نوروز امسال با بصرفه‌ترین سیم‌کار کشور

مرداد 1396 - شماره 528

روی جلد: لیلا حاتمی، سهراب پورناظری، همایون شجریان و حمید نعمتالله- عکس از محمد اسماعیلی

چشم‌انداز ۵۲۸

تجربه‌ی ناتمام با عباس کیارستمی: کبوترها لب پنجره
مریم نراقی:
دو کبوتر کنار پنجره‌ام نشسته‌اند... یادم می‌آید زمانی را که آقای کیارستمی برای کار به خانه‌ام می‌آمدند، همیشه نشستن کبوترها روی تراس در قاب پنجره او را از کار بازمی‌داشت تا به آن‌ها، به جزییات حرکت‌های‌شان با دقت نگاه کند و گاهی دوربینم را قرض می‌گرفت و روی سه‌پایه می‌گذاشت و مدت طولانی از آن‌ها فیلم می‌گرفت. و عجیب که حالا هم آمده‌اند؛ درست زمانی که می‌خواهم از آقای کیارستمی بنویسم...

گلنقشهای لیلا حاتمی به مناسبت اکران «رگ خواب»ک همیشه دختر
بهزاد عشقی:
هر بازیگری پرسونای ویژه‌ای دارد و با وجود تجربه کردن شخصیت‌های متنوع، همواره آن گوهر اصلی خود را حفظ می‌کند. لیلا حاتمی نیز همواره دختر کوچولوی باباست. بنابراین هر وقت که گوهر اصلی خود را حفظ می‌کند، او را باور می‌کنیم اما هر بار که می‌کوشد از خود عبور کند، چندان نمی‌تواند قانع‌کننده و باورپذیر شود. نخستین بار او را در دو فیلم از پدرش می‌بینیم؛ کمالالملک و دلشدگان. در فیلم نخست کودک بود و در نقش کودکی در صحنه‌ای ظاهر شد، در فیلم دوم به جوانی رسیده بود و به قالب شاهزاده‌ای اروپایی درآمد...

پرونده‌ی یک فیلم: «رگ خواب»: گفتم غم تو دارم...
فیلم تازه‌ی حمید نعمت‌الله موفقیتی همه‌جانبه از نوع فیلم‌های اصغر فرهادی نداشت و پرسروصداترین فیلم جشنواره‌ی فجر گذشته هم نبود، اما در سالی که رقیب جدی و سایه به سایه‌ای تعقیبش نمی‌کرد با فراغ بال به‌تنهایی از خط پایان گذشت و برگزیده‌ی منتقدان ماهنامه‌ی «فیلم» شد. در اکران عمومی هم فیلم با توجه مخاطبان مواجه شد و فروشی نسبتاً قابل‌توجه داشت. ضمن این‌که موسیقی متن و بازی‌ها و فیلم‌برداری و بخشی از اجزای فنی و هنری فیلم هم با تحسین منتقدان روبه‌رو شد و مجموعه‌ی این اتفاق‌ها دلایل کافی برای پرداختن به این فیلم در قالبی مفصل‌تر را فراهم می‌کند. در این پرونده (که قطعاً با مطالب و نقدهایی در شماره‌ی آینده تکمیل خواهد شد) با کارگردان و عوامل اصلی به گفت‌وگو نشسته‌ایم و وجوه مختلف فیلم را بررسی کرده‌ایم. طبعاً داستان شخصیت‌محور فیلم که یک زن را در مرکز توجه قرار می‌دهد می‌توانست بستر لازم را برای پرداختن به بحث‌های تخصصی از زوایای گوناگون ایجاد کند و مثلاً به واکاوی مایه‌های اجتماعی و روان‌شناختی پرداخت، اما مثل همیشه ترجیح دادیم اولویت را به سینما بدهیم و بدنه‌ی اصلی پرونده را به بحث‌های تخصصی و سینمایی منحصر کنیم. دو گفت‌وگوی جمعی این پرونده به وجوه مختلفی از فیلم می‌پردازد و دو گفت‌وگوی انفرادی هم درباره‌ی دو مبحث مشخص مربوط به حرفه‌ی گفت‌وگوشوندگان است.

گفتوگوی جمعی با لیلا حاتمی، سهراب پورناظری، همایون شجریان و حمید نعمتالله: رو سر بنه به بالین
گفت‌و‌گو کنندگان:
شاهین شجریکهن، سمیه قاضیزاده
لیلا حاتمی:
بازیگر نمی‌تواند شجاع باشد. اختیار دست خودش نیست. مثلاً شما می‌خواهید بپرید توی آب ولی ممکن است اصلاً در استخر آب وجود نداشته باشد. همه‌چیز را یک نفر دیگر تعیین می‌کند. بازیگر در چارچوب و دامنه‌ای که کارگردان درست کرده می‌تواند شجاع باشد.

همایون شجریان: نگران بودم که آن‌چه روی بازی لیلاجان قرار می‌گیرد، دم‌دستی و سطحی نشود. می‌خواستیم کار ساده‌ای مثل «گنجشکک اشی‌مشی» باشد که مخصوصاً با لحن خانم زنگنه و تحریر خاصش خیلی دوستش دارم. خیلی فکر کردیم چه باشد که حرف دل این شخصیت باشد و با آن‌چه بر او گذشته و حالا رانندگی در جاده و آن فضای خاص هماهنگ باشد، ضمن این‌که چیزی فراتر از این هم داشته باشد.

سهراب پورناظری: سهراب پورناظری: همایون شجریان برای من یک مجموعه است. مجموعه‌ای که سه نسل قبلش خواننده بودند. در ژن او خوانندگی هست. این مجموعه باعث می‌شود خیالم راحت باشد که هر اتفاقی به‌خصوص از لحاظ مفهومی در موسیقی بیفتد، همایون حتماً آن را انجام می‌دهد. این طبیعتاً دستم را باز می‌گذارد. این‌که بگویم کار سختی بسازم که هیچ‌کس از پس انجام آن برنیاید، هر وقت این کار را کردم به شکست منتهی شد.

حمید نعمتالله: گیر ذهن کارگردان‌ها با موسیقی همیشه وجود داشته و دارد. مثلاً رفتاری که آقای کیارستمی یا شهیدثالث یا کیمیایی با موسیقی دارند، قابل‌بررسی است. حرف زدن با آهنگ‌ساز این‌طوری است که باید به زبان اشاره تقلا کنی که به یک نفر حرفت را تفهیم کنی. زبانی است که هر آدمی خیلی بلد نیست. منظورم در حد انتخاب ساز و اصطلاحات و واژه‌ها نیست. موضوع کمی حسی‌تر و پیچیده‌تر است.

گفتوگو با فرشاد محمدی، مدیر فیلمبرداری: مهندسی جزییات
محسن جعفری
راد: سعی کردیم که گفت‌وگو با مدیر فیلم‌برداری رگ خواب یک گفت‌وگوی تخصصی و تحلیلی باشد که خوش‌بختانه فرشاد محمدی هم کاملاً همراه بود. محمدی عضو گروه فیلم‌برداری فیلم‌هایی از جمله دو زن، شوکران، بانوی اردیبهشت و... بوده و از سال 84 به عنوان مدیر فیلم‌برداری فعالیت می‌کند و فیلم‌هایی مثل آل، آناهیتا، ریسمان باز، نهنگ عنبر، امکان مینا، رخ دیوانه، گزارش یک جشن، حس پنهان و قاتل اهلی از مهم‌ترین کارهای او هستند. کارش در فیلم‌برداری رگ خواب جزو امتیازهای مثبت فیلم است که در جشنواره مورد توجه منتقدان قرار گرفت.

گفتوگو با حمید نعمتالله و معصومه بیات، کارگردان و فیلمنامهنویس: به نفرت از خودم معتاد بودم
گفت‌و‌گو کننده: جواد طوسی/
معصومه بیات: در مواجهه با کارگردان‌ها یا تهیه‌کننده‌ها معمولاً موضوع‌هایی به فیلم‌نامه‌نویس تحمیل می‌شود. مثلاً همین طور بی‌دلیل دل‌شان می‌خواهد کسی را که تو در داستان مجرد فرض کرده‌ای، متأهل کنند یا مثلاً دل خوشی از فلان مرکز و مؤسسه دارند و بدون آن‌که به طور شفاف درد دل‌شان را بیان کنند، حادثه‌ای را پیشنهاد می‌دهند و فیلم‌نامه‌نویس مجبور است به خاطر سر گرفتن کار، آن را رعایت کند. حتی گاهی چنان نظرهای غیرمنطقی و بی‌ربطی می‌دهند که نویسنده دچار افسردگی و سرخوردگی می‌شود. انگار هیچی از فیلم‌نامه‌ای که تو دوست داشتی باقی نمی‌ماند...
حمید نعمتالله: برای من همیشه فیلم‌نامه‌نویسی و کارگردانی یک امر واحد بوده. من سینما را تجربی آموختم و تحصیلات آکادمیک نداشتم. رابطه‌ی کارگردان با فیلم‌نامه‌نویس رابطه‌ی نزدیک‌تر و شخصی‌تری است، به نسبتِ مثلاً رابطه با فیلم‌بردار و دیگر عوامل... این مهم نیست که من فیلم‌نامه را با خانم بیات یا شخص دیگری می‌نوشتم. احساسم این است که همه‌ی متن متعلق به خودم است؛ کما این‌که فیلم‌نامه‌نویس هم حق دارد احساس کند همه‌چیز متعلق به خودش است. خانم بیات در زمینه‌های مختلفی فیلم‌نامه می‌نویسد و خیلی هم خوب می‌نویسد؛ اما درباره‌ی زن‌ها فیلم‌نامه‌های درجه‌یکی می‌نویسد...

گفتوگو با کورش تهامی، بازیگر: گِلبازی در باغچه‌ی آسفالت
شاهین شجری‌کهن:
کورش تهامی دو دهه سابقه‌ی فعالیت حرفه‌ای دارد اما حضورش در سینمای ایران چنان محو و خویشتن‌دارانه بوده که هر بار با دیدنش در یک فیلم تازه، دوباره او را به یاد می‌آوریم و متوجه ارزش‌ها و توانایی‌هایش می‌شویم. او بازیگر بی‌حاشیه و گزیده‌کاری‌ست که در تمام دوران فعالیتش پای اصول اخلاقی و حرفه‌ای‌اش ایستاده و این ایستادگی گاه به قیمت کم‌کاری و دور شدنش از معرض دید مخاطبان تمام شده است. اما انگار برای تهامی مهم نیست که بهای انتخابش چه باشد. او راه خودش را می‌رود و به تصمیم‌هایش ایمان دارد. اکران عمومی رگ خواب بهانه‌ای شد برای یادآوری دوباره‌ی این بازیگر و تحلیل بازی خوبش در برابر لیلا حاتمی.

نقد «رگ خواب»: گفتوگو با خود
مهرزاد دانش:
تجربه‌ای که حمید نعمت‌الله در نگارش مشترک یا متن اولیه‌ی فیلم‌نامه‌های خوابم میآد و مخصوصاً سر به مهر در پروراندن نوعی روایت مبتنی بر مونولوگ داشته است، در رگ خواب فرا‌تر از روند گفت‌و‌گونویسی شکل گرفته است و تبدیل به قوام اصلی ساختار حسی اثر شده است... رگ خواب یکی از بهترین فیلم‌های دهه‌ی اخیر در بازنمایی ذهن و مونولوگ‌های سوبژکتیو، از طریق تصویر و میزانسن و عمق و رنگ و محدوده‌ی کادر است؛ بی‌آن‌که ذره‌ای به دره‌ی ادا و گنده‌نمایی بیفتد و...

مینای شهر خاموش
مصطفی جلالی‌فخر:
یکی از جذاب‌ترین و پیچیده‌ترین و ملموس‌ترین شخصیت‌های دهه‌ی اخیر سینمای ایران، مینای رگ خواب است. نقشی که اساساً بدون بازیگرش قابل‌تصور نیست و نظر نعمت‌الله درباره‌ی لیلا حاتمی، اغراق‌آمیز و تعارف نیست. مینا در هیچ قالب تعریف‌شده‌ای نمی‌گنجد اما می‌تواند قائم‌به‌ذات به عنوان «مینای رگ خواب» در ذهن بماند. او را در عین حال که وابسته و کم‌صلابت و حقیر و دست‌وپاچلفتی به نظر می‌رسد و می‌تواند محل این اعتراض شود که فیلم ضدزن شده اما در وجود او، زنی عاشق، راستگو و...

ولی افتاد مشکل‌ها...
میلاد دارابی:
روندی که فیلم‌نامه‌ی رگ خواب از آغاز تا پایان طی می‌کند، بی‌شباهت به تجربه‌ای نیست که شخصیت اصلی‌اش از سر می‌گذراند: سی‌چهل دقیقه‌ی امیدوار‌کننده و بعد در ادامه، افول و سقوطی کم‌وبیش مایه‌ی سرخوردگی. اما این تشابه فیلم و شخصیت، تنها منحصر به مینا نیست. رگ خواب از سویی دیگر، درست مثل مردِ فریب‌کار جفاپیشه‌ای که خلق می‌کند، از جایی به بعد به عهدش پای‌بند نمی‌ماند...

یک عاشقانه‌ی نافرجام
ناصر صفاریان:
رگ خواب گرچه دوپاره است اما این به خودی خود اشکال فیلم نیست. این خوب است که از گذشته‌ی مینا هیچ نمی‌دانیم و همه‌ی چیزهای گذشته با همین چند جمله‌ی او تکلیفش مشخص می‌شود: «امروز رفتیم و توافقی طلاق گرفتیم. این تنها چیزی بود که روش توافق داشتیم.» این هم خوب است که عشق فیلم خوبی‌اش در انسانی بودن است نه زنانه/ مردانه دیدنش و اتفاقاً چنین رابطه‌ی غیرمنطقی‌ای، سیر طبیعی دارد و اصلاً منطق چنین عشقی‌ست که این گونه باشد...

نگاهی به بازیگری لیلا حاتمی: در چشمان بسته آفتاب بیشتری
محسن جعفری‌راد:
خیرگی به مدت طولانی و پلک نزدن، مهم‌ترین ویژگی چشمان لیلا حاتمی در رگ خواب است که از آن می‌توان به عنوان کلید ورود به بازی او یاد کرد. ده‌ها بار این خیرگی اتفاق می‌افتد. گاهی با شوقی کودکانه، گاهی با دقت و کنجکاوی، گاهی با بی‌تفاوتی و گاهی به ناچاری، چون چشمانش توانایی حرکت ندارد. وقتی هنگام خواب به صفحه‌ی گوشی نگاه می‌کند، هنگام خوردن کاهگل، کنار موزه‌ی مردم‌شناسی که غرق آواز کامران می‌شود، هنگام توفان وقتی از ترس زیر چادر پنهان شده، هنگام تماشای تئاتر و...

نقد فیلم: دیپلماسی شکستناپذیر آقای نادری (بهتاش صناعیها، مریم مقدم): میان ماه من تا ماه گردون
محسن جعفری‌راد:
سینمای مستند به کارهایی مثل دیپلماسی شکستناپذیر آقای نادری نیاز مبرمی دارد؛ مستندی که هم قواعد جذابیت برای مخاطب عام را رعایت کرده و در مرحله‌ی بعدی برای مخاطب جدی سینما نیز تأمل‌برانگیز است. ماجرای آرمان‌خواهی مرد ثروتمندی که می‌خواهد در دنیا صلح برقرار کند اما با موانع مختلفی رو‌به‌رو می‌شود. او روی بافت فرشی تمرکز کرده تا با نقش بستن بناهای تاریخی و شناسه‌های ایران و آمریکا روی آن به زعم خود میان این دو کشور آشتی برقرار کند و...

زیر سقف دودی (پوران درخشنده): دود‌زده
ریحانه عابدنیا:
زیر سقف دودی به جای این‌که به هسته‌ی مرکزی داستان بپردازد و یکی از ابعاد طلاق عاطفی را موشکافی کند به ملغمه‌ای از مسائل روی آورده که هیچ‌کدام مجال درست مطرح شدن را پیدا نمی‌کنند و هر کدام آن را به سمت‌وسویی متفاوت می‌کشانند. مادرانگی اشتباه شیرین، شخصیت وابسته‌اش، باج دادن عاطفی‌اش و ایفای نقش قربانی... هیچ‌کدام سر و شکل درستی نیافته و تخت و پرداخت‌نشده رها شده‌اند...

اکسیدان (حامد محمدی): اصل موضوع
دامون قنبرزاده:
اکسیدان با هنرنمایی دو بازیگر اصلی‌اش، در بخش‌هایی بامزه می‌شود. حتی آدم‌های خیلی جدی که به‌راحتی نمی‌خندند را هم در بخش‌هایی می‌خنداند. شوخی‌هایی که اتفاقاً در برخی لحظه‌ها دل تماشاگر را هم خنک می‌کند. حتی شاید گذر زمان را هم در طول دیدن فیلم حس نکنید. اما در نهایت نمی‌شود از اصل موضوع دور افتاد که فیلم در سطح حرکت می‌کند و چندان پربار نیست. گرد و خاک به‌پاشده پیرامون فیلم را باید کنار زد تا به اصل موضوع رسید.

نقدی بر نقدی بر سه مستند روی پرده: این پیکان (شاهین آرمین، سهراب دریابندری)/ آوانتاژ (محمد کارت)/ فرخی یزدی (هومن ظریف)
هوشنگ گلمکانی:
این پیکان یکی از «عناصر مفقوده‌ی» مستندهای ایرانی را به میزان لازم و کافی دارد؛ عنصر طنز، که از طریق به‌کارگیری متناسب آن در سینمای مستند، می‌توان این فیلم‌ها را برای تماشاگران بیش‌تری جذاب کرد./ آوانتاژ با این‌که به نظر می‌رسد از مستندهایی است که به ظرفیت‌های موضوع‌شان وابسته‌اند اما پیداست که فیلم‌ساز برای پرداختن به این موضوع طرح و ایده دارد یا دست‌کم به ساختار روایت فیلم فکر کرده و در موارد بسیاری موفق هم بوده است...

نقد کتاب: زخمها و لبخندها (شهزاد رحمتی): مردی که زنده بود و خودش نمی‌دانست
هوشنگ گلمکانی:
همکار خوش‌قلم و باذوق و سابقاً جوانم گزیده‌ای از مقاله‌های پنج‌شش سال اخیرش را در این کتاب گردآوری کرده که البته نقدهایش در آن‌ها نیست. این سیزده نوشته عمدتاً آن‌هایی هستند که رنگ و طعم فلسفی و روان‌شناسانه دارند یا در حیطه‌ی علوم انسانی می‌گنجند اما مصداق‌ها و بستر بحث‌ها سینمایی هستند. یا شاید بهتر باشد بگوییم موضوع‌هایی سینمایی را از دیدگاهی‌ فلسفی یا روان‌شناسانه یا منظر علوم انسانی بررسی کرده است...

چهارراه حوادث: مروری بر حاشیههای سینمای ایران در ماهی که گذشت
هوشنگ گلمکانی:
در پی اعلام مهندس عزت‌الله ضرغامی که فیلم محبوبش پاپیون است، اصغر پورمحمدی مدیر کانال سوم سیما در گفت‌گویی تلویزیونی اعلام کرد که پیر شده و اسم مجری جدید برنامه‌ی هفت در خاطرش نیست اما سعید قطبی‌زاده خبر حضورش در برنامه‌ی هفت به عنوان منتقد ثابت این برنامه را تکذیب کرد. در پی کأن‌لم‌یکن شدن (حواس‌تان به فعل یادشده هم باشد) حضور اکبر نبوی و حسن حسینی (که با فراموش‌کاری مسئولان مربوطه اسم یک حسینی دیگر اعلام شده بود و رسانه‌ها مدتی به رمزگشایی مشغول بودند)، اعلام شد که مهدی کرم‌پور فیلم‌ساز نوگرای سینمای ایران به عنوان مجری، و سعید قطبی‌زاده منتقد بلندبالای سینما به عنوان منتقد ثابت هفت انتخاب شده‌اند...

سینمای جهان - رشد فزاینده‌ی سریالهایی با موضوع عدالت و دستگاه قضایی
شهزاد رحمتی:
موضوع عدالت انسانی، بیش از همه در قالب طرح ضعف‌ها و کاستی‌های دستگاه قضایی به عنوان داور و دستگاه انتظامی به عنوان مجری قانون، از اولین روزهای تاریخ سینما مبنا و محور آثار متعددی بوده است. بسیاری از این‌ آثار در قالب درام‌های دادگاهی ساخته شده‌اند؛ با درجه‌های مختلفی از تمرکز مستقیم روی فرآیندهای قضایی: دوازده مرد خشمگین (1957)، کشتن مرغ مقلد (1962)، حکم/ رأی نهایی (1982)، متهم (1988)، چند آدم خوب (1997) و... عجیب نیست که در اغلب این ‌آثار، با نگاهی منفی یا دست‌کم نه‌چندان مثبت به فرآیندهای قضایی پرداخته شده و در مواردی صریحاً این فرآیندها محکوم به نابسندگی و/ یا بی‌کفایتی، گاه حتی عامدانه و همراه با سوءنیت، شده‌‌اند...

آشتی با سینمای موزیکال: ترانههای خیالانگیز هپروت
فریدون شفقی:
این روزها دیگر سینمای موزیکال با ساختار سنتی چندان محبوبیتی ندارد و فرم این ژانر به‌کلی دگرگون شده است. فیلم‌های موزیکال را می‌توان، با توجه به نحوه‌ی کاربرد موسیقی، به سه دسته تقسیم کرد. دسته‌ی اول فیلم‌هایی هستند که داستان آن‌ها از ابتدا تا انتها، فقط با آهنگ و آواز روایت می‌شود که باید اعتراف کنم تحمل‌شان برایم دشوار است و نمونه‌ی آن همین موزیکال اخیر بینوایان بود. دسته‌ی دوم آثاری است که دیالوگ عادی دارد اما به‌اصطلاح «موزیکال نامبر» (صحنه‌های رقص و آواز) هم دارد که نمونه‌اش اشکها و لبخندهاست...

مباحث تئوریک: تکنیکهای سینمایی روایت: کندوکاوها، خاستگاهها، رد پاها
شهزاد رحمتی:
در مورد مبدأ و خاستگاه و حتی زبان اولیه‌ی مجموعه داستان‌هایی که با عنوان هزار و یک شب (یا به قولی هزار افسان و در زبان عربی الف لیله و نیز الف لیله و لیله و الف خرافه و در زبان انگلیسی شبهای عربی) شناخته شده نظریه‌های گوناگونی ابراز شده است. اثر شگفت‌انگیزی که به واسطه‌ی ترجمه به زبان‌هایی مثل انگلیسی و فرانسوی بر برخی از بزرگ‌ترین نویسندگان غربی، از خورخه لوییس بورخس تا حتی جیمز جویس، نیز اثر گذاشته است. با این حال، مثل خیلی موارد مشابه، آن ‌قدر که در مورد «حق مالکیت» این اثر مناقشه وجود دارد...

فیلمهای روز: عواقب (الیوت لستر): یک نفرپیدا بشود که بگوید «متأسفم»!
محسن بیگ‌آقا:
شاید در هیچ فیلمی مثل عواقب عبارت «متأسفم» تا این حد کلیدی نباشد. در ابتدای فیلم، وقتی شرکت هواپیمایی برای مذاکره در مورد جبران خسارت روان ملنیک (آرنولد شوارتزینگر) را دعوت به مذاکره و مصالحه‌ی مالی می‌کند، او در مقابل پیشنهاد مالی وکلای شرکت، فقط یک جمله می‌گوید: «کاش یک نفر در این شرکت پیدا می‌شد که معذرت‌خواهی کند و بگوید که متأسف است!» و صدالبته که...

فرانتس (فرانسوا اوزون): لالایی شکسته
کیومرث وجدانی:
این فیلم بر اساس نمایش‌نامه‌ای از موریس رُستان (فرزند ادموند رستان، نویسنده‌ی سیرانو دو برژراک) ساخته شده است. ارنست لوبیچ در 1932 فیلمی به نام لالایی شکسته بر اساس همین نمایش‌نامه ساخته است. گفته شده ابتدا زمانی که اوزون در مورد فیلم لوبیچ خبردار شده، از ساختن فیلم خودش دل‌سرد شده بود ولی پس از دیدن آن تصمیم به ساختن فرانتس گرفت. بر خلاف فیلم لوبیچ که از دید آدریان بود، اوزون فیلمش را از زاویه‌ی دید آنا ساخت...

شکاف (ام. نایت شامالان): انسان، ذهن و شخصیت‌هایش
سامان پارسی:
شامالان که اکثر تماشاگران او را با حس ششم می‌شناسند و هنوز بهترین اثرش محسوب می‌شود، پس از چند فیلم پرهزینه‌ی ناموفق دوباره سراغ داستانی دلهره‌آور و پرتعلیق و کم‌هزینه رفته که بیش‌تر اساس داستان نه بر اساس جلوه‌های ویژه که بر مبنای خلاقیت‌های تکنیکی و ساختاری است. در شکاف، شامالان مثل اکثر آثارش نویسنده‌ی فیلم‌نامه است و به‌خوبی توانسته با شخصیت‌پردازی عالی در فضایی محدود و بسته، ترس و اضطراب و دلهره را با خلق موقعیت‌هایی ترسناک از رفتارهای انسانی مبتلا به بیماری اختلال چندشخصیتی که سه دختر را زندانی کرده به اوج برساند...

سریال روز: داستان کنیز (رید مورانو): زنده اما حلق
نیوشا صدر:
اگر به نوشته‌های تحلیلگران و منتقدان امروز درباره‌ی سریال داستان کنیز نگاهی بیندازید، درمی‌یابید که اقتباس تلویزیونی این اثر، دیگر کم‌تر کسی را به یاد تاریخ انداخته است. این اثر اکنون با سر بر کشیدن نظام‌های بنیادگرا و افراطی در گوشه و کنار جهان، حرف تاریخ نیست. زمان تماشای مجموعه ممکن است فشار چکمه را روی گردن‌تان احساس کنید: جون صبح بیدار می‌شود و می‌بیند نه حساب بانکی دارد، نه نامی، نه هویت و حقوقی؛ ناگهان شغلش را از او گرفته‌اند، فرزندش را از او گرفته‌اند، حق خواندن و نوشتن را از او گرفته‌اند و...

نمای متوسط: واندر ومن (پتی جنکینز): در آرزوی شگفتی!
رضا حسینی:
واندرومن که به فروش جهانی هشتصد میلیون دلار نزدیک می‌شود و منتقدان غربی را حسابی ذوق‌زده کرده است، نه‌فقط یکی از بهترین فیلم‌های ابرقهرمانی نیست (حتی در چند سال گذشته که شاهد نمونه‌های تروتازه و مفرحی مثل ددپول و نگهبانانکهکشان بوده‌ایم) بلکه فیلمی کاملاً برآمده از کلیشه‌های نخ‌نمای اکشن‌های مشابه است که بجز ستاره‌ی اصلی‌اش گَل گَدوت (که با فیلم‌های تندوتیز و از سال 2009 وارد سینما شد و می‌شد انتظار ارتقایش به حضور در نقش قهرمانان اکشن را داشت) و چند موقعیت و دیالوگ، واقعاً چیزی در چنته ندارد. علاوه بر این، موقعیت اصلی فیلم مضحک به نظر می‌رسد که نتیجه‌ی...

آرشیو

فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون