس نباشید
احمد طالبینژاد: اهدای جایزهی نویسندگان و منتقدان به فیلمهای برگزیده، از اواخر دههی 1360 به همت ماهنامهی «فیلم» آغاز و چند دورهاش هم بهخوبی برگزار شد. اما از آنجا که برگزیدگانش با خروجی داوران جشنوارهی فجر تفاوت و گاهی تضاد آشکاری داشت، به فرموده، متوقف شد. در داوری فیلمها تقریباً همهی منتقدان و نویسندگان سینمایی آن روزگار شرکت داشتند و این جایزه اعتبار فراوانی نزد سینماگران داشت. هنوز انجمن منتقدان در خانهی سینما تشکیل نشده بود و...
گزارش نهمین جشنوارهی سینماحقیقت: از این رودخانه بگذر
محمدسعید محصصی: سال گذشته در صحبتهای بین سانسها با دوستانی مثل فرهاد ورهرام یا دیگر دوستان مشترک، یکی از حرفهای همیشگیمان صحبت بیماری زاون بود که چند ماهی او را تختهبند تخت بیمارستانی در وین کرده بود؛ شهری که برای زاون معنای سینما داشت. پارسال در غیابش برای او بزرگداشتی گرفته بودند، در کنار دو مستندساز اصفهانی دیگر رضا مهیمن و محمود کیانیفلاورجانی و در اختتامیه جای خالی او را کوشیده بودند با سخنرانی رضا مهیمن و قرائت پیامی از کمیتهی مستند کانون سینماگران اصفهان پر کنند. پر نمیشد اما، همچنان که جای خالی همیشگی او در سینما و هنر اصفهان پر نمیشود...
گزارش سیودومین جشنوارهی فیلم کوتاه: پرسه درمه
محسن جعفریراد: برنامهها و فیلمهای نازل تلویزیونی و پیشرفت فناوری سینمای دیجیتال بیشترین تأثیر را بر کیفیت و کمیت فیلمهای این دورهی جشنواره گذاشته بود. در اغلب فیلمها پیدا کردن نگاه خاص و مستقل کارگردان و راهکار خلاقانهاش برای تبیین و تفسیر او از آن کار دشواری به نظر میرسید، چرا که بسیاری از فیلمهای مستند حاصل سروسامان یافتن روی میز تدوین بودند تا اینکه فیلمساز با یک طرح هدفمند و جهانبینی نسبت به سوژه و مضمون مورد نظرش پشت دوربین قرار گرفته باشد. تأثیر انقلاب دیجیتال را میتوان در فیلمهای کوتاه داستانی و تجربی هم ملاحظه کرد...
احوالپرسی: شهلا ریاحی: غرق در فراموشی
عسل عباسیان: شهلا ریاحی برای بار چندم فراموش میکند ما چه کسی هستیم و برای چه به خانهاش آمدهایم، با این حال در کسوتِ یک میزبانِ کدبانو، باز از ما پذیرایی کرده و میوه و شیرینی تعارفمان میکند. عکسش با نادره که روی طاقچه است به او نشان میدهیم، اما نه خودش را میشناسد و نه نادره را. هیچ کس را نمیشناسد و با دیدن قاب عکسها با پوزخندی میگوید: «ما نمانیم و عکسِ ما ماند، کارِ دنیا همیشه برعکس است!» شعر خوب به یادش میماند. با اینکه کسی را در خاطر ندارد اما گاهی دلتنگ نوههایش میشود و حتی...
در تلویزیون: فصل اعتراض
احسان ناظمبکایی: «ما اعتراض داریم!» شنیدن این عبارت در پاییز، نگاهها را به سمت جامجم میچرخاند. محمد سرافراز، رییس سازمان صداوسیما در پایان اولین سال ریاستش بر این سازمان رسانهای عریضوطویل، با بیشترین فشارها و انتقادها روبهرو شد. مهمترین موج انتقادها را بازتاب برنامهی فیتیلهایها به راه انداخت. در یکی از قسمتهای این برنامهی کودک کانال دو، پدر و پسر آذریزبانی به هتلی میروند و...
دربارهی سریال «نفس گرم»: ببخش و بمان و فراموش کن!
ریحانه عابدنیا: علاوه بر نفس گرم مرور مجموعههای قبلی عسکرپور، مثل شیدایی و جراحت هم نشان میدهد که شخصیتهای محوری بیشتر آثار او را زنان تشکیل دادهاند. البته این ویژگی بههیچوجه به معنای زنانه بودن آنها نیست. شیدایی داستان زنی است که بزرگوارانه خیانت همسرش را میبخشد و به زندگی با او ادامه میدهد. جراحت ماجرای زنانی است که در گیرودار دعوای دو برادر آسیبهای فراوانی میبینند، کتک میخورند و دچار عوارض آتشسوزی میشوند اما...
گفتوگو با محمدمهدی عسکرپور و رؤیا تیموریان، دربارهی « نفس گرم»: روایت درد و رنج زنانه
محدثه واعظیپور: مدتها از زمانی که پخش یک سریال تلویزیونی در جامعه موج راه میانداخت گذشته است. در شرایطی که خانوادههای ایرانی بیشتر بینندهی سریالهای فرنگی - اغلب ترکی و کلمبیایی - هستند، نفس گرم (محمدمهدی عسکرپور) از زوال اخلاق و رواج خودخواهی در جامعه سخن میگوید. عسکرپور و رؤیا تیموریان بازیگر این سریال باور دارند که تماشاگر امروز تصویر خود را در این مجموعه میبیند و امیدوارند بینندگان همچون شخصیت ملیحه از این فضای پرآشوب به ساحل امن آرامش برسند...
نگاهی به سریال «دندونطلا»: روایتی از داستان رستم و سهراب: دل خونین، لب خندان
تهماسب صلحجو: سریال دهقسمتی دندونطلا (داود میرباقری) که اخیراً پخش آن در شبکهی نمایش خانگی به پایان رسید، غمنامهی نمایش سیاهبازی است و از رنج پنهان هنرمندانی میگوید که در پس چهرهی خندان کمدی، سرنوشتی تراژیک دارند. روی صحنهی نمایش دیگران را میخندانند اما در صحنهی زندگی بازیچهی شوربخت روزگار و همنشین غم و حسرت هستند. درام دندونطلا بر شالودهی دورنگی صحنه و پشت صحنهی سیاهبازی، نمایشی دربارهی نمایش است که شیوهی روایتش از مرز قراردادهای آشنای یک اثر واقعگرا فراتر میرود و رفتهرفته به بیانی استعاری و...
گفتوگو با حسن فتحی دربارهی سریال «شهرزاد»: آداب بیقراری
گفتوگو کننده: محسن جعفریراد/ فتحی: داستان برای من مهمترین عنصر است. خود داستان به من میگوید مسیر روایت چهطور پیش برود. آن قدر با شخصیتها کلنجار میروم که دیگر خود شخصیتها زنده میشوند و پیشنهاد میدهند که مسیر رفتاریشان چهطور سمتوسو پیدا کند. دربارهی شخصیتپردازی همهی حواسم جمع این است که وجوه مختلفش باورپذیر باشد. روایت تاریخی و سیاسی سریال به نوعی از دریچهی نگاه شهرزاد روایت میشود. هر اندازه که او میبیند و تجربه میکند و در حالوهوای جامعه است، ابعاد سیاسی و تاریخی برجسته میشوند؛ نه بیشتر و نه کمتر. سعی کردیم در طراحی شخصیت، از...
تماشاگر: دعوت به نگاه اندیشمند
ایرج کریمی: کولشف درشتنمای (کلوزآپ) چهرهی بیحالت مردی را طی دو مونتاژ به دو نمای (پلان) مختلف پیوند میدهند. ابتدا به پلانی که نشاندهندهی یک کاسهی سوپ است. تماشاگران بازیگر را به خاطر تجسم بخشیدن به گرسنگی در خطوط چهره تحسین میکنند. در نمای دوم کودکی مشغول بازی و جستوخیز است. تماشاگران بازیگر را به خاطر تجسم بخشیدن به شادی در خطوط چهره، باز تحسین میکنند. بدین طریق کولشف با یک نما و دو نوع پیوند مختلف، دو احساس متفاوت برمیانگیزد...
کلام آخر برخی بازیگران و شخصیتها پیش از مرگ: فرصتی تا بار دیگر بگویم دوستت دارم
شهزاد رحمتی: برخی از کمدینهای معروف با شهامتی ستودنی تا همان دم آخر و کلام واپسین، روحیهی طنازانهشان را حفظ کردهاند! همراه آشنای هاردی یعنی استنلی لورل نازنین در بستر مرگ خطاب به پرستارش گفت: «کاش الان در حال اسکی کردن بودم.» پرستار از او پرسید که مگر اهل اسکیبازی است؟ پاسخ لورل عزیز که تبدیل به کلام واپسینش شد، جملهی حیرتانگیزی بود سرشار از طنزی ابسورد و کاملاً «لورلی» و دقیقاً مناسب حال شخصیت کمیک فراموشنشدنیای که عمری تصویر کرده بود: «نه، اما ترجیح میدادم به جای این کاری که الان دارم میکنم [منظور طبعاً مردن بود] مشغول اسکی باشم!»...
نفد فیلم - پشت و رو Inside Out (پیت داکتر):شادی و غم: به مقدار کافی!
جواد رهبر: پشت و رو شیوهی قصهگویی و شخصیتپردازی در دنیای انیمیشنی پیکسار و حتی تاریخ سینما را وارد عرصهی تازهای میکند. در این فیلم، احساسات پنجگانهی دختری به نام رایلی، شخصیتهای اصلی داستان هستند و انسانها و دنیایی که در آن زندگی میکنند نقش مکمل دارند. قصهی فیلم در ذهن رایلی میگذرد و رویدادهای داستان از زاویهی دید احساسات او تعریف میشود. برای احساسات هم با توجه به ویژگیهای ذاتیشان ظاهری فیزیکی تعریف شده و شخصیتهایی خلق شدهاند که نقش احساسات رایلی را بازی میکنند و در عین حال قائم به ذات هستند و هر یک، ویژگیهای منحصربهفرد خود را دارند...
چهگونه پیکسار راز «شادی» را کشف کرد؟: «پشت و رو» وآیندهی پیکسار
رابی کالبن، تلگراف/ ترجمهی رضا کاظمی: پشت و رو به لحاظ مضمونی جسورانهتر از ماشینها2 است هرچند که به نظر نمیرسید بتواند رکورد آن را بشکند که در اولین تعطیلات آخر هفته 91 میلیون دلار فروش کرد. با اینکه داکتر میگوید فیلمش تلاشی آگاهانه برای مقابله با دنبالهسازیهای اخیر پیکسار نبوده، اما تأیید میکند که در مقایسه با بقیهی آدمهای استودیو حوصلهی بازگشت به ایدههای تکراری و قدیمی را ندارد: «جان لستر عشق و تعهدی شگفتانگیز به شخصیتها و دنیای ماشینها و داستان اسباببازی دارد اما من بعد از پایان ساخت هر فیلم، با خیال راحت میتوانم از کنارش بگذرم.»...
نفد فیلم - جامهدار (ریچارد آیر): با آخرین نفسهایم
پوریا ذوالفقاری: بازیهای هاپکینز و مککلن پس از سالها طعم خوش بازیهای برونگرایانه و تسخیرکننده را به ما میچشاند. تغییر معیارهای زیباییشناسانه در بازی و ظرافت حاکم بر شخصیتپردازیها جا را برای شیوهای از بازیگری که غولهایی مثل پاچینو و هافمن با تکیه بر آن دلمان را بردند، تنگ کرده است. طبیعتاً امروز اگر کسی بخواهد شبیه پاچینو بازی کند، اسباب خنده خواهد شد. هر شیوه از بازی محصول روح دوران است؛ روحی که زیباییشناسی و تاریخ و فرهنگ هر دوره را در خود جمع دارد...
مطالعهای دربارهی ادبیات انگلستان و آمریکا در عهد ملکه ویکتوریا و شاه ادوارد: آفتاب نیمروز و سایههای سرگردان
شاهین شجریکهن: عنصر تصادف در داستانهای تامس هاردی (و اصولاً همهی داستانهای رمانتیک آن دوران) و بهخصوص دور از جماعت خشمگین نقشی اساسی و مهم دارد. روند ماجراها معمولاً بر اثر یک پیچش دراماتیک ساده که ریشه در تصادف محض دارد مسیر عوض میکند و دچار تغییرهایی بنیادی میشود. مثلاً اینکه فانی رابین در روز تعیینشده برای ازدواجش با افسر جوان مورد علاقهاش، صومعه را اشتباه میرود و در محراب کلیسایی دیگر منتظر داماد میایستد، در حالی که داماد در جایی دیگر انتظار عروسش را میکشد و با نیامدن او به این نتیجه میرسد که عهد و پیمانشان منتفی است؛ یا اینکه گابریل پس از ورشکستگی و نابودی گلهاش کارگر روزمزد مزرعهای میشود که به بث ارث رسیده و اصلاً اینکه کل گلهی گابریل بر اثر یک حادثهی نادر توسط...
یک فیلم... یک ترانه «گل یخ» از فیلم «آوای موسیقی»: ترانهی جلای وطن
وازریک درساهاکیان: آوای موسیقی با موسیقی ریچارد راجرز و شعر اُسکار هَمِرستین پیش از آنکه در 1965 به فیلم درآید، سال 1959 برای اجرا بر صحنههای برادوی ساخته شد و اقتباسی بود از کتاب خاطرات ماریا فون تراپ (1905-1987). نخستین بار در 1956 فیلمی آلمانی بر اساس خاطرات او ساخته شد و به دلیل محبوبیت آن، آمریکاییها به صرافت افتادند آن را بر صحنهی برادوی بیاورند. آن فیلم آلمانی به کارگردانی ولفگانگ لیبناینر که خانوادهی تراپ نام دارد یکی از محبوبترین فیلمهای آلمانی دههی پنجاه است، به طوری که...
دهمین دورهی جشنوارهی رم (ایتالیا): ده دوره گذشت، اما...
محسن بیگآقا: به نظر میرسد سینمای ایتالیا با موج جدیدی مواجه خواهد شد. اگر در سالهای پیش جوانها برای دیدن و امضا گرفتن از بازیگران آمریکایی حاضر بودند شبانهروز در خیابانهای اطراف کاخ جشنواره سر کنند، این بار برای یک فیلم ایتالیایی به نام بازیدرمانی (رایان تراویس) چنین کردند. کار به جایی کشید که یکی از خبرنگاران با در آغوش کشیدن بازیگر موردعلاقهاش روی فرش قرمز جنجالی مطبوعاتی آفرید. این فیلم را یک کارگردان آمریکایی با حضور بازیگران ایتالیایی ساخته است. فیلم که فضایی نزدیک فیلمهای ماتریس دارد...
سیوهفتمین جشنوارهی سه قاره، نانت (فرانسه): آسیا بر فراز
محمد حقیقت: جشنوارهی سه قاره را نمیشود همین طوری فراموش کرد. اولین جشنوارهای است که چند ماه بعد از انقلاب، در نوامبر 1979 فیلمی از سینمای ایران را برای بخش مسابقه انتخاب کرد (کلاغ اثر بهرام بیضایی) و جایزهی هیأت داوران را هم به آن اهدا کرد. یادتان میآید؟ البته که نه! چون آن موقع هنوز ماهنامهی «فیلم» به دنیا نیامده بود. جشنوارهای بود بسیار گرم، که از آن خاطرهای بسیار دلپذیر از حضور بهرام بیضایی در یادم مانده است. از آن زمان 37 سال میگذرد. بنیانگذارانش، برادران ژالادو، بعد از سی سال حکومت، سکان کشتی سه قاره را به مدیر جدید و...
بیستوهشتمین جشنوارهی توکیو (ژاپن): فرش کوتاه قرمز
هوشنگ راستی: امسال هم مانند سال پیش، در جشنوارهی توکیو فرش سبز جایش را به فرش قرمز داده بود. انگار نگرانی برای محیط زیست دورهاش به سر آمده ولی به جای 200 متر، 130 متر فرش قرمز پهن کرده بودند. تویوتا هم از اسپانسرهای جشنواره نبود و مهمانان را به جای ماشینهای دوگانهسوز پریوس ساخت تویوتا، با خودروهای بسیار شیک آئودی به مراسم فرش قرمز میآوردند. امسال آئودی همراه کوکاکولا، کانن، سونی، سیکو، شرکت کینوشیتا، تلویزیون ماهوارهای و چند شرکت دیگر از اسپانسرهای جشنواره بودند. تعداد مهمانان روی فرش قرمز 440 نفر بود و حدود 1200 تماشاگر هم در دو طرف فرش قرمز تجمع کرده بودند اما روی فرش قرمز اتفاق قابلعرضی نیفتاد. غیر از...
نقد فیلم - ناهید (آیدا پناهنده): جنس دوم و مادری که نمرده است
بهزاد عشقی: داستان فیلم در انزلی رخ میدهد و دریا و اسکله و قایق و بازارهای محلی چشماندازهای تصویری فیلم را شکل میدهند، اما هیچ ارتباط درونی و دراماتیکی بین وقایع فیلم و جغرافیای رویداد وجود ندارد. مسعود یکی از شخصیتهای محوری فیلم است که از راه پلاژداری روزگار میگذراند. بهظاهر بین این شغل و مکان رویداد پیوندی منطقی وجود دارد. اما این شغل هیچ تأثیری در شخصیت مسعود و نوع گفتار و کردار و رفتارهای اجتماعیاش به جا نمیگذارد...
هوای هید و تنهایی ناهید
ریحانه عابدنیا: ناهید با داستان ساده و نهچندان تازهاش، و پایانی کلیشهای، فیلم متوسطیست که به رغم ضعفهایش، به عنوان نخستین تجربهی سازندهاش در مجموع قابلقبول است. مهمترین امتیاز فیلم، تناسب تمام اجزای آن با یکدیگر است. همه چیز در اندازهای متوسط در کنار هم قرار گرفته و کلیتی را ایجاده کرده است که نه مخاطب را شگفتزده میکند و نه دلزده و سرخورده. پناهنده در نخستین فیلم بلندش...
گفتوگو با آیدا پناهنده: مشکل اصلی سینمای ایران فیلمنامه نیست، تهیهکننده است
مسعود ثابتی: پس از بیش از ده سال کار در عرصهی تلویزیون و ساختن چند فیلم کوتاه و مستند، آیدا پناهنده با نخستین فیلم سینماییاش، حالا جزو فیلمسازان زن جوانی است که این سالها وارد سینما شدهاند. پناهنده در ناهید که در بخش نوعی نگاه جشنوارهی کن به نمایش درآمد و با استقبال نسبی تماشاگران و منتقدان مواجه شد و جایزه هم گرفت، در قالب یک درام اجتماعی قابلقبول، سعی در بازگو کردن دغدغههای زنانه و کموبیش فمینیستی خود داشته، و در عین حال میکوشد از موقعیت بارها تکرارشدهی یک مثلث عشقی، روایتی نو و غیرکلیشهای ارائه دهد...
جامهدران (حمیدرضا قطبی): عروس و عروسک
مصطفی جلالیفخر: جامهدران از آن دست فیلمهاییست که نه قابلتحسیناند و نه عصبانیکننده! با وجود نامهای کنجکاویبرانگیز، فیلم واکنش چندانی در میان منتقدان و حتی رسانههای مجازی برنینگیخت. یکی از مترومعیارهای خودم، واکنش نویسندگان در شمارههای پس از جشنواره است و در نتیجهی نهایی منتقدان و نویسندگان ماهنامهی «فیلم» هم اثری از این فیلم نیست، در حالی که فیلمبرداری علیمحمد قاسمی و بازی باران کوثری و مریم کاظمی، قابلیت دیده شدن داشتند. فیلم بیش از حد خنثی و کهنه به نظر میرسد...
کرامت انسانی
اشکان راد: اقتباس قطبی از داستان جامهدران بسیار وفادار است. شاید دلیلش چیزی نباشد جز حضور نویسنده یعنی ناهید طباطبایی به عنوان یکی از نویسندگان فیلمنامه. اما تفاوتهایی هم وجود دارد که در برخی موارد به اثر کمک کرده و گاه هم از ارزش آن کاسته است. در فیلمنامه، شخصیتهای زن کنشمندتر از شخصیتهای داستان هستند. در فیلم، مهلقا پس از آنکه محمود از دادن آزمایش سر باز میزند، او را تهدید میکند که طلاق میگیرد و پس از آنکه ماجرای ازدواج پیشین او را درمییابد، قهر میکند و از خانه بیرون میزند. در حالی که در داستان این محمود است که عصبانی میشود، داد میزند، بشقابها را میشکند، به دیوار مشت میکوبد و...
گفتوگو با مصطفی زمانی؛ از «جامهدران» تا «شهرزاد»: کلمه های مشترک
زمانی: در برخی کارها میبینیم که بازیگر مقابل با تمرکز کامل سر فیلمبرداری حاضر نمیشود و هر چه هم تلاش کنیم، وقتی بازیگر حواسش جای دیگری است، به نتیجهای موفق ختم نمیشود. بازیگری جلوی شما نشسته که نه درکی از نقش دارد و نه از اساس اعتقادی به کار دارد و فقط آمده پولش را بگیرد. اصلاً گوش او از ابتدا نمیخواهد بشنود. فیسبوک و تلگرام مهم است ولی نباید تبدیل به اصل شود. به نظرم باید به فیسبوک و فضاهای مشابه فرصت دهیم تا جایگاه خودشان را پیدا کند. مخاطبان هم آن هیجان اولیه را از دست بدهند و بعد اگر شد با تحلیل به آن نگاه کرد. اینستاگرام وقتی طراحی شد قرار بود عکس در آن گذاشته شود و عکس توضیح ندارد. همان زمان در صفحهی اینستاگرام خودم چند تا عکس گذاشتم ولی...
تاجمحل (دانش اقباشاوی):سعادت لرزان مردمان تیرهروز
مازیار فکریارشاد: تاجمحل داستانی از زندگی، سعادت لرزان و تیرهروزیهای مردم یک شهر را حکایت میکند. آبادان به واسطهی حضور و نفوذ فرهنگی شرکت نفت در سالهای پیش از انقلاب و جنگ، و محاصره در طول سالهای بعدی، شهری منحصربهفرد و تاریخساز است. از سوی دیگر خلقوخو و شیوهی زندگی مردمان آن دیار نیز بر این وجه تأکید میورزد. فیلمهای پرشماری در سینمای ایران اعم از فیلمفارسیهای قدیم و جدید، فیلمهای دفاع مقدس و دیگر انواع شکلگرفته در این سینما آبادان را لوکیشن اصلی خود ساختهاند. اما به دلیل عدم شناخت برخی فیلمنامهنویسان...
احتمال باران اسیدی (بهتاش صناعیها): اون روز که بارون اومد
پوریا ذوالفقاری: احتمال باران اسیدی برای رهیدن از دام رخوت فاکتور طنز را با ظرافت به کار گرفته است. موقعیتهای ناخواستهای که منوچهر در آنها قرار میگیرد و شیوهی رفتارش که با وجود معذب شدن حاضر (یا بلد) نیست تشری بزند و تنشی بیافریند و غائله را بخواباند، بستر خلق همین طنز است. وضعیتهایی که برای درک پیچیدگی و غربتشان کافی است خودمان را جای منوچهر بگذاریم و ببینیم ما در آن لحظه چه میکردیم؟ پاسخ ساده نیست. پسر جوانی...
ما و منوچهر و خسرو و کاوه و مهسا و بنز و آن خانم
هوشنگ گلمکانی: زیاد دنبال واقعگرایی و انطباق روابط و مناسبات فیلم با دنیای واقعی (واقعیتی که میشناسیم) نباشیم. هر فیلم، دنیا و اصول خودش را میسازد. احتمال باران اسیدی دنیایی شاعرانه و نمادین بنا میکند، با یک شخصیت اصلی که انگار مثل کاسپار هاوزر از نهانگاه چندساله بیرون آمده و حالا در جستوجوی گمگشتهای قدیمیست اما او که گویی همهی این سالها در غار اصحاب کهف بوده، با مناسبات پیرامونش بیگانه است. وقت اضافی زیاد دارد، اما نه اهل مطالعه است، نه گردش و سرگرمی و نه حتی تماشای تلویزیون. یک بار او را در حال کانالگردی میبینیم، بدون اینکه...
آتش یخ زده و زمستان گرم
مسعود ثابتی: در نگاهی مبتنی بر خط سیر و روند علتومعلولی داستان، نقاط ضعف و کاستیهای روایت از همان آغاز درام و در مقدمهچینی سست آن هویداست. فیلمساز برای مجاب کردن بیننده و همراه کردن او با زندگی باریبههرجهت و افسردهی شخصیت اصلی که قرار است نیروی محرک درام و آغازگر سیر و روند اصلی ماجرا باشد، نمایش مجموعهی پیدرپی چند نما از گذران روزمرهی او، و به عبارتی بیرونیترین و دمدستترین جلوههای سکون و سکوت و ملال را، کافی دیده و به این ترتیب بنیان و پی عمارت درام را بر سستترین و کلیشهایترین...
خواب تلخ (محسن امیریوسفی): عبادت و نظارت از فراز «سنگِقشعلی»
امیر پوریا: واکنشهای آنها که خواب تلخ را دیدهاند و لبخند به لب از آن و از غافلگیرکنندگیاش یاد میکنند و همین تبلیغات دهان به دهان منجر به فروش قابلتوجه آن در مقیاسهای اکران گروه هنر و تجربه شده، در عین اهمیت، خطری هم دارد: دستکم گرفتن فیلم با بهکارگیری صفاتی چون «بامزه» و «مفرح». البته که فیلم اینها هم هست و هدفش هم همین بوده. اما باید حواسمان باشد که دارد یکی از آن کارهای قدیمی هنر را به شکلی کمتر تجربهشده، به انجام میرساند: آشتی دادن آدمی با...
کبریت خیس
محسن جعفریراد: خواب تلخ شروع جذاب و نوآورانهای دارد که بهخوبی اشتیاق و کنجکاوی مخاطب را برای پیگیری موقعیتها فراهم میکند. سه فرد شاغل در یک قبرستان دورافتاده در شهرستان سِده رو به دوربین خود را معرفی میکنند و وجه اشتراک روایت هر سه نفر دو نکته است؛ اول اینکه خودشان را مهم و اثرگذار معرفی میکنند و دوم اینکه نسبت به مدیر یا سرپرست قبرستان به بدی یاد میکنند که نمود...
چهارراه حوادث: کلنگ از آسمان افتاد
هوشنگ گلمکانی: از جمله حوادث بیهوده اما تماشایی و عبرتآموز چهارراه طی ماه گذشته، کلنجار بهروز افخمی و حجتالله ایوبی بود. افخمی به عنوان سخنگوی جمعی از سینماگران (با عنوان شورای راهبردی سینما) با استفاده از برنامهاش «هفت» و هر تریبون دیگری دیدگاههایش را در انتقاد از سیاستهای سازمان سینمایی ابراز کرده و ایوبی هم به عنوان رییس سازمان سینمایی بدون استفاده از برنامهی «هفت» و با استفاده از هر تریبون دیگری به او جواب داده، از جمله با شرکت در یک برنامهی دیگر تلویزیون. افخمی که نشان داده روحیهای بیقرار و ناآرام دارد، در کنار مسعود فراستی که او هم همین جوری است، بهاضافهی جورهای دیگر، هر دو نشان دادهاند که هم کتکخورشان ملس است و هم اهل سر شکستناند...